سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


امان از این کلاغ های خبرچین


امان از این کلاغ های خبرچین
● نگاهی به مجموعه داستان «بوی خیس كاج»
«بوی خیس كاج» عنوان مجموعه ای از داستان های كوتاه گیتی رجب زاده است كه اخیراً توسط انتشارات نیلوفر چاپ و منتشر شده است. كتاب حاضر شامل چهارده داستان كوتاه با موضوعات اغلب اجتماعی است كه برخی از ویژگی های مشترك آنها را به هم مرتبط كرده است. از ویژگی های اصلی كتاب كه در وهله اول به چشم می آید ایجاز و پاكیزه نویسی هر چهارده داستان است كه نویسنده سعی كرده توجه یكسانی به آنها داشته باشد. در مقابل موضوعات انتخابی نویسنده از جهت سوژه های داستانی كیفیت یكسانی ندارند.
به غیر از چند سوژه قابل توجه بقیه سوژه های انتخابی نویسنده كمتر از بقیه قابلیت تبدیل شدن به یك داستان كوتاه با مولفه های لازم را دارند، اما نویسنده با تسلطی كه به عناصر و تكنیك های داستانی دارد، توانسته آنها را برای خوانندگان آثارش خواندنی جلوه دهد. این موضوع از طرفی قدرت پردازش نویسنده را نشان می دهد و از طرفی دیگر عدم دسترسی او به سوژه های داستانی قابل تامل و توجه كه مخاطب را به تفكر وادارد. خوانندگان كتاب «بوی خیس كاج» به همان اندازه كه از قدرت و توانایی نویسنده در تبدیل سوژه های پیش پا افتاده به «متن»های خواندنی شگفت زده می شوند به همان اندازه از كمبود سوژه های داستانی در پیرامون نظرگاه نویسنده متاسف می شوند. اولین داستان كوتاه كتاب كه عنوان اصلی كتاب را هم دارد از جمله داستان های موفق و منسجم مجموعه است.
نشانه های داستانی در این اثر كاركرد موثری دارند. زن خانواده در این داستان به ارتباطی می اندیشد كه قرار است صورت گیرد. در بخش دوم داستان این اندیشه تقریباً عملی می شود. (دیدار زن با مردی كه لباس سربازی به تن دارد.) این دیدار در پناه درختان كاج صورت می گیرد زن و مردی كه لباس سربازی به تن دارد هر دو امیدوارند كه كسی از این دیدار مطلع نشود. اما حضور كلاغ ها بر شاخ و برگ های انبوه كاج ها، این امیدواری را كم رنگ تر می كند. البته از نظرگاه مخاطب كه عنصر كلاغ در قصه ها را همواره نماد خبرچینی و برملاكننده رازها خوانده و شنیده است. سطر اول داستان با حضور كلاغی آغاز می شود كه از پنجره خانه زن و از زاویه نگاه فرزندان زن دیده می شود. «ندا گفت: «چه كلاغ گنده ای مامان.»
و با انگشت هایش كلاغ را نشان داد. زن گفت: «كلاغ خوش خبره.» نیما گفت: «كلاغ دزده. دفعه دیگه با تیر و كمون می زنیمش.» زن لرزید. به پنجره نزدیك شد. لای پنجره را باز كرد. درخت های كاج یك قد و اندازه روبه روش صف كشیده بودند. مرد جوانی از خیابان گذشت. راهش را كج كرد و رفت میان انبوه درخت ها. چند كلاغ نشسته بودند روی شیروانی خانه روبه رو...» (ص۹) داستان «بوی خیس كاج» شروع مهیجی دارد.
چندسطر ابتدایی آن با كمك نشانه های قوی و محكم، مخاطب را به دنبال كردن ادامه ماجرا تشویق و ترغیب می كند. در این داستان عنصر كلاغ كاركرد چندگانه ای پیدا كرده است. كلاغی در قاب پنجره خانه ای دیده می شود. افراد خانواده (زن و دو فرزند خردسالش) با بیان نظر خود راجع به حضور كلاغ در قاب پنجره آنها به نوعی نسبت به وضعیت حاكم بر آن لحظه اعلام نظر و موضع می كند. از منظر ندا (دختر خردسال زن) كلاغ «گنده» است و در حیطه بازی آنها نمی گنجد. از منظر نیما (پسر كوچك زن) كلاغ دزد است و این اشاره غیرمستقیمی به تصاحب یكی از افراد خانواده (زن توسط فرد غایبی كه زن به او می اندیشد) است.
اما از منظر زن «كلاغ خوش خبره» و می تواند خبر از كسی بیاورد كه او مدت ها است منتظر آمدنش است. به این مجموعه نظرها می توان نظرات همسایه ها را هم افزود كه یقیناً از نوع دیگری است. و در مجموع حضور كلاغ ها حرف های ناگفته شخصیت های داستانی «بوی خیس كاج» را به خوانندگان داستان منتقل می كند. پایان داستان بر صحت حدس مخاطب كمك می كند: «مامانی ما كلاغ ها رو نزدیم. مامان هیچ نترسوندیمشون. مامانی از پشت بوم همین جوری نگات می كردیم.» نیما گفت: «لای درخت ها پیدا نبودی. رفتم رو خرپشته می خواستم ببینمت كجا می ری؟» (ص۱۱) در این داستان عناصر به كمك هم می آیند تا رازی فاش شود و در این میان مركز ثقل داستان، التهابات درونی زن است كه چارچوب طرح را شكل می دهد. در داستان های دیگر كتاب غالباً لحظات حسی و آنی توسط نویسنده پرورانده و به متنی قابل قبول تبدیل می شود.
داستان كوتاه «لكه ها» انتقاد از یك طرح اجتماعی است كه روشنگری های نویسنده می توانست آن را به طرحی منسجم و داستانی تبدیل كند. «از اولش اشتباه بود» داستان دیگر كتاب است كه به لحظاتی از زندگی دختركی می پردازد كه پدر و مادرش در آستانه طلاق هستند. شرط طلاق آنها بزرگ شدن دخترك است كه باعث شده ترس از بزرگ شدن در جان دخترك رخنه كند. «دایره سفید» عنوان داستان بعدی مجموعه است كه در آن شخصیت های داستانی نیات و خواسته های خود را در رفتارهای فیزیكی خود بروز می دهند و این داستان از كارهای موفق محسوب می شود.
همچنین در داستان «عكس» درونیات كودكی در رفتارهایش برملا می شود. داستان های «شیشه ای» و «قرمز لاله» جزء داستان های كوتاه مجموعه است كه ایجاز بیش از حد باعث گنگی طرح قصه شده است. موضوع «اعتیاد» دستمایه داستان «پرنده ای خواند» شده كه اشباع شدگی سوژه آن جلوی هر گونه كشش داستانی را گرفته است. همچنین در داستان «پرده» سوءظن و شك طرح داستان را شكل داده و نویسنده در پایان قصه سعی كرده رفتار شخصیت های داستانی را از منظر روانشناسی زیرذره بین بگذارد.
تاكید روی عواطف آدم ها در سنین مختلف هم در دو داستان «نازلی» و «سفید و صورتی» مورد توجه نویسنده بوده است. «مورچه ها» عنوان داستان دیگر كتاب است كه در آن فضا و محل وقوع قصه تا حدودی با بقیه داستان ها متفاوت است. داستان «تفنگ» هم گوشه چشمی به موضوع جنگ دارد؛ البته از منظر حاشیه ای و به صورت انتقادی. سرانجام داستان آخر كتاب (روبه دیوار) انتقاد از رفتارهای مردان در جامعه معاصر است. غالب شخصیت های داستانی كتاب اسامی عام دارند و نظرگاه نویسنده معمولاً نمایشی است. عنصر «دیالوگ» كاركرد بالایی در داستان ها دارد و در مجموع توانایی نویسنده در بیان داستانی طرح ها و ایده هایش مشهود است و گیتی رجب زاده به سوژه های نو و قصه های محكم نیاز دارد تا توانایی خود را بار دیگر به نمایش بگذارد.
علی الله سلیمی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید