جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

صدای تاریخ بوشهر


صدای تاریخ بوشهر
كسی كه سالهای سال شاگردی صاحب كفایه و صاحب عروهٔ را نموده و همدرس مباحثهٔ و مراوده با بزرگانی چون حضرات بروجردی و مدرس و كاشانی بوده باشد، البته كه می‌تواند چون ستاره‌ای بر سواحل جنوب ایران بدرخشد و چون شیر بر دشمنان و متجاسران به مرز و بوم ایران یورش برد. آری او مرد علم و عمل، اجتهاد و جهاد و دیانت و سیاست بود و اگر برگ برگ تاریخ مبارزات مردم جنوب ایران را از نظر بگذرانیم نام و یاد و جایگاه او را به عظمت و بزرگی خواهیم یافت. اعلامیه تند و كوبنده او بر علیه انگلیس و احمدشاه قاجار دربارهٔ قرارداد ۱۹۱۹ كه مرحوم بلادی در آن نوشته بود «هر ماده‌اش جداگانه تیشه‌ای است كه به ریشه اساس سیاست و استقلال ایران می‌زند مجملی است كه شرح مفصل مجاهدات و روشن‌بینی اوست. او می‌گفت كه «معاهده بستن ایران با او ]انگلیس[ مانند معاهدهٔ گوسفند است با گرگ». باری او پرچمدار استقلال و تمامیت ارضی جنوب ایران در اواخر قاجار و دوران پهلوی بود و نهضت جنوب و قیامهای ارزشمندی مانند قیام تنگستان متاثر و ملهم از وجود آن مرد بزرگ بود. با زندگی، زمانه، آثار و احوال آن عالم ربانی و مجاهد الهی در مقالهٔ زیر آشنا می‌شوید.
با اشغال بوشهر در هشتم اوت ۱۹۱۵ میلادی به وسیله قوای انگلیس، مخالفتهای مردمی با انگلیسیها در جنوب بالا گرفت. به طوریكه روحانیون بوشهری در كنار نیروهای انقلابی بوشهر و تنگستان قرار گرفته و با اعلام جهاد علیه انگلیسیها به ستیز با آنان پرداختند.
یكی از روحانیون برجسته كه نبرد خستگی ناپذیری را علیه قوای اشغالگر در بوشهر، رهبری كرد، آیت الله سیدعبدالله بلادی بوشهری بود. هدف این مقاله بررسی مبارزات ضد انگلیسی مرحوم سید عبدالله بلادی با توجه به منابع موجود می‌باشد.
ایران برای استعمارگران بریتانیایی در حوزه خاور زمین، همواره مورد توجه بوده است. قلمروی ایران، به ویژه بخش جنوبی آن، همان حلقه مورد نیازی بود كه آسیای صغیر را كه زیر نفوذ انگلستان قرار داشت، به هندوستان پیوند می‌داد. اما در داخل ایران تهاجم قوای دشمن زنگ‌ها را به صدا درآورد. میهن‌پرستان كه نمی‌توانستند اشغال سرزمینشان را تحمل كنند و در برابر آن بی‌تفاوت بمانند به زودی كانونهای مقاومت علیه اشغالگران ایجاد و پرچمداران فداكار و از خود گذشته انقلاب در مقام تجهیز و بسیج نیرو و انجام عملیات تهاجمی و جنگی برآمدند. این عده كه آشكارا دست به اقدام خطرناكی زده بودند، راه مبارزه خونین را به عنوان مسیری برگشت ناپذیر انتخاب كردند. با این وجود به نظر می‌رسید جز این هیچ راه و چاره‌ دیگری وجود نداشت.
●عملكرد استعمار انگلستان در ایران و مبارزات جنوب
تمام كشورهای آسیایی، آفریقایی و آمریكای لاتین به طور مستقیم یا غیرمستقیم مستعمره كشورهای صنعتی بوده‌اند. سیستم استعماری مانع هرگونه توسعه‌ای در این كشورهای می‌شد و بهبود وسایل تولید و در نتیجه استفاده صحیح از نیروی كار این كشورها را غیرممكن می‌ساخت، به گونه‌ای كه نمی‌توان تصور كرد بدون استعمار این كشورها، مساله‌ای كه امروزه تحت عنوان«توسعه كشورهای صنعتی» مشاهده می‌كنیم، به چه شكلی خود نمایی می‌كرد.
این خداوندان حرص و جویندگان طلا، الماس، نفت، مروارید و مواد خام، با بی‌رحمی و قساوت، سایه‌های پلیدشان را به همه جا گستردند. سیاه آفریقایی را به بردگی كشاندند، سرخ آمریكایی را به گلوله بستند، برده فروشی كردند و ننگ‌ها آفریدند كه این ننگ استعمارگران غارتگر بر تاریخ بشریت جاودانه باقی خواهد ماند.۱ در مورد عوامل شكل‌گیری نظام استعماری لازم به ذكر است كه پایه‌های نظام فكری، اعتقادی آن بر سه اصل ذیل استوار است:۲
الف- اعتقاد به برتری نژادی و ذاتی: واژه‌های نژاد پرستی، نژاد باوری و برتری نژادی(Racism) جهت تبیین عقیده‌ای به كار می‌رود كه میان گروه‌های انسانی، به دلیل اختلافات وراثتی و نژادی تفاوت قایل است و آنها را دارای اهمیتی تعیین كننده در ایجاد اختلافات فرهنگی و تاریخی میان جوامع و تمدنهای بشری می‌داند. این نوع تفكر بین خصوصیات نژادی و وراثتی گروههای بشری و میزان درجه هوشمندی و خلاقیتهای فرهنگی آنان رابطه‌ای مستقیم می‌بیند.
ب- انكار واقعیتهای جهان: عامل دیگر شكل‌گیری استكبار عدم اعتقاد به واقعیتهای جهان و به عبارت دیگر انكار حقایق و قوانین و سنتهای الهی است. به طوریكه مستكبران از آنچه در اطرافشان و در جهان می‌گذرد غافل‌اند و توجهی به آنچه در عالم واقعیت وجود دارد، ندارند، بلكه تنها منافع و مسایل خود را به عنوان واقعیت فرض می‌كنند.
ج- جاذبیت حكومت و قدرت مادی: از جمله عوامل شكل‌گیری استكبار، می‌توان از امكانات مادی و حكومتی نام برد. به طور مسلم ایران نیز در دایره این توسعه‌طلبی قرار داشت و با توجه به این امر از آغاز سده نوزدهم، در معرض تاثیر سیاسی، اقتصادی و فرهنگی كشورهای استعماری قرار گرفت و بیش از پیش به حوزه سیاست بین‌المللی و سپس به بازار جهانی كشانیده شد. این انگیزه‌ای بود برای دگرگونیهای چشمگیر در ساخت اجتماعی- اقتصادی ایران، به طوریكه در پی رقابت كالاهای ارزان اروپایی، پیشه‌وری و صنایع محلی نابود شد، تقاضا برای مواد خام كشاورزی كاهش یافت و نوع تولیدات كشاورزی تغییر كرد. مالیه ایران، یكسره به دولتهای بیگانه وابسته شد و دولتهای امپریالیستی، ایران را رفته رفته به سرزمینی نیمه مستعمره بدل ساختند.۳ از طرف دیگر، خلیج فارس برای قدرتهای بین‌المللی به عنوان منطقه‌ای كه خطوط ارتباطاتی بسیار ارزشمندی از آن می‌گذشت، اهمیت فراوانی داشت. به خصوص برای انگلستان كه ارتباط آن با دنیای شرق از این آبراه تامین می‌گردید. اما دور نمای توسعه شبكه راه آهن ارتباطات خلیج فارس را برای سایر قدرتها نیز بسیار با اهمیت كرد. داد و‌ ستد تجارتی دنیای خارج برای قدرتهای محلی- كه به شدت وابسته به واردات كالا از هند و بعدها در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم متكی به صادرات مروارید و فروش آن در بازارهای جهانی بودند- از اهمیت و ارزش فزاینده‌ای برخوردار بود.۴ انگلستان همچنین خلیج فارس را ملك مطلق و قرق شده خود می‌دانست تا جاییكه لردلندز داون رسما در سال ۱۹۰۳.م این موضوع را به آگاهی جهانیان رساند.۵
توسعه‌طلبی انگلستان در خلیج فارس باید علاوه بر چارچوب نقشه‌های لندن برای تحت انقیاد درآوردن مشرق عربی، از منظر گسترش وسیع فعالیت انحصارهای بریتانیا در خاورمیانه نیز بررسی شود. در دهه‌های ۶۰-۷۰ قرن نوزدهم(۱۸۶۲/۱۸۶۵/۱۸۷۲) انگلستان امتیاز ساختمان و بهره‌برداری خط تلگراف خانقین، تهران، بوشهر را از دولت ایران گرفت كه در بوشهر این خط به كابل زیرآبی انگلیسی بوشهر، جاسك، مسقط و كراچی می‌پیوست. بدین ترتیب تلگراف هند- اروپا احداث می‌شد كه سیم‌های آن نه تنها لندن را به بمبئی مربوط می‌ساخت، بلكه مانند تارعنكبوت به دور ایران و شیخ نشینان خلیج فارس تنیده شده و باعث وابستگی اقتصادی و سیاسی تمام این كشورها به انگلستان می‌گردید.۶
در ایران، انگلیسیها تا نهضت ملی شدن نفت نقش نخست را در سیاست ایران ایفا می‌كردند و در انواع توطئه‌ها برعلیه استقلال و حاكمیت ملی ایران دست داشتند. قراردادهای تقسیم ایران به مناطق نفوذ در سالهای ۱۹۰۷ و۱۹۱۵ و قرارداد استعماری ۱۹۱۹.م با حكومت وثوق الدوله و همچنین نقشی كه انگلیسیها در كودتای ۱۲۹۹.ش و روی كار آوردن رضاخان بازی كردند و بالاخره مشاركت با روسها در اشغال ایران در جریان جنگ دوم جهانی نمونه‌هایی از دخالتهای دولت بریتانیا در امور ایران است.۷
باید توجه داشت كه بیشترین مرز مشترك با خلیج فارس متعلق به ایران است و تنگه هرمز كه تا غربی‌ترین نقطه، در كوتاه‌ترین فاصله ۸۰۵ كیلومتر درازا دارد در قلمروی ایران قرار دارد.۸ انگلستان در قسمتهای مختلف این مرز طولانی جهت حفظ ارتباط با هندوستان نمایندگی تاسیس نموده بود كه هریك در زمانی خاص صاحب اعتبار و شهرت بوده‌اند.
یكی از مناطق مورد استفاده انگلستان استان بوشهر می‌باشد كه ۶۲۵ كیلومتر مرز مشترك با خلیج فارس دارد كه در امتداد این ساحل نسبتا طولانی بیش از سی و یك بندر كوچك و بزرگ قرار گرفته است.۹ با توجه به موقعیت بوشهر در خلیج فارس، انگلیسیها در سال ۱۷۶۲ میلادی/۱۱۴۱ هجری شمسی، نمایندگی بریتانیا در بوشهر را تاسیس كردند،۱۰ و در سال ۱۷۶۳ میلادی با شیخ بوشهر قراردادی بستند كه تجارتخانه‌ای در آنجا تاسیس نمایند و تجارت بندر را منحصرا در دست خود بگیرند.۱۱ همچنین در سال ۱۱۹۰ هجری شمسی/۱۸۱۲ میلادی شاهد گشایش اولین كنسولگری بریتانیا در بوشهر می‌باشیم.۱۲
لردكرزن كه در سال ۱۳۰۶ قمری/۱۸۸۹ میلادی در ایران به عنوان خبرنگار روزنامه تایمز مشغول بوده درباره بوشهر چنین می‌نویسد:«بوشهر عمده‌ترین لنگرگاه ایران در كرانه جنوبی است، این شهر از دریا چشم‌انداز جالب‌تری نسبت به دیگر بنادر سواحل شمالی خلیج فارس دارد… و با بناهای دو طبقه و ساحل نسبتا برجسته خود از سطح آب بالاتر می‌نماید.» ۱۳ تجارت انگلیسیها در خلیج فارس چه در بوشهر و چه در بصره از وضع نسبتا مطلوبی برخوردار بود.۱۴ تجارت اسلحه در دهه هشتاد قرن نوزدهم به گونه‌ای آرام و بی‌صدا در بوشهر پا‌گرفت و در پایان دهه قرن نوزدهم این تجارت چندان گسترش یافت كه هریك از افراد قبایل جنوب ایران، عراق و عربستان مركزی توانستند برای خود قبضه‌ای تفنگ و دست كم قطاری فشنگ، دست و پا كنند.۱۵
به این ترتیب، بوشهر پایگاه اصلی تجارت ایران در جنوب به شمار می‌رفت كه در ابتدای مسیر تجاری خلیج فارس، شیراز، اصفهان و تهران قرار داشت. اهمیت موقعیت بوشهر با گذشت زمان برای انگلیسیها نه تنها كم نمی‌شد بلكه افزایش نیز یافت به طوریكه در سالهای آغازین قرن بیستم میلادی، بوشهر مركز قدرت بریتانیا در جنوب ایران، بود. آنان در این شهر علاوه بر تاسیسات وسیع اقتصادی و مراكز سیاسی، پادگان بزرگی نیز با هزاران سرباز و افسر هندی و انگلیسی ایجاد كرده بودند. یك گزارشگر فرانسوی كه در سالهای آغازین انقلاب مشروطه ایران به بوشهر سفر كرده بود، درباره نفوذ و موقعیت انگلستان، در این شهر می‌نویسد:«… بوشهر در حقیقت مركز اصلی موسسات انگلیس در جنوب است. خانه نماینده انگلستان در سبزآباد، ساختمانها و تاسیسات تلگراف، كشتی و مراقب بندر كه در لنگرگاه این بندر كوچك لنگر انداخته است و آثار دیگری از این دست، همه نشان دهنده قدرت و نفوذ انگلیسیها در این منطقه است. بوشهر تنها شهر ایران است كه در آن زبان انگلیسی رواج دائمی دارد. بازرگانان ارمنی و زردتشتی، كاركنان هندی، زمینداران بزرگ جنوب ایران، حتی گاهی بعضی از سران ایلها، تحت نفوذ انگلیسیها هستند.» ۱۷در طول سالهای جنگ جهانی اول عملیات نظامی بریتانیا در بین النهرین از طریق بوشهر هدایت و تداركات می‌شد. لذا بریتانیا تلاش بسیاری برای تسلط بر آن داشت. به همین جهت در اولین روزهای اشغال آن شهر، مبارزان و وطن‌خواهان بوشهر را دستگیر و به هندوستان تبعید نمود. همراهی آزادیخواهان بوشهر اعم از روحانی، تاجر و معلم و… با مبارزان جنوب از نگرانیهای بزرگ بریتانیا در خلیج فارس به شمار می‌رفت.۱۸ تمام این اقدامات نشان می‌داد كه بریتانیا در صدد است با اعمال فشار سیاسی و نظامی و در تنگنا قراردادن ایران از نظر اقتصادی با اشغال مهمترین شهر بندری آن به خواستهای خود برسد.۱۹منطقه بوشهر از مدتها پیش اسباب دلهره و نگرانی انگلستان را موجب شده بود، زیرا موفقیتهای سیاسی و اقتصادی آلمانها از سالهای پیش از جنگ، عرصه را بر انگلیسیها در آن منطقه تنگ كرده بود. با شروع جنگ جهانی و آغاز عملیات نیروهای انگلیسی در جبهه بین‌النهرین، اهمیت بوشهر به عنوان ستاد فرماندهی خلیج فارس برای انگلستان افزون‌تر گردید و این در حالی بود كه موقعیت امنیتی بوشهر برای انگلیسیها سخت نامساعد جلوه می‌كرد. زیرا فعالیتهای آزادیخواهان و وطن‌دوستان بوشهر، تلاشهای پی‌گیر و مداوم رئیسعلی دلواری، كوششهای مامورین آلمانی از جمله واسموس، همكاری خوانین ضد انگلیسی مانند میرزا محمدخان برازجانی، شیخ حسین‌خان چاكوتاهی و زائر خضرخان اهرمی با یكدیگر، شرایط سیاسی جنوب فارس را به ضرر انگلستان تغییر داده بود. این در حالی بود كه برای عملیات در بین‌النهرین و سراسر خلیج فارس، بوشهر پایگاه اصلی اداری، ارتباطی، تداركاتی و فرماندهی انگلستان محسوب می‌شد. با این حال در یك ساله اول جنگ هدف اصلی انگلستان در جنوب ایران حفظ و حراست پایگاه حیاتی بوشهر بود كه خصوصا زیر ضربات پی در پی رئیسعلی دلواری قرار داشت.۲۰
در این راستا، مردم این منطقه علیه خصلتهای امپریالیستی بریتانیا قیام می‌كنند و مبارزه‌ای را شروع می‌نمایند كه طبیعتا تا زمانیكه سلطه وجود داشته باشد، ادامه خواهد داشت. این جنبشها در حقیقت آگاهی مردم در جهت تحقیر آنهاست و به قول فرانتس فانون:« خشونت سركوبی ناپذیر… همان انسان است كه خود را باز می‌آفریند و از راه خشم دیوانه‌وار است كه نفرینیان خاك می‌توانند انسان شوند.»۲۱
ژان پل سارتر هم در این مورد می‌نویسد:«كشتن یك اروپایی با گلوله مانند این است كه با یك تیر دو نشان بزنیم… به جا می‌ماند یك انسان مرده و یك انسان آزاد.» ۲۲ به این ترتیب با ورود نیروی نظامی انگلیس به بوشهر، بوشهریها و تنگستانیها مبارزه سخت و پردامنه‌ای را علیه قوای انگلیس آغاز كردند. به كاروانهای انگلیس حمله شد و كالاهای آنها مصادره گردید. طی چند عملیات، برخی از نیروهای بریتانیایی در جاده بوشهر- شیراز ترور شدند. سیم‌های تلگراف بوشهر- شیراز تخریب شد. راه‌های عبور، بسیار ناامن گردیده، و مهاجمین امنیت را از انگلیسیها گرفته بودند.۲۳
طبق گزارشهای سالانه سرپرسی كاكس سركنسول انگلیس در بوشهر:« جنبش ملی به طرق زیاد بر منافع انگلستان تاثیر معكوس داشته است. در راه‌های تجارتی ناامنی به وجود آمده و از طرفی به سبب رفتار و نگرش ضد اجنبی انجمنها و روزنامه‌های محلی، كم كم اقتدار مقامات رسمی دولت تضعیف شده و وادارشان می‌نمایند تا بر خلاف سابق در رفتارشان با ما كمتر موضعی آشتی جویانه داشته باشند.» ۲۴ انگلیسیها تا جنگ جهانی اول سه بار به بوشهر هجوم آوردند كه بار اول در سال ۱۲۵۴ قمری در زمان سلطنت محمدشاه قاجار بود كه یك فروند كشتی انگلیسی در برابر بوشهر لنگر می‌اندازد و پانصد نفر پیاده می‌شوند و در كوتی كه خانه بالیوز انگلیسی در آنجاست منزل نمودند.۲۵دومین لشكر كشی در سال ۱۲۷۲ قمری/۱۸۵۶ میلادی در زمان ناصرالدین شاه صورت گرفت كه در این مورد نیز، نیروهای تنگستانی و قشقایی به همراهی نیروهای دولتی با انگلیسیها جنگیدند.۲۶ سومین پیكار مردم بوشهر با قوای انگلیس در آغازین سالهای جنگ جهانی اول و به دنبال اشغال بوشهر در هجدهم اوت ۱۹۱۵ میلادی/ بیست و ششم رمضان۱۳۳۳ هجری قمری واقع شد كه مبارزات شهید رئیسعلی دلواری در این دوران، برگ زرینی بر تاریخ مبارزات این خطه از میهن است.۲۷‌ به گفته واسموس:«رئیسعلی دلواری توانست این افتخار را نصیب خود كند كه او انگلیسیهای هراس‌انگیز را شكست داده باشد. بدیهی است كه آنچه شد، از زد و خوردی تجاوز نمی‌كرد، اما در قوه تخیل نیرومند ایرانیها به پیروزی بزرگی با صدها كشته تبدیل شد. بدین ترتیب بود كه می‌خواستند به خود دل بدهند زیرا در باطن عزل بریتانیا را ملاحظه می‌كردند. اما به هر تقدیر اكنون سر‏ّ، باطل شده بود و با چشمان خود دیده بودند كه سواران انگلیسی چگونه خائب و خاسر فرار را بر قرار ترجیح داده‌اند.»۲۸
رئیسعلی دلواری سمبل قیام ضد انگلیسی و دشمن سرسخت اجانب كه جریان فداكاریهایش در جنگ دلوار و شبیخونهای متوالی به اردوگاههای افراد نیروی خصم بسیار مشهور است به نمایندگان حیدرخان كه برای میانجیگری و اتخاذ بی‌طرفی بین او و انگلیسیها وارد گفتگو شده بودند می‌گوید:«چگونه می‌توانم بی‌طرفی اختیار كنم در حالیكه استقلال ایران دچار مخاطره شده است. انگلیسیها بروند این دام را بر مرغ دگر نهند كه عنقا را بلند است آشیانه، عطایشان را به لقایشان بخشیدم، كشتن و كشته شدن شعار من است و تا آخرین قطره خونم را نثار راه استقلال و تمامیت وطنم خواهد نمود. هیهات، هرگز اجازه نخواهم داد انگلیسیها در منطقه نفوذم نیرو پیاده كنند.» ۲۹ در رابطه با مبارزات مرحوم آیت الله سیدعبدالله بلادی بوشهر با انگلیسیها باید گفته شود كه روحانیت مبارز بوشهری همواره با انگلستان و منافع اقتصادی و سیاسی این كشور در خلیج فارس و جنوب ایران مبارزه كرده‌اند. در جنگ جهانی اول روحانیون بوشهری در كنار نیروهای انقلابی بوشهر و تنگستان قرار داشتند و با اعلام جهاد علیه انگلیسیها به ستیز با آنان پرداختند. یكی از روحانیون برجسته كه نبرد خستگی‌ناپذیری را علیه اشغالگران انگلیسی در بوشهر، رهبری كرد آیت الله سید عبدالله بلادی بوشهری می‌باشد.
ستمهای انگلیسیها در نواحی جنوبی ایران موضوعی نبود كه از دید آیت الله بلادی دور ماند. وی در مجالس و مواضع گوناگون به انگلستان و اهداف استعماری و ضد ایرانی این دولت حمله می‌‌كرد و برای گسترش مبارزه با انگلیس، روابط ویژه‌ای با رئیسعلی دلواری برقرار نمود و رئیسعلی را در حركتهای ضد انگلیسی یاری نمود.۳۰
به تدریج منزل آیت الله بلادی واقع در محله بهبهان بوشهر مركز مبارزه با انگلیسیها و اهداف شوم و پلید آنان شد. وی در سخنرانیهای عمومی خود در مساجد و منابر شدیدا به انگلستان حمله می‌كرد و مردم را به مبارزه با نیروهای انگلیسی و هواداران آنان تشویق می‌نمود. وی در منابر رسما انگلیسیها را متجاوز خواند و مردم را برای مقابله با آنها برانگیخت. در آستانه آغاز جنگ جهانی اول، آیت الله بلادی به عنوان برجسته‌ترین رهبر روحانی و مذهبی مخالف اهداف انگلیس در بوشهر و نواحی جنوب ایران به شمار می‌آمد. آیت الله بلادی مبارزه را تنها در صدور اعلامیه، منحصر نكرد، بلكه در راستای نبرد با امپریالیسم متجاوز انگلستان و عوامل ایرانی آن، تلاشهای وسیعی انجام داد. آیت الله بلادی برای آنكه توجه علمای جهان اسلام را به مظالم انگلیسیها جلب كند، با فرستادن نامه و تلگرافهای فراوان و متعدد به مراجع تقلید در عراق و ایران، آنان را از ستمی كه بر مردم بوشهر می‌رفت، آگاه كرد.۳۱ آن مرحوم در كتاب لوایح و سوانح در این باره می‌نویسد:«احقر برحسب تكلیف دینی خود از بدو ورود به بوشهر و عودت از نجف اشرف چون این دخالت من غیر الحق را و دخالت مسلحانه را در ایران و بوشهر می‌دیدم به قدر امكان مشغول به نطق بر منابر و خطابات در محافل و تلگرافات به مركز دولت و ملت و خطوط به عراق و علما می‌نمودم. این معنی بیشتر اسباب عداوت آنان ]انگلیسیها[ و اتباعشان با احقر گردید.» ۳۲ آیت الله بلادی در مبارزه با انگلیسیها، به مناطق مختلف بوشهر سفر می‌كند و آنها را دعوت به اتحاد و مبارزه برضد انگلیسیها می‌نمود. وی در این مورد می‌نویسد:«قبل از مهاجرت از بوشهر به فاصله یك سال، احقر مخصوصا بدیدن این خوانین در مقر حكومتشان فرد فرد رفتم و لساناً همه گونه نصح و انذار كردم. همه تصدیق می‌كردند و وعده‌های خوب می‌دادند، لكن بعد از رسیدن مقام و مرحله امتحان قلّ الدِیانون. بالجمله اگر موافق نشدند ولی مخالف هم نشدند. به این معنی كه در مقام مجاهدین دشتی و تنگستانی به مساعدت دشمنان آشكار صف آرایی و عرض اندام هم نكردند، ولی تا آخر نفس هم دست از دوستی انگلیسها و خزعل كه ابلیس آنها بود برنداشتند.» ۳۳ شیخ عبدالله بلادی در یكی از سخنرانیهایش درباره قدرتهای استعمارگر می‌گوید:«ملاحظه بفرمایید چه قدر از ممالك مسلمانان را برده‌اند. مملكت مراكش را برده‌اند، مملكت طرابلس را بردند، جبل الطارق را بردند، جبل الاسود را بردند، تونس را بردند. اندلس را بردند، قفقاز را بردند، مصر را بردند، حبشه و زنگبار را بردند، هندوستان را بردند، عمانات را بردند، بلوچستان را بردند، تركستان، خوارزم و خیوه و بخارا را بردند، قبرس را بردند، الجزیره را بردند. فقط مملكت ایران و عثمانی باقی مانده بود. امروز از طرف شمال و جنوب و شرق و غرب با این دو دولت اسلامی در مهاجمه‌اند. بنادر ایران و عراق عرب را هم اشغال نموده‌اند و حاضر شده‌اند كه اسلامبول و تهران كه عاصمه این دو مملكت و دولت اسلامی است را هم قبضه كنند تا آنكه قلب مملكتین را هم گرفته باشند، كه خدای نخواسته یك مرتبه نبض مملكتین ساقط و ساكن شود و به كلی جسد هر دو مملكت از حركت بیفتد.» ۳۴

آیت الله بلادی در جای دیگر مظالمی كه انگلیسیها در مورد ایران روا داشته‌اند را متذكر شده و می‌گوید: «انگلیسیها بدانند امروز نوعا مبغوض و منفور نوع بشر، شده‌اند. خیال می‌كنند مردم ایران همه غافلند و فراموش كرده‌اند تعدیات او را نسبت به ایران. ابتدا در جدا كردن افغانستان از ایران و كذا بردن بحرین و بلوچستان ایران و كذا جنگ شصت سال قبل او با ایران و بمباران بوشهر و محمره و كذا بستن معاهدات با حكام مامور ایران مثل خزعل و خوانین جزء در بنادر و كذا مساعدت با روس در معاهده ۱۹۰۷ و كذا اخراج شوستر خزانه‌دار مستشارمالیه ایران و كذا دخالت مسلحانه او در ایران در این جنگ عمومی و به اسیری بردن ایرانیان بدون حق مشروع و تغییر بیرق ایران و قبضه بوشهر و بمباران دلوار و تنگستان و عزل و نصب ایلخانی و خوانین جزء و به دست گرفتن قشون نظامی ایران و تصرف كردن جهازات بحری ایران و منع تجارت ایران با دول غیر از خود و منع دولت از عزل و نصب حكام ولایات داخله و امثال اینها كه همه كشتن استقلال ایران است. معاهده بستن ایران با او مانند معاهده گوسفند است با گرگ»۳۵ سپس در بیانیه‌ایی كه صادر می‌كند چنین می‌آورد:«آیا می‌توان ساكت ماند به آنكه تقریبا دوازده هزار قشون هندی به سركردگی مامورین نظامی اروپایی در تمام بنادر و ولایات و ایالات جنوب حكفرما شوند؟ آیا می‌توان ساكت نشست آنكه دولت انگلیس تمام جزایر خلیج فارس را كه بعضی از آنها در حقیقت فوق العاده اهمیت سیاسی دارند، تصرف نموده و استحكامات سازند؟ آیا می‌توان ساكت ماند كه دولت انگلیس به همدستی حكام خائن مثل خزغل‌ها و دریا‌ بیگی‌ ها و حیدرخان‌ها و اسماعیل‌خان‌ها و نام داری، كل قشون جنوب را به اسم اس. پی. آر ]پلیس جنوب [۳۶در كف سیاسی خود بگیرند؟ آیا می‌توان به اهمال گذرانید آنكه دولت انگلیس مستقیما حریت‌خواهان و استقلال‌طلبان صفحه جنوب را بعضی به قتل و بعضی به حبس و بعضی به نفی و بعضی به اسارت بردن به هندوستان از خانه و لانه تارو مار و آواره و اعدام نمایند؟ آیا می‌توان برخود هموار داشت آنكه رعایای ایران در ولایات و ایالات جنوب مطلقا قادر بر ابراز مكتوبات لازمه خود به توسط پستخانه دولتی و ارسال مراسلات به واسطه سانسور سخت دولت انگلیس در داخله ایران نباشند؟آیا سزاوار است دولت و ملت ایران در مثل این دوره طلایی دنیا كه می‌توانند به خوبی از موقع استفاده‌های سیاسی نمایند به اهمال بگذرانند و یك وقت ملتفت شوند آنكه از قسمت جنوب ایران به كلی بی‌نصیب شده‌اند؟»۳۷ به دنبال این اعلامیه‌ها و سخنرانیهای شدید اللحن و آتشین آیت الله بلادی علیه انگلیسیها و عوامل داخلی آنها، اوضاع شهر بوشهر متشنج گردید و مردم در مساجد گرد آمده و علیه بریتانیا شعار داده و قصد حمله به آنان را نمودند. در روز بیست و پنجم ربیع الثانی ۱۳۳۳قمری آیت الله بلادی و جمعی از علمای دیگر به مسجد نو واقع در محله شنبدی رفته و سخنرانیهای فراوان علیه انگلیس نمودند. مردم پس از شنیدن این سخنان تهییج شده و سر به شورش برداشته و خود را آماده یورش به كنسولگری انگلیس واقع در محله كوتی نمودند. موقر الدوله حاكم بوشهر كه خود در مسجد حضور داشت به هراس افتاد و به هر نحوی كه بود علما را راضی نمود تا مردم را آرام نمایند.۳۸ این بیانیه‌ها و سخنرانیها نشان دهنده روحیه آشتی‌ناپذیر آیت الله بلادی با استعمار انگلستان است و مشخص می‌نماید كه هیچ نكته مشتركی بین این دو وجود ندارد تا جاییكه فتوای تاریخی خود علیه انگلستان و ارتش متجاوز او را صادر می‌كند. در قسمتی از این اعلامیه جهاد آمده است:«دولت جبار و ستمگر انگلیس قصد حمله به خاك ما را دارد. بر ما واجب است كه از خاك خود دفاع كنیم.» ۳۹
وی اضافه می‌كند:« ای مردم جهاد دری است از درهای بهشت كه خدا به روی گزیده دوستان خود گشوده است و جامه تقوی است، كه بر تن آنان پوشیده است. زره استوار الهی است كه آسیب نبیند و سپر محكم دولت كه تیر در آن نشیند. هركه جهاد را ناخوشایند بداند، خدا جامه خواری برتن او پوشاند و فرج بلا بر سرش كشاند و در زبونی و فرومایگی بماند.»۴۰ این حركات انقلابی، مقامات انگلستان را سخت خشمگین كرد و آنان درصدد برآمدند تا با ترور آیت الله بلادی از دست وی خلاص شوند. از این روی با همكاری برخی عناصر خائن نقشه ترور و از میان برداشتن آیت الله بلادی را طرح كردند. ابوالمحاسن بلادی درباره این نقشه شوم بریتانیا می‌نویسد:«خلاصه اینگونه امور باعث شد استعمارگران در صدد ترور آیت الله بلادی برآیند. علاوه براینكه جریان از چند طریق به اطلاع ایشان رسید، نامه‌هایی از علمای طراز اول شیراز، روسای عشایر و سران نهضت مانند زائر خضرخان و شیخ حسین‌خان چاهكوتایی و رئیسعلی دلواری و… برای ایشان ارسال شد كه بیم ترور ایشان و از بین رفتن یا از هم پاشیدن نهضت وجود دارد و لذا ضمن تایید جریان ترور معظم له، از او خواسته شده بود هرچه زودتر عازم شیراز شوند.» ۴۱ اما آیت الله بلادی فردی نبود كه به این سادگی از میدان به در رود و با وجود خطر حتمی ترور، بلادی مدتی دیگر در بوشهر ماند و به مبارزات ضد انگلیسی ادامه داد. با افزایش خفقان سیاسی و گسترش حضور نظامیان انگلیسی در بوشهر، آیت الله بلادی ناچار شد كه بوشهر را ترك كرده، به شیراز مهاجرت نماید. از این روی چندماه قبل از اشغال رسمی بوشهر، با كمك رئیسعلی دلواری شبانه از بوشهر خارج شد و پس از مدتی خود را به شیراز رساند.۴۲ خود ایشان در مورد مهاجرت به شیراز در كتاب لوایح و سوانح می‌نویسد:«متاسفانه مددی از ملت و دولت ندیدم و روز به روز قوه و قدرت آنها زیاد می‌شد تا آنكه تكلیف شرعی خود به مفاد آیه كریمه الم تكن ارض الله واسعه فتهاجرو فیها(آیا زمین خدا پهناور نبود كه در آن مهاجرت كنید؟) و ابای نفس و منع شرع از ماندن در بلده‌ای كه در تحت سیطره اجانب باشد، مجبور به مهاجرت و جلاء وطن شدم. لذا در روز شنبه دوم ماه جمادی الاخر سال ۱۳۳۳هجری ترك خانه و لانه و اهل و اولاد و جنبیات شخصی گفته به شیراز آمدم.» ۴۳ در زمان حكومت جناب مخبرالسلطنه آیت الله بلادی پس از مهاجرت به شیراز دست از مبارزه و افشاگری علیه دولت انگلستان برنداشت و با نوشتن مقالات آتشین در روزنامه‌های محلی شیراز، سخنرانی در مجامع مردمی و دینی و ارسال نامه و تلگراف به دولت مركزی و مجلس شورای ملی و نگارش اعلامیه‌های شدید اللحن و همچنین مكاتبه و تماس با برخی خوانین و سران دشتی و دشتستان به نبرد بی‌امان و خستگی‌ناپذیر خود با امپریالیسم بریتانیا و مزدوران داخلی آن ادامه داد. آیت الله بلادی پس از جنگ جهانی اول نیز پس از خبر انعقاد قرارداد۱۹۱۹ اعلامیه شدید اللحنی علیه انگلستان و احمدشاه صادر نمود:«عجب آن است كه در این اواخر با آن همه تطاولات ظالمانه انگلیس، دولت ایران بدون مراجعه به ملت، عقد معاهداتی جدید با انگلیسیها بسته است كه هر ماده‌اش جداگانه تیشه‌ای است كه بر ریشه اساس سیاست و استقلال ایران می‌زند و اگر به جریان آیند مسلما ایران به كلی از استقلال ابدا محروم خواهد شد. احمدشاه مسافرت به اروپا بدون مراجعه به ملت می‌كند و در مجلس ضیافت شاه انگلیس در لندن، مشغول استماع و تصدیق حكمات محیلانه پادشاه انگلیس می‌شود كه می‌گوید: از یكصد سال به این طرف دولت انگلیس كمال رعایت دوستی را نسبت به ایران داشته است! خیال می‌كند مردم ایران همه غافلند و فراموش كرده‌اند تعدیات او را نسبت به ایران.» ۴۴
در دوره رضاشاه هم این رویه ضد اجنبی از طرف مرحوم بلادی دنبال گردید. به طوریكه در سفری كه رضاشاه به بوشهر داشت حاكم بوشهر برای مراسم استقبال از رضاشاه، از آیت الله بلادی نیز دعوت می‌نماید. ایشان در پاسخ چنین می‌گویند:«به این شرط حاضرم در مراسم شركت كنم كه یك ساعت تمام به من فرصت دهید تا درباره ظلم و ستم‌هایی كه انگلیسیها بر این مردم بی‌نوا روا داشته اند سخنرانی كنم.» ۴۵ حاكم بوشهر به شدت با این پیشنهاد مخالفت می‌كند، آیت الله بلادی نیز برافروخته شده و می‌گوید:«پس زنجیر بر گردنم بسته مرا كشان كشان ببرید.» ۴۶ بالاخره اصرارهای فراوان حاكم و مقامات بوشهر فایده نمی‌بخشد و ایشان در مراسم استقبال شركت نمی‌كنند. به جرات می‌توان ادعا كرد كه آیت الله سید عبدالله بلادی در زمان رضاشاه از جمله معدود علماء و روحانیون بزرگ ایران بود كه در دفاع از حجاب اسلامی و ارزشهای ناشی از آن نه یك رساله بلكه شش رساله مستقل كوچك و بزرگ به زبانهای فارسی و عربی تالیف كرد و افزون بر طرح ایدئولوژی حجاب و مبانی آن، نقشه‌های شیطانی رضاخان و اربابان او را نیز با شهامت افشا كرد. نفرت از اعمال ضد اسلامی رضاشاه تا اندازه‌ای آیت الله بلادی را فراگرفته بود كه در شرح زندگینامه خود كه به سال ۱۳۴۸ قمری تالیف كرده درباره رضاخان و رژیم او می‌نویسد:«و رضا نام را یكی از فقرات قشونی سیاه كوه را سلطنت دادند و فعلا در عهد سلطنت رضاشاه پهلوی است كه هزار و سیصد و چهل و هشت قمری است تا بعد خدا چه خواسته باشد از دوام این سلطان یا خلع او و انتقال به دیگری. و در عهد این مرد تغییر كلی در امور جامعه دیانت و اخلاق عمومی واقع گردید. حتی البسه را تغییر و عمامه‌ها را به كلاه برگردانید و امر گرفتن عسكر اجباری صادر كرد و غیرها و توهین به علما و اهل دین و ظلم برعموم رعایا در عهد این سلطان مصنوعی جاهل بی‌علم و جسور واقع شد.» ۴۷ پاسداری از سنگرهای ایدئولوژیكی اسلام و دفاع از ارزشها و احكام اسلامی تنها در مرزهای ایران برای آیت الله بلادی خلاصه نمی‌شد بلكه در سرتا سر جهان اسلام و در هر منطقه‌ای كه مسلمانان زندگی می‌كردند، گسترش داشت. وی تنها به مسایل سیاسی و اجتماعی داخلی ایران بسنده نداشت بلكه دیدی جهانی و بین‌المللی داشت و كلیه مسایل مسلمانان را مورد توجه و عنایت قرار می‌داد. در زمان رضاشاه جمعی از وهابیان عربستان سعودی طی یورش وحشیانه، چند نفر از زائران خانه خدا را كه ایرانی بودند به قتل رساندند. این عمل در ایران موجی از نفرت و انزجار ایجاد كرد و علماء و روحانیون ایران و نجف اشرف، تنفر خود را از این عمل ابراز داشتند. آیت الله بلادی نیز افزون بر همراهی با این موج، رساله‌ای به نام تشجیع دلیران یا نهضت آزادی تالیف كرده و ضمن افشای ماهیت ارتجاعی وابسته به حكومت عربستان، خواستار بین المللی كردن دو شهر مكه و مدینه شد. از دیگر كارهای ارزنده و ماندنی این عالم روحانی و مجاهد انقلابی تالیفات بسیار زیاد او می‌باشد. او علاوه بر حضور مستمر، قوی و موثر در صحنه‌های سیاسی، لحظه‌ای از نوشتن پژوهش دور نماند. وی در زمینه‌های مختلف اصول و علوم اسلامی صاحب نظر بوده و تالیفات عمیق و با ارزشی از خود به یادگار گذارده است. مرحوم بلادی نزد اساتید و مجتهدان درجه اول جهان تشیع همچون آیت الله آخوند خراسانی صاحب كتاب معروف و معتبر كفایه و آخوند یزدی مولف كتاب فقهی پر ارزش عروه الوثقی درس خوانده و سالها نزد این بزرگان تلمذ و شاگردی نموده بود. همچنین با مجتهدان و بزرگانی چون آیت الله سید محمد حسین بروجردی و آیت الله سید حسن مدرس و آیت الله سید ابوالقاسم كاشانی همدرس و هم حوزه بوده و با این بزرگان مراوده داشته است.۴۸ تالیفات و كتابهای آیت الله بلادی در حدود بیش از هشتاد جلد می‌باشد. او در حوزه‌های مختلفی چون تاریخ سیاسی معاصر ایران و جهان، تاریخ اسلام، سیره رسول اكرم(ص) و ائمه اطهار(ع)، علم انساب، فقه، اصول، منطق، فلسفه، احكام، عبادات، دعا، نجوم و پزشكی تالیفاتی دارد كه به شرح زیر می‌باشند:۴۹
طرق الواعظ فی المواعظ ۲-اربعین حدیث با شرح ۳- كشكول جلد اول ۴- كشكول جلد ثانی ۵- البصر الحدید فی الهیئه الجدید ۶- ترجمه البصر الحدید فی الهیئه‎‏۷- نجمیه مثلثه مقدمه الهیئه ۸- مختصر مفید در شواهد توحید ۹- ضیاءالمستضیئین در صلواه مستحبه ۱۰- مظهر الانوار فی احوال ائمه الاطهار ۱۱- الغصن الثالث فی نسب سلسله البلادیه ۱۲- سلوه الحزین منظومه هدهدیه مرموز ۱۳- خطب اربعه تعقیب صلواه العیدین ۱۴- راحله الجنان فی اعمال الملوان ۱۵- پنجاه سوال در تعلیم اطفال شرعیات ۱۶- محفظه الانوار فی بعض كلمات القصار ۱۷- ایقاظ الحبیب فی مظالم الصلیب ۱۸- تذكره الالباب فی علم الانساب ۱۹- الغیث الزابد فی ذریه محمد العابد ۲۰- سوانح و لوایح در تاریخ توقف شیراز ۲۱- تشجیع دلیران یا نهضت ایران ۲۲- مقامع حدید یا زاجر قوم جدید ۲۳- رّد ابن تیمیه در اثبات خلافت بلافصل علی(ع) ۲۴- رحله الحرمین مناسك حج ۲۵- الشمس الطالعه فی شرح الجامعه، شرح جامع كبیر ۲۶- روح النور فی معرفه رب الغفور و نخبه از آن دعوات نوریات ۲۷- سراج الصراط فی فضائل امیرالمومنین(ع) ۲۸- آیات تكوین در شرح بعض آیات تكوین، مقرون به كشفیات جدیده، جلد اول ۲۹- مقالات عشر در سیاسات اسلامی ۳۰- سدول الجلبات فی وجوب الحجاب ۳۱- الماثور من الدین فی تخدیر نساء المسلمین ۳۲- وجوب با برهان در تحجب نسوان ۳۳- حكم الصلوه فی العرفات ۳۴- بروج الفحول فی علم الاصول ۳۵- توضیح المارب فی احكام اللحی والشوارب۳۶- مسائل اربع در توحید و نبوت و امامت و ذم شورای امت ۳۷- فصول خسمه در اخلاقیات امور مهمِه ۳۸- سوال و جواب از بعض مسائل مهمه مثل شق القمر و معراج و معاد جسمانی و غیرها ۳۹- رساله عربی در مساله تعلیم بنات در رّد و بحث اقوال ۴۰- فوائد موائد در اطعمه و اشربه ۴۱- اصول ثلاثه فارسی كوچك ۴۲- لایحه جهادیه فارسی كوچك ۴۳- ترجمه روایت جابر در ملاحم ۴۴- همین كتاب مستطاب و مسمی كتاب الابرار ۴۵- دعوات نوریات منتخب از روح النور ۴۶- كشف الاسرار فارسی در مقتل ۴۷- عناوین المواعظ ۴۸- كتاب الكهف الحصین فی دین المبین سه جلد فارسی؛ جلد اول در توحید، جلد دوم در نبوت، جلد سوم در امامت ۴۹- مقاله جواب از سوال در حجاب به پزشك ۵۰- لایحه فارسی در اثبات وجود تحفظ بر عفت نساء در رد مقاله شفق۵۰ ۵۱- رساله كلام وجیز فی تمرین المتسجیر در طی صد و بیست سوال و جواب و مرثیه شهادت علی اصغر(ع) و مقاله علاج عاجل در رد وهابیه و مقالات و لوائح دینیه متعدده و منظومه فارسی غزل۵۲- رساله و كتاب نوادرالماثر در اسئله و اجوبه نافعه در امور مختلفه ۵۳- رساله حب الله تعالی ۵۴- كتاب ملاك القضا در قضا و شهادات ۵۵- جواب از اسئله جوادیه دارابی ۵۶- رساله صید و ذباحه و سبق و رمایه ۵۷- پنج رساله عربی در رّد ابن تیمیه ۵۸- تذكره اللبیب در طب ۵۹- كتاب آیات تكوین جلد دوم.
دكتر محمدامیر شیخ‌ نوری
پی نوشت‌ها
صادق جلالی، برضد استعمار، تهران، جاویدان، ۱۳۵۲، ص۲
جواد منصوری، شناخت استكبار جهانی، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۶۷، صص۲۵،۲۶ و۲۷
كولاگینا لودمیلا، استیلای امپریالیسم بر ایران، ترجمه: سیروس ایزدی، تهران، علم، ۱۳۵۹، ص۶
پاپ ملكم و كوپربوش بریتون، خلیج فارس در آستانه قرن بیستم، ترجمه: حسن زنگنه، تهران، نشر به دید، ۱۳۸۰، صص۱۱-۱۰
ویلیام جی اولسون، روابط ایران و انگلیس در جنگ جهانی اول، ترجمه: حسن زنگنه، تهران، نشر شیرازه،۱۳۸۰، ص۲۲
سیدعلی موسوی، خلیج فارس در گذر زمان، تهران، بنیاد نبوت، ۱۳۶۶، ص۱۳۷
محمود طلوعی، ترس از انگلیس، تهران، انتشارات هفته، ۱۳۶۹، پیشگفتار
پیروز مجتهدزاده، خیلج فارس كشورها و مرزها، تهران، عطایی، ۱۳۷۹، ص۲۸
احمد دشتی، جنبش جنوب ایران با تكیه بر مردم تنگستان و دموكراتهای فارس، قم، هفته نامه خلیج فارس بوشهر، ۱۳۷۹، ص۴۱
عبدالكریم مشایخی، سالشماری وقایع جنوب ایران از ۱۱۱۴هـ.ش/۱۷۳۵میلادی تا ۱۳۰۸ هـ.ش /۱۹۲۷میلادی، مجموعه مقالات رئیس علی دلواری، ص۲۷۸
آرنولد ویلسن، خلیج فارس، ترجمه: محمد سعیدی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، ۱۳۴۸، ص۲۰۹
عبدالكریم مشایخی، همان، ص۲۷۹
رضا دشتی، تاریخ اقتصادی- اجتماعی بوشهر، تهران، پازینه، ۱۳۸۰، صص۶۱-۶۰
امین، منافع انگلیسها در خلیج فارس، ترجمه: علی میرسعید قاضی، تهران، انتشارات زرین، ۱۳۶۷، ص۱۱۵
فیلیپ گریوز، ماموریت سرپرسی كاكس در حوزه خلیج فارس و ایران، ترجمه: حسن زنگنه، تهران، نشر به دید، ۱۳۸۰، ص۱۷
حسن زنگنه(گردآوری و ترجمه)، جنوب ایران به روایت سفرنامه نویسان، شیراز، نوید، ۱۳۷۹، ص۱۵۳
احمد دشتی، همان، ص۱۰۱
عبدالرسول خیراندیش، زمینه های اداری و اقتصادی قیام ضد استعماری مردم بوشهر، تنگستان، دشتی و دشتستان، مجموعه مقالات رئیسعلی دلواری، كنگره بزرگداشت هشتادمین سال شهادت رئیسعلی دلواری، ۱۳۷۳، ص۱۸۶
عبدالرسول خیراندیش، اهمیت قیام استعماری مردم تنگستان، دشتی و دشتستان در حفظ استقلال و تمامیت اراضی ایران، مجموعه مقالات رئیس علی دلواری، همان، ص۱۷۲
همان، صص۱۷۰-۱۶۹
هانا آرنت، خشونت، ترجمه: عزت الله فولادوند، تهران، خوارزمی، ۱۳۵۹، ص۲۷
همان، ص۲۸
احمد دشتی، همان، صص۱۵۲-۱۵۱
حسن زنگنه(مترجم)، گزارشهای سالانه سرپرسی كاكس- سركنسول انگلیس در بوشهر- ص۲۸
سید محمدحسن نبوی، نقش روحانیون در قیام ضداستعماری مردم جنوب ایران، مجموعه مقالات رئیس علی دلواری، همان، ص۲۰۸
احمد دشتی، همان، ص۵۶
عبدالكریم مشایخی، بوشهر در انقلاب مشروطیت ایران، مركز ایران شناسی بوشهر، ۱۳۸۱، ص۷
فن میكوش داگوبرت، واسموس، ترجمه: كیكاووس جهانداری، قم، مركز بوشهرشناسی با همكاری انتشارات همسایه، ۱۳۷۷، ص۱۶۸
علیمراد فراشبندی، گوشه ای از تاریخ انقلاب مسلحانه مردم مبارز تنگستان، دشتی و دشتستان علیه استعمار، تهران، شركت سهامی انتشار، ۱۳۱۲، ص۲۲
احمد دشتی، همان، ص۱۵۷
سیدقاسم یاحسینی، نگاهی به مبارزات و اندیشه های آیت الله سید عبدالله بلادی بوشهری، بوشهر، نشر شروه،۱۳۷۱، ص۲۹
آیت الله سید عبدالله بلادی بوشهری، لوایح و سوانح، اسنادی درباره جنبش روحانیت جنوب ایران در جنگ جهانی اول، كنگره بزرگداشت رئیسعلی دلواری، ۱۳۷۳،ص۳۹
همان، ص۶۵
همان، صص۴۸-۴۷
همان، صص۱۱۷-۱۱۶
۳۶-The South persian rifles

۳۷- همان، صص۸۶،۸۷ و۸۸
۳۸- سید عبدالله بلادی، همان، صص۱۷-۱۶
۳۹- سیدقاسم یاحسینی، همان، ص۲۱
۴۰- سیدعبدالله بلادی، همان، صص۴۹-۴۸
۴۱- سیدقاسم یاحسینی، همان، صص۳۲-۳۱
۴۲- احمد دشتی، همان، ص۱۶۱
۴۳- آیت الله سیدعبدالله بلادی، همان، ص۳۹
۴۴- همان، ص۱۱۶
۴۵- سیدقاسم یاحسینی، همان، ص۴۱
۴۶- همان، ص۴۱
۴۷- آیت الله سیدعبدالله بلادی، چند رساله سیاسی، به كوشش سیدقاسم یاحسینی، بوشهر، انتشارات بوشهر، ۱۳۸۲، صص۳۸-۳۷
۴۸- همان، ص۴۲
۴۹- الابرار، زندگینامه آیت الله سید عبدالله بلادی بوشهری، به كوشش عبدالكریم مشایخی، بوشهر، انتشارات بوشهر، ۱۳۸۲، صص۵۱،۵۲،۵۳ و۵۴
۵۰- مقصود روزنامه شفق سرخ است كه مدیر مسئول و صاحب امتیاز آن علی دشتی بود.
منبع : ماهنامه زمانه


همچنین مشاهده کنید