شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


گاهی به‌آسمان نگاه کن‌


گاهی به‌آسمان نگاه کن‌
ETچگونه می‌توانستیم برای تابلو مونالیزا ارزش قائل باشیم اگر داوینچی زیر نقاشی خود می‌نوشت: <این خانم می‌خندد زیرا رازی را از ما پنهان کرده است>.
پیچیده‌گویی کامل‌ترین شکل بیان است. هیچ‌کس، حتی تماشاگر، نمی‌خواهد همه چیز راحت گفته و تمام شود. نوشتن این جمله در زیر اثر تماشاگران را نسبت به‌واقعیت مقید می‌کند و آنها را وامی‌دارد تا فقط آن‌طور که راهنمایی شده‌اند به‌آن نگاه کنند. استَنلی کوبریک، نابغه سینمای آمریکا، نمی‌خواست چنین اتفاقی برای فیلم <اُدیسه فضایی>‌اش(۲۰۰۱:A space Odysse) بیفت.
● اما آیا پیچیدگی و رازهای فلسفی تمدن بشری در سیاره زمین تمام جذابیت‌های سینمای فضایی است؟
علّت این همه توجه به‌ادبیات و سینمای علمی-‌تخیلی چه بوده است؟ چرا فضا از نخستین فیلم‌های صامت سینما را همراهی کرده است؟ چه عاملی موجب شده است که توجه استادان قَدَری چون کوبریک(Kubrick) و آندری تارکفسکی(Andrei Tarkovsky) به‌این نقطه نامشخص از هنر و علم معطوف شود؟ و این که به‌طور کلی هدف این‌گونه سینمایی بیان چیست؟ البته ا‌ین مسئله نیاز به‌سیر کاملی در فلسفه دارد، پس فقط به‌چند نکته اشاره می‌کنیم:
<سینما، توهم واقعیت است>: نخستین اصل. سینما واقعی نیست اما از هر آنچه دارد استفاده می‌کند تا واقعیتی را نشان دهد، واقعیتی که خود روی پرده سینما فقط یک توهم است و اینها چه چرخه زیبایی را می‌سازند. اما در سینمای علمی-تخیلی سعی نمی‌شود واقعیتی با توهم نشان داده شود بلکه داستان، خود کمال تخیل است. پس سینمای علمی-‌تخیلی، توهم یک توهم است، رویای یک رویا (و‌دریدای فیلسوف می‌گوید: سینما علم اَشباح است!) شاید جمله‌ای که در آخرین فیلم کوبریک <چشمان باز بسته> گفته شد اشاره به‌همین موضوع دارد؛ زمانی که در پایان فیلم می‌بینیم آلیس به‌بیل می‌گوید: <هیچ رویایی فقط یک رویا نیست> و واقعیت سینما هم، همه حقیقت زندگی نیست! کوبریک با نظری تحسین‌آمیز همواره در پی یافتن مرز میان رویا و واقعیت بود و من تصور می‌کنم او در این آخرین فیلم خود به‌این نکته دست‌یافت: <تخیل و واقعیت> (البته از دید ما) گاهی به‌صورت ترکیبی در هم ادغام می‌شوند و زمانی که به‌نظر می‌رسد از هم جدا و بسیار دور هستند در‌واقع به‌جدایی‌ناپذیرترین حالت خود رسیده‌اند. این شاید تمام دلیلی باشد که اکثر فیلم‌های علمی-‌تخیلی عامه‌پسند هالیوود را وارد بازار‌های جهانی کرد. زیرا تخیل همواره باور کردنی‌تر از واقعیت بوده و کمیت آن در جذب مخاطب فیلم همیشه برتر بوده است. درواقع وارد کردن هرچه بیشتر تخیل از طریق حُقه‌های سینمایی (توروکاژ)، از جمله جلوه‌های ویژه و تدوین‌های خارق‌العاده، موجب پُربیننده‌تر شدن فیلم شده است.
حالا به‌جنبه دیگری می‌پردازیم. آن روی سکه؛ یعنی سینمای علمی- تخیلی روشنفکرانه با مخاطبان خاص خودش. این فیلم‌ها چنان محدود هستند که پرداختن به‌آنها به‌هدف اصلی خود فیلم برمی‌گردد؛ یعنی حتی اگر خود دانشمندان چنین عقیده‌ای نداشته باشند تمام جوانب امر نشان می‌دهد که فضا، غایت و هدف انواع علوم است و آینده هر علمی در فناوری فضایی تَجلّی پیدا می‌کند. فضا نماینده گذشته، امروز، و به‌ویژه آینده است و چون در این گونه سینمایی نماینده تمام علم بشر شده دارای مسئولیتی است تحمیل شده. به‌طور‌کلی هر فردی که بخواهد با علم همراه شود فقط پیشرفت و فناوری را پاسخگوی خود می‌یابد.
از این لحظه به‌فضا در مقام یک <نماد> نگاه کنیم. نماد گذر انسان در این جهان و نمود تلفیق طبیعت با مسائل مافوق طبیعی برای نمایش سفر اُدیسه‌وار آدمی به‌سوی کمال.
به‌واقع علم آینده تمام زندگی بشر را در بر می‌گیرد و هر آنچه را که طی سالیان جمع کرده از او می‌گیرد. در تمام زوایای زندگی انسان از جمله احساس او رسوخ می‌کند و هرآنچه در تَخیل اوست، اگر نگوییم باطل می‌کند، در دست می‌گیرد. زمانی نمی‌گذرد که دوره فرمانروایی انسان بر ابزار جای خود را به‌حکمرا‌نی ابزار بر انسان می‌دهد و َروَند زندگی ما را دگرگون می‌کند. بدیهی است که این تَباهی به‌دست خود انسان صورت می‌گیرد و این واقعیتی است تلخ و وحشتناک.
بخش دیگری از سینما را این تفکر شکل می‌دهد؛ فیلم‌هایی که بیگانگان را عاملی مُخَرّب و خطرناک نشان می‌دهند، آنها را موجوداتی غیر انسانی و بی‌احساس، همچون روبوت‌ها، معرفی می‌کنند، و به‌طور مستقیم این هدف را پیش می‌برند که سرانجام پیشرفت فناوری به‌پیروزی ماشین بر انسان منجر می‌شود.
● سینما- فضا از آغاز تا پایان‌
به‌لطف ژُرژ ملیس(Georges Mَelies) ، شُعبده‌باز فرانسوی عالَم سینما، سینمای علمی-‌تخیلی از همان نخستین سال‌های اختراع سینما تبدیل به‌یک گونه (ژان­ر) سینمایی شد. در سال ۱۹۰۲ فیلم ۱۴ دقیقه‌ای او <سفر به‌ماه>(Le Voyage dans la lune) ، که براساس رُمانی از ژول ورن ساخته شده بود، حیرت همه را برانگیخت.
<سفر به‌ماه> داستان علمی-‌تخیلی خنده‌داری درباره گروهی از دانشمندان است که با کپسول فضایی به‌ماه سفر می‌کنند و در آنجا به‌اسارَت موجودات فرازمینی در می‌آیند اما سرانجام از دست آنها می‌گریزند. <سفر به‌ماه> از نخستین فیلم‌هایی است که در آن جلوه‌های ویژه (حُقه‌های سینمایی) به‌کار رفته است و این جلوه‌ها اغلب بدون تدوین فیلم، یعنی درهنگام فیلمبرداری و روی صحنه، درست شده‌اند. در این فیلم شیاطین از میان ابری از دود بیرون می‌آیند، آدم‌ها ناپدید می‌شوند، و مردان جَهنده در میانه زمین و آسمان به‌شیاطین بَدَل می‌شوند.
در اواخر دهه ۱۹۵۰، استودیوهای بزرگ آمریکایی خود را به‌پذیرفتن کارهای <کلاسیک> از ژول‌ورن و اچ.جی.ولز محدود کردند که نمونه آن همان <جنگ دنیاها> بود.
برخلاف هجوم ناگهانی فیلم‌های علمی-‌تخیلی در دهه ۱۹۶۰، این دهه تقریباً وضعیت آرامی را گذراند ولی همین فیلم‌های معدود موجب تحول در این‌گونه سینمایی شدند.
<۲۰۰۱ : یک اُدیسه فضایی> -نوشته آرتور سی. کلارک(Arthur C. Clark) و اثر کوبƒریƒک -‌بنیانگذار جلوه‌های ویژه نوین - تجسم واقع‌گرای سفرهای فضایی و هدف حماسی، و روایتی بی‌نظیر در سینما شد. در این زمان بود که هرچه ناممکن به‌نظر می‌آمد به‌زیباترین شکل به‌دست انسان به‌وجود آمد و این نقطه عطف از آن پس نمونه ژان­ر علمی- تخیلی شد که در دهه ۱۹۷۰ <سولاریس> تارکفسکی با داستانی از <استانیستاو لم>(Stanistaw Lem) لهستانی، <برخورد نزدیک از نوع سوم>(Close encounters of the third kind) استیون اسپیلبرگ(Steven Spielberg) و <بیگانه>(Alien) رایدلی اسکات(Ridley Scott) که ترکیبی از گونه سینمایی وحشت و علمی-‌تخیلی بود، به‌آن پیوستند.
همچنین شروع چندگانه عظیمی چون <جنگ‌ستاره‌ها>(Star Wars) جرج لوکاس با داستان (اپیزود) چهارم آن <امید نو>(A new hope) در سال ۱۹۷۷ و مجموعه‌های تلویزیونی محبوب <پیشتازان فضا>(Star treck) با نخستین فیلم سینمایی آن: <تصویر متحرک>(The motion picture) در این دهه روی داد.
از آن لحظه تا به‌حال رَوال عادی‌ای در سینمای علمی- تخیلی به‌وجود آمده است که فقط ورود گاه و بی‌گاه نرم‌افزارهای جدید در ماهیت آن تحولی ایجاد می‌کند. قانون این است: <تصور می‌کنیم، سپس تصویر می‌کنیم!>
بهار نوری‌زاده
منبع : سایر منابع


همچنین مشاهده کنید