پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا


پدرستیزی


پدرستیزی
پدیده پدر ستیزی را باید در میان برخی از خانواده های كم درآمد كه در حومه شهرهای بزرگ زندگی می كنند جستجو كرد. این معضل در بین خانواده های بی بضاعتی كه به شهرهای صنعتی مهاجرت می كنند، بیشتر به چشم می خورد.
پدر ستیزی، معمولاً در خانواده هایی كه از حالت مردسالاری خارج و به صورت زن سالاری اداره می شوند، به وجود می آید. در این نوع از خانواده، مادر و فرزندان، پدر را به عنوان محور تمامی مشكلات و ناكامیهای خود تصور می كنند و از هر روش ممكن برای ضربه زدن به او، استفاده می كنند. پدر ستیزی، زمانی در یك خانواده اتفاق می افتد كه مرد خانه، دیگر پیر و از كارافتاده شده است و اختیار چندانی از خود ندارد. در این حالت زن، پادشاه خانه محسوب می شود و مرد پیر، تنها نقش یك قربانی را ایفا می كند.
علت چیست؟ زنانی كه در طول زندگی مشتركشان، یك عمر فرمان بر دیكتاتوری و مردسالاری شوهرانشان، استرسهای روانی فراوانی را تجربه كرده اند. در پایان زندگی، به صورت ناخودآگاه، رنج و مشقت خود را تلافی می كنند.
به نظر می رسد كه زنان از فرزندانشان مانند یك ابزار یا سنگر در مقابل پرخاشگری مرد استفاده می كنند. جو ناامنی و خشنی كه مرد یا پدر در فضای خانه ایجاد می كند و چهره گریان و مظلوم مادر، موجب می شود تا فرزندان در جبهه مادر قرار بگیرند و به ائتلاف پدر ستیزی بپیوندند.
مادرانی كه از خشونت مردان آسیب روانی یا فیزیكی دیده اند، استرسهای خود را در كالبد درد و دل با فرزندان، تخلیه می كنند و به صورت ناخودآگاه آنها را به همدردی، همدلی و اتحاد با خود فرا می خوانند. این درد و دل ساده در ذهن فرزندان بسیار دردناكتر و وحشتناكتر از واقعیت جلوه می كند و به تدریج تخم نفرت و كینه از پدر را در دلهای كوچكشان می پروراند.
با رشد فرزندان و پیری پدر، اقتدار امور خانواده به دست مادر می افتد. یعنی یك خانواده پدرسالار به تدریج تبدیل به یك خانواده مادر سالار می شود. در این هنگام، زمان انتقام فرا می رسد. غده چركین تمام كینه ها، عقده های روانی و استرسهایی كه از تحمل خشونت و فقری كه مرد خانواده عامل آن معرفی شده، به تدریج سرباز می كند. مادر و فرزندان به صورت ناخودآگاه متحد می شوند تا زمان مرگ پدر را نزدیكتر كنند. پیرمردانی كه قربانی پدر ستیزی هستند، برای كاستن از فشار، راهی به جز عقب نشینی و فرار ندارند. بنا بر این به تبعیدگاه سبز پناه می برند. اما خانواده های پدرستیز باید بدانند كه ریشه مشكلاتشان پدر نیست، بلكه شرایط بد اجتماعی عامل اصلی این معضلات است. فرزندان بدانند كه بداخلاقیهای پدرشان ناشی از استرسهای فراوانی بوده كه از جامعه بی مهرشان كسب كرده اند. باید بدانند كه نه پدر و نه مادر هیچ كدام مقصر نیستند. مشكل از ندانستن است.
مسئله دردناك پدرستیزی تاكنون از چشم كارشناسان مسائل خانواده پنهان مانده است. به نظر می رسد عدم وجود فرهنگ استفاده از روانكاو، عدم وجود نیروی متخصص در دانش روان درمانی و بالا بودن هزینه دوره های درمان روان، عامل بسیاری از آسیبها و معضلات اجتماعی مردم سرزمین ما محسوب می شود.
سید كریم غفاری
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید