سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


آرامش در حضور دیگران


آرامش در حضور دیگران
● نگاهی به فیلم به آهستگی ساخته مازیار میری
به فیلم به آهستگی می توان از دو زاویه نگاه كرد. اول فیلمنامه اثر كه نوشته پرویز شهبازی است و دوم كارگردانی مازیار میری كه با فیلم اولش «قطعه ناتمام» اگرچه یك شاهكار خلق نكرد اما خودش را در جمع فیلمسازان متفاوت به نحو مطلوبی جا انداخت. اما تمامی آن چیزهایی كه به مفاهیم جاری در اثر مربوط می شود و تم كلی اثر را شكل می دهد به فیلمنامه پرویز شهبازی ارتباط پیدا می كند كه با فیلم نفس عمیق ثابت كرد می توان به ساده ترین شكل ممكن مهم ترین و قابل تامل ترین حرف ها را زد.
«چزاره زاواتینی» كه خیلی ها او را از پایه گذاران و تئوری پردازان نئورئالیسم در سینمای ایتالیا می دانند می گفت: «یك فیلم خوب یعنی اینكه شما یك دوربین بردارید و به دنبال عابری كه در خیابان راه می رود حركت كنید و از او فیلم بگیرید.» می توان گفت این تعبیر بی پیرایه و به دور از پراكنده گویی های معمول بسیاری از فیلم های آن دوران، نقشی بسزا در شكل گیری روند واقع نمای نئورئالیسم داشته است. «به آهستگی» از این فضاهای نئورئالیستی خالی نیست و می توان دست كم فضای خاص فیلم كه علاوه بر روایت قصه آینه ای از شیوه زندگی و رفتارشناسی آدم های جامعه است را به این فضاها بسیار نزدیك دانست.
نقطه ثقل داستان كه تمامی اتفاقات بر پاشنه آن می چرخد نوع برخوردی است كه كاراكتر اصلی فیلم با موضوع فرار زنش از خانه دارد اما قرار نیست كه این نقطه ثقل با توالی سكانس ها و پله پله پیش رفتن داستان و به تدریج برای مخاطب جا بیفتد و ما از همان ابتدا درگیر مضمون اصلی فیلم می شویم. «به آهستگی» یكی از موفقیت هایش را مدیون همین نكته است و پرهیز از مقدمه چینی های اضافه كه در بیشتر مواقع موجب می شوند فیلم به اصطلاح دیر شروع شود، در آن به هیچ وجه به چشم نمی آید. فیلم از همین جا است كه انتقادهای اجتماعی اش را شروع می كند و نوك تیز انتقادهایش را متوجه ابعاد مختلف رفتاری آدم های جامعه و خرده فرهنگ هایی می كند كه در پاره ای اوقات مخل روند عادی زندگی به نظر می رسند!
از این رو فراوان می توان به طرح مشكلات و ناهنجاری های اجتماعی در فیلم برخورد كرد كه بدون نزدیك شدن به سیاه نمایی دقیقاً انگشت روی كاستی هایی می گذارد كه همه ما با آنها دست به گریبانیم. محمود كه زنش را در برابر اتهامی نابخشودنی می بیند تلاش می كند بدون كشف حقیقت ماجرا دست به اقدام شتابزده ای نزند.
اما با این اوصاف سر از پزشكی قانونی درمی آورد و زن دیگری را به اشتباه به خاك می سپارد و حتی لباس سیاه به تن می كند و مجلس ختمی هم می گیرد. در راستای این اتفاق كه حتی تا اندازه ای مضحك هم جلوه می كند، به تصویر كشیدن كیفیت برگزاری مراسم به خاكسپاری كه شدیداً تابع عادت به نظر می رسد تا برگزاری مراسمی آئینی، رفتار آدم هایی كه به مراسم آمده اند (خوردن غذا در رستوران و خوش و بش كردن به بهانه مرگ یك نفر) به خوبی بیانگر نگاهی انتقادی است كه نویسنده فیلمنامه دارد. حتی باز شدن گره كور گم شدن زن سید هم كاركردی انتقادی دارد و بدون اینكه دستگاه های انتظامی كمكی به كشف این مسئله كنند، قصاب محله به سید كمك می كند كه زن گم شده اش را پیدا كند.
(فكر می كنم كم لطفی است اگر به این كاراكتر بپردازیم و هیچ اشاره ای به حضور و بازی جذاب مهران رجبی نكنیم.) به همین دلایل است كه به آهستگی را می توان كاری موفق در امتداد موفقیت های كارگردان و نویسنده فیلمنامه اش به حساب آورد. آدم هایی كه در فیلم با آنها سروكار داریم شدیداً واقعی به نظر می رسند و هرگز نمی توان برای آنها كاركردی غیرواقعی و اغراق گونه قائل شد.
این آدم ها به دو دسته تقسیم می شوند. اول كاراكترهایی كه در پیشبرد داستان نقش دارند و قصه را به جلو می برند مثل سید، همسرش، قصاب محل، دوست سید كه كار نجاری می كند و زن صاحب خانه. دوم آدم هایی كه گرچه نقشی در پیشبرد داستان ندارند اما كاملاً با تكنیك واقع نمایی پردازش شده اند مثل جوان هایی كه در كلانتری منتظر هستند كه نوبت شان برسد و خونسردی عجیبی دارند یا جمعی كه كنار كیوسك روزنامه فروشی بحث سیاسی می كنند و یا همه آنهایی كه در مراسم ختم زن سید دور هم جمع شده اند و گریه می كنند، غذا می خورند، خوش و بش می كنند و... از این رو می توان به نقش كلیدی آدم های حاشیه ای فیلم كه حتی دیالوگی هم ندارند در انتقال صریح تر مفاهیم به مخاطب پی برد. یكی از نمونه ای ترین این كاراكترها پدر سید است. در همه سكانس های مربوط به خانه سید در بك گراند تصویر در حال نماز خواندن است.
علاوه بر اینها فیلم در بعضی جاها انتقادهایی می كند كه چندان از جنس خود فیلم نیستند. مثل سكانس كلیشه ای سرخوشی چند دختر جوان در قطار و اعتراض مردی میانسال و یا جایی كه زن سید به استاد می گوید: «وقتی با شما حرف می زنم احساس راحتی می كنم.» استاد در جواب یك استغفرالله به زبان می آورد.
روی شخصیت استاد البته بیشتر از این هم می توان مانور داد و اینكه خیلی خوب پرداخته نشده و معلوم نیست او با چه حربه ای زن سید را راضی می كند كه به خانه اش برگردد. قبول حرف های این زن و دلیل بازگشتنش (كه برای مخاطب چندان قابل قبول به نظر نمی رسد) برای كاراكتری مثل سید چطور می تواند جا بیفتد؟ اصلاً قبول دارید كه پرسونای سید كمی روشنفكرانه به نظر می رسد و ارتباط چندانی با موقعیت اجتماعی اش ندارد.
این وجوه منفی اثر به همراه شتابزدگی در پایان بندی آن بزرگترین لطمه ای است كه به فیلم خوش ساخت مازیار میری وارد می كند و آن را از تبدیل شدن به اثری بی نقص و قابل استناد باز می دارد هر چند دقت در ریزه كاری های فیلم و مفاهیم قابل طرح و مهمی كه در آن به چالش كشیده شده اند علاوه بر اهمیت وجوه انتقادی اثر تكرار موفقیت پرویز شهبازی و مازیار میری را نوید می دهد و مخاطب را به آینده سینمای آنها امیدوار نگاه می دارد.
محسن میرزاپور
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید