جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


عطر ایرانی، ادکلن USA


عطر ایرانی، ادکلن USA
● یادداشتی بر کتاب «عطر سنبل، عطر کاج»
حقیقتش را بخواهید، از خواندن کتاب «عطر سنبل، عطرکاج» آن‌قدر لذت بردم که دچار عذاب وجدان شدم. آخر پس از مدت‌ها خواندن ادبیات عصا قورت داده، گاه مدرن و بعضاً اجق وجق؛ لذت خواندن یک متن سرراست، شفاف و بامزه بدون زور زدن و گیرپاچ کردن، در ناخودآگاهم عملی عوامانه به حساب می‌آمد. خوشبختانه نامزدی دریافت جوایزی که در پشت جلد کتاب ذکر شده ( از جمله پن و ترنر) خیالم را آسوده‌تر کرد که با کتابی هشت من نه شاهی مواجه نیستم تا آن‌جا که توانستم بدون شرمندگی از اهالی فرهنگ و هنر، شب با خیالی راحت سر بر بالین بگذارم !
این کتاب همان‌قدر که برای ما ایرانی‌ها جذاب و خواندنی است؛ برای آمریکایی‌ها نیز، چون تمام کتاب سرشار از خاطرات آمیخته با طنز فیروزه جزایری است.
او که از بچه‌گی به ایالات متحده مهاجرت کرده، وقایعی که بر او و خانواده‌اش گذشته را با نثری روان و گیرا حکایت می‌کند. خود درباره انگیزه نوشتن این کتاب چنین می‌گوید: «وقتی خردسال بودم، پدرم آن‌قدر از ماجراهای دوران کودکی‌اش در اهواز و شوشتر برایم تعریف می‌کرد که حس می‌کردم آن دوران را همراه او گذرانده‌ام. زمانی که خودم صاحب فرزند شدم، خواستم آن‌ها ماجراهای من را بدانند. به همین دلیل بود که این کتاب را نوشتم....»
رویا رویی عملی دو فرهنگ (بدون آن که قصد گفت‌وگو و یا زد و خورد داشته باشند) در این کتاب موجب فراهم آمدن موقعیت‌های طنزآمیزی شده‌است که نویسنده بدون آن‌که بخواهد برتری یکی را بر دیگری ثابت کند این تفاوت‌ها را پررنگ‌تر کرده‌است. اختلاف زبانی به عنوان بزرگ‌ترین عامل تمایز فرهنگ‌ها، اولین سوژه این طنز است. پدر خانواده که در دوران جوانی در آمریکا تحصیل کرده و از آن‌جا یک عالمه خاطرات خوش دارد پس از ازدواج و تولد فرزندان بار دیگر به اتفاق خانواده و این بار برای زندگی به آن‌جا بر می‌گردد و کلی پز زبان دانستن را به اهل بیت می‌دهد. غافل از این‌که زبان دانشگاهی و کتابی ماقبل تاریخ او جز حیرت امریکایی‌ها کار دیگری از پیش نمی‌برد. زبانی که در آن «هات داگ» به سگ داغ و «کت فیش» (نوعی ذرت سرخ شده) به ماهی گربه‌ای تعبیر می‌شود. همان‌طور که زبان مادر با جملات درهم و برهم بدون فعل موجبات خنده و یا سوءتفاهم را فراهم می‌کند.
جزایری از این تضادها تنها به منظور ایجاد موقعیت‌های کمیک استفاده نمی‌کند بلکه به جستجو و باز شناخت این دو فرهنگ نیز توجه دارد. بی‌جهت نیست که این کتاب جزء پر فروش‌ترین کتاب‌ها در دو سال اخیر در امریکا شده‌است چرا که از طریق آن امریکایی‌ها نگاهی دوباره از بیرون به خود می‌اندازند و از جهت دیگر حس کنجکاویشان نسبت به مردمی که درباره‌شان خالی از ذهن‌اند تا حدی ارضاء می‌شود.
چنان‌که ازمتن کتاب بر می‌آید مردم آمریکا آن‌قدر که به مارک‌های انواع غذاهای آماده و راه‌های مختلف لاغری و عروسی و طلاق و طلاق‌کشی هنرپیشه‌هاشان توجه نشان می‌دهند به سیاست و کسب اطلاع از دیگر ملل توجه ندارند و فرق بین اسکیموها، عرب‌ها و ایرانی‌ها را درست نمی‌دانند (یا لا اقل در دهه‌های پیش نمی‌دانستند) لطیفه‌ای سر زبان‌ها است مبنی بر این‌که در یك نظر سنجی از مردم دنیا سوالی پرسیده شد و نتیجه جالبی به دست آمد سوال از این قرار بود : نظر خودتون رو راجع به راه حل كمبود غذا در سایر كشورها صادقانه بیان كنید؟ و كسی جوابی نداد چون در آفریقا كسی نمی دانست غذا یعنی چه؟ در آسیا كسی نمی دانست نظر یعنی چه؟ در اروپای شرقی كسی نمی دانست صادقانه یعنی چه؟ در اروپای غربی كسی نمی‌دانست كمبود یعنی چه؟ در آمریكا كسی نمی دانست سایر كشورها یعنی چه؟
در واقع نیز چنین به نظر می‌رسد که ذهن مردم آمریکا در مقابل مسایل مهم جهان چون لوح سفیدی است. عموماً وظیفه خط خطی کردن این لوح سفید را اگر لازم باشد؛ تبلیغات، رسانه‌های جمعی و سیاستمداران به عهده می‌گیرند. ماجرای گروگان‌گیری یکی از معدود مواردی است که عوام‌الناس به آن توجه نشان دادند اگر چه با تصوری بچه‌گانه آن را در ذهن خود پروراندند: «تعدادی از آمریکایی‌ها را توی سفارت آمریکا به گروگان گرفتند. یک شبه ایرانیان مقیم آمریکا، در بهترین حالتی که بشود گفت، خیلی غیر محبوب شدند. خیلی از آمریکایی‌ها دیگر فکر می‌کردند هر ایرانی، اگر چه ظاهرش آرام نشان بدهد، هر لحظه ممکن است خشمگین شود و افرادی را به اسارات بگیرد. ... این‌قدر از ما درباره گروگان‌گیری سوال می‌کردند که کم‌کم داشتم به مردم گوشزد می‌کردم که آن‌ها توی پارکینگ ما نیستند» (صفحه ۴۵)
بر خلاف مردم آمریکا، ذهن ایرانی‌ها با ترافیک انبوهی از پیش‌ فرض‌ها، از شعارهای سیاسی گرفته تا فیلم‌های هالیوودی مواجه است و طیفی از کینه تا شیفتگی را در خود جای داده‌است. از این رو خواننده ایرانی چندان مبهوت فضای روایت نمی‌شود و گویی همراه با جزایری پا به سفری آشنا می‌گذارند و در لذت آن با او شریک می‌شود.
آن‌چه کتاب «عطر سنبل،عطر کاج» را از یک کتاب صرفاً خاطره‌ای و یا خاله‌زنکی متمایز می‌کند نزدیک شدن آن به ادبیات است. نثر و منطق داستانی در فصل فصل کتاب مشهود است. توصیفات دقیق و شخصیت پردازی آدم‌های حکایت، چنان عینیت و حیاتی به آن‌ها داده‌است که نه‌تنها آن‌ها را به راحتی تجسم می‌کنیم بلکه انگیزه رفتارشان را نیز کاملاً درک می‌کنیم. ریتم نسبتاً تند و در عین‌حال یک‌دست آن، موجب شده‌است خواننده کتاب بدون آن‌که در طول خواندن با قسمت‌های ملال آور مواجه شود یک‌نفس کل آن را ببلعد. در واقع نقطه قوت کار جزایری نه در بامزگی وقایع که در نگاه و پرداخت بامزه او از وقایع است یعنی عملی که یک نویسنده خوب را از یک خاطره نویس متفنن جدا می‌کند.
ترجمه خوب محمد سلیمانی‌نیا آن‌چنان لحن صمیمی اثر را نمایان کرده‌است که گاه فراموش می‌کنیم اصل کتاب به زبان دیگری نوشته‌شده ‌است. هم‌چنان‌که تغییر بجای نام کتاب در ترجمه، از اسم اصلی آن «Funny in Farsi» نشان دیگری از هوشیاری مترجم اثر را می‌رساند. نامی که از یک جهت اشاره به تفاوت کیفی دو فرهنگ دارد و از طرف دیگر عدم برتری هرکدام بر دیگری را ابراز می‌کند.
بهنام ناصح
منبع : ماهنامه ماندگار


همچنین مشاهده کنید