سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


مردگان من، زنده‌اند


مردگان من، زنده‌اند
"میشل بن‌سابق"(Miguel Benasayag) مبارز و زندانی سیاسی پیشین آرژانتینی ـ فرانسوی، در كتابی كه درقالب مصاحبه‌ای مفصل با وی منتشر شده، به طرح موضوعات و مسائلی می‌پردازد كه بیش از آن كه دربردارنده ‌آموزه‌های كلاسیك انقلابی و فنون مبارزه‌جویانه قهرآمیز باشد، حاوی تجاربی ارزشمند از ظرایف تئوری‌های فلسفی ـ روان‌شناختی در امر مبارزه و ارتباط آن با جنبش‌های اجتماعی است.
این پارتیزان سابق عضو "جبهه انقلابی خلق" پیرو مكتب "چه‌گوارا" در آرژانتین در پی فعالیت به‌عنوان افسر عملیات نظامی توسط رژیم حاكم بر این كشور دستگیر و به مدت چهارسال زندانی و تحت شدیدترین شكنجه‌ها قرار می‌گیرد. همسر باردار وی ـ كه خود از همرزمان بن‌سایق بود ـ پس از دستگیری و در پی به‌دنیا آوردن فرزند خود در زندان، در شرایطی كه متحمل شكنجه‌های فراوان شده بود، سرانجام از داخل یك هواپیمای ارتشی به رودخانه‌ای پرتاب و جسد وی توسط یك افسر نیروی دریایی از آب گرفته می‌شود. نوزاد به‌دنیا آمده تحت سرپرستی یكی از بازجویانی كه مادر طفل را به‌ دفعات تحت شكنجه قرار داده بود، واقع شده و در طول سا‌ل‌ها بارها همراه با نامادری خود آماج حملات و كتك‌های پدرخوانده مستبد قرار می‌گیرد، تا جایی‌كه مادرخوانده و پسر تصمیم به اعلام شكایت قضایی و انتخاب زندگی مستقل از مرد شكنجه‌گر می‌گیرند. همزمان با هجده‌سالگی پسر و درپی پیگیری‌های میشل بن‌سایق، آزمایشDNA ثابت می‌كند كه میشل، پدر "رودلفو" جوان است و...
بن سایق پیش از آن و در اواسط دهه هفتاد میلادی دوران بازداشت خود را طی و در سال ۱۹۷۸ به‌د‌نبال فعالیت‌ گروه‌های آزادیخواه فرانسوی از زندان نظامیان آرژانتینی رهایی یافته و به پاریس منتقل می‌شود تا زندگی خود را در زادگاه مادر خویش به‌عنوان یك تبعیدی ادامه دهد، تبعیدی‌ای كه روند زندگی خارج از زندان را به‌تدریج مبنای ورود به عرصه‌های دانش و پژوهش قرار داده و با كسب مدارج علمی در كسوت یك اندیشمند، روانكاو و فیلسوف به تبیین اندیشه‌ها و نقد و بررسی تئوری‌های جنبش‌های اجتماعی فراگیر بپردازد.
بن‌سایق زمانی را كه در نخستین روزهای رستن از بند حاكمان آرژانتینی در پاریس اقامت گزید چنین تعریف می‌كند:
"هنگامی كه درسال ۱۹۷۸ به پاریس رسیدم، یك برگ از تاریخ برگشته بود. هنوز الگوی زندگی سال ۱۹۶۸ جریان داشت؛ با ذهنیت سال ۶۸ ولی با منطق نوـ لیبرال و فرامدرن. در صورت خوش‌بینی نسبت به ظواهر، انسان می‌توانست به‌راحتی فریب بخورد. اشخاص زیادی سر در هوای انقلاب داشتند، درحالی‌كه همچون یك پیمانكار فكر می‌كردند...".
"آن دوفور مانتیل" پژوهشگر و نویسنده فرانسوی كه انجام مصاحبه مفصل با بن‌سایق و تدوین نهایی كتاب را برعهده داشته، در فواصل پرسش‌های متعدد و محققانه، محورهای متنوعی را به حیطه بحث و بررسی می‌كشاند كه از آن جمله می‌توان به این موارد اشاره كرد: تحلیل مبنای انقلاب در كشورهای امریكای لاتین، بررسی زیرساخت‌های فرهنگی و اجتماعی جامعه آرژانتین، چگونگی ورود میشل به حوزه عملیات چریكی، بازداشت و زندانی‌شدن وی، تحلیل روان‌شناسانه مبحث شكنجه در زندان، مبانی ایدئولوژیك اندیشه‌های ماركسیستی مورد تأیید میشل، تبیین تئوری‌های جهانی‌شدن سرمایه‌داری و...
بن‌سایق در كتاب حاضر از منظر یك پژوهشگر و اندیشمند با نگاهی موشكافانه و نقادانه در عین این‌كه در بازخوانی زوایای مبارزه با بی‌عدالتی، از تجارب بسیار سنگین، تلخ و اندوهبار خود سخن می‌گوید، با این حال دستاورد و جمع‌بندی نهایی از مبارزه پارتیزانی را "تبدیل مبارزه سیاسی به یك فریضه روزمره" می‌داند؛ فریضه‌ای كه انسان‌ها را بر آن می‌دارد كه درمقابل احساس عجز و ناتوانی ناشی از سلطه نظام‌های اجتماعی كه انسان‌ها را به‌سوی فردیت تام می‌راند، مسئولیت‌پذیری توأم با شادمانی برای ساخت سرنوشت جمعی را درك كرده و به آن باور بیاورند.
بن‌سایق در این باره می‌گوید:
"... تجربه فداكاری و گذشت از خود، بسیار بیشتر از آنچه ما گمان می‌كنیم، در زندگی روزمره و عادی وجود دارد. اگر مردم با یكدیگر رابطه‌ای از عشق یا دوستی ایجاد كنند، به‌طور عینی و مشخص یك زندگی توأم با گذشت را پی ریخته‌اند...".
بن‌سایق پس از گذشت دو دهه از تجربه زندان و فعالیت چریكی، خود را فردی می‌داند كه ضمن این‌كه تعلقات فكری خود را به حوزه اندیشه‌های ماركسیستی حفظ كرده، اما از آن بخشی از ماركسیسم فاصله می‌گیرد كه در آن اهداف مبارزات رهایی‌بخش با دستیابی به حاكمیت، از یك جنس انگاشته می‌شود. وی به نگاه پیروان ماركسیسم در زاویه‌ای نقد وارد می‌داند كه انقلابیونی كه سر در هوای عدالت و گسترش آزادی برای جوامع خود دارند، ایده‌آل‌های سیاسی خود را برمبنای رسیدن به حكومت طبقه‌بندی كرده و در ورطه تقسیم و پاسداری از قدرت سیاسی می‌غلتند:
"هنگامی‌كه ساندینیست‌ها در نیكاراگوئه قدرت را تصرف كردند، به‌سرعت شروع به انحراف از مسیر كردند. منطق حفظ حاكمیت آنها را به آنجا كشید كه به بومیان مكزیكی‌الاصل مسلحانه حمله‌ور شده و آنها را قتل‌عام كردند... به این ترتیب همه مردم به این نتیجه رسیدند كه ساندینیست‌ها خیانت كرده‌اند...".
اتكا به همین تحلیل وی را به این باور می‌رساند كه باید به‌ تاریخ نگاه كرد و از آن عبرت گرفت. تاریخ به مردم می‌آموزد كه صرف حكومت‌خواهی و حكومت‌گری، هدف اصیل و خیرخواهانه‌ای نیست. باور بن‌سایق به همین اصل وی را به این نتیجه می‌رساند كه شیوه، بینش و مدیریت زنان در جوامع بشری زاییده چنین تفكری است و معتقد است مبارزاتی كه میراث نگاهی زنانه را در برداشته، به‌درستی و همواره آگاه بوده كه قدرت در نهادهای حكومتی وجود ندارد و در بهترین حالت، نهادهای حكومتی در خدمت همراهی با جنبش‌های واقعی اجتماعی‌اند؛ از همین روی بهترین شیوه مبارزه، ممانعت از اشغال همان عرصه‌های اجتماعی توسط مرتجعین است.
با تجهیز به همین بینش است كه بن‌سایق و برخی همفكران وی در خصوص چرایی شكست انقلاب در دهه‌های شصت و هفتاد میلادی در بسیاری از كشورهای امریكای لاتین معتقدند تحركات شهادت‌‌طلبانه مبارزان انقلابی از آن روی در این منطقه از جهان به شكست انجامید كه نظریه و استراتژی ضدسلطه كه اساسی‌ترین بخش تجربه انقلابیون بود، با تصور این كه امری فرعی است، به‌تدریج كنار گذاشته شد و درنتیجه، دستیابی صرف به حاكمیت به منطق و هدف عمده تبدیل گردید:
"چنانچه بخواهیم از زاویه نظامی به مطلب نگاه كنیم، به محض آن كه سیاست كسب قدرت به‌عنوان هدف اصلی انتخاب شود، شكست قطعی است. از لحظه‌ای كه در میدان چنین بازی قدرتی قرار بگیریم، بازنده‌ایم."میشل بن‌سایق در مقام یك فیلسوف ـ كه سابقه رنج و مبارزه‌ای دشوار را پشت سر گذارده ـ نگاه پیچیده‌ای به جهان هستی دارد؛ نگاهی كه ماحصل سال‌ها پژوهش، مطالعه منطق ریاضی، گریز از علیت و بررسی مكتب روانكاوی فروید است. وی در جایگاه اندیشمندی كه در تألیفاتش ازجمله "اسطوره فرد"، "تولید اطلاعات"، "ضد قدرت" و...، تأثیرپذیری از اسپینوزا را به روشنی آشكار ساخته، پیش از ورود به این مرحله از زندگی فكری خود، عرصه مبارزه و پیكار مسلحانه را تجربه كرده است؛ آن هم در شرایط اختناق‌آمیز حكومت نظامیان بر آرژانتین و درحالی‌كه نوجوانی بیش نبوده است. شانزده، هفده‌سالگی، سال‌های شكل‌گیری تمایل وی به همكاری با پارتیزان‌ها بود:
"... در سال ۱۹۶۷ با یك گروه غیرمخفی پارتیزانی تماس برقرار كردم. گروه غیرمخفی به گروهی گفته می‌شد كه به فعالیت‌های غیرنظامی (پشت جبهه) مشغول بود... كم‌كم با افراد جنبش مسلحانه آشنا شدم، اما تا مدت‌ها و درست تا روزی كه رسماً با سلاح آشنا شدم، از در دست گرفتن آن خودداری كردم... از آن روزی كه اولین ماشه را كشیدم، سال‌های زیادی سپری شده و همچنان دقیقاً به همان نوع زندگی در مسیر ضدفرهنگ حاكم ادامه می‌دهم..."
این چریك سابق به‌عنوان عضو "جبهه انقلابی خلق" از رزمندگان هوادار مكتب "چه‌گوارا" بوده و نیروی مقاومتی كه وی عضو آن بوده توسط "چه" تأسیس شده بود. اسطوره‌ای بودن شخصیت و نام "چه‌گوارا" در سطح جهان و در میان انقلابیون جنبش‌های آزادیبخش اما سبب نمی‌شود تا بن‌سایق بر این دیدگاه اصرار نورزد كه شمایل‌سازی شیءپرستانه از مبارزانی همچون چه‌گوارا، از اساس با روح و ماهیت مبارزه تعالی‌گرای رهایی‌بخش مغایر است؛ چرا كه در واقع كسانی‌كه از چهره "چه" برای راه و آرمان خود، هویتی دست‌نیافتنی و قدسی می‌ساختند، درواقع به تقدیس یك "تصور" می‌پرداختند:
"برای من شخصیت "چه" به‌طور مشخص دلالت بر چند چیز دارد: متفكری كه میان حرف و عملش فاصله‌ای نبود، یك آرژانتینی كم و بیش مهربان، یك رزمنده و یك انسان جالب... غیر از بعضی محلات خرده‌بورژوایی، غیرقابل تصور بود كه شما وارد یك محله بومی‌ها شوید كه "چه" برای آنها یك رهبر باشد. او مانند یكی از پسران آنها بود كه درس حقوق خوانده و معتقد است تهیدستان حقوقی دارند كه برای دستیابی به آن حق دارند قیام كنند."
نگاه واقع‌گرایانه بن‌سایق در زمینه نسبی انگاشتن توان، ظرفیت و جایگاه رهبران مشهوری همچون چه‌گوارا، بینش كسانی را به نقد می‌كشد كه با مطلق‌كردن ماهیت وجودی انسان، هر چه بیش از پیش تسلیم و سرسپردگی توده مردم در قبال این‌گونه تصورات را تبلیغ می‌كنند. وی در عین حال تأكید بر این نكته را نیز از خاطر نمی‌برد كه آنان كه پای به میدان مبارزه سیاسی و نظامی علیه حاكمان رژیم وقت آرژانتین می‌گذاشتند، آرمانگرا بودند؛ پیرو همان آرمان‌هایی كه وجه رایج بسیاری از نهضت‌های ضدستم در سراسر جهان بوده است. درمقابله با نظام‌های مستبد و سلطه‌گر حاكم بر كشورهای محروم و توسعه‌نیافته، اصلی نانوشتنی، میثاق انقلابیون راستین و پیكارگر بود:
"از میان صدها رفیقی كه ‌شناختم، حتی یك نفر را ندیدم كه خود را در آینده به صورت یك شهردار یا یك نماینده تصور كند. تمام ما احساس می‌كردیم كه كاری را انجام می‌دهیم كه باید از جهت شأن انسانی خود به‌عنوان زنان و مردان آزاد انجام دهیم."
فصول عمده‌ای از كتاب به آن بخش از اندیشه‌ها و گفتار بن‌سایق اشاره دارد كه وی با ریزبینی و اتكا به تئوری‌های فلسفی می‌كوشد ضمن ارائه تعاریف نو از برخی پدیده‌های اجتماعی همچون قدرت، فاشیسم، دولت، سرمایه، سلطه، فرهنگ و... به ریشه‌یابی و آسیب‌شناسی برخی دلایل انسداد مبارزات اجتماعی دو دهه اخیر در سطح كشورهای امربكای لاتین ـ و نیز فرانسه، به‌عنوان موطن مادری ـ بپردازد. به‌موازات این كوشش در فصل مهمی از كتاب كه به بازخوانی گذرای دوران زندان و شكنجه شدن وی اختصاص دارد، این مبارز انقلابی به واگویی نكات دقیق و ظریفی می‌پردازد كه احاطه و اشراف وی به علم روان‌شناسی، منجر به ارائه تحلیل‌هایی عمیق از تأثیر شكنجه بر جسم و روح، شرایط عدم تطابق روانی فرد آزادشده با بیرون از زندان و پذیرش ناگزیر روابط فرساینده با محیط پیرامونی می‌شود. تألمات تحمیل‌شده بر یك مبارز ـ وقتی بسیاری از یاران خود را در كوران مبارزه از دست داده و خود، از پس همه ناروایی‌ها، از اسارتگاه نجات یافته ـ از آن گروه تجاربی است كه بن‌سایق به‌خوبی آن را در حیطه واژگان تصویر كرده است:
"آرمانی‌كردن رنج، جز یك روی سكه نیست. روی دیگر سكه كه هرگز درباره آن صحبت نمی‌شود، شرم است؛ شرم ناشی از آن همه رنج بردن، زندانی بودن در آن همه سال، از دست‌دادن كسی كه مثل برادر شما یا كسی كه همسر شما بوده است. شرم از این‌كه تنها یا تقریباً تنها فردی هستی كه از گروه رفقا و مقاومت باقی‌مانده‌ای... من تا سال‌ها پس از آزادی و پناهندگی در فرانسه، كاملاً همانند دوران زندان عمل می‌كردم. مدت مدیدی ساعت پنج صبح از خواب بیدار می‌شدم، وقتی از كار بازمی‌گشتم، نمی‌توانستم چكمه‌هایم را دربیاورم؛ چرا كه همواره با تصویر رفقای همزرم به‌سر می‌بردم، همرزمانی كه با پاهای برهنه به سوی جوخه اعدام رفته بودند، نمی‌توانستم چیزی را مالك شوم، به‌طور دائم پلك می‌زدم..."
میشل بن‌سایق به‌عنوان رزمنده‌ای كه بخشی از سال‌های طلایی عمر خویش را در كوره‌راه‌های مبارزه، زندان و تبعید گذرانده معتقد است:
"در زندگی بسیاری از انسان‌ها، این واقعیت كه نتوانسته‌اند رزمنده‌شدن را تجربه كنند، بار سنگینی بر دوش آنهاست."
امروز وی به‌عنوان یك عضو فعال جنبش‌های نوین اجتماعی در اروپا و امریكای لاتین و در آستانه پنجاه‌وهفتمین سال زندگی خود، مقیم پاریس است. كتاب حاضر ـ علیرغم عدم سلاست و دشواری زبان ترجمه و وجود اغلاط چاپی و ویرایشی در آن ـ به‌عنوان كوششی برای عمومی‌كردن فرایند مبارزه مسالمت‌جویانه سیاسی ـ اجتماعی و نیز نگرشی تازه به منطق پیچیده دگرگونی جوامع، حاصل تجربه‌ای است كه امكان تكرار آن برای همگان میسر نیست. بن‌سایق مبارزی است كه امروز می‌كوشد اگر نه با سلاح، كه با واژه‌ها با "روحیه مصیبت‌زده‌ای كه همه عرصه‌ها را فتح كرده" مبارزه كند؛ مبارزه‌ای توأم با نشاط و به نفع زندگی و بشریت.
پروین امامی


همچنین مشاهده کنید