پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


سیمای حضرت رسول صلی الله علیه و اله در آیینه شعر فارسی


سیمای حضرت رسول صلی الله علیه و اله در آیینه شعر فارسی
نگاهی گذرا و گلگشتی معنویت بار, در مجمـوعه ((سیمای محمد(ص) در آینه شعر فارسی)), گرد آوری استاد محمـود شاهرخـی و استاد مشفق كاشانی.
پهنه ادب فارسـی, در زمینه وصف عترت مصطفی(ص) و ستایـش خـورشید فلك رسالت و خـانـدان پـاك و اوصیای والای او, لبـریز از گهرهای ماندگار و اشعار نغز و جاودانه است. كـدام شاعر متعهد و وفادار و حقشناسـی است كه دم از مسلمانـی بزند و در نعت آورنـده اسلام, پیامبر اكرم(ص) عرض ادب نكند؟
كتـاب ((سیمای محمـد در آینه شعر فارسـی)) یكـی از زیبـاتـریـن مجمـوعه هایـی است كه بـا پشتـوانه ذوق و شناخت و دقت دو تـن از مفاخـر ادبـی و شعری كشـورمان, از میان انبـوه سروده ها در مـدح پیامبر خاتـم(ص) گزینـش شده و چاپ و تقدیـم اهل ولایت گشته است.
شعرهای ایـن مجمـوعه, متنـوع و در قـالب های مختلف و از دوره های گوناگـون است. نظام جمع آوری و تـدویـن سـروده ها, بـر اساس نام پـدیـدآورنـدگـان و به صـورت الفبـایی است.
از تعداد ۸۲ شاعر, از قـرون گذشته تـا عصـر حاضـر, زیبـاتـریـن سروده ها در قالبهای مختلف, همچـون غزل, قصیـده, مخمـس, شعر نـو و... عرضه شده است. مقدمه ای هرچند كـوتاه, اما ادبـی و عالمانه به خامه استاد محمـود شاهرخی (جذبه) در مطلع كتاب آمده است. در بخشی از آن آمده است: ((از دیر باز, شاعران و سخنـوران, هریك متناسب با شاءن و مرتبه خویـش, نه در خـور قـدر و مقام آن عنصر سماحت و مبـداء فصاحت و بلاغت, زبان به ستایـش و ثنای وی گشاده و تاج عشق او را بـر فرق جان نهاده اند, كه اگر آن آثار گرد آوری شـود, كتابخانه ای بزرگ, از آن پدید خـواهد آمد. و نیز, از دیر زمان تذكره نویسان و جنگ پردازان بر وفق ذوق و سلیقه خویـش منتخبات و گزیده هایی از نعوت و مناقب آن سرور ساخته و پـرداخته انـد كه در میان آن آثاری سخت زیبا و شورانگیز, مشاهده مـی شـود.)) (ص ۱۲) شاعرانی كه در ایـن مجمـوعه, آثـاری از ایشـان آمـده, اغلب از چهره هـای سـرشنـاس و نامدار شعر پارسی اند. از جمله به ایـن نامها بر می خـوریـم: ملك الشعرای بهار, عبدالرحمان جامی, مـولـوی, حزیـن لاهیجـی, خاقانی شیروانی, امیری فیروزكـوهی, مهرداداوستا, ادیب المالك فراهانی, سعدی, عطار, غروی اصفهانی, نظامـی گنجـوی, یغمای جندقـی, سنایی غزنـوی, الهی قمشه ای, حسان, رسا, خـوشـدل, مشفق, شاهرخـی, رهـی معیری و...
چكـامه بلنـد و معروف ادیب الممالك, در مطلع اشعار, مـی درخشـد:
بر خیز شتربانا, بر بند كجـاوه كز چرخ همی گشت عیان رایت كاوه
دو شعر, از اقبال لاهـوری دارد, دو مخمـس بلند از حمید سبزواری, چشم را می نوازد. شعری از محتشـم كاشانی دیده می شـود, شعر زیبای ((باور كنیـم سكه به نام محمد است)) از جمله دو شعر علـی معلـم درخشنـدگـی دارد و چهار شعر از مـوسـوی گرمارودی, كه نـو سروده معروف ((خـاستگـاه نـور)) هـم در زمره اینهاست.
عنـوانهایی كه برای اشعار, گزینـش شده, از زیبایـی ادبـی خاصـی بـرخـوردار است و اغلب بـا بـرخـــورداری از ((صنعت تلمیح)) به روایات و مناقب آن حضرت و تعابیر قرآنـی و حـدیثـی اشاره دارد, مانند: خواجه كونیـن, بهشت سرمد, شمس رسل, عقل نخست, جان جهان, مطلع اشـراق, علت ایجـاد, زبـده وجـود, فیض نخست, شهســوار ملك هستـی, كـریـم السجایا, صاحب لـوا, خـواجه كاینات, گلشـن دیـن, فخـرآدم و... از ایـن گـونه عنـوانهای دلنشین.
شعر زیبای خاقانی, با عنوان ((خاك مشك آلود)), ایـن گـونه آغاز می شود: صبحوارم,كافتابی در نهان آورده ام
آفتابم كز دم عیـسی نشان آورده ام
((مصدر فیض)) نام شعر سیدابـوالحسـن رضوی است كه در ((۱۴ بند)) آمـده است. یكـی از بنـدهـا را مـی خـوانیم:
ای بر همـــه انبیــا, مقدم وی راهنــمــای ولــــد آدم
منــشور شــریف امـر و نهیت
یك كته نه بیش بوده, نه كم
دستـور تــو هرچه هست, متقن
آیـات تو هـرچــه هست, محكم
در خـاطر توست آنـچه در دهر
انجــام دهــد قضــای مـبرم
دین تو كه در خور خلـود است
دستور تحــرك و صعــود است
كتـاب را ورق كه مـی زنیـم, به شعر معروف سعدی ((جمـال محمــد)) می رسیم, با این مطلع:
مانــد ز جمال محمد سرو, نباشــد بـه اعتدال محمد
قدرفلك را كمال و منزلتی نیست
در نظـرقــدر بــا كمال محمد
دلت می خـواهد همه شعرش را بیاوری, ولـی ... بنا بر اختصار است!
هر چه می خـواهی كتاب را بر بندی و مقاله را به پایان آوری, اما نكهت گلهای معطر ایـن بوستان مجال نمی دهد.ولی ... چاره ای نیست.
نگاه شتـابان و گذرا به ایـن مجمـوعه شعر را بـا دو بیت از شعر معلم به پایان می بریم: باور كنیم, رجعــت ســرخ ستاره را
میعاد دستــبرد شگــفتی دوباره را
باور كنیم,ملك خدا را كه سرمد است
باور كنیم سكــه به نـام محمد است
مدح پیامبر خاتـم(ص) از زنده یاد, استاد ((محمد علـی مردانـی)) ادبیات ولایی كشورمان در ایـن اواخر, یكی از خدمتگزاران سخت كوش و خـالص و مخلص خـود را از كف داد.
زنده یاد, استاد ((محمـد علـی مردانـی)) از شاعران شیفته اهل بیت عصمت و طهارت بـود, كه هنر شعری و ذوق ادبی خـویـش را وقف ((آل الله)) و انقلاب اسلامـی مـی كـرد. و سـروده هـای بسیاری در مـدح و مرثیه خانـدان رسالت و در گرامیداشت ایام الله و حماسه های دفاع مقدس آفرید و پـس از عمری خـدمت به فرهنگ ناب اهل بیت: چهره در نقـاب خـاك كشیـد. روانـش شـاد و مهمـان عتـرت پیـامبـر باد.
ضمـن گـرامـی داشت نـام آن عزیز, شعری از او را در مـدح حضـــرت رسـول(ص) به شمـا خـواننـدگـان گـرامـی تقـدیـم مـی كنیـم.
(واحد ادب كوثر)
بر سر كوی تـــو هـــر كـــه راه ندارد
وای بـــه حـــالش كــه داد خواه ندارد
نام تو نـــازم كـــه در صحیـــفه هستی
فاصله جـــز(میـــم), بـــا الـه ندارد
خواند احـــد,(احـمد)ت,از آنكه به عالم
غیر تو كس ایـن مقـــام و جـــاه ندارد
بـس كه بلند است قاف قـدر تـــو,ای جان
چرخ, بـــر آن پایـــگاه, راه نـــدارد
ختـــم بـــه نــام تو شد رسالت و دنیا
بعد تو جـــز عتــرتت پنـــاه نـــدارد
بعـــد تـــو غیــر از دوازده وصــی تو
عالـــم اســـلام, پـــادشــاه نـــدارد
درس عفـاف از بشــــر ز فـاطمه(س) گیرد
روز جـــزا نـــامـــه سیــاه نـــدارد
روشنی طلعت حسین و حسن(علیهماالسلام) را
نیـــر تابـــان و نـــور مـــاه ندارد
لـــرزد و ریـــزد بنـــای گنــبد گیتی
دســـت ولایـــت گـــرش نگـــاه نــدارد
كیست كه چـــون از پـــس مباهـــله آید
جـــز علـــی و آل او سپـــاه نــدارد؟
جز در احسان مهـدی(ع) تـــو بـــه عالم
امـــت پـــاكت پـــناهـــگاه نـــدارد
جز به تـو گـویـد خدا درود بـــه وصفت?
گر شكـند ســـر, قـــلم, گنـــاه ندارد
شیـــوه ((مـردانـی)) است مـدحتت امروز
پیـــش تـــو فـردا, جز این گواه ندارد
مدح خورشید بدون نقطه
شعر: علـی امینـی
ای كردگــار ســــــرمــــدی
ای حــــامــــی محــــــمدی
دارم دعــــای اوحــــــــدی
مارا مــــدد كــــاری دهــی
در هــــر مســـا و هــر سحر
دردم كـــــه دارم دردســــر
دادم همــــــه ای دادگــــر
ما را كمــــك داری دهـــــی
محمد(ص) سرور و ســـالار عالم
محمد(ص) حاصــــل دادار عالم
محمد والــــی كــامكار عالم
محمد ده همــــه ما را رهائی
محمد ســرو والا عــــالم آرا
محمد(ص) هور دلها عــالم آرا
محمد عطر گلهای عــــالم آرا
محمد هــــــادی راه هــدائی
محمد داور دارای دادار
محمد مرهمی در درد مــــا آر
محمد مردمــی داری الــم دار
محمد درد مــــا را ده دوائی
محمد را همه عــالــم هوادار
محمد راه الله كـــرده وادار
محمد گوو راه او در اصـــرار
محمد ســوی او دارم دعـــائی
محمد ده مــرادم كــوی دادار
محمد سـوی او همــواره وادار
محمد كام ده در كار و كـردار
محمد راه او مــا را عــطائی
محمد ای رســــول الــله والا
محمد ای هــــمای عــالم آرا
محمد كی عــدوی را مــــدارا
محمد داد رس هــــردو سـرائی
محمد دهـر را گــــردی معــلا
محمد حــامــــی كــــل مصـلا
محمد در مـرام عــالی و اعلاء
محمد دوراو كـــی در مــرائی
محمد هــــادی كـــل مــعالم
محمد حــاصــل حــــوا و آدم
محمد راكـع دادار و صــــائم
محمد داده اعــــطا هـرگدائی
محمد راوی وحـــــی الــــهی
محمد دردهــــا را ده رهـائی
محمد سوی كــــوی او ده راهی
محمد ره ده كــــل سمــــائی
محمد در عمل ماعـور و هم عار
محمد عاصی را رحــم و كمك آر
محمد در صراط ما را هــوادار
محمد در حــرم اصــل كســائی
محمد در ورع مــــا را سوادی
محمد همه را در ســــوی هادی
محمد داد, درس مــــا اورادی
محمد در هــمه عــالم رسـائی
محمد در الم مـا را مــدد ده
محمد راه مــا ســوی صـمد ده
محمد در سرور مــا را رسد ده
محمد در دو عالـم كــامروائی
محمد را علی دائــــم مددكار
محمد را علی دائــم هــوادار
محمد را علی آ گه در اســرار
محمد اعــلــم كــل عــــلائی
محمد هــر سـحر سـرما و گرما
محمد سـوی او ســــردادم آوا
محمد آه كــردم در دعــــاها
محمد داد مــا رس در كــرائی
محمد در ره عـــــــلام دادار
محمد عــالمی را كـرده وادار
محمد ره صراط در كار و كردار
محمد آ گــــه ســـر ماورائی
محمد كه كلام اللــه ادا كـرد
محمد در عمل اصرارهــا كــرد
محمد همـسری را او روا كــرد
محمد عــاصـــی ام ارداد دارم
محمد را ولی امـــــداد دارم
محمد رســــــول راه آســائی
صاحب اثر : ج_سنا برق
منبع : مجله كوثر ش ۲۸
منبع : سایر منابع


همچنین مشاهده کنید