پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

مرگ یک سلاخ


مرگ یک سلاخ
مرگ «زرقاوی» ضربه ای مهم بر پیكر تروریسم به شمار می آید و چه بسا اهمیت زیادی برای آینده عراق داشته باشد. با این حال زرقاوی حداقل در عراق هرگز تبدیل به یك شهید نخواهد شد. «ابومصعب زرقاوی» یا همان سلاخ معروف كشته شد. اما مرگ وی كه كارگزار اسامه بن لادن در عراق به حساب می آمد، یعنی مرگ كسی كه دو سال پیش تنها با سر بریدن «نیكولاس برگ» خبرنگار آمریكایی، در عرض یك شب به شهرتی جهانی دست یافت، چه اهمیتی در عراق می تواند داشته باشد؟ مرگ زرقاوی در عمل نه تنها ضربه ای اساسی به بازوی شبكه تروریستی القاعده در عراق بلكه به ویژه ضربه ای كاری به شورش گروه هایی از سنی های عراق به شمار می آید كه دست پرورده وی بودند. افزون بر آن، كشته شدن زرقاوی می تواند تلاش ها برای بازسازی عراق را سرعت ببخشد. شهرت زرقاوی در واقع به اصطلاح زاده جنگ عراق بود. او پس از سرنگونی صدام حسین و به قول معروف سوار بر موج های مقاومت در مقابل آمریكا، وارد عراق شد. تصاویر دلخراش اعدام های اسرای خارجی كه در واقع زرقاوی با آنها عطش خونخواری خود را سیراب می كرد به ناگاه از وی تروریستی هم پای رهبر تروریست های القاعده یعنی بن لادن ساخت. با این حال خطر واقعی زرقاوی در غرب تنها با انتشار آن فیلم های به شدت رقت آور ویدئویی از اعدام ها، آشكار نشد.
تكیه محض بر وحشیگری و سادیسم وی مطمئناً سیاستی اشتباه از كار درمی آمد. ظاهراً استراتژی زرقاوی این بود كه در درازمدت نیات و افكار واقعی خود را آشكار كند. هدف زرقاوی هم این بود تا به كمك لفاظی های ضد شیعی و ترور، جنگی داخلی بین آن دو گروه عمده مذهبی و اسلامی در عراق یعنی شیعیان و اهل سنت به راه بیندازد. در صورت وقوع چنین امری او می توانست از كشور عراق پایگاهی جدید و امن برای گروه های تروریستی ساخته و همزمان به اصطلاح جهاد گران دیگر كشورها را نیز به آن كشور جذب كند. تحولات ماه های اخیر نیز نشان داد كه نیات و تصورات زرقاوی در حداقل این مورد چندان هم دور از واقعیت نبوده است.
حمله به مساجد شیعیان در شهره سامرا در فوریه ۲۰۰۶ در واقع آغاز درگیری ها و جنگ های مذهبی و فرقه ای عراق بود كه هنوز هم ادامه دارد. بی تردید مرگ زرقاوی برای گروه های تروریستی بین المللی به معنای از دست دادن یكی از مهم ترین رهبران و نماینده های آنان به شمار می آید. اما مهم تر از آن، این است كه تروریسم و وحشیگری در عراق از این پس باید با فقدان به اصطلاح بلندگو و سخنگوی خود كنار بیاید.
زرقاوی در هفته های پیش از مرگش سعی كرده بود تا به وسیله انتشار پیام های ویدئویی و صوتی در درجه اول ایدئولوژی وحشیانه جنگ طلب خود را در برابر چشم و گوش جهانیان به نمایش بگذارد و در درجه دوم با این كار می خواست پتانسیل به اصطلاح سربازگیری در عراق را بالا برده و بدین صورت توهم خود از یك جنگ داخلی در عراق را جامه عمل بپوشاند. اما آیا مرگ زرقاوی از وی در عراق یك شهید خواهد ساخت؟ پاسخ منفی است. زرقاوی با وجود آنكه برای گروه های تروریستی عراقی و بین المللی نمادی از قدرت بود اما هرگز از وی به عنوان نماد ناسیونالیسم عراقی و نجات دهنده این كشور یاد نمی شود.
او از نظر گروه های پیكارجوی عراقی یك خارجی یعنی یك اردنی بود كه هرگز مثل آنها زجرها و ناملایمات ناشی از سالیان دراز حكومت صدام را متحمل نشده و هرگز به خاطر استقلال و تمامیت ارضی عراق پس از سقوط دیكتاتور نمی جنگید. علاوه بر آن شكافی كه زرقاوی درصدد ایجاد آن میان شیعیان و اهل سنت عراق بود، با افكار آزادیخواهانه ناسیونالیستی بخش بزرگی از مردم عراق تناسب و همگونی نداشت. شكست های سنگین قیام برخی گروه های اهل سنت عراق آن هم درست پس از افزایش قدرت زرقاوی به خودی خود گویای این ناهمگونی پیش گفته است. علاوه بر آن مهم ترین علمای اهل سنت نیز همواره روش های مبارزاتی زرقاوی را شدیداً رد می كردند.
از سوی دیگر بزرگترین مرجع تقلید شیعیان عراق یعنی آیت الله «سیستانی» نیز ضمن غیر اسلامی خواندن استراتژی زرقاوی برای ایجاد جنگ داخلی، از همه مریدان و مقلدان خود می خواست تا با وجود حمله های وحشیانه به اماكن مقدس شیعیان و ترورهایی كه همه روزه شاهد آن بودند، به هیچ روی دست به اقدامات انتقام جویانه نزنند. و حال می توان در پس زمینه كشته شدن این بزرگترین كارگزار القاعده، اهمیت این مدارا جویی را مشاهده و آن را تقویت كرد. اما این كه چه كسی بیش از دیگران از كشته شدن زرقاوی سود می برد، خود موضوعی پر اهمیت است. ارتش آمریكا؟ بدون شك! زیرا آنها پس از افتضاحات ابوغریب و حدیثه و همین طور آشكارشدن عدم موفقیت در برقراری امنیت در عراق پس از سقوط صدام حسین، نیاز مبرمی به چنین موفقیتی داشتند.
در حال حاضر وجهه و اعتبار ارتش آمریكا پس از لو رفتن افتضاحات آنها (قتل و آدم كشی های دسته جمعی در عراق) درمیان مردم ایالات متحده نیز به شدت كاهش یافته است. خبر كشته شدن زرقاوی به دست ارتش آمریكا، برای پرزیدنت بوش هم احتمالاً مسرت بخش ترین خبری است كه می توانست پیش از برگزاری انتخابات كنگره در ماه نوامبر دریافت كند. در حال حاضر همفكران جمهوریخواه بوش در كنگره آمریكا نگران این هستند كه به خاطر سیاست های وی در عراق، آرای خود و به تبع آن بسیاری از كرسی های كنگره را از دست بدهند. از همین رو چه بسا كشته شدن زرقاوی بخشی از استراتژی حزب جمهوریخواه برای كاهش بدبینی در نزد طرفدارانشان باشد.
با این حال شاید برای آمریكا هم مطلوب تر این باشد كه به دلیل ادامه وضعیت فلاكت بار عراق، این موفقیت بیشتر به حساب دولت جدید این كشور نوشته شود تا به حساب آمریكا. بی تردید و بر پایه آنچه از ظواهر قضایا بر می آید، نیروهای عراقی تنها به عنوان كمك اطلاعات خود را در اختیار نیروی هوایی آمریكا گذاشته اند. زیرا دولت جدید عراق در شب حمله به مخفیگاه زرقاوی هنوز دولتی ناقص بود و وزارتخانه های مهمی چون دفاع و كشور كه اقداماتی از این نوع جزء وظایف آنها است، هنوز وزیر نداشتند. از طرفی شاید كسب رای اعتماد این وزرا، كوتاه زمانی پس از كشته شدن زرقاوی، باور مردم عراق را به قدرت دولت جدیدشان بالا برده و بدین صورت به عزم این دولت برای مبارزه با وضعیت اسفبار امنیتی در عراق ایمان بیاورند.
فایت مدیك
ترجمه: محمد علی فیروزآبادی
منبع: Die Zeit
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید