جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

کانت فیلسوف روشنگری


کانت فیلسوف روشنگری
كتابی به نام ((اخلاق در فلسفه كانت)) نوشته راجر سالیوان توسط آقای عزت اله فولادوند به زبان فارسی ترجمه شده و توسط انتشارات طرح نو در سال ١٣٨٠ چاپ شده است.
فولادوند در مقدمه كتاب می گوید: ((... كانت بالاترین فرمان اخلاق را در این می داند كه همه آدمیان را به چشم غایت بنگریم ، نه وسیله - یعنی استفاده ابزاری از دیگران را در هیچ شرایطی روا نداریم چرا؟ به دلیل ارزش و كرامت هر فرد انسانی كه بالاتر از ملاحظه دیگران است هر انسان فی نفسه غایت است و احترام او واجب. جالب تر این ك به اعتقاد كانت ، ((هر انسان)) شامل خود شخص نیز می شود.
- یعنی حفظ حرمت و كرامت نفس بر خود شخص نیز واجب است و هیچ كس مجاز نیست برای رسیدن به هدف ، تن به پستی و چاپلوسی و دروغ گویی دهد، چون در این صورت ، به خویشتن بی حرمتی روا داشته است. كسانی می گویند حقوق و تكالیف به نسبت اوضاع و احوال دینی و تاریخی و فرهنگی و غیر آن متغیر است ، پس اساس آنچه به عنوان حقوق بشر اعلام شده است و سازمان ملل متحد رعایت آن را بر همه دولت ها واجب شمرده چیست ؟ پاسخ در دو كلمه از قول كانت خلاصه می شود:
كرامت انسان - كه اگر دنیا زیر و زبر شود؟ همچنان پابرجاست.
نظام فلسفی كانت نمانیده چنان گسستی با گذشته بود كه سال ها طول كشید تا او اجزای آن را پرورش دهد.
كانت نه تنها متاثر از نهضت روشن اندیشی بلكه خود یكی از پیشروان آن در آلمان بود. او بعدها نوشت ((این كه كسی بیاموزد بر پایه تفكر شخصی مستقلا تصمیم بگیرد وصفش به مراتب دشوارتر از عمل به آن است ، زیرا بسیار آسان تر است كه كسی تنبلی پیشه كند و بگذارد دیگران به جای او ببینند. این كه كسی عمری وابستگی ((خام)) به مراجع را كنار بگذارد و به جای آن روی پای خود بایستد، نیازمند شهامت بسیار است)).
در این كتاب می خوانیم:
آثار سیاسی كانت شباهت ها و قرابت هایی دارد با نوشته های گروهی از نویسندگان كه اندیشه فلسفی ایشان شالوده اسناد بنیادی جمهوری آمریكاست.
قدر مشترك همه این مردان اعتقاد به این بود كه حكومت های مطلقه ، اعم از سلطنتی یا جابرانه ، بیش از حد مزاحم زندگی شهروندان می شوند. مردم عادی در این قبیل حكومت ها هیچ حق اظهار نظر در تعیین سرنوشت خویش ندارند، و اگر داشته باشند نیز دارای هیچ قدرتی در كنترل مقدرات خود نیستند. این عیب نه تنها در حاكمانی وجود دارد كه به هیچ روی غم مردم خویش را به دل ندارند، بلكه همچنین در حكومت های پدرسالاری دیده می شود كه از سر خیر خواهی ، ولی باز مستبدانه ، می خواهد مسئول سعادت شهروندان باشند. این گونه دولت ها به گرایش های طبیعی آدمیان به خودپسندی و كاهلی دامن می زنند، و از این راه ، وابستگی و فرومایگی و چاكرمآبی را تشویق می كنند.
نویسنده كتاب نظر كانت در باره دولت را این طور بیان می كند.
كانت به حكم وفاداری به سنت لیبرالیسم ، وظیفه بنیادی دولت را وظیفه ای منفی می دانست و به معنای برقرار ساختن محدودیت های ضروری برای حفظ و پیشبرد آزادی یكایك مردم. نظام حقوقی دولت باید هم قدرت حكمران را محدود سازد و هم خواهش های سمج شهروندان را تا به استقرار شرایطی موفق شود كه مردم بتوانند مجمتعا در صلح و آرامش در كنار یكدیگر زندگی كنند. از این رو، قوانین بنیادی نظام حقوقی باید وظایف سلبی را تعیین كنند، یعنی تكالیفی كه مردم را از خلال در آزادی سایر شهروندان ممنوع سازد. (كمتر اصطلاحی در نظریه كانت - و چنان كه خواهیم دید، در نظریه اخلاقی وی - از اهمیتی بیش از ((تكلیف)) برخوردار است).
مترجم كتاب در توضیح می نویسد: لیبرالیسم كلاسیك به نحوی كه اینجا تصویر شده است ، امروزه عموما ((محافظه كاری)) نامیده می شود، در مقابل لیبرالیسم ((تجدید نظر طلبانه)) كه مثلا جان استوارت میل بدان قایل بود. نوع اخیر لیبرالیسم عمدتا از سیاست های مداخله گرانه دولتی دفاع می كند كه صنعت نوعی دولت های رفاه گستر امروزی (در تامین اجتماعی) است.
در این كتاب در باره عقل عنوان زیربنای مناسبات كه كانت به آن معتقد بود آمده است:
كانت استدلال می كرد كه بالاترین ویژگی دولت خوب ، چنان كه ارسطو نیز معتقد بود، عدالت است ، و پرواضح است كه فقط قدرت مطلق حكومت ضامن عدالت نیست. لذا كانت قائل به این بود كه صرف نظر از این كه مردم در اصل به چه انگیزه ای به مراجع مدنی گردن نهاده باشند، توجیه نهایی برای تاسیس جامعه ای مركب از شهروندان آزاد باید ماهیت اخلاقی داشته باشد. ولی پایه اعتقادهای اخلاقی غالبا هنجاری های مختلف و متعارض دینی ـ مذهبی یا سایر هنجارهای فرهنگی است؛ بنابراین ، چگونه ممكن است نظامی از قوانین به وجود آورد كه اخلاقا برای همه كس پذیرفتنی باشد؟
كانت برای رفع این مشكل قائل به اصلی ماقبل سیاسی در قانونگذاری شد كه اساس آن فقط عقل بود، و نام آن را ((اصل عام عدالت)) گذارد. نقش این اصل تنظیم سراسر ساختار شكلی قوانین در جامعه است. و سرانجام چون این اصل اساس هر مجموعه ای از قوانین است كه اخلاقا پذیرفتنی باشد، كانت می گوید هر پیكر سیاسی در هر نظام سیاسی باید آن را بپذیرد و محترم بشمارد. ولی اگر این اصل باید عموما الزام آور باشد، منشا نهایی اعتبار آن چیست ؟ مسلما كلیسا نیست كه متاسفانه بسیاری از اوقات جابرانه به پشتیبانی وضع موجود برخاسته یا لااقل از اعتراض به آن خودداری كرده است. شاه هم نیست كه متاسفانه بسیاری از اوقات مدعی این حق الاهی شده كه سخنگوی خداوند در امور دنیایی است و از این راه ، خواست های خود را پیش برده است. احساسات و منافع شخصی مردم هم نیست ، زیرا در صورت بروز تعارض میان مردم دارای احساسات و منافع مختلف ، فقط توسل به زور مساله را فیصله می دهد، و كانت با مسلم گرفتن خصلت بنیادین اصل مورد بحث ، و همچنین با توجه به تعهد خودش به نهضت روشن اندیشی (روشنگری)، قائل به این شد كه یگانه اساس ممكن برای اصل عام عدالت ، حجیت عقل است و بس.
به دلیل كلی بودن چنین اصول ، نیاز وجود دارد به وضع قوانین بیشتر و مشخص تری كه كانت آن ها را ((قوانین موضوع)) می خواند، و فقط پس از این كه وضع شدند قوت قانونی پیدا می كنند و باید مسائل مربوط به حق را مشخص تر كنند. قوانین موضوعه معین می كنند كه در اموری كه در غیر این صورت تابع نظم و قاعده نخواهند بود، مثلا قواعد عبور و مرور در راه ها یا طریقه تحصیل و انتقال اموال ، نباید با اصل عام عدالت در تعارض بیایند. چون دولت ، هم محق و هم مكلف به وضع چنین قوانین است ، اطاعت از آن ها باید تكلیف شهروندی و از نظر اخلاق ، همچنین وظیفه ای اخلاقی به شمار آید.
كانت به اختیار و مسئولیت عمل كردن برطبق اصل عام عدالت ، در انسان نام ((خودآیینی)) می دهد. مطابق نظریه سیاسی لیبرال كانت ، آنچه به فرد در برابر قدرت دولت اقتدار و پایگاه اخلاقی می دهد، همین خودآیینی است.
دولت لیبرال برای عادل بودن ، باید همچنین تساوی طلب باشد و همه كس را دارای منزلت اخلاقی واحد بداند. همه را دارای توان خودآیینی دانستن بدین معناست كه قوانین بنیادی دولت باید متساوی شامل همه كس شود، و هیچ استثنایی به نفع ثروتمندان یا قدرتمندان یا صاحبان استعداد یا تحصیلات گذاشته نشود. نباید هیچ طبقه دارای امتیازات قانونی ویژه وجود داشته باشد، یا از بعضی منافع خاص حمایت شود.
اصل برابری همچنین مستلزم اصل عمومیت است. دولت لیبرال ((عام نگر است ، زیرا به یگانگی اخلاقی نوع بشر اعتقاد دارد و برای هم گروهی های تاریخی و تشكل های فرهنگی مشخص (تنها) اهمیت ثانوی قائل است)).
این ویژگی مستقیما با یكی از عقاید مردم پسند امروزی متناقض است كه ، برطبق آن ، چندگانگی فرهنگی بنیادی تر از یگانگی اخلاقی كل جامعه است.
در فلسفه سیاسی كانت به ایده جامعه ملل بر اساس صلح جهانی برمی خوریم.
نویسنده می نویسد:
فلسفه سیاسی كانت محدود به بحث در باره امور داخلی فرد فرد دولت ها نبود، زیرا او عقیده داشت كه شرط تحقق بالاترین خیر سیاسی ، صلح جهانی است كه توافق های عادلانه میان دولت ها آن را تامین كند. او در معروفترین رساله سیاسی خویش ، صلح جاوید، دولت ها را ((اشخاص اخلاقی)) معرفی می كند دارای همان وظایف سایر اشخاص نسبت به یكدیگر، دولت ها نیز مانند افرادی كه جدا از وضع قانونمند زندگی می كنند، بدوا در یك وضع طبیعی بین المللی بی قانون به سر می برند و همواره با یكدیگر در جنگند یا پیوسته مشغول آماده شدن برای جنگ. آن ها نیز مخالف واگذاری قدرت و اختیار خویش به واحدهای سیاسی دیگرند و در برابر فكر مقاومت می ورزند.
او معتقد بود كه همان نفع شخصی كه افراد را از وضع طبیعی به جامعه قانونمند رانده است ، ملت ها را نیز به سوی فدراسیونی بین المللی یا نوعی جامعه ملل به صورت قسمی جمهوری جهانی مركب از قدرت های دارای حق حاكمیت سوق خواهد داد. همینكه چنین وضعی دستیاب شود، وابستیگی اقتصادی متقابل ، دولت ها را در آن وضع نگاه خواهد داشت ، و همان تمایل ضد اجتماعی سابق در افراد، و تمایل ناسیونالیستی كنونی در دولت ها په پیشی گرفتن از دیگران ، كشورها را وادار خواهد كرد به آموزش و پرورش شهروندان خود بپردازند تا هر كشور بتواند به نحو موثرتر با سایر كشورها رقابت كند.
لیبرالیسم سیاسی او بن مایه های نظری اخلاقی وی را در خود جمع می كند.●رابطه اخلاق اجتماعی و خصوصی
بررسی نظریه سیاسی كانت ما را با اصل عام عدالت ، یعنی اساس هم گروهی عادلانه مدنی ، آشنا كرد. اصل مذكور اگر به صورتی بیان شود كه كانت در بنیادها نام آن را امر مطلق می گذارد، همچنین هنجار بنیادی اخلاق در زندگی شخصی و خصوصی فرد است - به معنای این كه شخص در تنهایی یا با دیگران یا برای دیگران ، در خلوت خانه یا گروه های خصوصی ، چه می كند.
مثلا روا نیست كه در زندگی اجتماعی یا خصوصی احترامی را كه باید به دیگران بگذاریم ، نقض كنیم. بنابراین ، نمی توان گفت مفهومی از ((اخلاق خصوصی)) وجود دارد كه به اخلاق اجتماعی می گوید یا جای تو یا جای من. در واقع باید گفت تصمیم به خارج ساختن تمایلات شخصی از شمول اخلاق اجتماعی و حاكم كردن بی منازع آنها در زندگی خصوصی ، شخص را اخلاقا سزاوار نكوهش می كند. در دایره نظریه كانت ، اخلاق خصوصی به معنای خودمحوری ضد اجتماعی و خودپسندانه ، و مساوی با تصمیم به زندگی در وضع طبیعی اخلاقی است ، یعنی بی قانون و بیرون از قیود و محدودیت های اخلاقی زیستن.
چون اساس جنبه های اجتماعی و خصوصی زندگی انسان هر دو بر اصل عام عدالت است ، كانت معتقد است كه آن ها را گرچه باید از هم تشخیص دهیم ، ولی نباید از یكدیگر جدا كنیم. او اعتقاد راسخ داشت كه اخلاق شخصی ممكن نیست وجود داشته باشد و به شكوفایی برسد مگر در متن جامعه مدنی.
مرجع كشوری می تواند در اجرای قوانین خود دست به قوه قهریه ببرد، اما نمی تواند در مورد دلایل و مقاصدی كه شهروندان ممكن است برای اطاعت از قوانین دارند قانون وضع كنند و به مرحله اجرا بگذارد. ممكن است فی المثل شهروندان را از هتك حرمت دیگران باز دارد، اما نمی تواند اصرار بورزد كه به دلیل احترام به دیگران از این كار خودداری ورزند. (این همان حقیقت محدود در این گفته است كه اخلاق با قانون گذاری درست نمی شود). به این جهت ، برای الزام مردم به انجام تكالیف مدنی رسما به انگیزه های اخلاقی استناد نمی شود، بلكه اساس فقط مجازات است كه حتی اشخاص فاقد منش اخلاقی قوی می خواهند از آن بپرهیزند و این خود انگیزه ای مبتنی بر مصلحت بینی و دوراندیشی است.
●مصاحبه هفته نامه آلمانی اشپیگل با مانفرد گایر كانت شناس آلمانی
گایر در هامبورگ زندگی می كند و در دانشگاه های مختلف آلمان تدریس می كند.
س - آقای گایر، شما سال های زیادی در باره كانت تحقیق كرده اید. بر شما چه تاثیری داشت.
ج - هر چه بیشتر از كانت خواندم و بعدتر هر چه بیشتر او را فهمیدم ، بیشتر از او یاد گرفتم.
او به من كمك كرد فكری آزاد داشته باشم ، با اخلاق و بی خدا.
س - كانت كمتر مسافرت كرد و همیشه در یك دانشگاه تدریس می كرد. زندگی او برخلاف ایده ال امروزی كه خود را از طریق تجارب متنوع تحقق می بخشد، بود، آیا كانت انسان خوشبختی نبود؟
ج - نه. من فكر می كنم او زندگی عمیق و خوشبختی داشته است. ماجراهای بزرگ در مغز او روی می داد. او با تصورات خود از فضای بیكران كهشكان ها تا دل مذاب خورشید سفر كرد. او یك خواننده علاقمند ادبیات مربوط به سفرها بود.
س - هیچكدام از بیوگرافی های كانت و همچنین آن چیزی كه شما نوشتید، چیز زیادی در مورد رابطه او با زنان نمی گویند. آیا او یك هموسكسوئل بود.
ج - نه این طور نیست ، گرچه روایتی از رابطه نزدیك كانت با مرد جوانی وجود دارد. اما كانت دو بار خواست ازدواج كند. او یك بار گفت ، آن وقت كه من به زن ها احتیاج داشتم ، نتوانستم دست یابم. آن وقت كه می توانستم ، به زنان احتیاج نداشتم.
س - اخلاق جنسی برای كانت اخلاق گرا خیلی مهم نبود.
ج - كانت از همه می خواست ، همیشه از خود بپرسند، چقدر آزادی آن ها می تواند گسترده شود بدون آن كه به دیگران ضرر بزند.
س - یورگن هابرماس و همكار فرانسوی او ژاك دریدا بعد از جنگ عراق ، در دفاع از ((هسته اروپایی)) متكی به خود در مقابل آمریكا به پروژه كانتی حقوقی كردن روابط بین المللی را مطرح می كنند. شما چه فكر می كنید؟
ج - من چنین تقسیم بندی را بین اروپای پیر و كانت و آمریكایی كه نمایندگی حقوق قدرتمندان را می كند نادرست می دانم.
كانت از اعلامیه استقلال آمریكا در زمینه حقوق بشر، متاثر شد. سیاست بوش ربطی به آمریكا ندارد.
س - اگر ساده بگوییم نیچه توسط نازی ها و ماركس شاگرد هگل توسط كمونیست ها به ویرانی كشیده شد. آیا كانت تنها فیلسوفی ایده آلیست آلمانی نیست كه در قرن ١٩ و ٢٠ از زیان بركنار ماند؟
ج - دقیقا، كانت امروزه بزرگترین نماد فلسفه مدرن است. حتی دریدا نیز اخیرا بیشتر به كانت فیلسوف و متفكر آزاداندیشی كه تفكرات خود را در مورد زندگی صلح آمیز عمومی عرضه می كند تاسی می جوید تا به هایدگر. متفكران بعد از كانت خودشان را به دلیل یكسویه نگرانه بودنشان تباه كردند. هگل به خاطر گرفتارشدن در دور تسلسل دیالكتیك به دنبال روح مطلق می رود و ماركس در بهشت كمونیستی فرو می رود و نیچه را بیهودگی به پوچی می كشاند. پس از همه اینها كانت ، نقادی كه ارزش والا و ویژه ای برای عقل قائل است ، از نو كشف می شود.
س- آیا صلح جاودانی برای كانت پایان محتوم تاریخ است ؟
ج ـ نه ، ((به سوی صلح جاودانی)) برای او تیتر طنز آمیزی بود. او این نوشته را بر روی تابلوی یك مسافرخانه كه در عین حال گورستانی را نشان می داد، می بیند. هدف نمی تواند آن چیز باشد كه به ضرورت تاریخ به آن می توان رسید. در درازمدت و به تدریج می شود انتظار داشت كه به صلح نزدیك شد. ولی پیش شرط آن كاربرد آزاد و همگانی عقل تك تك انسانهاست كه خود تضمین شده نیست. كانت در عین حال آن انسان سودایی بود كه دو سر رابطه بین نیاز به آزادی در انسان را از سویی و ((شرارت كودكی و عادت به ویرانگری)) را از دیگر سو در او می دید.
س - آیا فلسفه آزادی كانت به دلیل تحقیقات مغز و ژنتیك امروزه بی ارزش شده است ؟
ج ـ كانت خودش می گوید كه آزادی بطور تجربی قابل اثبات نیست اما همان كه ما زیست ماشینی برنامه ریزی شده را بطوری كه مسئولیتی برای خود قائل نباشیم رد می كنیم و هم اینكه اصولا دانشمندان علوم در جستجوی آزاد ی هستند و در باره آن به جدل می پردازند، وجود آن را نشان می دهد.
س - كتاب آینده شما در باره كدام فیلسوف است ؟
ج - در باره هایدگر، در باره هایدگر نقل می كنند كه او گفته است هرچه كانت را بیشتر می فهمم ، بیشتر دوستش دارم. من سعی می كنم هایدگر را بهتر بفهمم بدون آنكه او را بیشتر دوست بدارم.
●زندگی كانت
امانوئل كانت دویست سال پیش درگذشت.
كانت یكی از پرنفوذترین فیلسوفان دوران ((جدید)) است. او در تفكر انسان در باره خدا، دنیا و انسان انقلابی ایجاد كرد.
امانوئل كانت در ٢٢ آوریل ١٧٢٤ در كونیگزبرگ در پروس شرقی متولد شد. پدر او یك صنعت گر خرد بود و او در مدرسه ای با تعالیم سخت مذهبی كه حداقل مرجعیت را برای كلیسا قایل بود، علم آموخت و سپس به دانشگاه كونیگزبرگ رفت.
فردریك كبیر پادشاه وقت ، پروس را به اردوگاه نظامی پهناوری مبدل ساخته بود و با تصرف اراضی مجاور، پروس را به حدی از وسعت رسانید كه امروز وی را پدر بنیان گذار آلمان كنونی می دانند.
كانت از سال ١٧٤٨ پس از مرگ پدر، به عنوان معلم خانگی در شهرهای كوچك پروس شرقی آغاز به كار كرد.
در سال ١٧٥٥ اولین كتاب كانت به نام تاریخ طبیعی عمومی به چاپ رسید و كانت به عنوان مدرس در دانشگاه آغاز به كار كرد.
در سال ١٧٦٢ از ژان ژاك روسو در كتاب ((امیل)) در باره تعلیم و تربیت و كتاب ((قرارداد اجتماعی)) به چاپ رسید. در سال ١٧٧٠ كانت به عنوان پرفسور منطق و متافیزیك در دانشگاه آغاز به كار كرد. او از این سال كار به روی كتاب ((سنجش خردناب)) و با ترجمه دیگر آن ((نقد عقل محض)) را ترجمه كرد.
١٧٨١ - كتاب ((سنجش خردناب)) به چاپ رسید و مورد توجه اهل علم قرار گرفت.
از دسامبر ١٧٨٤ كانت با سلسله مطالبی تحت عنوان روشنگری چیست در مجله ماهانه برلین بحث عمیقی را در این زمینه آغاز كرد. در سال ١٧٨٨ كتاب نقد عقل عملی را به چاپ می رساند.
در سال ١٧٨٩ انقلاب فرانسه به وقوع می پیوندد و كانت این سقوط را به فال نیك می گیرد و پیش از همه به خاطر پایان عصر تسلط باورهای مذهبی در سال ١٧٩٥ در اثر خود به نام صلح جاوید، كانت اندیشه جهان وندی انسان روشنگر را بیان می كند.
كانت در ١٢ فوریه ١٨٥٤ پس از بیماری شبه آلزهایمر درگذشت. او در اثر این بیماری نزدیك ترین بستگانش را نیز نمی شناخت.
كانت به دلیل آرمان های سیاسی اش مانند برابری همه كس در برابر قانون و اعتقاد به جایگاه شریف صلح عادلانه بین المللی و هواداری و دفاع از آن آرمان ها حتی تحت حكومت سلطنتی مطلقه و نظامی ، محبوبیت گسترده داشت و انبوه هم میهنانش برای بزرگداشت وی به تشییع و ترحیمش رفتند.
گردآوری و ترجمه مطالب از شهلا فرید
منبع : زندگی


همچنین مشاهده کنید