شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


وقتی باباها می خواهند راحت باشند


وقتی باباها می خواهند راحت باشند
● مروری بر داستان «آلفونس اُبری ناقلا!» نوشته گوینلا بری ستروم
«مجموعه آلفونس اُبری» از معروف ترین آثار گوینلا بری ستروم است كه تقریباً به ۳۰ زبان تجربه شده است. وی در سال ۱۹۴۲ در شهر «یوتی بوری» سوئد به دنیا آمد و در رشته خبرنگاری تحصیل كرده است و از سال ۱۹۷۱ به كار نویسندگی پرداخت. بری ستروم تاكنون بیش از ۳۰ عنوان كتاب برای كودكان نوشته كه بیشتر آنها را خود تصویرگری كرده است.
«این آلفونس اُبری است، پنج ساله است.» داستان با معرفی مختصر و كوتاه شخصیت اصلی آغاز می شود و بعد نویسنده بلافاصله می رود سر اصل مطلب: «آلفونس دو چیز را بیشتر از هر چیزی دوست دارد، اول بازی كردن با بزرگترها، دوم جعبه ابزار پدر را.»
اما «پدر كه همیشه حال بازی كردن را ندارد و به آلفونس هم اجازه برداشتن جعبه ابزار پدر را نمی دهد.»
نویسنده ضمن گره افكنی، عوامل دیگر را هم در همان آغاز وارد داستان می كند. پدر، جعبه ابزار و «پوسل» گربه آلفونس كه شخصیت حاشیه ای و تصویری داستان است. می بینیم كه فضای داستان و شخصیت ها، قابل دسترس، ملموس و مربوط به دنیای واقعی و محدود كودك است.
خب امروز آلفونس می خواهد بازی كند اما بابا مثل همیشه حال بازی كردن ندارد، او می خواهد راحت باشد. آلفونس هم می داند كه: «باباها وقتی می خواهند راحت باشند، خیلی كاری ندارند آدم چه كار می كند.»
او مثل بعضی بچه ها برای رسیدن به خواسته اش گریه نمی كند و پا به زمین نمی كوبد. آلفونس به یك راه حل منطقی و عاقلانه دست یافته است. او از این فرصت طلایی استفاده می كند و با آرامش اجازه برداشتن جعبه ابزار را می گیرد.
آلفونس با زیركی به یكی از چیزهایی كه دوست دارد، دست یافته است.
پدر سرگرم خواندن روزنامه می شود، اما آلفونس نمی خواهد ارتباطش با پدر قطع شود پس برای برداشتن هر یك وسیله از وسایل جعبه ابزار از پدر اجازه می گیرد و پدر بدون اینكه روزنامه را از جلوی چشمش كنار ببرد به او تذكر می دهد كه فقط به اره دست نزند.
سئوالات مكرر آلفونس برای برداشتن هر یك از وسایل، پاسخ تكراری «فقط به اره دست نزنی» و تصویر اره در كنار پای پدر، حاكی از تمایل برقراری ارتباط از سوی آلفونس و كم توجهی پدر به این موضوع و محیط اطرافش است. آلفونس سرگرم كار می شود، مدت زیادی را ساكت است و پدر غرق مطالعه. پس از مدتی سكوت، آلفونس برای برقراری ارتباط آخرین تلاشش را می كند. او می گوید: «بابا نگاه كن چی درست كردم!» و پدر بدون اینكه نگاه كند از همان پشت روزنامه می گوید: «اوه چه قشنگ است. به اره كه دست نمی زنی؟» حالا دیگر آن ارتباط كمرنگ هم قطع می شود و آلفونس وارد دنیای خیال می شود.
او با هلیكوپتر خیالی اش به جنگل می رود و در دام شیر می افتد. او برای فرار از چنگال شیر به اره احتیاج دارد.
پدر غرق مطالعه است. آلفونس چند بار كمك می خواهد تا بالاخره پدر متوجه می شود. او نمی تواند اجازه بدهد آلفونس اره را بردارد بنابراین بهترین راه چاره آن است كه وارد خیال آلفونس شود و این درست همان چیزی است كه آلفونس می خواهد. آن دو مدت زیادی با هم سوار بر هلیكوپتر خیالی پرواز می كنند و جاها و چیز های بسیاری را می بینند. حالا اخبار تلویزیون شروع می شود و بابا دیگر باید پیاده شود. قهرمان داستان پا بر زمین نمی كوبد، گریه هم نمی كند. او باز هم در مقابل خواست پدر همان كودك مطیع و آرام می شود.
بله آلفونس اُبری ناقلا بالاخره توانست هم جعبه ابزار را بردارد و هم با بابا بازی كند، آن هم وقتی كه او روزنامه می خواند!
انتخاب موضوعی ملموس، برگزیدن شخصیت های ساده با تعداد كم، انتخاب زمانی كه متعلق به دوران كودكی و مكانی كه محل زندگی و تجربه كودك است، طرح ساده، ساختار كوتاه و مصور، باورپذیری شخصیت ها و كنش ها همه از خصوصیات یك اثر با مخاطب كودك است كه عوامل یاد شده با ظرافت در این داستان گردآوری شده است.
گوینلا بری ستروم
ترجمه: ساسان وكیل
تعداد: ۵۰۰۰نسخه
زهرا انتظاری
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید