جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


نوآر با لهجه فرانسوی


نوآر با لهجه فرانسوی
● نگاهی به فیلم «ریفیفی» ساخته ژول داسن پخش شده از سینماچهار
از برنامه سینماچهار، فیلم سینمایی «ریفیفی» ساخته ژول داسن پخش شد. خود داسن فیلمنامه این فیلم را براساس داستانی از آگوست لوبرتون نوشت. در این فیلم ژان سروایس، كارل مونر، رابرت مانوئل، ژانین دارسی و ژول داسن بازی می كنند. داسن این فیلم ۱۱۵ دقیقه ای را (كه با حدود ۲۵ دقیقه سانسور از تلویزیون ایران پخش شد) در فرانسه ساخت.
● خلاصه فیلم
دزدی حرفه ای به نام تونی از زندان آزاد می شود و به همراه دوستانش جو و ماریو نقشه سرقت از یك جواهر فروشی را پی می ریزند. سزار متخصص باز كردن گاوصندوق هم در این سرقت آنها را همراهی می كند. سرقت بدون نقص انجام می شود. اما در ادامه مشكلاتی به وجود می آید. گروته رقیب قدیمی تونی كه او را به زندان انداخته بود از ماجرای سرقت مطلع شده و به سراغ گروه سارقین می رود، تا جواهرات دویست میلیون ماركی را از چنگ آنها بیرون بیاورد. جو به لندن می رود، جواهرات را به پول تبدیل می كند و به پاریس بر می گردد اما دار و دسته گروته، تونیو پسر جو را گروگان می گیرند...
● درباره كارگردان
ژول داسن كارگردان مشهور آمریكایی هجدهم دسامبر سال ۱۹۱۱ در میدل تاون آمریكا متولد شد. او پس از گذراندن دوره دبیرستان در برانكس، در اروپا به تحصیل در رشته نمایش پرداخت و در سال ۱۹۳۰ به گروه تئاتر ییدیش نیویورك ملحق شد. در هالیوود، داسن كارش را با كارگردانی فیلم های كوتاه برای شركت فیلمسازی مترو گلدن مایر آغاز كرد. او پس از ساخت فیلمی بیست دقیقه ای براساس داستانی از ادگار آلن پو در سال ۱۹۴۲ فیلم های «نماینده نازی» و «دیدار دوباره در فرانسه» را ساخت.
داسن پس از ساخت فیلم «روح كانترویل» با بازی چارلز لافتون و مارگریت او برایان به همكاری اش با شركت مترو گلدن مایر خاتمه داد و كارش را با استودیو یونیورسال آغاز كرد. در سال ۱۹۴۷ داسن فیلم «نیروی حیوانی» را ساخت و سال بعد فیلم تحسین برانگیز «شهر برهنه» را كارگردانی كرد. اواخر دهه چهل برای هر كسی كه كمترین گرایش سیاسی چپ داشت سال های دشواری بود. پس از آنكه اد دیمتریك كارگردان در كمیته مبارزه با فعالیت های ضد آمریكایی ژول را به عنوان یك كمونیست معرفی كرد ژول درهای هالیوود را به روی خود بسته دید. در سال ۱۹۵۰ داسن فیلم «شب و شهر» را در لندن ساخت. او در سال ۱۹۵۵ فیلم ریفیفی را در فرانسه ساخت و به خاطر این فیلم جایزه بهترین كارگردانی را در جشنواره كن دریافت كرد.
او در سال ۱۹۵۸ فیلم «باد گرم به سوی كجا وزان است» را با بازی ملینا مركوری كارگردانی و چندی بعد با او ازدواج كرد.
دو سال بعد در فیلم كمدی «هرگز در روز یكشنبه» با همسرش همبازی شد. مركوری به خاطر بازی در این فیلم جایزه بهترین بازیگر زن را دریافت كرد. داسن نیز به خاطر این فیلم جایزه اسكار بهترین كارگردانی و بهترین فیلمنامه را دریافت كرد. «ده و سی دقیقه عصر یكشنبه»، «دایره دونفره» و «رویایی عشق» از دیگر فیلم های ژول داسن هستند. داسن یكی از بازماندگان لیست سیاه هالیوود است. او از سال ۱۹۸۰ تا به امروز در آتن به كارگردانی تئاتر مشغول است و نمایش هایی از نمایشنامه نویسان آمریكا را به روی صحنه می برد. او در خیابان ملینا مركوری در آتن زندگی می كند.
● حاشیه های فیلم
▪ ژول داسن به این دلیل خودش نقش سزار را بازی كرد چون بازیگری كه قرار بود این نقش را بازی كند درست پیش از آغاز فیلمبرداری قراردادش را به هم زد.
▪ مرگ سزار در رمان برتولا وجود نداشت. داسن گفته كه صحنه مرگ را به فیلم اضافه كرده تا اشاره ای مستقیم به وضعیت لیست سیاه آمریكایی ها داشته باشد. (مرگ سزار هزینه سنگین خیانت به دوستان و همكاران است.)
▪ داسن اذعان كرده كه تنها به خاطر وجود نامش در لیست سیاه هالیوود ساخت این فیلم را پذیرفته. شخصیت های رمان برتون همه اهل آفریقای شمالی بودند. زمان ساخت فیلم فرانسه با الجزایر درگیر بود. از آنجایی كه ساخت چنین فیلمی تحریك آمیز به نظر می رسید تهیه كنندگان فیلم تصمیم گرفتند از یك كارگردان آمریكایی بخواهند تا با آمریكایی كردن شخصیت ها، كمی فیلم را ملایم تر كند.
▪ فیلم با بودجه بسیار اندكی ساخته شد (آن قدر كم كه داسن ادعا می كند وقتی مبلغ هزینه شده برای فیلم را فاش می كند كسی آن را باور نمی كند) به همین دلیل بازیگران بسیار ناآشنایی برای بازی در فیلم انتخاب شدند. داسن در جایی گفته در جشنواره كن ۱۹۵۵ (كه در آن نخل طلایی بهترین كارگردانی را به دست آورد) آن قدر بی پول بود كه وقتی می بیند یكی از تهیه كنندگان فیلم در كازینو مشغول قمار است با او شرط می بندد. داسن از او می پرسد فیلمبرداری ریفیفی كی شروع شد، می شنود هجدهم. پولش را روی عدد ۱۸ شرط می بندد و برنده می شود. داسن می گوید خانواده اش چند وقتی با همین پول گذران زندگی می كردند.
● ریفیفی از نگاه ژان فرانسوا تروفو
ریفیفی اولین فیلم فرانسوی ژول داسن فیلمساز آمریكایی كه كارش را با كارگردانی تئاتر آغاز كرد، ساختاری شبیه تراژدی های كلاسیك دارد.
▪ پرده اول: آماده سازی برای یك سرقت. پرده دوم: نتیجه سرقت. پرده سوم: مجازات، انتقام، مرگ. پیش از اینكه بگویم این فیلم را دوست دارم و تحسین اش می كنم لازم نیست به بودجه محدودی كه برای ساخت ریفیفی شده اشاره كنم. اشاره به این موضوع فقط نشان می دهد كه موفقیت یك فیلم به كارگردانش بستگی دارد نه به منابع مالی تولید یا حضور ستارگان سینما در آن.
ژول داسن براساس یكی از بدترین رمان های پلیسی كه خوانده ام، یكی از بهترین فیلم های نوآر كه تا به حال دیده ام را ساخته است. در واقع نوآر در ریفیفی، ژانری فرعی نیست. داسن فیلم را در خیابان و در باد و باران شدید فیلمبرداری می كند و پاریس را همان طور به ما (فرانسوی ها) نشان می دهد كه لندن را برای انگلیسی ها (شب و شهر) و نیویورك را برای آمریكایی ها (شهر برهنه) به نمایش گذاشت، بی انصافی است اگر از آگوستینی مدیر فیلمبرداری فیلم یاد نكنیم. كسی كه حقیقتاً تحت شرایط كاملاً غیر طبیعی شگفت انگیز كار كرده است: نماهایی در تاریكی واقعی كافه های كوچك، نماهای بیرونی شب بدون نور، سكوی ایستگاه متروی پورت رویال، جزئیات دكور و...
همه چیز در ریفیفی هوشمندانه است: فیلمنامه، دیالوگ، صحنه ها، موسیقی و انتخاب بازیگران. ژان سروایس، رابرت مانوئل و ژول داسن بی نقص ظاهر می شوند. فیلم تنها دو نقص دارد. بازی بد بازیگران زن فیلم و به ویژه ترانه فیلم كه افتضاح است.
كارگردانی فیلم حیرت انگیز و مبتكرانه است. داسن به سبك خود یعنی تلفیق رویكرد استنادی با نگاهی تغزلی وفادار مانده است.● چرا باید كلاسیك ها را دید
اگرچه سینمای امروز جهان با حضور ستارگان كوچك و بزرگ و با پیشرفت هایی كه در زمینه صنعت سینما رخ داد، جذابیت هایی پیدا كرده كه شاید چهل پنجاه سال پیش وجود نداشت اما با تماشای فیلم های كلاسیك متوجه می شویم كه آن فیلم های جمع و جور یك سر و گردن از فیلم های پرهزینه این سال ها بالاتر بوده اند. یكی از این شاهكارهای كلاسیك، فیلم ریفیفی ساخته ژول داسن یكی از همان شاهكارهایی است كه تاریخ سینما پرباری اش را مدیون آنها است. ریفیفی یك فیلم نوآر محسوب می شود كه سرقت از یك جواهر فروشی تم اصلی آن است. این فیلم الگوی برخی از مشهورترین فیلم های ده پانزده سال گذشته بوده كه از این بین دو فیلم «ماموریت غیر ممكن» و «یازده یار اوشن» بیش از بقیه نمونه ها تحت تاثیر ریفیفی بوده اند.
كسانی كه قسمت دوم «یازده یار اوشن» را دیده اند حتماً متوجه شده اند كه صحنه مواجهه جورج كلونی و جولیا رابرتز در این فیلم، چقدر شبیه صحنه ای است كه تونی در برخوردی سادیستی با نامزد سابقش مادو دارد (این صحنه در نسخه پخش شده از سینماچهار حذف شد) اما جدای از این شباهت های مستقیم، در سال های اخیر كمتر فیلمی با سوژه سرقت پیدا می شود كه تحت تاثیر ریفیفی نبوده باشد. شخصیت پردازی بی نقص در كنار كارگردانی فوق العاده باعث شده كه ریفیفی به فیلمی خوش ساخت تبدیل شود.
● سی دقیقه سكوت
برجسته ترین و بحث انگیزترین صحنه «ریفیفی»، صحنه سرقت از جواهرفروشی است كه حدود سی دقیقه طول می كشد. این صحنه در سكوت كامل اتفاق می افتد. زمانی این سكوت برجسته تر می شود كه در صحنه های قبل و بعد از سرقت، شخصیت ها به تناوب حرف می زنند. ریفیفی از آن دست فیلم های نوآر نیست كه تعداد دیالوگ در آن از بیست تا تجاوز نمی كند.
سكوت، اختصاصاً در صحنه سرقت به كار رفته و كاركرد دراماتیك فوق العاده ای هم دارد. جالب است كه آهنگساز فیلم برای این صحنه موسیقی نوشته بود و ژول داسن این صحنه را یك بار با موسیقی و بار دیگر بدون موسیقی تماشا كرد و نهایتاً تصمیم گرفت كه موسیقی در پس زمینه فیلم وجود نداشته باشد. در صحنه سرقت، تونی جو، ماریو و سزار یك همكار دیگر هم دارند: سكوت.
سكوتی كه كمترین صدایی آن را درهم می شكند. به همین ترتیب وقتی جو اتفاقی با پیانو برخورد می كند صدای تك نت به دشمن شماره یك سارقین تبدیل می شود. سكوت حاكم بر صحنه سبب می شود كه كاركرد بصری تصاویر بیشتر شود و فعل و انفعالات چهره شخصیت ها بیشتر به نظر می رسد. داسن تقابل چهره شخصیت ها و سكوت را با دیزالوهایی از ساعت به تاریكی خیابان پیوند می زند.
كات های متعدد از چهره مضطرب سارقین به گاوصندوقی كه زیر دست سزار در حال باز شدن است در كنار سكوت سهمگینی كه با قژقژ براده های آهن درهم می شكند صحنه ای سراسر دلهره را رقم می زند. داسن در یكی از گفت وگوهایش سكوت سی دقیقه ای حاكم بر این صحنه را به رئالیسم ارتباط داد و گفت كه سكوت باعث شده تا صحنه واقعی تر به نظر برسد. نكته ای كه به جذابیت این صحنه می افزاید آگاهی تماشاگر از شیوه سرقت است. در حالی كه سارقین پیش از انجام سرقت نقشه شان را فاش می كنند، باز هم تماشای دلهره ای كه صحنه سرقت در خود دارد، اضطراب را به مخاطب منتقل می كند.
● آنها چند نفر بودند
داسن در فیلم ریفیفی چهار شخصیت اصلی را معرفی می كند. تونی مرد پا به سن گذاشته ای كه به تازگی از زندان آزاد شده و در دیالوگ های جو می فهمیم كه تونی به خاطر دوستش جو گیر افتاده است. تونی یك دزد حرفه ای است كه با انگیزه سر و سامان دادن به زندگی دو دوستش جو و ماریو با آنها همراه می شود.
سرگشتگی تونی در صحنه ای كه چهار سارق برنامه هایشان را برای استفاده از پول سرقتی بیان می كنند قابل لمس است. در حالی كه سه نفر دیگر با لذت از آرزوهایشان حرف می زنند، تونی می گوید نمی داند با سهمش چه كار خواهد كرد. تونی استفانو ارتباطش را با دنیای عادی از دست داده است.
بی انگیزگی تونی نسبت به لذت در روابطش با مادو نشان داده می شود. یا در همان صحنه ابتدایی فیلم وقتی كه تونی در محیطی قرار می گیرد كه پر از دود سیگار است (از قرار معلوم ریه های تونی مشكل دارد) نگاه بی تفاوت تونی را به زندگی می بینیم. با این همه، بی تفاوتی او به نوعی دیگرخواهی تبدیل می شود. بار اصلی فیلم ریفیفی روی دوش تونی استفانو قرار دارد. اما این باعث نمی شود كه داسن نسبت به دیگر شخصیت ها بی توجه باشد. جو دوست تونی خودش را مدیون تونی می داند.
او همچون یك كودك دوروبر تونی را می گیرد و سعی می كند هر طور شده نظر او را جلب كند. جو نقش برجسته ای در پیشبرد داستان فیلم دارد. اولین بار او تونی را به سرقت دعوت می كند. ماجرایی كه برای فرزند او پیش می آید تونی را مجبور می كند كه با گروته روبه رو شود و در نهایت تسلیم شدن او، تمام ماجرا را خراب می كند. در صحنه ای از فیلم لوئیز همسر تونی به او می گوید: بچه های زیادی توی فقر و بدبختی بزرگ شده اند. اما همه شون مثل تو خلافكار و دزد از كار درنیامده اند. می دانی چرا؟ چون تو آدم ضعیفی هستی...
این دیالوگ كه شاید بتوان آن را قابل اعتناترین دیالوگ فیلم ریفیفی دانست، شبیه خطابه های اخلاقی به نظر می رسد اما بعد وقتی می بینیم كه جو به توصیه های تونی عمل نمی كند و هم پول و هم جانش را از دست می دهد با همسرش هم عقیده می شویم. ماریو همكار دیگر تونی حاضر است جانش را از دست بدهد اما جای پول ها را لو ندهد. مرگ ماریو و نامزدش آیدا تاكیدی بر اهمیت قانونی است كه بین سارقین وجود دارد. همان قانونی كه به استناد آن تونی با خیال راحت سزار را می كشد: كسی كه به دوستانش خیانت می كند مستحق مرگ است.
● نوآر خیلی تلخ
فیلم «ریفیفی» یك فیلم نوآر است اما با دیگر فیلم هایی كه در این ژانر ساخته می شود كمی تفاوت دارد. ریفیفی حتی با دو فیلم نوآر برجسته ژول داسن یعنی «شب و شهر» و «شهر برهنه» هم فرق می كند. فیلم ریفیفی نیز مثل سایر فیلم های نوآر پایانی تراژیك دارد. اما در اینجا بار تراژیك فیلم برجسته تر است.
ریفیفی فیلمی است كه دو بخش دارد. بخش اول به خلق شخصیت ها اختصاص دارد و بخش دوم كه پس از سرقت آغاز می شود سراشیبی سارقین به سوی تراژدی را نشان می دهد. با وجود جذابیت فوق العاده صحنه سرقت در سكوت مطلق كیفیت بالای ریفیفی بیشتر به ساختار فیلم برمی گردد. داسن در این فیلم هم به حقیقت انسانی می پردازد و هم به شاخصه های اصلی یك درام توجه می كند.
ریفیفی بسیاری از ویژگی های یك فیلم نوآر آمریكایی را دارد اما منتقدین معتقدند داسن این فیلم را رویكرد سینمای موج نو فرانسه ساخته است. داسن در این فیلم به عناصر قراردادی فیلم نوآر توجه نمی كند. صحنه پایانی فیلم كه در آن تونی در حالی كه زخمی شده سوار بر ماشین در خیابان های پاریس ویراژ می دهد و در نهایت از حال می رود، وجهی انسانی تر به پایان تراژیك فیلم می دهد.
مجتبی پورمحسن
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید