پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

جهان خانه من است


جهان خانه من است
یكی ازمهم ترین مكاتب فلسفه ای كه ابتدادریونان پاگرفت وسپس درروم پیروانی نیرومند یافت،رواقیگری بود.رواقیان برخلاف اپیكوریان به نظام اخلاقی ای معتقدبودند كه به نظرآنان بدواً ازطبیعت سرچشمه می گیرد.این اعتقاد درنهایت به سعادت انسان منتهی می شد.اگرچه زنون ایلیایی ،مكتب رواقی رادرسده چهارم پیش ازمیلاد بنیان نهاد،اما این مكتب بعدهاباكوشش فیلسوفانی چون سنكا،ماركوس اورلیوس وسیسرو درروم گسترش بسزایی یافت، به ویژه آن كه رواقیگری رومی برهمزیستی انسان ها و نیزامرحكومت توجه داشت.مطلب حاضریك بررسی اجمالی درباره پیدایی وگسترش این مكتب است.
در دوره هلنیستی (یونانی مآبی) نظام های فلسفی متفاوتی از فلسفه افلاطون و ارسطو منشعب شدند كه دو تا از آنها خیلی برجسته شدند. یكی از این دو نظام مكتب رواقی و دیگری مكتب اپیكوری بود. هر دوی اینها حاوی نظرات و آموزه های معمول بودند. با این حال اینكه اخلاق مهمترین علاقه فلسفی آنها شد، امری جدید بود.
اگر چه هم رواقیان و هم اپیكوریان در این موارد اتفاق نظر داشتند كه ۱ - اخلاق مقدم بر فلسفه طبیعت است۲- نائل آمدن به سعادت هدف زندگی انسان است۳- برخلاف مثلاً ثنویت واضح افلاطون هیچ فرقی بین «ماده» و «روح» وجود ندارد، بنابراین هیچ چیز به جز ماده وجود ندارد، اما این دو تعلیم در عمل در مقابل یكدیگر بودند. درحالی كه رواقیان رسیدن به سعادت را با انجام وظایف یكی می دانستند، اپیكوریان لذت را بالاترین خیر می دانستند. به واسطه این فرق می توان انسان ها را به دو گروه تقسیم كرد، یعنی رواقیان و اپیكوریان.
●پیدایش و پیشرفت فلسفه رواقی
مكتب رواقی را زنون تأسیس كرد . او در سال ۳۳۳ یا ۳۳۲ قبل از میلاد در كیتیون واقع در جزیره قبرس متولد شد و در حدود سال ۲۶۱ قبل از میلاد درگذشت. زنون هنگامی كه جوان بود و بعد از آن كه سرخورده شده بود به آتن آمد. در آنجا پیرو كراتس كلبی مسلك شد. پس از آن كه چند سالی شاگرد كراتس بود مستقل شد. او شنوندگانش را در تالاری دارای ستون كه با تصاویری تزیین شده بود، جمع می كرد. نام این مكتب هم از اینجا گرفته شده است، زیرا واژه یونانی برای تالار دارای ستون «Stoa» است. در میان شاگردان او پیروانش كلئانتس اهل آسوس (۲۳۲-۳۳۱ ق.م) و فروسیپوس اهل سولوی (۲۰۷-۲۸۱ ق.م) نیز بودند. مكتب رواقی كه از قرن سوم قبل از میلاد شروع شده بود تا قرن دوم پس از میلاد خیلی تغییر كرد. به همین جهت مكتب رواقی را به سه دوره زمانی تقسیم می كنند: ۱- رواقیان قدیم ۲- رواقیان متوسط ۳- رواقیان متأخر یا رومی. زنون، كلئانتس و فروسیپوس را رواقیان قدیم می دانند. رواقیان متوسط پانایتیوس و پوسیدونیوس بودند. پانایتیوس در حدود ۱۸۵ ق.م در ردس متولد شد. با او فلسفه رواقی در رم پا گرفت. زیرا به واسطه دوستی او با اسكیپو آفریكانوس به حلقه ای از روشنفكران راه یافت كه خود را با شور خاصی وقف فرهنگ یونانی می كردند. یكی از شاگردان پانایتیوس، پوسیدونیوس مكتب خود را در رُدُس تأسیس كرد و در رم آنقدر معروف بود كه شخصیت های مهم زیادی مثل پومپیوس و كیكرو به دیدار او شتافتند.
رواقیان غالباً در روم پا به عرصه ظهور گذاشتند. رواقیان به عنوان جهان وطنی های اصیل معروف بودند. آنها برای همزیستی انسان ها تلاش می كردند، حكومت را طبیعی می دانستند و به سیاست علاقمند بودند. شیوه حكومت مطلوب آنها پادشاهی بود. در میان رواقیان در قرن دوم بعد از میلاد مسیح حتی یك امپراتور رومی هم وجود داشت؛ ماركوس اورلیوس (۱۸۰-۱۲۱م) . همچنین كیكروی خطیب و سیاستمدار (۴۳-۱۰۶ ق.م) و سنكای (۶۵م- ۴ ق.م) سیاستمدار كه به عنوان مردی نرو معروف است، نیز جزو فیلسوفان رواقی بودند. باز بودن (سعه صدر) رواقیان در برابر طبقات مختلف اجتماع هم از مشخصات فلسفه شان بود. اپیكتتوس، متولد ۵۰ بعد از میلاد، مثالی برای این مورد است.
اپیكتتوس، یك برده بود ، او بعد از آزاد شدن، مكتب رواقی خودش را تاسیس كرد و آنقدر معروف شد كه حتی هادریان (Hadrian) قیصر به دیدار او شتافت.
در دوره یونانی مأبی، فلسفه رواقی به یكی از با نفوذترین جریان های فلسفی تبدیل شد. این فلسفه تا قرن دوم بعد از میلاد معمول بود ، اما تأثیر آن را تا قرن ۱۷ می توان نشان داد.
●افكار بنیادین فلسفه رواقی
امروز هم هنگامی كه انسان به احساساتش اجازه نمی دهد او را تحت تأثیر قرار دهند، ما از «آرامش رواقی» سخن می گوییم. رواقی ایده آل با بیشترین متانت به استقبال سرنوشت خود می رود. حكیم رواقی تلاش می كرد با كمك اخلاق رواقی به اهداف ذیل نائل شود: تشویش ناپذیری روح(Ataraxie)، خود بسندگی (Autarkie) و عدم وابستگی به شرایط بیرونی (Apathie). رسیدن به این اهداف یك زندگی سعادتمندانه را برای رواقی تضمین می كرد. اساس رسیدن به این اهداف، اعتقاد به یك نظم جهانی معقول، خدایی و مقدر بودن سرنوشت انسان بود.
در فلسفه رواقی، نظریه معرفت، فلسفه طبیعت و اخلاق قویاً با یكدیگر مرتبط اند. اما نظریه معرفت و فلسفه طبیعت برای رواقیان از این لحاظ اهمیت دارند كه قوانین اساسی اخلاق از آنها نتیجه می شوند. طبیعت در فلسفه رواقی اصل همه چیز دانسته می شود. در این اثنا اعتقاد بر این است كه طبیعت تابع یك قانون جهانی Logos است. به همین علت از نظر رواقی اتفاق وجود ندارد، بلكه همه چیز بالضروره روی می دهد و سرنوشت آن را هدایت می كند.
براین اساس رواقیان تصور خاص خودشان از عالم را شكل دادند. هیچ چیز به جز ماده وجود ندارد و این ماده تا بی نهایت قابل تقسیم است. رواقیان قائل به یك دنیای مادی بودند و ماده را به دو اصل فرعی تقسیم می كردند: اصل منفعل و اصل فعال. فرض آنها این بود كه یك اصل فعال وجود دارد كه ماده منفعل را متصل نگه می دارد و آن را راه می برد، كه در اصطلاح به این اصل فعال روح (pneuma) گفته می شود. این اصل را می توان با عقل، خدا و طبیعت یكی گرفت.
برای روح سه حوزه مسئولیت مختلف قائل اند. روحی را كه مسئول بدنهای غیر ارگانیك است قوه (Hexis) می نامند، مسئول گیاهان و حیوانات طبیعت (physis) است و مسئول انسان، نفس است. رواقیان معتقد به عناصر چهارگانه، خاك آب، هوا و آتش بودند و آنها را اجزاء تشكیل دهنده ماده می دانستند. از این چهار تا، خاك و آب را فعال و هوا و آتش را منفعل فرض می كردند.
برای رسیدن به اهداف رواقی كه در بالا آمد، اخلاق رواقی خواهان زندگی ای بر وفق طبیعت بود. رواقیان با مشاهده طبیعت به قوانین كلی طبیعت متوسل می شدند. به این ترتیب زندگی در داخل یك خانواده، موافق طبیعت دانسته می شد، زیرا طبیعت تولید مثل را می خواهد. دقیقاً به همین دلیل رواقی موظف به این هم هست كه فرزندانش را دوست بدارد، نه به خاطر خود آنها، بلكه به علت اهمیت آنها در طبیعت. به واسطه این واقعیت كه احساس به هم پیوستگی انسانها، كه ریشه در طبیعت دارد، رواقیان تشكیل جوامع انسانی، مخصوصاً حكومت را طبیعی می دانستند. شیوه حكومت مطلوب آنان پادشاهی بود. بالاترین خیر در نظر رواقیان انجام دادن وظایف بود. در مقابل، لذت موافق طبیعت به حساب نمی آمد؛ از نظر آنها لذت [انسان را] به سوی كارهای غیرعقلانی می كشاند و مزاحم تفكر عقلانی می شود.
فلسفه رواقی، فلسفه ای بود كه خیلی با عمل ارتباط داشت، به این معنا كه فیلسوفان رواقی در زندگی به اصول تعالیمشان پایبند بودند. آنها در اوقات فراغتشان هم با وظیفه شناسی خود را وقف كارهایی می كردند كه لذتی از آنها حاصل نمی شد و از تفریح پرهیز می كردند. به این طریق آنها تلاش می كردند كه به استقلال كامل از احساسات و امیال برسند، زیرا به نظر آنها تنها در این صورت عقلانیت عملشان تضمین می شد. بعضی از آنها حتی تا جایی پیش رفتند كه روی زمین می خوابیدند یا در بشكه زندگی می كردند.
مرگ در شكل ایده آل آن از طریق خودكشی اتفاق می افتد. حكیم رواقی هر زمان كه صلاح بداند خودش تصمیم به انجام آن می گیرد. با این كار او مجدداً عدم وابستگی خود به خواستها و امیال را نشان می دهد. برای مثال هنگامی كه سنكا این خبر را دریافت كرد كه نرون قصد بر كنار كردن او را دارد، خیلی درنگ نكرد: جام شوكران را تا ته سر كشید و در حمام سیاهرگ خود را برید.
فلسفه رواقی تناقضاتی هم دربرداشت. در این باره سرنوشت و اخلاق نمایانگر تناقضی در خود هستند. اگر به تقدیر انسان از طریق سرنوشت معتقد باشیم، دیگر چه ضرورتی دارد كه نیك و بد را تعریف كنیم؟ تناقض دیگر در این مورد بود: هنگامی كه آنها می خواستند به هم پیوستگی انسان و طبیعت را اثبات كنند، بر هماهنگی میل و عقل تاكید می كردند، اما وقتی كه می خواستند اهداف اخلاقی را اثبات كنند روی اختلاف میل و عقل تاكید می كردند.
نویسنده: ایگناهافمان ‎/ مترجم: مهدی كهندانی
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید