شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


سفر به شرق


سفر به شرق
● نگاهی به فیلم «به آهستگی»
كافی است تا روی نام فیلمنامه نویس «به آهستگی» كمی مكث كنیم تا چیزهای زیادی را متوجه شویم. نام پرویز شهبازی برای من یادآور «نفس عمیق» در تنگی بسته است كه آغاز و پایانی به یادماندنی را به همراه نوعی سرخوردگی لجام گسیخته از خود به جای گذاشته بود. به آهستگی امضای شهبازی در نگاه كردن به اعماق را در خود داشت و پیشاپیش پیش بینی تماشای فیلمی با شاخصه های سینمای روایتگر اجتماعی را به بار می آورد. هرچند طرح قصه فیلم كه حول نقطه ای دور از واقعیت قابل لمس می چرخید باعث نشده بود كه فیلم از واقعیتی نزدیك به شرایط و مرزهای مستند اجتماعی فاصله بگیرد. محمود جوشكار قراردادی ریل های راه آهن روزی با پیغامی مربوط به فقدان همسر به خانه رفته و با جای خالی او مواجه می شود. و داستان فیلم به شكلی بر تنه همین فقدان ابهام آمیز مانند كلیدی گمشده تنیده می شود. این كلید كه نشانه هایی از خود را در كنجكاوی اتفاقی زن جوانی در یك تفریح دسته جمعی آشكار می كند بر جنبه های معماگونه فیلم می افزاید. موقعیت اجتماعی و دورافتادگی اجباری محمود به واسطه شغلش بر موقعیت دراماتیك قصه می افزاید و اطلاعات جسته گریخته را در مورد زن گمشده به زبان و دهان هایی كه گاه خیرخواه اند و گاه پر از كنایه می سپارد. دوست و دشمن راویان این دور افتادگی اند و جست وجو به همه جا سرك می كشد.
و ناگهان، زن به شكلی غیرمنتظره بعد از خاك سپاری جسدی كه به اشتباه توسط شوهر و بستگانش شناسایی شده بازمی گردد و به صورت نمادین با مردود شمردن تلقی های موجود در مورد هویت خود، همسرش را در موقعیت داوری قرار می دهد و قضاوت بین دو احتمال، بین دو راه، دو انتخاب به روایتی می انجامد كه باید دلیلی برای خود بیابد. این قضاوت كه به گونه ای از اعترافات زن نیز متاثر شده مركز همه دغدغه های «میری» فیلم را در هدف قرار دادن یك مسئله در مناسبات اجتماعی با طرح ایده برخورد بدون عجله و پیش داوری و به گونه ای «به آهستگی» به نمایش می گذارد.
رفتن زن و كاراكتر اصلی فیلم به مشهد و یافتن نوعی آرامش می تواند از دو جهت مورد توجه قرار گیرد؛ اول اینكه مشهد مقدس ترین شهر ایرانی است و دوم، نسبت به استان تهران كه ماجرا در آن رخ می دهد درست در شرق واقع شده است و سفر به شرق با اشراق همراه خواهد بود. این به شرق رفتن در خیلی دور و خیلی نزدیك نیز قابل شناسایی است. جایی كه دو وجهه از تعهد و نگاه منطقی با سویه ای از نگاه شرقی درهم می آمیزد و به بعد دیگری از شناخت امكان می دهد. بازی قابل ستایش محمدرضا فروتن نیز از وجوه قابل گفت وگو در «به آهستگی» است هرچند كه با تمام این حرف ها ایراداتی نیز بر متن فیلم وارد است.
از جمله این مسائل می توان به درنیامدن شخصیت زن فیلم اشاره كرد كه از طرفی با نوعی بحران روانی روبه رو است كه تنها نشانه ها از این بحران را می توان به صحنه ای از مرور مقدار زیادی دارو به عنوان نشانی به جا مانده از همسر توسط محمود محدود كرد و ضد و نقیض گویی هایی كه اطرافیان را بهانه ای برای این كتمان و در نهایت هسته مركزی فیلم كه احتیاج زیادی به سوءتفاهم خواهد داشت فرض گرفت.
اما در نهایت هرچه به پایان فیلم نزدیك تر می شویم بیشتر با نوعی شتابزدگی در سر هم بندی دلایل و شخصیت ها روبه روییم كه گویی می خواهند به دلیل شمول و تیپیكال بودن خود ما را در وضعیت خاصی قرار دهند. از این جمله شخصیت و رابطه منجی مثبت آخر فیلم است كه نمی دانم چگونه چیزی به این نتراشیدگی از آستین نویسنده بیرون زده. شخصیت او چیزی مابین یك مصلح اجتماعی، یك استاد دانشگاه، یك پیر طریقت و كمی مایل به رنج دیده ای عاقبت به خیر بلاتكلیف مانده است و از آن پیچیده تر جنس رابطه او است كه به سرعت با زن گمشده برقرار می شود. صحنه آشنایی زن با این شخصیت؟! لحظه ای از اصلاحاتی شتابزده را یادآوری می كند كه گویی از فرط تكرار در تزریق نوعی تسامح خسته است و بعد لبخند زن فراری و بعد چند روز اقامت و پرستاری در شرایطی نپخته و سئوال برانگیز.
از طرف دیگر گرایش نویسندگان و كارگردانان به صورتی گسترده در نفوذ به لایه های زیرین اجتماع و به نمایش گذاشتن شخصی ترین پستوها و گوشه ها در قالب های روایی كه غالباً با نوعی اغراق همراه بوده اند باعث شده تا این لایه ها به گونه ای در زیر فشار اینگونه برداشت ها از پتانسیل «غیریت» و جاذبه آن خالی شده و به شكل روشن تری بیگانگی لازم را در تكرار یك نوع صدا در برخی آثار از دست داده و دچار نوعی بی تفاوتی در جاذبه و جنس تصویر شده اند.
این وضعیت در «به آهستگی» به شكل نمادین در صحنه ای كه كارآگاه پلیس به قصد جست وجو دامنه سئوالاتش را تا خصوصی ترین زوایای زندگی محمود پیش می راند عینیت می یابد. جایی كه محمود به شكلی درمانده از این استنكاف ها می گوید: «دیگه چیز خصوصی برامون نمونده.»
فرهاد اكبرزاده
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید