شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


نوروز، در تاریخ و تقویم


نوروز، در تاریخ و تقویم
جشن و شادی لازمه زندگی هر انسان طبیعی و امیدوار است. گذشته از آن، پرداختن به آغاز سال دارای معنایی است، معنایش آنست كه ما بدانیم سالی از زندگانیمان پایان یافته، سالی در آغاز یافتن است، سالی گذشته و سالی می آید از آن كه گذشته یاد كنیم و نیكی ها و بدی های خود را بسنجیم و برای آن كه می آید برنامه ای گذاریم و نیكی هایی را به اندیشه گیریم پیداست كه این كارها باید با احساسات نیك و پاكدلانه و نیكخواهانه توام باشد، با شادی و امیدواری همراه باید باشد.
درباره تاریخچه نوروز تا كنون سخنان فراوان گفته و نوشته اند كه بخشی از آنها افسانه های بی پا و كهن و مسخ شده بخشی نیز بیشتر درباره چگونگی برگزاری آیین های آن در دوره هایی گوناگون تاریخ کشور ما است و می توان گفت، هنوز تجزیه و تحلیل تاریخی مستند و جستجوی دانشی در انگیزه های پیدایش این عید بزرگ آریایی انجام نگرفته و ریشه های علمی و نجومی آن چنانكه باید و شاید روشن نگردیده است. بجز ابوریحان بیرونی و نویسنده نا معلوم نوروزنامه كمتر كسی درباره بنیاد پیدایش نوروز اندیشیده و تحقیق كرده است.
اما افسانه ها درباره پیدایش نوروز فراوان است از آن جمله : پرواز جمشید در هوا، به مظالم نشستن او در نوروز، آغاز گشتن آسمان، تجدید دین، ساختن تخت و تابیدن نور بر آن، گشتن فلك و برج ها، گردونه بلور جمشید، تخت جمشید در برابر آفتاب، بر گوساله نشستن جمشید و از این گونه مطالب كه اگر هم مبتنی بر وقایعی بوده اند همه فراموش و مسخ شده، صورت خرافه و افسانه بر خود گرفته اند
ابوریحان بیرونی در كتاب ( التفهیم لاوایل صناعه التنجیم ) در سبب نهادن نوروز می نویسد نوروز چیست؟ نخستین روز است از ماه حمل، زین جهت روز نو نام كردند زیرا كه پیشانی سال نو است. باز می نویسد: اعتقاد آریایی ها اندر نوروز نخستین آنست كه اول روزی است از زمانه و بدو فلك آغازید به گشتن.
اما دركتاب نوروزنامه كه در اواخر سده پنجم هجری تالیف شده درباره منشائ نوروز و تحولات آن اشاره هایی دقیق و سودمند و مهمی آمده است:
نویسنده نوروزنامه مانند آریائیان عهد باستان معتقد است كه در آفرینش حركت خورشید در بامداد نخستین روز فروردین از اولین درجه برج حمل شروع شد و می گوید: چون ایزد تبارك و تعالی بدان هنگام كه فرمان فرستاده كه ثبات برگیرد ( یعنی خورشید به حركت در بیاید. ) تا تابش ومنفعت او به همه چیزها برسد، آفتاب از سر حمل برفت وآسمان او را بگردانید و تاریكی و روشنایی جداگشت و شب و روز پدیدار شد و آن آغازی شد بر تاریخ این جهان را پس از هزار و چهارصد و شصت و یك سال به همان دقیقه و همان روز باز رسید ... چون آن وقت را دریافتند ملكان عجم از بهر بزرگداشت آفتاب را و از بهر آن كه هر كس این روز را در نتوانستندی یافت. نشان كردند و این روز را جشن ساختند و عالمیان را خبر دادند تا هنگام آن را بدانند و آن تاریخ را نگاه دارند.
در جای دیگر می نویسد: چون كیومرث، اول از ملوك عجم به پادشاهی نشست و خواست كه ایام سال و ماه را نام نهد و تاریخ سازد تا مردمان آن را بدانند بنگریست كه آن روز بامداد آفتاب به اول دقیقه حمل آمد، موبدان را گرد كرد و بفرمود كه تاریخ از اینجا آغاز كنند و موبدان جمع آمدند و تاریخ نهادند.
در همین كتاب در سبب ایجاد نوروز می نویسد: اما سبب نهادن نوروز آن بوده است كه چون بدانستند كه آفتاب را دو دور بود: یكی آنكه هر سیصد و شصت و پنج روز و ربعی از شبانروز، به اول دقیقه حمل باز آید. ( لیك در سال بعد به همسان وقت و روز كه رفته بود، بدین دقیقه نتواند آمدن، چه هر سال از مدت، همی كم شود.) و چون جمشید آن روز را دریافت نوروز نام نهاد و جشن و ایین آورد، پادشاهان و دیگر مردمان بدو اقتدا كردند.
باز در جای دیگر نوشته است از این تاریخ ( یعنی از زمان نهادن تاریخ به دست كیومرث ) هزار و چهارصد سال گذشته بود و آفتاب اول روز به فروردین و به برج نهم آمد ( در پادشاهی هوشنگ و تهمورث ) چون كبیسه نمی كردند، آغاز سال و نوروز تقریبا" در این مدت نه ماه عقب افتاده بود ) چون از ملك جمشید چهار صد و بیست و یك سال بگذشت ( ۱۴۶۱=۴۲۱+۱۰۴۰ ) این دور ( یعنی دور اول از زمان تاریخ گذاری كیومرث ودور دوم از آغاز آفرینش ) تمام شده بود و آفتاب به فروردین خویش به اول حمل باز آمد ... پس در این روز كه یاد كردیم. جشن ساخت و نوروزش نام نهاد و مردمان را فرمود كه هر سال چون فرودین نو شود، آن روز جشن كنند و آن روز نو دانند تا آن گاه كه دور بزرگ باشد كه نوروز حقیقت بود ( یعنی نوروز حقیقی)
به هر حال نظر بیرونی و نویسنده نوروزنامه درباره منشاء نوروز چنین است كه آریایی ها عقیده داشته اند كه پس از آفرینش زمین و آسمان و هر چه در آنهاست چندین هزار سال به حال سكون و بی حركت ایستاده بوده اند چون به فرمان اهورامزدا آغاز به حركت كردند، حركت خورشید در آن هنگام از بامداد نخستین روز ماه فروردین یا روز هرمزد و از نخستین نقطه یا دقیقه یا درجه برج حمل بود ولی در سال بعد كه در آن روز و ساعت حركت كرده نتوانست به آن دقیقه برسد و ناچار آغاز سال از جای خود تغییر یافت و عقب افتاد و هر سال در درجات برج ها به طور قهقرایی تغییر یافت تا در یك دور طولانی دوباره به همان روز و ساعت كه در آغاز حركت كرده بد باز آمد و و این مدت ۱۴۶۰ سال طول كشید و نخستین كسی كه این روز ( یعنی نوروز حقیقی ) را دریافت كیومرث بود و آن را آغاز تاریخ تعیین كرد و دوباره دور دوم از بامداد روز هرمزد، از نخستین درجه برج حمل و روز اول بهار شروع شد.
علت گردیدن آغاز سال در درجه های مختلف برج ها و واقع شدن نوروز های همه ساله در روزهای گوناگون به طور قهقرایی این بود كه چون آریائیان طول سال خورشیدی را ۳۶۵ روز و ۶ ساعت و ۱۲دقیقه حساب می كردند، ولی به علت كبیسه نكردن چون با آن آشنایی نداشتند آغاز سال با نقطه اعتدال ربیعی هر چهار سال تقریبا" یك روز فاصله پیدا می كرد . ناچار لحظه تحویل سال و نوروز یا روز هرمزد و ماه ها در برج ها و فصل ها می گردید چنانكه در دوران پادشاهی هوشنگ و تهمورث كه ۱۰۴۰ سال از تاریخ گذاری كیومرث گذشته بود، آغاز فروردین ماه یا نوروز در برج نهم بود و این محاسبه تا اندازه ای درست است، زیرا در ۱۰۴۰ سال اگر ربع شبانه روز یا ۶ ساعت تحویل خورشید از نقطه اعتدال ربیعی دور افتار باشد، در طول این مدت می شود ۶۲۴۰= ۶ * ۱۰۴۰ ساعت كه با تقسیم آن به ۳۰ روز ( تعداد روزهای ماه ) می شود هشتاد ماه و بیست روز و اگر دقیقه ها محاسبه شود، به هر حال آغاز سال پس از آن مدت در داخل برج نهم قرار می گیرد.
می گویند: چون جمشید در ۱۰۴۰ به پادشاهی رسید، پس از ۴۲۱ سال از سلطنت او یعنی هنگامی كه ۱۴۶۱ سال از آغاز تاریخ كیومرثی گذشته بود، خورشید سه باره در همان روز و همان ساعت كه به نقطه اعتدال ربیعی یا جایی كه در روز نخست از آنجا آغاز به گشتن كرده بود بازگشت یعنی در نخستین دقایق و ساعت بامداد هرمزد از ماه فروردین قرار گرفت و دور سوم آغاز شد و جمشید نیز همچون كیومرث آن نوروز حقیقی را دریافت و جشن گرفت.
با علم به اینكه عقاید مربوط به آفرینش و سكون و حركت ستارگان و ماه و خورشید و زمین و آسمان به آن صورت كه بیان شده اند، جز افسانه هایی بیش نیستند ولی در پرتو آنها چند موضوع برای ما روشن و آشكار می شود كه چگونه توجه به مسایل نجومی و اختر شماری و ستاره شناسی و محاسبه حركات خورشید و رصد ستارگان و دقت و ممارست در قضایای مربوط به هیات و نجوم و گاهشماری از كهن ترین زمان ها در میان مردمان ما معمول بوده و با دسترسی نداشتن به وسایل دانشی دقیق با رصد های ساده و ابتدایی به مسایل مهمی در گاهشماری پی برده بودند كه با اندازه گیری های زمان ما از لحاظ محاسبه طول سال خورشیدی حقیقی و تعیین محل و موقع دقیق آن در برج ها چندان تفاوت فاحشی پیدا نمی كند.اما درباره داستان ها و افسانه هایی كه در منشاء ایجاد و نسبت دادن آن به جمشید به پادشاه دوره های اساطیری ، باید در نظر گرفت كه بدون شك در ذهن و خاطره مردم ما برخی پیشامدهای تاریخی مهم وجود داشته است كه بر اثر گذشت زمان رنگ باخته و به صورت افسانه در آمده بوده است و باید در علل به وجود آمدن آنها دقت و امعان نظر كرد و از لابه لای آنها، حقایق تاریخی را بیرون كشید و در پیرامون آنها اندیشه به كار تا بشود به نتایج سودمند رسید.
در اینجا لازم است یادآوری كنیم كه هر افسانه ای از چهار پایه به وجود می آید و شكل می گیرد:
▪نخست، پیشامد و رخداد تاریخی بزرگ و مهمی كه نظر به اهمیتش خاطره اش در ذهن مردم باقی می ماند و سپس با گذشت زمان شكل افسانه به خود می گیرد و شاخ و برگ های گوناگون می یابد.
▪دوم: كسانی كه در پدید آوردن و پیدایش آن پیشامدها دست اندر كار بوده اند.
▪سوم : مكانی كه این پیشامدها در آن به وقوع پیوسته است.
▪چهارم: زمانی كه داستان در آن رخ داده است.
سه پایه آخر همواره در معرض دگرگونی و جابه جا شدن و شكل عوض كردن است و چه بسا داستانی از كسانی به كسان دیگر نسبت داده می شود یا از مكانی دیگر نقل می شود یا از نظر زمان پس و پیش برده می شود ولی آنچه همواره ثابت می ماند، هسته اصلی و مبنای پدید آمدن پیشامد است كه البته با شاخ و برگ هایی آرایش می یابد و اگر آنها را از پیرامون آنها بپیراییم و افزوده ها را از دور هسته اصلی دور گردانیم بی گمان به حقیقتی خواهیم رسید.
اكنون اگر با این نظر در داستان های مربوط به جمشید و نوروز بنگریم و آنها را تجزیه و تحلیل نماییم، نتیجه های زیر به دست خواهد آمد كه : بیگمان خاطره ای از علت بنای كاخ ها وایوان ها و تالارهای تخت جمشید در آن صفه در دامنه كوه رحمت در ذهن مردم ما باز مانده بوده می دانسته اند كه میان بنیاد این معبد عظیم یا شهر آیین با برگزاری آیین نوروز که جنبه كاملا" ملی و دینی و نجومی داشته ونیز گرد آمدن درباریان و بزرگان کشور ما و كشورهای گوناگون در این محل مقدس ارتباطی وجود داشته و نیز خاطره هایی از مراسم تحویل خورشید به برج حمل و رصد و تابیدن نخستین پرتو خورشید در بامداد نخستین روز تابستان بزرگ و فرارسیدن سال نو اجرا می گردیده است به یادها باز مانده بوده است. بدینسان با برقراری ارتباط میان ساختن و پدید آوردن تخت جمشید برای اجرای برخی مراسم و انجام دادن برخی محاسبات نجومی و رصد و اندازگیری های مربوط به وضع خورشید درنوروز و مهرگان و برگزاری جشن ها و ایین های مخصوص به این مناسبت ها و مربوط ساختن آن با واژه تخت و تابیدن خورشید بر آن و نوروز گرفتن آن روز، همه روشن می سازد كه این داستان ها چگونه به وجود آمده اند و از كجا ریشه گرفته اند.
اما باید پیشا پیش بدانیم كه نوروز یك عید و جشن كهنسال و بسیار باستانی است كه از نیاكان آریایی ما ،بما رسیده ومسلما" پیش از زردشت نیز این جشن برگزار می شده است و شاید بتوان گفت كه آیین نوروز از سده های سیزدهم و چهاردهم پیش از میلاد و حتی اوایل هزاره دوم پیش از میلاد مرسوم بوده است. پس با این پیشینه روشن می گردد كه نوروز آن چنان كه پنداشته می شود كه جشن دینی زردشتی نیست بلكه مربوط به زمان ( پوریو تكیشان ) ( پیش دینان ) بوده است از این رو در اوستا نامی از نوروز برده نشده است ولی پس از اشاعه دین زردشتی در ایران و برقراری سال شماری و گاهشماری اوستایی در ایران زمین و تطبیق دادن ماه های هخامنشی و اوستایی با یكدیگر جشن فروردگان كه عید مردگان بود در پایان سال و دهه آخر ماه اسفندارمذ اوستایی برگزار می دش، با جشن نوروز كه در آغاز ماه ( آدوكنیش) هخامنشی توام شده كم كم رنگ و بوی زردشتی به خود گرفت و به همین علت است كه تنها در برخی از كتاب های دینی دوران ساسانی از این جشن و برخی آداب مذهبی مربوط به آن یاد می شده و در دین زردشتی به چنین جشن بزرگ و دیر سال كمتر پرداخته شده است.
اما محاسبات بیرونی و به تبع او نویسنده نوروز نامه با توجه به مبدا دور تاریخ گذاری كیومرث و با در نظر گرفتن طول سال خورشیدی كه می گویند ایرانیان آن را ۳۶۵ شبانه روز و ۶ ساعت ۱۲ دقیقه حساب می كردند و با توجه به كبیسه نكردن سال ها در حال متعارف كاملا" درست است. یعنی اگر در هر سال خورشیدی ۶ ساعت از نقطه اعتدال ربیعی فاصله بگیرد، در یكصد سال ۶۰۰ ساعت یعنی بیست و پنج شبانه روز و در هر هزار سال ۲۵۰ شبانه روز تفاوت پیدا خواهد كرد و اگر بخواهیم بدانیم ۳۶۵ روز را در چه مدت پر خواهد كرد باید برای این كار تناسبی ببندیم و بگوییم در هر هزار سال ۲۵۰ روز در چند سال ۳۶۵ روز پاسخ خواهد شد :
سال ۱۴۶۰=۲۵۰:۳۶۵*۱۰۰۰ و اگر دقیقه ها را نیز محاسبه كنیم، آغاز دور بعد در داخل ۱۴۶۱ سال خواهد افتاد و این همان رقمی است كه در نوروز نامه بدان اشاره شده و نوشته است: ( آن آغازی شد مر تاریخ این جهان را و پس از هزار وچهارصد و شصت و یك سال به همان دقیقه و همان روز باز رسید. چون آن وقت را دریافتند ملكان عجم از بهر بزرگداشت آفتاب و از بهر آنكه هر كس این روز را در نتوانستندی یافت ، نشان كردند و این روز را جشن ساختند و عالمیان را خبر دادند تا همگان آن را بدانند و آن تاریخ نگاه دارند.
نویسنده نوروزنامه فرارسیدن نوروزهای همه ساله را به نقطه اعتدال ربیعی و تحویل های سال های عادی را در ساعات و دقایق مختلف از شبانه روز را دور كوچك می نامد ولی حركت خورشید را در برج های دوازده گانه و دوباره بازگشتن آن به جای خود كه به حساب او ۱۴۶۱ سال طول می كشیده است دور بزرگ نام می دهد و فرقی میان نوروز آغاز دور بزرگ و نوروز سال های معمولی می گذارد و آن را نوروز حقیقت می خواند كه روزی بسیار بزرگ و مقدس و مهم بوده و بنابر مفاد افسانه ها و داستان ها كیومرث و جمشید و گشتاسب نیز همین نوروز ها را درك كرده بودند و درباره پرتو خورشید چنین نوروزی است كه بیرونی نوشته ( فرخنده ترین ساعات آن ساعات آفتاب است كه صبح نوروز فجر سپید به منتها نزدیكی خود می رسد و مردم به نظر كردن آن تبریك می جویند.
اكنون هنگام آن رسیده است كه بدانیم یك چنین نوروزی با این خصوصیات یعنی سالی كه حلول خورشید به نقطه اعتدال ربیعی و نخستین دقیقه برج حمل در سر ساعت ۶ بامداد نخستین روز ماه فروردین یا برابر هخامنشی ان ( ادوكنیش ) انجام گرفت تنها در سال ۴۸۷ پیش از میلاد به افق تخت جمشید می توانست اتفاق بیفتد و بس، زیرا با محاسبات دقیق قهقرایی و جدول هایی كه دانشمندان هیات و نجومی فراهم آورده اند معلوم می شود كه در سال ۴۸۷ پیش از میلاد تحویل سال در روز ۲۸ مارس به افق گرینویچ ساعت ۲ و ۳۹ دقیقه از نیمه شب گذشته و به افق تخت جمشید كه حدود ۳ ساعت و ۲۱ دقیقه با آن فرق دارد، در سر ساعت ۶ بامداد نخستین روز ماه ( ادوكنیش ) هخامنشی یا روز هرمزد فروردین ماه اوستایی اتفاق افتاده است. پس معلوم می شود كه نوروز سال ۴۸۷ پیش از میلاد یكی از آن نوروزهای حقیقی بوده كه كیومرث و جمشید و گشتاسب آن را درك كرده بودند و داریوش نیز با محاسباتی كه دانشمندان و مغان آن زمان محاسبه كرده بودند در این سال در تخت جمشید كه از سی سال پیش برای تدارك چنین جشنی ساخته شده بود دو سال مانده به پایان پادشاهی او انجام گرفته است و بدین سان پس از سالها و سده ها نوروز را در محل و موقع خود ثابت نگاه داشتند و از آن پس با معمول كردن كبیسه های یكصد و بیست ساله به انجام رسانیدند.
خوشبختانه وجود دوره های كبیسه های یكصد و بیست ساله، خود دلیل بسیار متقن بر برگزاری نوروز در سال ۴۸۷ پیش از میلاد می باشد زیرا ما چون كبیسه های دوران ساسانی و شماره و ترتیب آنها را از تاریخ نمی دانیم با محاسبه قهقرایی میتوانیم مبدا و سال برقراری این گونه كبیسه گیری را بدست بیاوریم كه همان سال ۴۸۷پیش از میلاد می شود.
یحیی ذكاء
منبع : زندگی


همچنین مشاهده کنید