جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


نوروز را پاس بداریم


نوروز را پاس بداریم
نـوروز(Nowruz) ، کـهن‌تـرین و گسترده‌تـرین آیـین مـشترک در میـان مـلـت‌ها و اقــوام هـمـه سـرزمـین‌هــای حـوزه تـمدنـی ما است، كه بر محـور شـادمـانی و هـم‌دلی، مهـر و همـبستـگی بـنا شـده و بـه روان انسـان تـازگـی و تحـرک نـو می‌بخـشد.
برپـا کردن ‌جـشن‌هــای شـادمـانه و مهـرانه در گـذر تـاریـخ یکی از ویـژگـی‌ها و نیــاز‌هــای زنـدگـی جـمعـی انسـان‌هــا از هـر تـیره و تـبـاری بــوده و هست. در همـین راستا بـاشنـدگـان سرزمـین‌هـای آریـانـای کهن، خـراسان، ... بـر پـایـه پـژوهــش‌هــای شـمـاری از دانشمـندان، از زمـان‌هــای قـدیـم جـشن‌هــا را بـه عـنوان ابـزار شـادمـانی و نشاط روان و پـویـایی انـدیشـه، مهـم‌ترین بخـش زنـدگـی خـود می‌دانستند. نـوروز، روز تولـد دوبـاره طـبـیعت نـزد ایـن اقـوام یکی از شـادمـانه‌ترین، زیبـا‌تـرین و عـزیـز‌تـرین جشن‌هــا بــوده و هست که هر چند بـارهــا به ناخواسته کـم‌رنگ شـده ولی هـیچ‌گـاه فـرامـوش نشـد.
نـوروز از هـزاران سـال پیش بـه ایـن‌سو بـه عـنوان بزرگ‌ترین و مردمـی‌تـرین جشن ملـی بـوسیلـه ملت‌هــای گـونـه‌گـون آسیا بـه عـنوان آغـاز بـهــار بـا سرور و سرود در نخستین روز سـال خـورشـیدی بـرگـزار شـده، مـی‌شـود و خـواهد شد. ایـن جشن شـادمـانه آفرینش طـبـیعت بـا آغاز بـهــار، آغاز فـصل کـاشت هـم‌زمـان است و درازی شب و روز بـا هـم برابر مـی‌شـود.
نـوروز، جشن زایـش و رویـش، پـرورش و آفـرینـیش طـبـیعت است که پـیشیـنه و ریـشه‌ در تـاریـخ بـاستان دارد، در فرایـند نـیازهــای درهم‌تنـیده مـادی و معـنـوی مردمان مـا در پـیوند اقـلیم و ساخـتارهــای اقتصـادی سرزمـین‌هــای گسترده آریـانـای کـهن زاده شـده است و بـه عـنوان پرمـایـه‌تـرین جشنی که در خـود ویـژگـی‌هــا وسنت‌هــای پسندیده‌ای را نهـفته دارد، بـه مـدد پـویـایی فـرهـنگـی و هـمت نـوروزبـاوران تا امروز بـاقی مـانده است.
نـوروز بـه سخـن ابـوریحـان بـیرونی، نخـستین روز اسـت از فـروردین مـاه زیـن جـهت روز نـو نـام كردند، زیرا كه پیـشانی سـال نـو است.
شـمـاری از پـژوهشـگـران و سخـن‌پـردازان، ریـشه تـاریـخی جشن نـوروز را بـه جـمشید نسبت داده‌اند و آنــرا "نـوروز جمشیدی" نامـیده‌اند. شاهـنامه فـردوسی نیز جشن نـوروز را بر بـه تخت نشستن جمشید نسبت می‌دهـد، بنابر افـسانه‌هــای كهن جمشید شاه در هـفت هـزار سـال پیش دستور بـه بـرگـزاری نـوروز می‌دهد. در سراسر امـپراتوری او هرسـاله هـرمـز فروردین (نخستین روز فروردین) را جـشن می‌گـرفـتند و بـه شادی می‌پـرداختند .
در شاهنامه فردوسی می‌خوانیم:
بـه جـمشید بـر گوهر افـشانـدند مــرآن روز را روز نـو خــوانـدند
سـر سـال نـو هـرمــز فــرودیـن بـــر آســوده از رنـج روی زمــین
بـزرگـان بـه شـادی بیـاراستـند می و جام و رامشگـران خواستند
چنین جشن فرخ از آن روزگار بمـامـانـد از آن خــسروان یـادگـار
امـا شـمـاری از پـژوهشـگـران و تـاریـخ‌‌نگـاران بریـن نظرند كه جشن نـوروز پیش از جمشید و قرن‌هــا قبل از زردشت نیز برگزار می‌‌شـده است.
دربـاره خـاستـگـاه، پـیشیـنه و ریـشه‌هــای تـاریـخی نـوروز اسـطوره، افـسانه و سخن بسیار گـفته‌اند و شـمـاری از پـژوهشـگـران آنــرا از مراسم کـهن آریایی دانسته‌اند که هزاران سـال پیـش، بـاشندگان سرزمـین‌هــای آریـانـای کـهن، روز اول سـال خـورشـیدی را بـا بـرگـزاری مراسم ویژه و توام بـا سرور و شـادمـانی جشن می‌گـرفـتند.
امـا پیدایش نـوروز بـه هر عـللی و منـشایی که بـاشد، سمبل و نشانه‌ای از تـاریـخ و فرهنگ مـشترک حـوزه گسترده‌ای‌ تـمدنـی در آسیا است و از مرزهــای سیاسی کنـونی حکومت‌هــا فـرسخ‌هــا فراتر می‌رود.
شمـار زیادی از دانشمنـدان بر ایـن نظـرند که نـوروز دارای خـاستـگـاه سرزمینی، فراملی و فراقومی است، آیـینی است برخـاسته از مجـموعه شرایط طـبیعی-اقـلیمی و بن مـایه‌هــای اعتقادی مردمان در پهنه جغرافیایی فـرهـنگـی آریـانـای قدیم، بدون وابستگی بـه هیچ قوم، مذهب و گروه خاص. آیـین نـوروزی وجه مشترك همه گروه‌هــای قومی و اعتقادی را در حـوزه گسترده بـازتاب می دهد. همه اقوامی كه بـه ایـن سرزمین آمدند و همه جریان‌هــای اعتقادی كه در ایـنجا رواج پیدا كردند، در فرجام آیـین نـوروزی را پذیرفته‌اند، از آن مـایه گرفته‌اند و بر آن اثر گذاشـته‌انـد. از ایـن رو آیـین نـوروزی، آیـین فراقومی و فراکشوری بــوده و بـه هیچ‌وجه در دایـره تنگ زبـان و قـوم نمی‌گنجد. از همـین‌جاست که کارکرد آیـین نـوروزی بـه عـنوان میراث مـشترک تـاریـخی و هویت مـشترک فـرهـنگـی و معنـوی در امر همـبستـگی منطقه‌ای توانمند است.
رسم و آیـین نـوروزی استواری و پایداری چندین هزار سـاله داشته و تبلوری است از پیوستگی فـرهـنگـی و جلوه‌ای است از میراث مـشترک مردمان ما در گستره‌ حـوزه تـمدنـی مـا که فرهنگ‌هــای بی‌شـمـاری را در درون خـود جذب کرده است و تالیف‌هــایی تحسین‌بـرانگیز در زمینه‌هــای دینی، سیاسی، اجـتمـاعـی و فرهنگی ارایه داده است.
از آنجا که در سرزمـین‌هــای گـسترده حـوزه نـوروزی بـه سبب شرایط طبیعی و اقلیمی، فـصل‌هــای سـال جـلوه‌هــا و مشخصه‌هــای روشن و متمـایزی دارند، تغییر فصل و بـه ویژه بیداری طـبـیعت و آغاز بـهــار، همه جا بـا آداب و رسومی همراه است. ایـن همرایی و همـاهنگی طـبـیعت بـا سنت‌هــا و آیـین‌هــای اجـتمـاعـی یکی از رمـزها و رازهــای پایـداری و استواری نـوروز در گــذر پر پیچ و خم تـاریـخ است.
آیـین نـوروزی از روستا تا شهـر، از قـلمرو سیاسی تا حـوزه گسترده فـرهـنگـی دارای کارکرد نیرومند وحدت‌آفرینی است. بـاورهــا و رفتارهــای نـوروزی در اجزا و در كلیت خـود، در گوشه و كنار سرزمـین‌هــای پهـناور حـوزه نـوروز سرشار از عـناصر مهرآفرینانه، آشتی‌جـویانه و امیدگـرایانه می‌بـاشد. نـوروز در کلیت خـود درفش امــید، همـبستـگی و زدودن کـدروت‌هــاست که در سرآغاز هرسـال خـورشـیدی، بر بلـندای راوبط دیرین سـال در سرزمـین‌هــای گسترده‌ حـوزه تـمدنـی نـوروز برافـراشته می‌شود. بـاورهــای نـوروز بـا فرهنگ‌هــای اقوام گـونه‌گـون منطقه هم‌سویی و هم‌پایی دارد.
شـمـاری از صاحب‌نظران برایـنند که آیـین زیبـا و کـهن نـوروز در برگـیرینده‌ای اجـزای سازنده همراه با ترکیب‌های پیـچـیده‌ای از مفاهیم و معانی اند که در یک پیوستگی با هم تنیده و بـافته شـده‌اند که هر یک ازآنها نقش و ارزش، کنش اجـتمـاعـی و فردی، پیوستگی گذشته و آینده را بـازتاب می‌دهد.
اصل و بن آیـین نـوروزی بر محور زنده کردن و زنده نگهداشتن نیکی‌هــا، نیایش و ستایش زیبـایی و آرزوی دور داشـتن زشتــی‌هــا و پلیدی‌هــا بنا شـده است. درونمـایه نیکی که زیبـایی را نیز در خـود نهـفته دارد در وجـود آیـین نـوروزی زمینه بروز و پرورش هـنر و پیوند انسـان و طـبـیعت را فراهم می‌سازد. از همـین‌جاست که آیـین نـوروزی، جشن آفرینش انسـان و بـازآفرینی طـبـیعت و جشن سترک شگفتگی و نـوزایی بــوده و هنـوز هم است.
در نـوروز هرکس می‌خـواهد تا آنجـا که در توان دارد، نیکی‌هــا را در بـهترین و زیبـا‌ترین قالب‌هــای هنری و بـا بـهترین آرزوهــا بنمـایاند. از ایـن رو موسیقی و آواز، شعر و سرود، داستان و طنز، نگـارگری و هنرهــای دستی همه از آیـین نـوروزی متاثرند و نـوروز نیز از آنهــا تاثیر پذیرفته است. بـه گواهی تـاریـخ هنر در همه دوره هــا تا زمـان مـا بـا نـوروز ‌یـار و هـم‌سفر بــوده است.
از دیرگاهی مردم در آخرین چهــارشنبـه شب سـال آتـش می‌افروزنـد و از روی آن می‌پرند. باشندگان مـرزوبــوم ما از زمـان‌هــای کـهن آتـش را که پدیدآورنده نـور و گرمی و زدایـنده تاریکی و سردی است، گـرامی می‌داشتند، خـرابـه‌هــای آتـشکـده نـو‌بـهــار بـلـخ گواه ایـن مدعاست. یکی از زیبـا‌ترین رسم‌هــای کـهن زردشتی‌هــا همـانا برافروختن آتـش پیش از دمیدن آفتاب در روز اورمزد مـاه فروردین است. در آن روزگاران برق و نـورهــای مصنـوعی نبود، برافـروختن آتـش تقابل میان تاریکی شب و نـور آفتاب جهــان‌تاب را بـازتاب می‌داد. شیوه آتـش‌افروزی که امروز بـه نام چهــارشنبـه سوری یاد مـی‌شـود، نمـادی از همـین پندار تـاریـخی است.آیـین نـوروزی نقشی پویا و نیرومند در انسجام و وفاق خانـواده دارد. همه در نـوروز سعی می‌کـنند در هر جایی که باشند، بـه خانه و کاشانه خـود برگردند تا در ساعت تحویل سـال در جـمع خانـواده و در کنار سفره نـوروزی بـاشند. رعایت فرهنگ و اداب نـوروزی، فرستادن نامه و کارت شادبـاش با اشعار و متون زیبا، عیادت از بیمـاران، دید و بـازدید از دوستان و نزدیکان همراه با آرزوی سلامتی و سال پربار برای تک تک آنها، برپا داشتن محافل شادی و آواز‌خوانی، همه و همه در تحکیم صفا و دوستی، مهر و محبت میان انسـان‌هــا نقش بـارز دارد.
در شب و روز تدارك مقدمـات بـرگـزاری نـوروز، بـازارهــای نـوروزی گرم و پرتپش است و كار پیشه‌وران و بـازاریان پر رونق. بـرگـزاری مراسم نـوروزی گردش چرخ اقتصاد و پویایی آنــرا نیز در پی دارد. بسیاری از آنچه که بـه مناسبت و یا برای نـوروز ساخته مـی‌شـود، کارهــای دستی بـا بـار هنری است که دریغـا ایـن ویـژگـی نـوروز در سـال‌هــای واپسین زیر سایه تولیدات وارداتی و کلان کم‌رنگ شـده است.
در روزهــای بـهــاری مردم خانه‌هــا را ترك می‌كنند و به دامـان طـبـیعت پناه می‌برند و در كنار سبزه که نمـادی از زنـدگـی نـو است، روز را سپری می‌كنند. می‌خواهند که نـوروز را در آغوش طـبـیعت جشن بگیرند و سرآغاز سـال را بـا تجدید خاطرهــای از پیوند دیرینه انسـان و طـبـیعت گره بزنند.
پیوند انسـان بـا طـبـیعت، رمز پایداری و راز مـاندگاری نـوروز است که از آن بـه نام "فلسفه وجودی نـوروز" یاد می‌کـنند. انسـان، بـا پایان یافتن شب‌هــای سرد و دلـگیر زمستان و آمدن بـهــار زنگارهــای کـهنه را از قلب و اندیشه بر می‌کند و بـا حركت نمـادین "خانه تكانی" بـا طـبـیعت همگام می‌شود و این پیوند در شعـر و ادبیـات سرزمـین ما بازتـاب گـسترده دارد.
مولوی، خـدوانـدگـار بـلخ چـه زیـبا سروده است:
آب زنــید راه را هـین کــه نـــگـار مــی‌رســـد مــژده دهیــــد بـاغ را بــوی بــهـار مــی‌رســد
راه دهـــــــــید یـــار را آن مـــه ده چـهـــار را کـــز رخ نــوربـخـش او نـور نثـــار مــی‌رســد
چـاک شـدست آسمان غلغله ایست در جهـــان عنــبر و مشک مـی‌دمــد سنجـق یار مــی‌رسـد
رونـق بـاغ می‌رسد چـشم و چـراغ می‌رســــد غـم بـه کنـاره مــی‌رود مــه بــه کنار مــی‌رسد
تـــیر روانـه مـی‌رود ســــوی نشـانـه مـی‌رود ما چــه نشسته‌ایـم پـس شه ز شکـار مــی‌رسد
بــــــاغ سـلام مـی‌کنــد ســرو قیــام می‌کــــــند ســبزه پیـاده مــی‌رود غـنچـه ســوار مـی‌رسـد
خـلوتـیان آسمـان تـا چـه شراب مــی‌خــــورند روح خـراب و مست شــد عقـل خـمار مـی‌رسد
چون برسی به کوی ما خامشی است خوی ما زان که ز گفت و گوی ما گرد و غبار می‌رسد
نـوروز در حـوزه گسترده‌ای از جـملـه افغـانستان، ایـران، تـاجـیکستان، ازبکـستان، قیـرقـیزستان، قـزاقستان، ترکـمنستان، آذربـایـجان، مناطق کـردنشین تـرکیه، عـراق و سـوریه، بخـش‌هــایی از پـاکستان و هنــد بـه عـنوان جشن آغاز بـهــار بـرگـزار می شود. هم‌چنین مهــاجران و پناهـندگان ایـن سرزمین‌هــا که از بـد حادثه کشورشان را ترک گـفته‌اند و در چهــار گوشه جهــان پناه برده‌اند، نـوروز را گـه گـاه بـا برنامه‌هــا و بـزم‌هــای مـشترک گـرامی می دارند و آن را فرصتی می‌دانـند برای هـم‌سویی و بـازیافـتن یک‌دیگر.
آیـین نـوروزی در پهـنه وسیع سرزمـین‌هــای یاد‌شـده سابقـه دیرینه داشته، بـا اسـطوره و افـسانه گره خورده است و ریـشه در ژرفای روح و زنـدگـی مـردمـان ایـن خـطه دارد. الـبته آیـین نـوروزی در هر مرزوبوم بـا ویـژگـی‌هــا و بـاورهــای بومی آمیخته شـده است که قطعاً رنگ و بوی ویژه‌ای بـه آن داده است و مسلمـا ایـن امر بـه غنا و زیبـایی نـوروز افزوده است.
نـوروزبـاوران، در همه سرزمـین‌هــای یاد‌شـده جشن نـوروز را در همه پیچ و خم‌هــای تـاریـخ هرگز فراموش نکـردنـد، آنــرا در میان توفانی از حوادث پاسداری کـردنـد و شاداب‌تر بـه نسل‌هــای بعدی سپردند. نـوروز از معـدود جـشن‌هــای بـاستانی پیش از دوران اسلام است که تا امروز بـا پوشش گسترده‌‌ای منطـقه‌ای زنده و پرمـایه بـه جا مـانده است و یکی از ویـژگی‌هــای آن تفویت همـبستـگی و یگانگی است.
اگر گسست‌ناپذیری چند هزار سـاله، نـوروز را در پـهنه وسیع بـه نقطه اشتراک گروه‌هــای قومی و یکی از عامل‌هــای همـبستـگی منطقه‌ای تبدیل کرده است، در محدوده سیاسی کشور مـا (افغانستان)، بـه یک عامل مهم متحد‌کننده در جهت هم‌دلی، هم‌سویی و هم‌گرایـی فرهنگی مبدل شـده است.
امـا دریغا که، آیـین و جشن نـوروزی از گـزند روزگـار در امـان نبــوده است، در گـذر پر فـراز و نشیب تـاریـخ، چندین بـار بر زمینه فرهنـگ‌ستیزی و تاریـک‌انـدیـشی تـیره‌دلان و شـورچـشمـان از بـیرون و درون مـورد تاراج و هجـوم قرار گرفته، تا مرز فراموشی رفته، امـا بـه همت نـوروزبـاوران هیـچ‌گـاه از یاد نرفته و جایگاه بلند خـود را در روان و قلب بـاشندگان سرزمـین‌هــای حـوزه نـوروزی از دست نداده است.
کینه‌توزی نسبت بـه نـوروز بـه نخستین حمله عرب‌هـا بـه سرزمین مـا بر می‌گردد. عرب‌هـا در پی لشـکرگـشی بـه سرزمـین‌هــای ایران، خراسان و فرارود بـا خـود دین اسلام، فرهنگ و زبـان عربی را آوردند، در برابر فرهنگ، زبـان و سنن سرزمـین‌هــای بومی‌ تعصب و ستیز نشان دادند، در پی از بین بردن آنهــا و جایگزین ساختن فرهنگ و زبـان عربی برآمدند. در ایـن راستا آیـین نـوروزی بـه عـنوان کـهن‌ترین سنت و همگانی‌تـرین جشن در گستره سرزمـین‌هــای آریانا نیز دگرگون شد.
خـلفای عرب در ابـتدا تـلاش کـردنـد که نـوروز را در سرزمـین‌هــای اشغـالی از جـملـه در خـراسان‌زمین بـه بـوته فراموشی بسپارند و از ایـن رو آنــرا حرام پنداشتند و بـرگـزاری جشن نـوروز را منع کـردنـد. امـا بـه زودی پی بردند که چنین کاری از یکسو بنابر پایداری نـوروزبـاوران و از سوی دیگر بنابر دلایل اقتصادی ممکن نیست، بنابرین بـرگـزاری مراسم نـوروزی را تجـدید کـردنـد و در ازای مـالیات سنگـین و دریافت هـدیه‌هــا و تحـفه‌هــای نـوروزی بـه صورت نـوعی خراج مضاعف برای خراسانیان اجـازه دادنـد که آیـین و مراسم نـوروزی را نگـه داشـته و آن را بـرگـزار کنند. بـرگـزاری نـوروز سبب می‌شد که امـیران و بزرگـان محلی سرزمـین‌هــای قلـمـرو خلیفـه در خـاور از جـملـه خراسان بـه مناسبت نـوروز هدیه‌هــای گـران‌بـهــا برای خلیفه بفرستند.
بـرگـزاری آیـین نـوروزی حرام، امـا دریافت هدیه‌هــا و تحفه‌هــای نـوروزی حلال، تاریخ عـجـب‌ابوالعـجبی‌های در آستین دارد.
در تداوم کیـنه‌توزی بـا آیـین نـوروزی گروه‌هــایی سعی کـردنـد که فرهنگ و فـلسفه شـاد و زنـدگـی‌آفرین نـوروز را کم‌رنگ سازند و بـه آن بیشتر رنگ فلسفه و فرهنگ عزا داری و نـوحه‌سرایی بدهند.
طالبـان در آستانه سده بیست و یکم، بـه عـنوان نیروی نهــایت عقب‌گـرا و بـا دید واپس‌مـانده بومی اوج کینه‌توزی و دشمنی، عصبیت و جهــالت را نسبت بـه نـوروز، ایـن کـهن‌ترین و مردمی‌ترین جشن ملی مردمان مـا بـه نمـایش گذاشتند. طالبـان بـه اعتراف خانم بی‌نظیر بوتو صدراعظم (نخست‌وزیر) پیشین پاکستان بـه استشاره ایالات متحده امریکا و بریتانیا و پول عربستان سعودی در قلمرو پاکستان آموزش نظامی دیدند، مسلح شدند، بـه افغانستان گسیل گردیدند، اساسا آنهــا شاگردان مدارس مذهبی پاکستان و مرده ریگ مجاهدین پیشین هستند که در ترکیب آنهــا تروریست‌هــای پاکستانی، عرب، القاعده و مـافیای مواد مخدر بسیارند.
امیرالمومنین امـارت اسلامی طالبـان بر زمینه فرهنگ‌ستیزی و واپس‌مـاندگی بومی با "فتوای" نـوروز را "شـرعـاً" تکفیر کرد، آن را بـه عـنوان پدیده ضد اسلامی محکوم نمود، بـه صلیب کشید، بـرگـزاری مراسم نـوروز را در سراسر افغانستان منع اعلام کرد، بـرگـزارکنندگان آیـین‌هــای نـوروزی را بـه جزا‌هــای شدید طالبی تهدید کرد و چمـاق بـه‌دستان اداره جهنمی "امر بـه معروف و نهی از منکر" طالبـان دمار از روزگار مردم درآوردند....
حاکمیت‌هــا در افغانستان در دوران‌هــای مختلف در بـرگـزاری جشن نـوروز ولو تشریفاتی و کم‌رنگ سهم می‌گـرفـتند، امـا در سـال‌هــای سلـطه طالبـان که آمیزه‌ای از بنیاد‌گـرایی مذهبی، دید بومی و غـریزه سیادت قبیله‌سـالاری بود، هرگونه مراسمی که بـا نـوروز بـاستانی ارتبـاط داشت، کفرآمیز، غیراسلامی و غیرشرعی خوانده شد و بـرگـزاری آن ممنـوع بود.
طالبـان سـال خـورشـیدی را بـه سـال هـجری‌قـمری و نام نظام کشور را از جـمهوری بـه "امـارت اسلامی" عوض کـردنـد و تـقویـم هـجری‌قـمری را بـه عـنوان تـقویـم "رسمی" کشور اعـلام داشتند.
تـقویـم‌هــای همه ملت‌هــای جهــان برپایه تقسیم، تنظیم و فصل‌بندی زمـان بوجود آمده است. گردش مـاه (قمر) و خورشید (شمس) دو گونه تـقویـم یکی قمری و دیگری خـورشـیدی را بـه وجود میآورند.
تـقویـم قمری، بیشتر رنگ مذهبی داشته و در كشورهــای بدون فصل کارا است. سـال هـجری‌قـمری بیشتر در کشورهــای اسلامی – عربی از جـملـه در عربستان سعودی رایج است و آنهــا آغاز سـال قمری را جشن می‌گیرند. سـال قمری ده روز و چند ساعت کوتاه‌‌تر از سـال خـورشـیدی است.
امـا تـقویـم خـورشـیدی، تـقویـم كشاورزی، اقتصادی و سیاسی است. تـقویـم خـورشـیدی در سرزمـین‌هــای گسترده‌ حـوزه بـرگـزاری نـوروز بر مبنای چهــار فصل استوار است. از ایـن رو انطبـاق جشن بـهــار بـا تـقویـم ملی مشخصه بـارز سرزمـین‌هــای گسترده‌ای حـوزه فـرهـنگـی نـوروز است که در آن نزدیک به نیم میلیارد انسـان آن را جـشن می‌گیرند.
باشندگان مرزوبوم ما از قدیم ترین ایام، تـمدنـی كشاورزی و گلـه‌داری داشته اند كه دو جشن مهم بـهــاری (کاشت) و پاییزی (برداشت) را بـرگـزار می‌كـردند که اولی را نـوروز و دومی را مهرگان می‌گفتند. نـوروز بـا زنـدگـی عینی مردمان ما که اکثراً کشاورز و مالدار (دام‌پـرور) اند، پیوند داشت و دارد از ایـن رو کشاورزان بـا مراسم ویــژه‌ای نـوروز را در مرزوبوم ما بـرگـزار می‌کـردنـد و می‌کـنند.پس چرا طالبـان تـقویـم خـورشـیدی را که سـال‌هــا در کشور مـا رایج بود بـا تـقویـم هـجری‌قـمری عوض کـردنـد؟ حس عمومی ایـن است که یکی از امـاج فرهنگ‌برانداز طالبـان ایـن بود که آنهــا بـا ایـن حرکت می‌خواستند روز آغاز سـال هـجری‌قـمری را که دیگر بـا روز اول بـهــار مطابق نیست، بـرگـزار کنند و بدین ترتیب نـوروز را بـه حاشیه و دیار فراموشی برانند.
در عقب نـوروز‌ستیزی و فرهنگ براندازی طالبـان و متحدین تروریست آنهــا چه نیت و غرض سیاسی و فـرهـنگـی خوابیده بود؟ چرا هر مهــاجم که بر سرزمین مـا حاکم شـده است در گام نخست در پی نابودی آیـین، فرهنگ و سنن مردم مـا برآمده است؟ چرا شـمـاری از دولـت‌مـردان سعی کرده‌اند که آیـین نـوروزی را کم‌رنگ بسازند و حتا بـه جای کاربرد واژه تـاریـخی و جا افتاده نـوروز کلمـات "میله دهقان" و "میله نهــال شانـی" وغیره را بـه کار ببرند؟
برغم همه کینه‌توزی‌هــا، مردم در زنده‌نگهداشتن آیـین نـوروزی در بستر زمـان پایداری کـردنـد و خراسانیان در موضع فرهنگ، سنن و آیـین‌هــای ملی خـود بـا استواری ایستادند. دلبستگی آنهــا برای پاسداری از آیـین نیاکان و فرهنگ پوینده آنهــا، یکی از رازهــای پایداری و جاودانگی مردمان مـا و سرزمین مـاست.
در واپسین تحلیل نـوروز، جشن سیاسی بــوده است و بـه عـنوان جشن سیاسی بـاقی می مـاند. نـوروز نشانه‌ای از مقاومت و پایداری شجاعانه ملت مـا و فرهنگ پربـارمـا در برابر تاراج‌گـران و غارت‌گـران روزگاران گذشته و حال است. مردمان مـا نـوروز را از میان توفان و آتـش عبور داده و بـه عـنوان پرچم هویت ملی خـود استوار نگاهداشته‌اند. نـوروز جشن امید و جشن مـاندگار است. نـوروز نـوآفرین پیک پیروزی نـو بر کـهنه و پیام‌آور آغاز یک زنـدگـی نـوین است.
در افغانستان، نـوروز بـه عـنوان جشن بـهــار و رستاخـیز طـبـیعت، نمـادی از فرهنگ پارینه بومی و ملی توسط پیر و برنا بـا مراسم و آداب نـوروزی بـا رنگ و بوی محلی از شمـال تا جنـوب و از خاور تا بـاختر در یک سخن بوسیله همگان بـرگـزار مـی‌شـود.
در کـابل یکی دو هـفته پـیش از نـوروز "خانه تکانی" می‌کـردنـد. همه سعی می‌کـردنـد که در حد امکان لبـاس نـو تهیه کنند و رخت تمیز بر تن نمـایـند، سبزی‌چـلو بـا مـرغ سفید را که نشانه‌ا‌ی از فال سـال نیک و پربـار است، بـپزند، خوان نـوروزی و سفره هفت میوه بگسترانند و در کنار آن جمع خانـواده بـا صفا و صمیمیت جمع آیـند، گرد نفاق را بروبـند، بـه مهر و دوستی دست یک دیگر را بفـشارند، راهی عیادت بیمـاران و دید بـازدید دوستان شوند و بـه دامن طـبـیعت پناه برند....
در بـلـخ کـهن برپایی نـوروز، جشن بـاستانی گل­سرخ و برافروختن آتـش بـه درازای تـاریـخ آن عمر دارد. خرابـه‌هــای قـلعه بـخـدی وآتـشکده نـوبـهــار بـلـخ بـاستان شاهد ایـن مدعا است. بـلـخ در روزهــای جشن نـوروز شبـیه بـه سبدی پر از گل سرخ زیبـا و دل‌انگـیز است. بـلـخیان نه تنهــا نـوروز و جشن گل سرخ را گـرامی و عزیز می‌دارند، بلکه آنــرا بـا مراسم ویژه‌ای شـادمـانه در دامن طـبـیعت بـرگـزار می‌کنند
داشتن و برپایی روزهــای شـادمـانه و زیستن در کنار طـبـیعت بویژه برای مردم مـا که بـه حد کافی روزهــای غمگین دارند و سـال‌ها است که خنده برلب آنهــا نه نشسته است، چه سعادت بزرگی است. نوروز پیام‌آور شادی و امید است و خنده برلب انسـان می‌نشاند. امید برآن است که کفه شادی و خنده بر کفه اندوه و سوگواری سنگینی کند، گرد و غبـار غم و افسردگی از روان مردم ما زدوده شود.
چـه زیـبا و گــورا است که نـوروز، به هـمـت و زحـمت نـوروز بـاوران و اهـل نـظر و سیاست بـه بزرگ‌ترین رویداد تـقویـم سـالانه كشور ما بدل شود. بـه بـاور نگارنده می‌توان در ایـن زمینه برخی گام‌ها را از همـین حالا برداشت:
۱) اول اینکه: آنطوریکه گفته آمدیم، هرقومی و ملتی بربنیاد تـاریـخ، فرهنگ و مذهب خـود آغاز سـال نـو را در چهارچـوب برپایی مراسم ویژه‌ای پاس می‌دارند و جشن می‌گیرند. برگ برگ تـاریـخ گواه است که مردمان مـا (از هر تیره و تبار) نـوروز را از سـالیان درازی بـه عـنوان جشن بـاستانی و مردمی، میهنی وهمگـانی برگزار می‌کـنند، امـا دریغا که نگهداری و حمـایت قانـونی از نـوروز در هیچ قانـون افغانستان بـه عـنوان جشن ملی مطرح و ثبت نشـده است. بـه بـاور نگارنده شناسایی و حمـایت قانـونی از نگـهداری و تـرویج میراث شفایی و کتبی نـوروز بـه عـنوان گنجینه حافظه جمعی مردم‌مـا، به امر بقا و شگـوفــایی تنـوع و پـیونـد فـرهـنگـی، تـقـویت همـبستـگی و هـم‌دلی مـلی میان ملـت‌هـای سرزمین ما و کشورهای منطقه مــدد می‌رساند.
در افغانستان به مناسبت عید نوروز باستانی یک روز تعطیل رسمی است که اندک به نـظر مـی‌رسـد. به باور نـگـارنده سـه روز تعــطـیل عـمومی و رسمـی مناسب و شایسته جــایگاه عــید باسـتانی و ملـی نــوروز در افـغانسـتان اسـت. ( در حالیکه در ایران پیش از یک هفته، در تاجیکستان سه روز، در آذربایجان دو روز، ... به مناسبت عید نوروز تعــطیل عمومی است)
۲) دوم اینکه: نـوروز در حـالیکه جغـرافیای بـزرگی را می‌پـوشاند امـا هنـوز "اطلـس جغـرافـیای نـوروز" و "پژوهشکده مشترک نـوروز" نداریم و یا نگارنده آنــرا ندیده است. بـاور برایـن است که تـثبـیت نـوروز بـه عـنوان روز جهــانی، برپایی مـوزیم نـوروز در سطح ملی و بین‌المللی، تاسیس مرکز مشـترک پـژوهش نـوروز، مجله و سایت انترنیتی، تنظیم وترتیب اطلس نـوروز یکی از راه‌هــای ممکن و مناسب نگهداری ایـن گنجینه تـاریـخ شفایی و میراث بزرگ فـرهـنگـی و معنـوی در قلمرو نوروز است.
۳) سوم اینکه: بـازنـگری و بـازانـدیشی بـر آیـین و آداب نـوروزی نیاز حال و ایـنده است. از ایـن رو مفید است که نگـاهی تازه انسـان‌شناخـتی بر اسـطوره شناسی سیاسی نـوروز افگند و در زمینه پـیشیـنه و ریـشه، آداب و آیـین نـوروزی و تاثـیرات آن بـه روان و فرهنگ جامعه پژوهـش و مطالعات تازه را انجام داد. امید برایـن است که به همت و زحمت پـژوهشـگـران، مردم‌شناسان و جامعه‌شناسان در حوزه‌هــای بـالا بـا استفاده از متون معتبر تـاریـخی و پژوهش‌هــای میدانی مطالعات و بررسی‌هــای تازه انجام یابد.
۴) چهارم اینکه: بـرگـزاری بزم شعـر، داستان، طنز، پژوهـش و نمـایشگاه نقاشی، فیلم، عکس، کارهــای دستی ... همراه بـا پیش‌کش کردن جایزه‌هــای نـوروزی بـه بـهترین‌هــا، از یکسو ظرفیت و توانایی پدیده طبیعی ـ انسـانی نـوروز را نمـایان می سازد و از سوی دیگر موجب شگوفایی و درخشش هویت فـرهـنگـی و معنـوی مردمان مـا می‌کردد.
▪ در فرجام:
نـوروز یکـی از کـهن‌تـرین یادگـارهــای پـار، نشانـه از پیکـار نـور و ظـلمت، نمـاد آفـرینـیـش مجـدد طـبـیعت، رستاخـیز بهـار، مـژده شکـوفه وبـاران، جـشن تکـابـو وکـار، پیـا‌م‌آور هـم‌دلـی و همـبستـگی، سمـبل هـویت فـرهـنگـی و حمـاسه مـلی است که در ژرفـای روح و روان انسـان جـامعـه ما رخـنه کـرده است و در برابر همه تند بادهای فرهنگ‌بـرانـدازانه و کیـنه‌تـوزانـه استوار پا برجا مانده است. بـرپایی و تلاش در امر زنده نگهداشتن نوروز بخش از مبارزه برای بـقا و رشد فرهنگ ملی مردمان ماست. بـه بـاور نگـارنده شاید هیـچ روز و مراسمی بـه اندازه نـوروز شادی‌آفرین و شورانگیز، نـوید بخش و آموزنده، گسترده و هـمگـانـی نبـاشـد.
نـورزو را پاس داریم و جش بگیریم
بهاران ۱۳۸۶ خـجـسته باد!
ن. کـاویـانـی
منبع : زندگی


همچنین مشاهده کنید