پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

مؤسسه وعظ و خطابه


تبلیغ در ایران اسلامی، از دیر باز امری خودجوش و مردمی بود كه در این میان وعاظ و خطبا با بیان مفاهیم مذهبی و مواضع دینی در قبال مسائل مستحدثه جامعه، به خصوص تاریخ معاصر قرن اخیر، نقش مهمی در تهییج افكار و احساسات مردم داشتند. خطابه و وعظ یك هنر بسیار ظریف و غنی است. «خطابه از آن جهت كه یك هنر و یك فن است و هنر و فن معمولاً می‌توانند اثر اجتماعی داشته باشند و یك فكر و یك عقیده را تقویت و یا تضعیف كنند، از بزرگترین عوامل اجتماعی به شمار می‌روند و هیچ هنری به اندازه هنر خطابه نمی‌تواند اثر اجتماعی داشته باشد.»۱
لذا رژیم رضاخان با شناخت عامل نفوذ كلام روحانیون در میان مردم، درصدد بهانه‌جویی جهت تعرض به این حرفه برآمد و به بهانه اینكه وعاظ از معلومات كافی برخوردار نیستند و به جای هدایت،‌ مردم را گمراه می‌كنند، ۲ دست به ایجاد مؤسسه وعظ و خطابه زد.
وعاظ و خطبای واقعی هرگز حاضر نبودند مدح رژیم را بگویند، از آنجا كه «هر دولتی و مقامی سخنگویی دارد می‌گویند امروز سخنگوی دولت چنین و چنان گفت، یا سخنگوی كاخ سفید این طور گفت، دین اسلام هم باید سخنگو داشته باشد‌، سخنگوی دین خطبا و اهل منبرند.» ۳ رژیم دریافته بود كه سخنگوی دین، هرگز دین خود را به دنیای حاكمان نخواهد فروخت، لذا حكومت رضاخان جهت تربیت وعاظ مورد نظر كه از نظر توانایی، در جهت خواسته‌های رژیم قرار گیرند، دست به ایجاد چنین مؤسسه‌ای زد كه «گامی به سوی انهدام روحانیت»۴ بود. هیئت دولت در ۱۹ خرداد ۱۳۱۵ «برای تربیت اكابر و روشن ساختن اذهان عموم و هدایت افكار طبقه جوان و دانش‌آموزان كشور و ‌آشنا ساختن عامه به اوضاع عصر جدید» مؤسسه وعظ و خطابه را به تصویب رساند. ۵
اساسنامه شامل سه فصل زیر بود: ۱ـ مجالس وعظ و خطابه، ۲ـ كنفرانس‌های عمومی ۳ـ تعلیم تاریخ معاصر. روحانیون، وعاظ و اهل منبر از این اقدام رژیم استقبالی نكردند و همچنان به كار خود ادامه می‌دادند. رژیم رضاخانی به خاطر تحت فشار قرار دادن روحانیون، طی نامه‌ای از سوی سرپاس مختاری به شهربانی دستور داد جلوی وعاظی كه در مؤسسه جهت تحصیل شركت نكرده‌‌اند، گرفته شود. در این نامه آمده است:
«... معروض می‌دارد به كلانتری‌ها دستور داده شد به وعاظ اهل منبر اخطار نمایند در صورت خودداری از تحصیل در مؤسسه وعظ و خطابه از پوشیدن لباس روحانیت ممنوع خواهند شد. ۶»
هدف اصلی رژیم از ایجاد این مؤسسه، تربیت بزرگسالان (اكابر) و تربیت وعاظ و روحانیون دولتی بود كه بتوانندخدمات رژیم شاهنشاهی را با قدرت نفوذ كلام و بیان در میان مردم تبلیغ كنند و از دولت و خدمات شایان آنها تعریف و تمجید لازم را به عمل آورند.
رژیم رضاخان در عمل، مانند بعضی از اقدامات دیگر، چون می‌خواست امور دینی را دولتی سازد و در كنترل خود درآورد نتوانست موفقیتی كسب كند. به دنبال آن دولت مجبور شد كه در سال ۱۳۱۷ «سازمان پرورش افكار» را تصویب كرده، آن را تأسیس كند. «دولت ذكاءالملك تقریباً ۶ ماه قبل از كشتار [گوهرشاد] این طرح استعماری را به مورد اجرا گذارد و هنگامی كه مرحوم آیت‌الله حائری یزدی در باب این قضیه با حضرت امام مذاكره می‌كردند، به امام گفتند كه طرح بدی نیست، دیگر هر بی‌صلاحیتی عمامه به سر نمی‌گذارد و حضرت امام فرموده بودند كه بله طرح خوبی است، لكن اینها می‌خواهند خوبها را بشناسند و بعد همه را نابود كنند و از بین ببرند.» ۷
هدف اصلی رژیم رضاخان از ایجاد دانشكده معقول و منقول و مؤسسه وعظ و خطابه، تربیت روحانیون درباری بود. امام خمینی (ره) در این زمینه در كتاب كشف‌الاسرار می‌نویسد:
تبلیغات روحانی در آن بیست سال كه ممكن نبود انجام بگیرد، مجالس تبلیغ آنها حكم تریاك قاچاق یا بدتر از آن را پیدا كرده بود. مدارس علمی را كه سرچشمه این منظور بود در تمام كشور از آنها گرفته یا بستند و یا مركز فحشاء مشتی جوان تازه‌رس قرار دادند. مدرسه مروی را در تهران كه از آن هزاران عالم روحانی بیرون آمده بود، جایگاه مشتی ارامنه كردند. مدرسه سپهسالار را به مشتی جوانها كه با نام مدرسه موقوفات آن برای پشت میزنشستن تربیت می‌شد واگذار كردند و امروز هم به همان حال باقی است. گویندگانی به نام وعظ و خطابه از پیش خود انتخاب نمودند كه بعضی از آنها به جای دعوت به دین، دعوت به مقاصد شوم رضاخان كه مقاصد اجانب بود می‌كردند.۸»
به نقل از «سقوط»
پی‌نویس:
۱. مطهری، مرتضی؛ ده‌گفتار، تهران، انتشارات اسلامی، ۱۳۶۳، ص ۱۵۲.
۲. رازی، عبدالله؛ تاریخ ایران از ارامنه باستان تا سال ۱۳۱۶، تهران، اقبال، ۱۳۱۷، ص ۸۶۳؛ و، حكمت، علی‌اصغر؛ سی‌خاطره از عصر فرخنده پهلوی، تهران، جعفری، ۱۳۳۵، ص ۳۸۶.
۳. مطهری، مرتضی؛ همان، ص ۱۵۲.
۴. كوهستانی، مسعود؛ «مؤسسه وعظ و خطابه»، گنجینه اسناد، سال اول، دفتر اول، بهار ۱۳۷۰.۵. كوهستانی، مسعود؛ همان مقاله.
۶. سند شماره ۱.
۷. واحد، سینا؛ قیام گوهرشاد، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۶۶.
۸. موسوی خمینی (امام)، روح‌الله؛ كشف‌الاسرار، صص ۳۳۲ ـ ۳۳۳.
منبع : موسسه مطالعات وپژوهش های سیاسی


همچنین مشاهده کنید