جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


فساد در همه جا


فساد در همه جا
● درباره رمان فساد در كازابلانكا
«ژان باتیست كلمانس» كاراكتر اصلی رمان سقوط كه در كل داستان به روایت چگونگی سقوط خود می پردازد، از زبان نویسنده اش- آلبر كامو- به این نتیجه می رسد كه «سقوط آناً شكل نمی گیرد بلكه روندی تدریجی دارد.» شاید به همین دلیل است كه برخلاف گفته های اولیه اش به سراغ همان چیزهایی می رود كه روزی از آنها متنفر بوده است: «كاشفان غارها، جست وجوگران معادن، مكتشفان زیرزمین ها و...» اما چه عاملی سبب ساز گرایش او به مهلكه ای می شود كه از آن گریزان بوده است؟ مهلكه ای كه او را بدل به غارشناسی منحصر به فرد می كند؟
اگر بتوان دلیلی برای این چرایی به دست آورد، طبعاً می توان راحت تر مشكل مهندس مراد رمان فساد در كازابلانكا را نیز حل كرد. هر چند میان سقوط سوبژه و فطری «كلمانس» و سقوط ابژه و بیرونی مهندس مراد تفاوت های اساسی احساس می شود.
اما آنچه قابل تامل است، سقوط به تمام معنی كلمه است. با چنین رویكردی آیا می توان نام رمان «بن جلون» را به سقوط تغییر داد؟ دست ما می تواند در این زمینه كاملاً باز باشد. مراد مهندس نسبتاً جوانی است كه كارش بررسی نقشه های ساختمانی است. او در كشور در حال توسعه ای! مثل مراكش زندگی می كند. بنابراین ساخت و سازها روز به روز بیشتر می شود و زمینه برای اختلاس آسا ن تر و از اینجا است كه شخصیت داستان در پارادوكسی اینچنینی كه مثل همكاران و آدم های محیط اطرافش دست به اختلاس بزند و كار و بارش را سكه كند یا اینكه پاك اما فقیر زندگی كند، دست و پا می زند و سرانجام، و سرانجام تسلیم می شود. تسلیم به معنای سقوط از آن چیزهایی كه روزی به آنها ایمان داشته است. «طاهر بن جلون» به خوبی با توصیف محیط پیرامون تنهایی مهندس مراد را به تصویر می كشد و به بازنمایی اجتماعی دست می زند كه در آن همه چیز از پای بست ویران است.
او مولفه هایی را در توصیفات خود بیان می كند كه شرح حال واقعی كشورهای جهان سوم است: مردی كه آب دهانش را روی زمین پرت می كند، رئیس و كارمندانی كه اختلاس می كنند، آبدارچی ای كه به خود جرات مداخله در كار همه را می دهد، زن زیاده خواهی كه با چشم و هم چشمی روزگار را بر شوهرش سیاه می كند و هیچ صبری در برابر بی پولی ندارد؛ هر چند كه اگر دست بر قضا نامش حلیمه هم باشد. رشوه ای كه حق كمیسیون تعبیر می شود، بوروكراسی ای كه در همه جا یكه تازی می كند و... همه اینها شاخصه های مشترك كشورهایی است كه هیچ گاه رنگ بهبودی وضعیت را به خود نخواهند دید.
با این تفاصیل اگر ماجرای داستان در یكی دیگر از كشورهای جهان سوم شكل می گرفت، اتفاق خاصی رخ نمی داد. اگر «بن جلون» جلوی لفظ فساد شهرهایی مثل خارطوم، دمشق، هاوانا، طرابلس و... را می گذاشت، اتفاقی نمی افتاد. رمان فساد در كازابلانكا به خوبی منعكس كننده مصائب و مشكلات فردی است كه نمی خواهد بد باشد، نمی خواهد مثل دیگران رفتار كند، اما در نهایت تسلیم جو عمومی می شود. به همین جهت است كه جملات پایانی داستان جالب و تكان دهنده است. «طبق رسم مراكشی ها باهام روبوسی می كند.
اون مثل من بوی خوبی می دهد... وقتی با هم تنها می شویم ح.ح. بهم نگاه می كنه، لبخندی می زنه و می گه «به جمع ما خوش اومدی».» رمان فساد در كازابلانكا بر مبنای روایت های رئالیستی بنا شده است. شاید كتابخوانانی كه این گونه روایت ها را می پسندند بیشتر از این كتاب لذت می برند.
حتی ترفند «بن جلون» در تغییر زاویه دید از دانای كل به اول شخص هم كه چند صفحه بعد از شروع كتاب شكل می گیرد، نمی تواند از بار رئالیستی اثر بكاهد و آن را پیچیده كند. شما می توانید این تغییر زاویه دید را كه ضروری هم به نظر نمی رسد، یك شوخی به حساب آورید. شوخی ای از جانب نویسنده ای كه واقع گرایی حرف اول و آخر را در داستانش می زند.
طاهر بن جلون
ترجمه: محمدرضا قلیچ خانی
نشر مروارید
چاپ دوم- ۱۳۸۴
مسعود میرزاپور
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید