جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


و خدایی که دراین نزدیکی است...


و خدایی که دراین نزدیکی است...
● نگاهی به فیلم «یک تکه نان» ساخته کمال تبریزی
۱-‌کمال تبریزی کارگردانی است که همواره سعی کرده است با حفظ دغدغه های مذهبی و مومنانه اش، به فیلمهای خود رنگی از معنویت ببخشد. اگر چه به تمام فیلمهای او می توان از زاویه «مفاهیم دینی» نگریست، ولی دغدغه های معنوی او در برخی فیلمهایش، نمود بیشتری داشته است. آن سکانس از فیلم «لیلی با من است» را به یاد آورید که صادق (پرویز پرستویی) در نهایت استیصال از پنجره به بیرون نگاه می کند و تا چشمش به کلمه (ا...) مسجد می خورد به یاد خدا افتاده و به آسمان نگاه می کند.
فیلم «یک تکه نان» نیز بسط و گسترش، همین یک سکانس است، فیلمی که انسانها را به برقراری یک ارتباط قلبی و بی واسطه با خداوند دعوت می کند. البته تبریزی سعی کرده است در کنار این دعوت، مضامینی چون معجزه، سیر و سلوک عرفانی وعوام زدگی مردم را هم دستمایه جدیدترین فیلمش قرار دهد.
در «یک تکه نان» بانمایندگان دو گونه متفاوت از دینداری روبروییم. پفشاری «کربلایی کاظم» بر حفظ ظواهر و نوع کنش هایش بیانگر مشی «مصلحت اندیش» او در دین‌ورزی است. کربلایی احتمالا" نماد همان «زاهد ظاهر پرستی» است که «حافظ» بارها درباره اش سخن گفته است. دقت کنید که چگونه از سرغرور به «قیس» نگاه می کند و حتی به خاطر اینکه «قیس» بر کفن مادرش امضا زده او را نکوهش می کند.
کربلایی معجزه «حافظ قرآن شدن عزیز» را باور ندارد چون خودش با مرارت «قرآن» را حفظ کرده است. ولی با این حال کفن مادرش را آورده تا در صورت واقعی بودن ماجرا، از این اتفاق بهره مند گردد. در سکانسی دیگر او پول موتورسوار و صاحب سوپر مارکت را کامل پرداخت نمی کند، آن‌هم دقیقا زمانی که قرار است به سفر حج برود و می خواهد از مردم حلالیت بطلبد. همچنین است ماجرای قهر او با برادرش و کینه ای که از اقوامش بر دل دارد.
«قیس» دقیقا در مقابل «کربلایی کاظم» قرار می‌گیرد و نحوه رفتار مذهبی اش از جنس «دینداری معرفت اندیش» است. سکوت و کم حرفی «قیس» نشان از آرامش درونی او دارد. او دل از تعلقات دنیوی بریده است و اهدای کفش، درآوردن لباس و رفتنش به طرف امامزاده، فقط برای «زیارت» است نه «شفا گرفتن» و «دیدن معجزات». بین نماز خواندن «قیس» و «کربلایی» زمین تا آسمان فاصله است. اجرای مناسک و آداب از طرف «قیس» معلول کمال تجربیات دینی اوست و نه علت آن. عشق الهی در درون «قیس» چنان اشتیاق و جوششی پدید آورده است، که با تمام وجود به سجده می رود و با معبودش راز و نیاز می کند. ایمان و یقین او به درجه ای رسیده که می تواند با ماورای این عالم ارتباط برقرار کرده و با امور متعالی مواجهه داشته باشد، مواجهه ای که گاه تا حد مشاهده معجزه هم پیش می رود. (بینا شدن پسر نابینا، شفای پای دختر، حفظ قرآن، نزول نان و عسل)
۲-‌اگر به فیلمهای معنوی و اندیشمندانه علاقه مندید، حتما فیلم «یک تکه نان» را ببینید. «یک تکه نان» چند لحظه و تصویر جذاب و دلنشین دارد، اگر چه اینها تضمین کننده موفقیت یک فیلم نیستند. زیرا برای خلق یک فیلم خوب، به مجموعه ای از مولفه های مختلف نیاز است، ولی یقینا «یک تکه نان» ارزش تماشا را دارد و وجود پاره ای از ضعفها و نقایص فیلم، دلیل بی ارزش بودن آن نیست.
فیلم چند سکانس تأثیر گذار دارد: نخست، رفتن مردم به «برزه‌کوه» و غفلت از خود امامزاده و هجوم عده ای کاسبکار و منفعت طلب که می خواهند نفع اقتصادی ببرند. دوم، دیالوگ سومین پیرمرد عارف که می گوید: مردم مدتهاست راه امامزاده را گم کرده اند، و لقمه را دور سرشان می چرخانند (مسیری که قیس از طریق آن به امامزاده می رسید، کوتاهتر است). سوم، نماز خواندن قیس که در حقیقت ترجمان بصری شعر سهراب سپهری است. «قیس» حضور لطیف خدا را در جای جای طبیعت احساس می کند (و خدایی که در این نزدیکی است/ لای این شب بوها ،پای آن کاج بلند).
او در هنگام نماز خواندن، خودش را جزئی از طبیعت فرض می کند، و تمام موجودات را در حال گفتگو با خدا می بیند (من مسلمانم/ قبله ام یک گل سرخ / جانمازم چشمه، مهرم نور/دشت سجاده من. و همین معنویت و لطافت اوست که کربلایی را به تعجب وا می دارد (در نمازم جریان دارد ماه، جریان دارد طیف/سنگ از پشت نمازم پیداست)
۳- فیلمنامه «یک تکه نان» عناصر و مصالح لازم برای تبدیل شدن به یک فیلم مطرح را داراست، ولی از چند جا ضربه می خورد.
«یک تکه نان» در تعریف فضای کلی قصه، سردرگم است. در ابتدای فیلم از چند مونتاژ موازی استفاده شده است اما تصاویر پراکنده این بخش (دختری که پایش لنگ است، جوانانی که قرار است استخدام شوند، کربلایی که قرار است «به برزه کوه» رود، اتومبیل گروهبان فتاح و سربازش، سوپرمارکتی که در آن همه چیز یافت می شود و...) جلوی پیشرفت خط اصلی داستان را گرفته و مخاطب را خسته می کند.
علاوه بر این خرده روایت‌های فیلم، کارکردی ندارند و انگار فقط جهت اتلاف زمان و پرکردن لحظات،در خط اصلی قصه گنجانده شده اند.
مثلا به ماجرای پنچر شدن ماشین، که فقط رسیدن آن سه نفر به «برزه کوه» را به تأخیر می اندازد و هیچ نقش دیگری ندارد.
ماجرای برگشتن کربلایی و دوباره پشیمان شدنش نیز همین جاست که شکل می گیرد، که البته می توان کل آن را از داستان حذف کرد.
شاید گفته شود، تنها شدن «قیس» برای آن است که با آن دو پیرمرد عارف برخورد کند. در حالی که گنجاندن داستان فرعی پنچر شدن ماشین بدین منظور هم نمی تواند تمهید مناسبی باشد، چرا که «قیس» پیش از این به بهانه آب آوردن هم تنها شد و با فرشته اول برخورد کرد.
استفاده زیاد از نمای دور هم به یک عادت و قرارداد نانوشته شده در فیلمهای معناگرا از جمله «یک تکه نان» تبدیل شده است، حجم لانگ شاتهایی که در این فیلم از پیچ جاده و ماشین و گوسفندان و گاری و کوه و... می بینیم، آنقدر زیاد است که گاه برای تماشاگر آزار دهنده می شود.
۴- در «یک تکه نان» دو قطب مختلف در مقابل هم قرار می گیرند اما نگاه تبریزی به شخصیت «کربلایی» تا حدودی مهربانانه و محافظه کارانه است. در حالیکه جنبه های منفی شخصیت «کربلایی»، قابلیت پررنگ‌تر شدن را داشتند. در صورتی که این اتفاق می افتاد، تضاد دو قطب بیشتر می‌شد و این تضاد می توانست کشش دراماتیک داستان را بالا برده و تاثیر گذاری غافلگیری کربلایی را بیشتر کند.
صحبت درباره «دلایل برخورد محافظه کارانه» فیلمساز با «کربلایی» هم بحث مفصلی است که در این مجال نمی گنجد.
منبع : فیلم‌نگار


همچنین مشاهده کنید