پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

در می زنند...


در می زنند...
۱- دلربایی صورت و مستوری معنا، خود حقیقتی همزاد انسان است و تاریخی دارد به گستره مصلحت هایش؛ مصلحت هایی از سر اراده و توهم و گاه نادانی اش كه سرانجام ناگزیر آن، جز به مذبح رفتن حقیقت نبوده است.
فریاد رسولان مرسل و غیرمرسل كه فراشدن انسان را از ظاهر و پوسته می خواستند، هنوز در صفحات تاریخ پیداست و طنین این آخرین فریاد خاتم رسولان، جاودانه مسیری است كه در هزارتوی زیست انسان، چراغ است.محمد مصطفی(ص) آمد كه انسان را در مقام اجتباء با ظاهری آشنا كند كه خود، عین باطن است و اول آن عین آخر؛ با اویی كه بر همه چیز علیم است.انسان فراخوانده شده دعوت محمد(ص)، ظاهر را نفی نمی كند كه صورت را در حقیقت می بیند و حقیقت را در ظاهر منقش.ظاهر مسلمان، دیوار رومیان است در حكایت نقاشی چینیان كه آنقدر جلا می خورد تا صورت، عین معنا شود، تا «صورت بی صورت بی حدّ غیب ‎/ زآینه ی دل دارد آن موسی به جیب ‎/ عكس هر نقشی نتابد تا ابد‎/ جز ز دل هم با عدد هم بی عدد ‎/اهل صیقل رسته اند از بو و رنگ ‎/هر دمی بینند خوبی بی درنگ» معنا در اسلام همه چیز است و این همچنان كه آمد، نفی صورت نیست كه «المجاز قنطره الحقیقه» .گو اینكه امام محمد غزالی نیز اشاره ای آشكارا به این مسأله دارد كه پاكی ظاهر، در باطن نیز تأثیر دارد و بر قلب، نوری از ظاهر می تابد و این به واسطه رابطه ای است كه میان عالم صورت و عالم معنا كه قلب جزء آن است وجود دارد.آشكارگی پیوند میان صورت و معنا و توجه به حقیقت مستور در پس ظاهر،به ویژه در عبادات ما ،جای هیچ گونه تقصیری را حتی برای مستضعفین باقی نمی گذارد.
جلوه فردای معنایی كه در پس امروز صورت قرار دارد، به وضوحی تمام عیار، عبادت را در اسلام بر سه دسته قرار داده است؛ امید ثواب و ترس از عقاب كه عبادت تجار است و از جهت شرف عبودیت كه عبادت بندگان است و عبادت به جمال و جلالش از سر محبت كه عبادت آزادگان است.این گزاره بنیادین اسلام در تعریف عبادت است. در این میان، خنك آنكه حدیث دلربایی صورت و مستوری معنا در حكایت امور زمینی مان حرف معتبری نیست. چه كسی تنها با نام عسل یا دیدنش دهانش شیرین می شود؟ آیا با دیدن صورت ساختمان، بی خیال پی ریزی محكم آن می شویم و به نمای آن دل خوش می كنیم؟ و هزاران اما و اگر دیگر، كه در خانه اگر كس است...
۲- قلب، سلطان عالم معناست. باطن انسان در قلب معنا می شود؛ قلبی كه با ایمان و ایقان، عرش الرحمان است و به فرمایش امیر(ع) مصحف بصیر. اهل معرفت قلب را حقیقت انسان و مركز دریافت معارف حقانی و لطایف ربانی و گوهران نورانی می دانند. سید حیدر آملی قلب را مظهر جمیع اسماء و صفات و كمالات حضرت باری تعبیر می كند و از این رو آن را تحول پذیر می داند، كه دو طرف دارد؛ گاهی به سوی حق و گاهی به سوی خلق. در حدیث است كه قلب، خانه حضرت باری است و این خانه به تعبیر مولانا دروازه ای بزرگ و نامحدود است.از صورت تا ظاهر، یعنی از حواسی كه حس می كنند به قلبی كه می بیند، می شنود، می بوید و... . با این اوصاف، باید به جست وجوی ابرویی بود برای پل زدن از مجازها.(۱)
۳- انگار در می زنند... .
یاسر هدایتی
hedayati@hamshahrei.org
۱- شاید برسم با تو بدان عشق حقیقی
ابرویت اگر پل زند از عشق مجازم حسین منزوی
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید