شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


به تگزاس خوش آمدید


به تگزاس خوش آمدید
دیدن ردپای فیلمنامه نویسی همچون «گی یرمو آریاگا» در تدوین فیلم «سه مرتبه خاكسپاری ملكیادیس استرادا» بسیار آسان نشان می دهد، زیرا تمام اجزا و بافت و ساختار كارهای شاخص قبلی او یعنی «عشق سگی» (۲۰۰۰) و «۲۱ گرم» (۲۰۰۳) را دربردارد و آن اصول را تكرار می كند. بر این اساس این فیلم تازه هم با تصاویری از زندگی های ظاهراً جدا و بی ارتباط با یكدیگر شروع می شود، ولی به تدریج مشخص می شود كه چگونه یك اتفاق بد و تراژیك می تواند روی زندگی افراد مختلف اثر مشترك بگذارد و آدم های بسیاری را متاثر از خویش سازد.
بیننده به آرامی درمی یابد كه پیكر «نیمه متلاشی» ابتدای فیلم به «استرادا»ی مكزیكی تعلق داشته كه دوست شخصیتی تامی لی جونز (مزرعه داری در تگزاس به نام پركینز) بوده است. سپس تماشاگران متوجه می شوند كه نورتون كه یك گارد مرزی است و دائماً مهاجران بی پناه را ضرب و شتم می كند، قاتل استرادا بوده است.
اما هر چقدر كه اجزای قصه بیشتر در كنار یكدیگر قرار می گیرند و قطعات پازل كامل تر می شوند، فیلم «سه مرتبه خاكسپاری ملكیادیس استرادا» بیش از پیش به گروه آثاری تعلق می گیرد كه موضوع شان مینی مالیستی توصیف شده و فاقد ماجراهای جاری و «مبتلا به» برای جامعه غرب هستند. البته اغلب فیلم های مورد بحث، مسائلی چون زندگی در مرزها، برخورد مكزیكی ها با آمریكایی ها و به واقع رویارویی فرهنگ های مختلف با یكدیگر را به تصویر می كشند و آنقدرها هم سطحی نیستند.
یكی از فیلم های موجود در این زمینه «ستاره تنها» كار سال ۱۹۹۶ جان سیلز آمریكایی است كه همان دلمشغولی های به تصویر كشیده شده در فیلم «سه مرتبه خاكسپاری ملكیادیس استرادا» را دربردارد و آن فیلم نیز با كشف یك جنازه در دل صحرا شروع می شود. فیلم جدید كه كارگردانی آن با تامی لی جونز بازیگر پرسابقه هالیوود است، با تكیه بر یك سفر و تردد طولانی با اسب و تم انتقام شبیه به كارهای وسترن نشان می دهد.
در این ژانر، اصولاً تم زندگی و تردد در مرزها بسیار مرسوم بوده است و معمولاً بسیاری از اتفاقات در چنین مناطقی شكل گرفته است. ولی خواه ناخواه فیلم تامی لی جونز كار مطرح دیگری را به یاد می آورد كه همانا «سر آلفردو گارسیا را برایم بیاور» فیلم سال ۱۹۷۴ سام پكین پا است. با این اوصاف، وضعیت های غیرعادی و اوصاف گروتسك هیچ گاه از دل و متن فیلم تامی لی جونز دور نیست.
در چنین مسیر و روالی ما شخصیت پركینز و كارهای مشكل ساز و «بد عاقبت» وی را می بینیم. او ابتدا نورتون را به گروگان می گیرد و وی را وادار می كند كه قبر دوستش و محل دفن بودن جنازه او را بیابد و بشكافد و سپس این جنازه را برای دفن مجدد به شهر زادگاه او در مكزیك منتقل كند. پركینز و نورتون به سفر خود در دل صحرا ادامه می دهند و رادیو گوش می كنند و این در حالی است كه طبق قصه پركینز به زبان اسپانیایی اشراف ندارد و نمی تواند این زبان و مفهوم آن را بفهمد.
در نهایت پركینز از نورتون می خواهد كه او را بكشد، زیرا دلخوشی ای در زندگی ندارد و پسرش نیز برخلاف گذشته و برای آوردن غذای او به نزدش نمی آید. از نظر او خودكشی گناه است و اگر قرار است بمیرد و زندگی اش پایان گیرد، كس دیگری این كار را بكند، بهتر خواهد بود. با این وجود سفر پركینز و نورتون در دل كشور مكزیك ادامه می یابد و به همین خاطر جنازه استرادا دائماً ویران تر و تیره تر می شود و مورچه ها شروع به خوردن گوشت جمجمه وی می كنند.
پركینز سرانجام بر روی آن بنزین می ریزد و جنازه را به آتش می كشد ولی پشیمان می شود و این كار را متوقف می كند. با این حال او ساعاتی بعد می كوشد موهای جنازه را شانه كند اما می بیند كه كل موهای او «مشت مشت» جدا می شود!
این چنین است كه تامی لی جونز مكرراً با خلق اتفاقاتی غیرمنتظره بیننده ها را متحیر می كند، اما به نظر می رسد كه با سطحی نگری و ارتكاب نوعی تقلب فقط قصد به هم ریختن انتظارهای قبلی بیننده ها را دارد. روابط آدم های این فیلم نیز تابع منطق نیست. به عنوان مثال زنی كه یك بار توسط نورتون مضروب شده است، قاعدتاً نباید در روزهای بعدی به كمك او بشتابد، اما وقتی یك مار نورتون را می گزد و او از این زن برای درمانش كمك می طلبد، با جواب مثبت او مواجه می شود. فردای آن روز پركینز و نورتون در ادامه راه شان با ۳ مكزیكی در كوهستان ها برخورد می كنند كه در حال تماشای یك سریال تلویزیونی هستند و جالب تر این كه آنتن تلویزیون را به صندوق عقب كامیون شان بسته و در آنجا مستقر ساخته اند.
با این حال در انتظار برخوردهای تند و قهری و خونبار در این مرحله نباشید و این «گنج های سیرا مادرا» نیست و در نتیجه مكزیكی ها به حاملان جسد غذا می دهند و كمك های لازم را می رسانند. زنان قصه هم تا پایان فیلم كارهای غیرمنطقی و عجیبی را انجام می دهند. در كیف بغل استرادا عكس زنی وجود دارد كه لابد آشنا و محبوب وی بوده است اما وقتی به نزد آن زن می روند و درباره او پرس وجو می كنند، او هرگونه اطلاعی را درباره استرادا را منكر می شود. همسر نورتون هم به محض مطلع شدن از سفر وی سوار اتوبوس می شود و از شهر می رود، بدون این كه مشخص شود خواستش چیست. این در واقع قصه ای است كه هیچ كس در آن یك خواست و هدف جدی ندارد.
● خلاصه داستان
اینجا ایالت تگزاس آمریكا و زمان حاضر است و پیت پركینز یك مزرعه دار در شهر مرزی ون هورن است. او یك مهاجر غیرقانونی از مكزیك را كه استرادا نام دارد، برای كارهای شخصی اش استخدام می كند و دوستی نزدیكی بین آنها شكل می گیرد اما نورتون كه یكی از گاردهای مرزی است و كارش مراقبت از منطقه است طی یك تیراندازی تصادفی استرادا را می كشد.
نورتون جسد استرادا را در یك قبر پنهانی نگه می دارد، اما تحقیقات پركینز برای یافتن دوستش شروع می شود. او كمك خاصی را از بلمونت كلانتر محلی دریافت نمی كند زیرا پلیس ها اصولاً معتقدند كه استرادا ارزش تحقیق را ندارد و آدم بی ریشه ای بوده است، منتها راشل كه یك گارسون زن مستقر در شهر است به طور تصادفی می شنود كه نورتون استرادا را كشته است و در نتیجه پركینز نورتون را می دزدد و به گروگان می گیرد و از او می خواهد كه قبر استرادا را بشكافد و جنازه او را درمی آورد و همراه با نورتون به یك سفر طولانی در دل مكزیك می برد و استدلالش این است كه چون از قبل به استرادا قول داده بود كه برای دفن جنازه اش او را باید به شهر زادگاهش (و بهتر بگوییم روستایی به نام خیمه نز) ببرد مجبور است چنین كند و گریزی از این قضیه ندارد. طی مسیر اتفاقات متعددی برای دو مسافر و جسدی كه حمل می كنند، می افتد و یكی از آنها گزیده شدن نورتون توسط یك مار است.
آنها به نزد زنی می روند كه گفته می شود تخصص اش درمان زخم هایی از این دست است و با این كه نورتون پیشتر این زن را ضرب و شتم كرده است، اما او به این گارد مرزی سرگردان یاری می رساند. پركینز و نورتون سفر طولانی شان را از سرمی گیرند و سرانجام به جایی می رسند كه قاعدتاً باید محل زندگی استرادا بوده باشد، اما هرگز محلی به نام خیمه نز پیدا نمی شود. برای آنها چاره ای جز دفن استرادا در اولین محل در دسترس نمی ماند. هیچ كس نمی داند آینده چیست.
● سه مرتبه خاكسپاری ملكیادیس استرادا (The Three burials of Melquides Estrada)
▪ محصول: فرانسه و آمریكا (۲۰۰۵)
▪ كارگردان: تامی لی جونز
▪ بازیگران اصلی: تامی لی جونز، بری پپر و خولیو سزار سدیلو
▪ مدت: ۱۲۱ دقیقه
ادوارد بوسكامب
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید