چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

مقاومت شکننده جان فوران


بررسی تاریخ تحولات معاصر در ایران با دو زمینه اختلاف نظر مواجه است؛ یكی اختلاف در تعیین مبداء برای تاریخ معاصر كه از تشكیل صفویه تا نهضت مشروطه در نوسان است و دیگری اختلاف در نظریه‌ پردازی صاحب نظران و نویسندگان در خصوص بنیاد تحولات اساسی تاریخ معاصر. مقاله‌ای را كه پیش رو دارید رهیافت مطالعاتی جان فوران یكی از محققین زبردست حوزه مطالعاتی ایران معاصر را مورد بازگویی و مداقه قرار داده است و به حواشی نظیر مقاومت شكننده فوران پرداخته است. اكنون و با مطالعه این مقاله با دیدگاهی نسبتا عمیق و واقعگرایانه در مورد ریشه تحولات اساسی ایران در قرن اخیر و از جمله نهضت مشروطیت و انقلاب اسلامی آشنا خواهید شد. به امید توجه شما عزیزان و گرامیان
●مقدمه
پژوهشگران و محققان در این مورد كه تاریخ معاصر ایران دقیقا از چه زمان یا دوره‌ای آغاز می‌گردد اختلاف نظرهایی باهم دارند. بنابر یك تعریف معمول، تاریخ معاصر هر سرزمینی از زمانی آغاز می شود كه بنیاد تحولات اساسی آن كشور، در آن سالها گذاشته شده باشد. پژوهشگران تاریخ معاصر ایران هر كدام یك دوره زمانی خاص را به عنوان نقطه تحولات ایران برشمرده‌اند كه می‌توان آنها را در سه گروه ذیل دسته بندی نمود: ‌
۱- گروهی آغاز تاریخ معاصر ایران را همزمان با شروع دوره صفویه می‌دانند. به عنوان مثال جان فوران۲ تحلیل تاریخ معاصر ایران را از ابتدای تاسیس سلسله صفویه آغاز نموده است.
۲- برخی دیگر ابتدای سلطنت قاجاریه را نقطه آغاز تحولات ایران می‌دانند.
۳- گروه سوم نقطه شروع را در مشروطه جستجو كرده و معتقدند بیشتر تحولات معاصر ایران ریشه در جریان مشروطه دارد.
گروه نخست كه عصر صفویه را نقطه آغازین بررسی تحولات ایران معاصر می‌دانند، براین باور هستند كه در دوره صفویه برای اولین بار پس از حدود نه قرن حكومتی مستقل در كشور تاسیس وتشیع به عنوان مذهب رسمی ایران شناخته شد.
در دوره صفویه حوزه‌های علمیه شیعی آغاز به كار نموده و شكل و نظم خاصی یافتند. سلسله فقهای شیعه كه تاكنون نیز ادامه دارد با محقق اردبیلی در آن عصر شروع می‌شود. در سالهای حكومت صفویان حكمت متعالیه در این عصر تاسیس شد و مهمترین منابع حدیث شیعه مانند وسایل الشیعه، وافی و بحارالانوارگردآوری شدند. از سوی دیگرگروهی كه دوره قاجاریه را نقطه آغازتحولات ایران معاصر می‌دانند بر این نكته اشاره دارند كه مقارن با روی كار آمدن قاجاریه در ایران، انقلاب كبیر فرانسه در سال ۱۷۸۹.م در آن كشور به پیروزی رسید. از آن جا كه محققین بسیاری تحولات اساسی اروپا را با انقلاب فرانسه مرتبط می‌دانند، لذا گروهی از ایشان تحت تاثیر این نظریه، تاریخ معاصر ایران را نیز به انقلاب فرانسه مرتبط نموده و نقطه شروع تحولات معاصر ایران را همزمان با آن یعنی دوره حكومت قاجار می‌دانند.۳
گروه سوم پژوهشگران تاریخ ایران نقطه شروع تحولات معاصر كشور را دوره زمانی تقابل سنت و تجدد بر می‌شمارند. بنابر این عقیده، تقابل فوق در نهضت مشروطیت و با شعارهایی نظیر آزادیخواهی، تجدد و درخواست برخی نهادهای مدرن آغاز می‌شود.
اما واقعیت آن است كه با مطالعه تاریخ معاصر ایران به خوبی در می‌یابیم بسیاری ازریشه‌های تحولات اساسی ایران، به قبل از مشروطه و حتی قاجاریه باز می‌گردد. برهمین اساس نظریه‌ای كه نقطه شروع تاریخ معاصر ایران را دوره صفویه می‌داند واقعی‌تر به نظر می‌رسد.
در این مقاله سعی شده است تا در راستای نظریه‌ای كه شروع تاریخ معاصر ایران را دوره صفویه می‌داند، رهیافت پژوهشی آقای فوران در خصوص تحولات سیاسی - اجتماعی ایران را مورد بررسی قرار دهیم. همچنین با توجه به استفاده فوران از سایر رهیافتهای مطالعاتی، سعی خواهیم كرد مختصری از این مباحث را نیز مطرح نماییم. فوران در تحلیل تحولات سیاسی – اجتماعی ایران پنج نظریه ذیل را مطرح نموده و معتقد است جهت تحلیل تحولات ایران، این پنج نظریه باید به خدمت گرفته شود.
۱- نظریه نظام جهانی امانوئل والرشتاین ۴
۲- نظریه وجوه تولید ماركسیستی ۵
۳-توسعه وابسته؛ بر اساس دیدگاه‌های كاردوسو و فالتو.۶
۴- نظریه دولت سركوب گر۷
۵- فرهنگهای سیاسی مقاومت و مشروعیت، بر اساس نظریه ماكس وبر۸
فوران معتقد است نباید انتظار داشت كه یك نظریه به تنهایی بتواند مسایل ایران را تحلیل نماید. هر نظریه ممكن است تنها به یك بعد از مسایل توجه داشته باشد لذا سایر ابعاد را باید با كمك دیدگاه‌های دیگر بررسی كرد. بر همین اساس فوران ۵ نظریه فوق را برای بررسی تحولات ایران مطرح و در انتها عقیده خود را تحت عنوان نظریه مقاومت شكننده ارائه می‌دهد كه در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
فوران در تحلیل خود، نخست بر اساس نظریه نظام جهانی والرشتاین، قرن شانزدهم میلادی را به عنوان نقطه شروع تحولات در نظر می‌گیرد. والرشتاین معتقد است جهان تا پیش از سال ۱۵۰۰.م به دو بخش توسعه یافته و عقب مانده تقسیم نمی‌شد و از آن تاریخ به بعد است كه تحولات جدید امروزی و تقسیم جهان به كشورهای پیشرفته و عقب مانده آغاز می‌شود. نكته بسیار قابل توجه آن است كه سال ۱۵۰۰م (۹۰۷ قمری) دقیقا مصادف با به قدرت رسیدن سلسله صفویه در ایران می‌باشد.
●كشورهای پیشرفته و عقب مانده
والرشتاین این رخداد را بر اساس تحولات اقتصادی و گذار از نظام فئودالیسم به سرمایه داری توضیح می‌دهد. در شیوه تولید فئودالیته، اقتصاد درون گرا است در حالی كه در شیوه تولید سرمایه‌داری اقتصاد برون گرا و مرز‌گشا می‌شود. اقتصاد سرمایه داری برای بقای خویش همواره به دنبال منابع مواد اولیه و بازارهای مصرف جدید می‌باشد. ابزار تولید در اقتصاد فئودالی زمین و شیوه تولید، كشاورزی است و مبادلات نیز به صورت پایا‌پای صورت می‌گیرد در حالی كه در سیستم سرمایه داری ابزار تولید ماشین و كارخانه است و شیوه تولید به صورت صنعتی و ابزار مبادله پول می‌باشد. وضعیت شیوه تولید كشاورزی در سیستم فئودالی از حالت ثبات برخوردار بود و در طول قرنها تغییرات چندانی را به خود ندید. در حالی كه در جامعه صنعتی تحولات بسیار سریع و به روز است. در همین راستا با اختراع ماشین در غرب، تولید افزایش چشمگیری یافت. برای مثال در انگلستان كه تا قبل از انقلاب صنعتی پارچه بافی با دست انجام می‌شد، پس از اختراع ماشین وتغییر بافندگی از حالت دستی به صنعتی، تولید به یك باره افزایش یافت. افزایش تولید نیز در جای خود دو پیامد اساسی را به دنبال داشت:
۱- نیاز بیشتر به مواد خام و اولیه ۲- نیاز به فروش بیشتر و دست یابی به بازار مصرف جدید.
بنابراین اگر مواد خام و اولیه جدید كشف نگردد و یا بازارهای مصرفی یافت نشود، سرمایه‌داری با بحران و شكست مواجه خواهد شد. با این فرض، ذات سرمایه داری نیازمند توسعه و گسترش است و به تعبیر ماركسیستها در ذات سرمایه داری تجاوز طلبی وجود دارد و نمی‌تواند یك جا ثابت بماند. بر این اساس كشورهای اروپایی پس از اشباع بازار داخلی به تسخیر بازارهای خارجی روی آوردند. به این ترتیب تجاوز به كشورهای دیگر شروع شد و راه‌ها و مناطق جدید نیز كشف گردیدند. اكتشافات جغرافیایی نظیر كشف قاره آمریكا بیشتر محصول سرمایه داری جدید و انقلاب صنعتی بودند. برای این منظور آمریكا، شبه قاره هند و سایر مناطق، یكی پس از دیگری در اختیار گرفته شدند. درگیریها و نزاعهای مختلف در مناطق گوناگون جهان روی داد. شكل اولیه گسترش و توسعه سرمایه داری نیز به صورت غارت مستقیم بود. در این شكل استعمارگران با تجاوز و تسخیر كشورها به شكل آشكار مواد اولیه و بازار آنان را تصاحب می‌نمودند. نتیجه فوری این اقدام بروز قیامهای گسترده مردمی و بر پایی جنبشها و اعتراضات گوناگون بود لذا پس از مدتی استعمار از حالت مستقیم به غیر مستقیم تغییر شكل یافت. استعمارگران در زمان اشغال كشورها به گونه‌ای اقتصاد مستعمرات را وابسته به خود نمودند كه پس از خروج از آن كشورها و حتی اعطای استقلال ظاهری، آنان باز به كشورهای استعمارگر وابسته بودند. این كشورهای عقب مانده مجبور شدند كه معاملات خود را با استعماگران ادامه دهند. دولتهای ضعیف با دست خود منابع اولیه را در اختیار كشورهای صنعتی گذاشته و محصولات تولیدی دریافت می‌نمودند. به عنوان مثال در هندوستان كه به طور سنتی پنبه كشت و تولید می‌شد با برنامه انگلیسی‌ها، تولید پنبه متوقف گردید. بریتانیا از یك طرف با وارد كردن پارچه‌های بسیار ارزان به هند واز طرف دیگر تشویق به تولید تریاك كشاورزان هندی را به سمت كشت خشخاش به جای پنبه سوق داد. تجار هندی پارچه نیز به خرید و فروش پارچه‌های ارزان انگلیسی روی آوردند. هندوستان كه خود زمانی تولید كننده پنبه و پارچه بود، با غارت مستقیم به گونه‌ای تخریب شد كه به شكل بازاری برای فروش پارچه‌های انگلیسی درآمد. در غارت غیر مستقیم، مناطق مستعمره به حدی وابسته به كالاهای استعمارگران شده بودند كه با دست خود مواد اولیه به آنان داده و در مقابل محصولات آنان را وارد می‌كردند. به تدریج پس از مدتی كشورهای عقب مانده خواستار تولید كالا در سرزمین خود شدند. علاوه بر فشار كشورهای عقب مانده برای تولید برخی كالاها، برای كشورهای صنعتی نیز مقرون به صرفه نبود كه تمام محصولات را در كشور خود تولید كنند. مشكلاتی نظیر آلودگی محیط زیست و بالا بودن هزینه تولید، كشورهای صنعتی را وادار كرد تا برخی تكنولوژیهای ساده را صادر نمایند اما هیچگاه با صدور تكنولوژیهای درجه اول به كشورهای ضعیف موافقت نكردند. علاوه بر این دولتهای صنعتی با پرداخت وام به كشورهای عقب مانده برای خرید این تكنولوژیها، به نوعی دیگر آنان را وابسته به خود نمودند.
●رهیافت نظام جهانی
به عقیده والرشتاین آغاز تحولات جدید در سطح جهانی به ابتدای قرن شانزدهم میلادی باز می‌گردد و از آن زمان به بعد است كه می توان كشورها را به پیشرفته و عقب مانده تقسیم كرد.
ایران در زمان صفویه كشوری است كه در عرصه خارجی نمودار فوق قرار دارد یعنی در زمره هیچ یك از سه نوع كشورهای یاد شده قرار نمی‌گیرد. ایران در زمان صفویه كشوری تقریبا خودكفا است و هنوز وارد شبكه اقتصاد جهانی نشده است. بر همین اساس نمی‌توان این كشور را جز كشورهای مركز، نیمه حاشیه و یا حاشیه قرار داد. ایران تا قرن هجدهم میلادی هم چنان جزء كشورهای مستقل و در عرصه‌ خارجی اقتصاد جهانی قرار دارد.
اما در قرن نوزدهم ایران به كشوری محتاج تبدیل می‌شود و به همین دلیل آقای فوران نظریه والرشتاین را در خصوص ایران به صورت كامل پاسخ‌گو نمی‌داند و معتقد است باید از سایر نظریات نیز استفاده كنیم. در زمان فتحعلی شاه جنگ‌های ایران و روس اتفاق می‌افتد كه فوران علت آن را تلاش روسیه برای رسیدن به آبهای گرم می‌داند. روسیه با وجود برخورداری از وسعت پهناور،كشوری است كه در دسترسی به آبهای گرم همواره دچار مشكل بوده است. به هر صورت جنگهای ایران و روس، فتحعلی شاه را ناگزیر ساخت تا دست به دامان ناپلئون، حاكم وقت فرانسه گردد. فرانسویان از این فرصت نهایت بهره را بردند و با هدف دسترسی به هند و ایجاد فشار بر انگلستان، از دعوت فتحعلی شاه استقبال نمودند. اما از طرف دیگر، ناپلئون با روس‌ها نیز مشغول معامله و گفتگو بود. ایران ناگزیر به سراغ انگلیسی‌ها رفت اما این كشور نیز به دلیل توافقات پنهانی با روسیه، زمینه معاهدات ننگین گلستان و تركمنچای را فراهم آورد. در این زمان تمام فعالیتهای انگلستان متوجه مصون ماندن شبه قاره هند از حمله سایر كشورها، به ویژه روسیه و فرانسه بود.
بنابراین به تدریج ایران از قرن نوزدهم میلادی وارد كشورهای نیمه حاشیه گردید كه این وضعیت تا دوره پهلوی اول تداوم یافت. با روی كار آمدن رضا شاه، ایران به كشوری حاشیه‌ای و استثمار شونده محض توسط قدرتهای استعماری تبدیل شد. در دوره قاجار هر چند ایران از استبداد رنج می برد ولی هنوز وابستگی كامل را نپذیرفته بود. اما با شروع حكومت پهلوی اول كه دست نشانده انگلیس‌ها بود از استقلال ایران چیزی باقی نماند. این حالت تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت تا اینكه سرانجام انقلاب اسلامی برعلیه نظم دست ساخته استعمارگران و نظام سلطه جهانی به وقوع پیوست.در ادامه بحث اصلی باید این نكته را یادآور شد كه با آغاز دوره قاجار، فشار جهانی بر ایران افزایش بیشتری یافت. فشارهای جهانی در این عصر به چهار بخش قابل تقسیم است:
۱- فشار روسیه با تحمیل جنگهای خونین علیه ایران.
۲- ورود فرانسه به صحنه سیاسی ایران
۳- حضور بیش از حد انگلستان در صحنه سیاسی ایران
۴- اعطای امتیازات خفت بار دولتمردان ایران به بیگانگان از جمله معاهدات ننگین گلستان و تركمنچای.
به عنوان مثال در هر دو قرار داد فوق ضمن تحمیل هزینه های سنگین بر ایران، روس‌ها متعهد می‌شوند كه از ولایتعهدی عباس میرزا حمایت كنند و دقیقا از همین زمان است كه بذر اتكای ایران به نیروی بیگانه و دخالت بیگانگان در امور داخلی ایران كاشته می شود. علت این امر نیز ضعف حكومت، وجود اختلافات داخلی در خاندان سلطنت و اتكای آنان به نیروهای بیگانه جهت حذف رقیب و تصاحب قدرت بود. بر همین اساس وقتی كه عباس میرزا پیش از رسیدن به مقام سلطنت از دنیا رفت، فرزندش محمد میرزا با حمایت روسیه به عنوان ولیعهد برگزیده شد و به این ترتیب دخالت و نفوذ عملی روسیه در ایران شكل گرفت.
به دنبال انعقاد معاهده تركمنچای كه امتیازات زیادی در اختیار روسیه قرار داد گریبایدف برای نظارت بر اجرای مفاد معاهده به ایران آمد. یكی از كارهای وی دستگیری زنان مسلمان گرجی و بردن آنان به سفارتخانه روسیه در تهران بود. هرچند به دلیل وابستگی شدید دولت، كاری از سوی مقامات سلطنتی انجام نشد اما از آنجاكه دستگیری زنان مسلمان در تضاد آشكار با فرهنگ عمومی مردم ایران بود، لذا مردم به مقاومت پرداختند.
بنابراین، در قالب توسعه وابسته در داخل چرخه نظام جهانی، دولت ایران وادار شد تصمیماتی در تضاد با فرهنگ عمومی مردم اتخاذ كند. مردم در برابر چنین حالتی مطابق با فرهنگ دینی شیعه به سراغ علماء می‌روند. میرزا مسیح مجتهد فرمان آزادی زنان را صادر كرد و مردم به سفارت روسیه حمله و با قتل گریبایدف و همراهانش زنان را آزاد كردند. دولت با حمایت نیروی بیگانه به سركوب داخلی پرداخته و میرزا مسیح مجتهد را به عراق تبعید می كند. بدین وسیله چهره دولت سركوب‌گر در ایران ظاهر می‌شود.
پس از دوره فتحعلی شاه و آغاز سلطنت محمد شاه، مساله شهر هرات پیش می‌آید. انگلستان در این زمان قصد جداسازی هرات از ایران را دارد. با فشار نیروهای انگلیسی در جنوب ایران، محمد شاه مجبور به عقب نشینی از هرات می‌گردد اما در عوض به مقابله با نیروهای داخلی و سركوب آنان می پردازد. برای مثال سید محمد باقر شفتی درست در همین زمان مورد تعرض محمد شاه قرار می‌گیرد.
در دوره سلطنت ناصرالدین شاه نیز كه به عصر بی‌خبری معروف است امتیازات گسترده‌ای در اختیار نیروهای بیگانه به ویژه دو كشور روسیه و انگلستان قرار گرفت. در امتیاز رویتر تمام سرمایه مملكت به جز معادن طلا، نقره و سنگهای قیمتی به یك فرد انگلیسی به نام رویتر واگذار گردید. دامنه اعطای اختیارات در این امتیاز به اندازه‌ای گسترده بود كه یكی از مقامات انگلستان به نام لردكرزن اعتراف كرد دنیا به خاطر ندارد كه یك كشور برای مدتی طولانی (۷۰ سال) این گونه مملكت خود را حراج كرده باشد. براساس این امتیاز، رویتر می‌توانست هر نوع شركتی را كه لازم می‌دید در ایران تاسیس نماید. وی همچنین می‌توانست بدون هیچ محدودیتی از منابع زیر زمینی و جنگلهای ایران بهره برداری نماید. در برابر انعقاد این قرار داد، علما از جمله ملاعلی كنی به شدت مقابله و موضع‌گیری كردند و اینگونه بود كه مجددا فرهنگ سیاسی مقاومت شكل گرفت.
علما و روحانیون همچنین در برابر امتیاز معروف تالبوت (تنباكو) به مخالفت برخاستند كه در راس این حركت میرزای شیرازی قرار داشت.
●رهیافت وجوه تولید
در جستجوی علت واگذاری گسترده این امتیازات از سوی ایران به بیگانگان نظریه وجوه تولید می‌تواند تا حدود زیادی پاسخگو باشد. در گذشته سه شیوه عمده تولید در ایران عبارت بودند از:
۱- شیوه تولید دامداری و عشایری
۲- تولید كشاورزی و دهقانی
۳- شیوه تولید پیشه وری و مشاغل موجود در شهرها. اما در قرن نوزدهم شیوه تولید دیگری در ایران مطرح شد كه عبارت بود از: شیوه تولید صنعتی.
در این قرن كارخانه‌های جدید در تداوم انقلاب صنعتی غرب به ایران آورده شدند. در این میان نكته حائز اهمیت آن است كه شیوه های تولید سنتی پاسخگوی تقاضاهای موجود در ایران قرن نوزدهم نبود. شاهان و شاهزاده‌گان قاجار قصد داشتند برای تفریح یا دلایل دیگر به كشورهای خارجی سفر نمایند درحالی كه تنها منبع درآمد ایران در این قرن، اخذ مالیات به شمار می‌رفت نفت ایران در قرن بیستم كشف و به عنوان منبع درآمد محسوب گردید). افزایش درآمد حكومت نیازمند افزایش مالیاتهاست و این امر در زمانی ممكن است كه تولید نیز افزایش یابد. با وجود شیوه‌های تولید سنتی و محدودیت آنها و همچنین ظهور شیوه تولید صنعتی به هیچ عنوان امكان افزایش تولید و مالیات وجود نداشت. با سلطه كشورهای بیگانه و ورود كالاهای صنعتی به ایران، تولیدات داخلی كه توان رقابت با تولیدات صنعتی را نداشتند رو به نابودی گذاشت. بنابراین منبع درآمد كافی برای هزینه‌های دولتی فراهم نمی‌شد. دولت كه می‌بایست به فكر ایجاد منابع جدید درآمدی باشد به تدریج واگذاری امتیازات به دیگر كشورها را آغاز كرد. اما این اقدام حكومت اثرات زیانباری بر جامعه ایران وارد می‌كرد. به عنوان نمونه در قضیه امتیاز توتون و تنباكو هرچند در كوتاه مدت، درآمدی نصیب دولت می شد اما به دلیل آنكه صدها هزار ایرانی از این راه زندگی می‌كردند، اقتصاد داخلی با مشكل جدی مواجه می‌گردید.
راه دیگر كسب درآمد جهت تامین هزینه های دولتی در این زمان، فروش مناصب حكومتی به شمار می‌رفت. پستهای حكومتی هر ساله در زمان معینی به حراج گذاشته می‌شد و هر كس پیشنهاد بیشتری می داد برنده این مزایده بود. صاحب این منصب سعی می‌كرد در مدت زمان كوتاهی هزینه‌های پرداخته شده را از طریق مالیاتهای مضاعف از مردم پس بگیرد و در ضمن مبلغ بیشتری نیز به شاه بپردازد تا پست خود را از دست ندهد.
همچنین منبع دیگر كسب درآمد ایران در قرن نوزدهم دریافت، وام‌های خارجی بود كه بیشتر صرف سفرهای خارجی می‌شد و فشارهای اقتصادی بسیاری بر مردم تحمیل می‌كرد. در یك جمع بندی از مطالب فوق می‌توان چهار منبع درآمدی دولت ایران در قرن نوزدهم را چنین برشمرد:
۱- مالیات
۲- اعطای امتیازات به بیگانگان
۳-فروش مناصب حكومتی
۴- اخذ وام از دولتهای خارجی از جمله روسیه و انگلستان
با این وجود مشكل اساسی این بود كه وام ها و درآمدهای فوق در سرمایه گذاری صحیح و در راه توسعه و آبادانی ایران هزینه نمی‌شد و جز در مقاطعی كوتاه، این درآمدها در راه‌های بیهوده صرف می‌گردید. تنها در یك مقطع عباس میرزا و قائم مقام فراهانی و در برهه‌ای دیگر، میرزا تقی خان امیر كبیر سعی كردند اقدامات و اصلاحات مفیدی در كشور انجام دهند.
در این بین ممكن است این پرسش مطرح شود كه آیا نمی‌توان واگذاری امتیازات فوق را در قالب سرمایه‌گذاریهای خارجی كه امرزه مطرح است ارزیابی نمود؟در پاسخ به این سؤال باید وجه تمایزی بین یك سرمایه‌گذاری صحیح خارجی با امتیازاتی كه استقلال و حاكمیت یك كشور را با خطر مواجه می سازد در نظر گرفت. واضح است امتیازی كه از طریق رشوه و اعمال نفوذ به بیگانگان واگذار گردد، تنها به عنوان فروش حاكمیت و استقلال كشور تلقی خواهد شد.
بدیهی است كه توسعه اقتصادی نیازمند سرمایه‌گذاریهای انبوه نیز می باشد اما این وضعیت در ایران تنها در قالب توسعه وابسته شكل‌گرفت. دولت ایران به دلیل فقدان درآمد كافی، برای جذب سرمایه به نیروهای بیگانه متوسل شد و دست به اقداماتی زد كه نارضایتی‌های داخلی را تشدید می‌كرد. راه‌های تامین درآمدی كه پیش از این به آن پرداخته شد از جمله اموری بودند كه فرهنگ سیاسی مقاومت در ایران را افزایش داده و مشروعیت دولت‌ها را بیش از پیش نزد مردم زیر سؤال می‌بردند.
به تدریج تشدید فشارها بر اقشار مختلف مردم، نارضایتی ها را گسترده تر ساخت. در تداوم همین روند مردم خواهان تاسیس عدالتخانه شده و برای این منظور به سراغ علما رفتند و نهضت عدالتخواهی بر پا شد. انگلستان نیز به دلیل رقابت با روسیه، كه در دربار نفوذ داشت، در صف طرفداران نهضت عدالتخانه قرار گرفت. پس از مدتی احساس شد كه صرف برپایی عدالتخانه مشكلی را حل نمی‌كند بلكه نظام سلطنت باید محدودتر گردد و بدین شكل نهضت عدالتخواهی رنگ مشروطه خواهی به خود گرفت. نهضت مشروطه به دلیل آنكه مشكلات جامعه را استبداد، بی‌قانونی و عدم آزادی می‌دانست خواهان محدود شدن اختیارات شاه و سلطنت بود. تاثیر انقلاب فرانسه در این جریان قابل انكار نیست و حتی برخی شعارهای انقلاب فرانسه نیز در این نهضت تكرار گردید. اخوت، حریت و مساوات از‌جمله شعارهای انقلاب فرانسه بودند كه می توانستند ظاهر و محتوای اسلامی نیز داشته باشند. در جریان شكل‌گیری نهضت مشروطه در ایران دو دسته ذیل با هم ائتلاف كرده بودند:
۱- طرفداران فرهنگ سیاسی شیعی. ۲- روشنفكران بنابراین، در نهضت مشروطه ائتلاف گسترده‌ای از نیروهای مذهبی و روشنفكر شكل گرفت كه در نهایت نیز به پیروزی رسید.
●ظریه مقاومت شكننده
در نظریه فوق بر این نكته تاكید شده است كه ایرانیان هرچند به راحتی در برابر دشمن متحد می‌شوند اما وقتی پیروز شدند، اتحاد موجود سست شده و مقاومت آنان از بین می‌رود.
ده روز پس از موافقت و امضای مشروطه توسط مظفرالدین شاه، وی از دنیا رفت و پسرش محمد علی شاه به سلطنت رسید. او كه سعی داشت نظام مشروطه را در هم بشكند استبداد صغیر را به راه انداخت و با كمك روس ها مجلس را به توپ بست. بسیاری از مشروطه خواهان در این زمان دستگیر و به قتل رسیده یا تبعید شدند و سرانجام استبداد مجددا حاكم گردید. در اعتراض به اقدامات محمدعلی شاه نهضت مشروطه خواهی درتبریز، گیلان و شهرهای دیگر ایران برپا شد. با اقدامات این گروه، تهران توسط مشروطه خواهان فتح گردید و محمد علی شاه نیز به روسیه تبعید شد. اما با وجود پیروزی مشروطه خواهان اهداف واقعی مشروطیت در ایران محقق نگردید. دلیل این امر، حضور نیروهای خارجی در ایران بود كه می‌توان آنرا با نظریه نظام جهانی تحلیل كرد. به دلیل حضور و نفوذ نیروهای بیگانه و حمایت آنان از شاهان مستبد، عدم اتحاد نیروهای مشروطه خواه و عدم وحدت كلمه بر سر هدف نهایی، مشروطه از مسیر خود منحرف شد.
در حالیكه نیروهای دینی خواستار مشروطه دینی و اسلامی بودند روشنفكرانی نظیر تقی زاده، مشروطه نوع غربی را دنبال می‌كردند.
به دنبال بروز اختلافات گسترده بر سر نوع مشروطه و اهداف آن، نزاع و درگیری میان مشروطه خواهان بالا گرفت و نیروهای مذهبی و روشنفكر در مقابل هم قرار گرفتند. آیت الله بهبهانی توسط طرفداران تقی زاده ترور شد. ستارخان و باقرخان و دیگر مشروطه خواهان معروف یكی پس از دیگری متواری و یا به قتل رسیدند. روس‌ها نیز به طور مداوم مشروطه خواهان و مجلس را مورد تهدید قرار می‌دادند. آخوند خراسانی كه با تدارك یك لشگر سعی داشت با تهدیدات روس ها مقابله نماید، به طرز نامعلومی از دنیا رفت.
سرانجام مشروطه به دلیل نفوذ خارجی در آن و بروز اختلافات گسترده در میان رهبران نهضت به بیراهه كشانده شد و مقاومت آن درهم شكست. از دیگر دلایل عمده شكست مشروطه می‌توان به تغییر رویكرد انگلستان اشاره كرد چرا كه آنان طی معاهده‌ای با روسها به اهدافی كه می خواستند نایل شدند و دیگر دلیلی برای حمایت از مشروطه نمی‌دیدند و در ادامه حتی نظام مشروطه را مخالف منافع خود دانستند.در سال ۱۹۰۷.م روسیه و انگلستان طی قراردادی ایران را به سه منطقه تقسیم كردند:
۱- منطقه جنوب كه تحت سلطه و نفوذ انگلیسی‌ها قرار می‌گرفت.
۲- منطقه شمال كه تحت نفوذ روس ها قرار داشت.
۳- منطقه بی طرف مركزی كه در ظاهر دولت ایران بر آن كنترل داشت.
نظام قدرتهای جهانی به این شكل آشكارا ایران را تقسیم كرد و عوامل خود را در بین صفوف مشروطه خواهان قرار داد تا آنگونه كه به میل آنان است این موج را كنترل كنند. در این ایام به آهستگی نیروی سومی نیز وارد جریانات و تحولات ایران می شد. برخی از رهبران ایران به دلیل سرخوردگی از دو كشور روسیه و انگلستان خواستار حضور نیروی سوم - آمریكا – در ایران شدند.
همانگونه كه ذكر شد در سال ۱۹۱۵ و به دنبال آغاز جنگ جهانی اول، ایران به دو منطقه تحت نفوذ انگلستان و روسیه تبدیل شده بود و با از بین رفتن منطقه بی طرف مركزی عملا دو دولت خارجی فوق بر ایران حكومت می‌كردند. این در حالی بود كه با آغاز جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ آلمان و عثمانی نیز هر یك بخشهای از خاك ایران را به تصرف خود درآورده بودند و حتی یك دولت طرفدار آلمان و عثمانی در كرمانشاه شكل گرفته بود.
به دنبال آغاز جنگ جهانی اول، نیاز ناوگان انگلستان و دیگر كشورها به نفت آشكار می شود. این در حالی است كه با اكتشاف نفت در ایران، این كشور برای قدرتهای بیگانه و به ویژه انگلستان اهمیت بیش از پیش می‌یابد. در سال ۱۹۰۸ در شهر مسجد سلیمان نفت كشف گردید و در ۱۹۱۲ پالایشگاه آبادان به عنوان اولین پالایشگاه خاورمیانه آغاز به كار كرد.
از سوی دیگر در جریان جنگ جهانی اول و با وقوع انقلاب اكتبر در روسیه، دست نفوذ یكی از قدرتهای بیگانه كه در آن زمان سلطه گسترده‌ای در ایران داشت، قطع‌گردید. به دنبال وقوع انقلاب روسیه كه شعارهایی نظیر عدالتخواهی و مبارزه با استعمار و امپریالیسم را سر داده بود این كشور دستور خروج نیروهای خود را از ایران صادر و قرار دادهای استعماری خود با ایران را لغو كرد. اما به دنبال خروج روسیه از ایران، انگلستان كه قصد داشت جای خالی این كشور را پركند نفوذ بیشتری بر ایران اعمال نمود كه در تحولات بعدی كشور می‌توان به وضوح آن را مشاهده كرد
در سال ۱۹۱۹ یك قرارداد استعماری از سوی انگلیسی‌ها مطرح و در زمان تعطیلی مجلس بر ایران تحمیل شد. در این قرارداد كه توسط وثوق الدوله به امضا رسید، ایران عملا تحت الحمایه انگلستان گردید. متعاقب این رویداد مخالفت گسترده‌ای با این قرار داد در كشور شكل گرفت . به عنوان مثال مدرس به شدت با آن مخالفت كرد وحتی احمد شاه نیز آنرا نپذیرفت. به دنبال این مساله بود كه انگلیسی‌ها سعی كردند تا با خلع ید از خاندان قاجاریه، یك دولت مركزی قوی ولی دست نشانده در ایران ایجاد نمایند.
براساس سیاست جدید انگلستان، در ۳ اسفند سال ۱۲۹۹ شمسی( ۱۹۲۱.م) كودتای سید ضیاء و رضا خان در ایران صورت گرفت. به نظر می رسد وقایع و تحولات گوناگونی زمینه بروز یك دولت مقتدر در ایران را فراهم آورده بود. به دنبال پیروزی نهضت مشروطه در سال ۱۲۸۵‌.ش تا كودتای رضاخان در ۱۲۹۹، چهارده سال تخریب و ناامنی بر ایران حاكم بود. در این سالها، دو میلیون نفر از جمعیت ده میلیونی ایران از بین رفت و در چنین وضعیتی زمینه برای حضور یك دولت مقتدر فراهم گردید و رضاخان به عنوان مهره دست نشانده انگلستان جهت تامین اهداف این كشور در ایران و خلع ید از سلسه قاجار برگزیده شد.
روس ها نیز نسبت به رضاخان خوشبین بودند زیرا وی را از نیروهای قزاق محسوب می كردند. ضمن آنكه از نظر روسها حكومت رضاخان اولین حكومت غیر قبیله ای ایران به شمار می‌رفت.
بنابراین مشاهده می شود كه حكومت رضاخان از حمایت خارجی لازم بهره مند بود. از سوی دیگر وی سعی كرد تا با ارائه چهره‌ای مذهبی از خود حمایت‌های مردمی را نیز جلب كند و از این طریق توانست حد مطلوبی از امنیت را در ایران برقرار ساخته و قیامهای مختلف را در گوشه و كنار ایران، یكی پس از دیگری سركوب نماید. با حمایت مستقیم انگلیسی‌ها، كلنل محمدتقی خان پسیان، میرزا كوچك خان، شیخ محمد خیابانی، شیخ خزعل و …همگی سركوب گردیدند.
دراین زمان انگلستان تصمیم گرفته بود در تمام كشورهای تحت نفوذ خود دولتهای مركزی مقتدری را حاكم سازد. بر همین اساس رضاخان در ایران، در تركیه كمال آتاتورك، در عراق ملك فیصل و در افغانستان امان الله خان به قدرت رسیدند. رضاخان پس از قدرت یابی سعی كرد با شعار مدرن كردن جامعه و جمهوری خواهی نشان دهد كه به دنبال توسعه و پیشرفت ایران است. در جمهوری تركیه كه توسط كمال آتاتورك اداره می‌شد، دین در حاشیه قرار گرفته بود بنابراین، پیشنهاد جمهوری از سوی رضاخان با تجربه آن در تركیه، به طور طبیعی با استقبال علما مواجه نشد.
به دنبال خلع ید از سلسله قاجاریه و به سلطنت رسیدن حكومت پهلوی در ایران، انگلستان اهداف متعددی را در ایران توسط دولت دست نشانده خویش تعقیب می‌نمود كه عبارت بودند از:
۱- انگلستان با تقویت رضاشاه در ایران، خواهان ایجاد یك مرز امنیتی پرقدرت در برابر روسیه بود.
۲- امنیت نفت و منافع انگلستان دراین زمینه می‌بایست تامین می گردید.
۳- برای تحقق اهداف انگلستان می بایست نهضتهای اسلامی در ایران سركوب می شد.
رضاخان در جهت اجرای این سیاستها به مقابله با نهضتهای اسلامی در ایران پرداخت. وی با مظاهر دینی، حوزه های علمیه، لباس روحانیت، مراسم مذهبی، حجاب زنان و …. به شدت مخالفت ورزید و از این طریق چهر ه یك دولت سركوبگر را از خود نشان داد. رضاخان همچنین با تجدید نظر در قرارداد نفتی دارسی حدود ۳۲ سال برمدت آن افزود وبه این ترتیب نفت ایران برای مدت زمان بیشتری به انگلستان سپرده شد.
هرچند بسیاری از روشنفكران همچون تقی زاده، تیمورتاش، فروغی و دیگران معتقد بودند برای نیل به توسعه می‌بایست یك دولت مقتدر و سركوبگر حاكم گردد اما نیروهای مذهبی در برابر این جریان ایستادگی می‌كردند. مدرس، حاج آقا نورالله اصفهانی، شیخ محمد تقی بافقی، انگجی، میرزا حسین قمی و… با قیام‌های متعدد و از جمله معروف ترین آنها قیام مسجدگوهر شاد در برابر این جریان مخالف خود را نشان دادند.
با بروز جنگ جهانی دوم، ایران گرفتار بحران تازه‌ای شد و مجددا به اشغال نیروهای بیگانه درآمد. روسیه و انگلستان علیرغم اختلاف شدید در مبانی اعتقادی و ایدئولوژیك و همچنین منافع مادی با حضور دشمن جدید و مشتركی به نام آلمان نازی، با هم متحد شدند. در خلال جنگ جهانی دوم كشورهای روسیه، انگلستان و آمریكا وارد ایران شدند و با سقوط دولت رضاخان یك دهه هرج و مرج بر ایران مستولی گردید.
با سقوط دولت مستبد رضا شاه در دهه ۱۳۲۰ حكومت ایران در دست مجلس قرارگرفت و قدرت اصلی از آن مجلس گردید. مجلس شعار توسعه سرداد و در این زمان اولین نسخه توسعه، توسط آمریكاییها بدین شكل در ایران نوشته شد: نفت می‌بایست از چنگ انگلیسی‌ها خارج گردد.
متعاقبا با شعار ملی كردن نفت، ائتلاف محدودی بین نیروهای مختلف در ایران به وجود آمد. آیت الله كاشانی، فدائیان اسلام، نیروهای ملی و دیگر گروه‌های اجتماعی گروه جدیدی به وجود آوردند در نهایت جریان ملی شدن نفت نیز همچون جریان مشروطه تنها با ائتلاف نیروهای مذهبی و روشنفكر به پیروزی رسید. به دنبال این جریانات، انگلستان به آمریكا متوسل شده و پیشنهاد می كند كه دولت آمریكا از نفت ایران بهره مند گردد.
از سوی دیگر مصدق پس از رسیدن به قدرت، اقداماتی كرد كه نتیجه آن انزوای نیروهای مذهبی بود. نواب صفوی زندانی شد، آیت الله كاشانی خانه نشین گردید و مجلس منحل شد. شاه كه با حمایت آمریكا سعی در سركوب نهضت و بركناری دولت مصدق داشت با كودتای ۲۸مرداد در سال ۱۳۳۲ بدون مقاومت چندانی موفق به شكست نهضت گردید. در اینجا نیز همانند نهضت مشروطه به دلیل بروز اختلاف بین رهبران و نفوذ نیروهای بیگانه، نهضت مردم شكست خورده و دولت استبدادی و سركوبگر مجددا قدرت می‌گیرد.
در مطالعه تحولات و نهضتهای مختلف ایران از مشروطه به بعد متوجه خواهیم شد كه عامل نفوذ خارجی و اختلاف داخلی نقش عمده‌ای در شكست این نهضتها ایفا نموده اند.
در مشروطه اختلاف بیشتر بر سر مشروعه یا غربی بودن آن بود. در جریان نهضت نفت نیز در حالیكه برای روحانیونی چون آیت الله كاشانی و نواب صفوی بحث مذهب و شریعت دارای اهمیت بود مصدق لااقل در مملكت داری اعتقادی به دیانت و مذهب نداشت. هرچند در جریان كودتای رضاخان انگلستان به عنوان عامل خارجی محسوب می‌گردید اما در كودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ این آمریكا بود كه نقش اصلی را ایفا كرد. بر این اساس از منظرتئوری فوران، مقاومت شكننده شكل گرفته و مجددا دیكتاتوری خشن به قدرت می‌رسد. از آنجا كه دولت كودتا از حمایت داخلی برخوردار نیست، لذا از همان ابتدا شكل سركوبگر به خود می‌گیرد وبه دنبال حاكمیت دولت سركوبگر و استبدادی، مقاومت‌ها دوباره شكل می‌گیرند. در ایران با آغاز دهه ۴۰ پس از چند سال وقفه، مخالفت ها شروع می شود. آمریكایها كه در ایران نفوذ گسترده‌ای یافته بودند در صدد تصویب لایحه كاپیتولاسیون بودند كه این مساله با مخالفت شدید مردم ایران به رهبری حضرت امام (ره) مواجه می‌گردد. در این جریان نیز ائتلاف جدیدی شكل می‌گیرد كه طیفهای گوناگونی از نیروهای مذهبی و ملی را در خود جمع كرده و علیه استبداد و استعمار موضع‌گیری می‌كنند. سرانجام به دنبال این جریان انقلاب اسلامی ایران به پیروزی می رسد.
جان فوران در تحلیل خود نسبت به انقلاب اسلامی می‌گوید: پس از پیروزی انقلاب نیز مجددا نیروهای خارجی دست به دست هم داده اند تا این مقاومت را درهم شكنند. اما تاكنون(سال ۱۳۷۰ سال انتشار كتاب مقاومت شكننده) موفق نشده‌اند و لذا امید آنان به بروز و تشدید اختلافات داخلی است تا همچون نهضتهای گذشته از این طریق مقاومت درهم شكسته شود. وی تاكید می‌كند سابقه حركتهای ایرانیان در گذشته نشان می‌دهد این امكان وجود دارد كه بین آنها اختلاف ایجاد كرد. لذا اگر نیروهای بیگانه موفق شوند در درون نیروهای انقلاب شكاف ایجاد كنند، مقاومت درهم شكسته خواهد شد.
به نظر می‌رسد در یك جمع بندی می توانیم بگوییم هر دولتی كه مایل است به حیات خود ادامه دهد، نیازمند انجام سه كار ویژه ذیل می‌باشد:
۱- ایجاد اتحاد درونی میان بلوك قدرت حاكم
۲- ایجاد تفرقه در میان مخالفان و دشمنان خود
۳- بسیج مردم در جهت حمایت از قدرت حاكم.
دولت ایران هنوز از سه گزینه فوق برخوردار است. اما اگر قدرتهای خارجی موفق شوند در بین بلوك قدرت در ایران اختلاف و شكاف ایجاد نمایند، ممكن است برخی از نیروها برای تقویت خود با نیروهای بیگانه ائتلاف كنند و تداوم این مساله مقاومت انقلاب را درهم خواهد شكست. بایدتوجه داشت كه انقلاب اسلامی اولین نظامی است كه توانست قدرتمندانه در مقابل نظام جهانی و نیروهای خارجی بایستد و آرایشی را كه نظام جهانی در منطقه و در خاورمیانه ایجاد كرده بود برهم زند. به همین دلیل لازم است مردم و دولتمردان در جمهوری اسلامی هوشیاری بیشتری نسبت به كار ویژه‌های اصلی تدوام حیات دولتها داشته باشند.
دكتر نجف لك زایی
پی نوشت ها
۱- مقاله حاضر تلفیق دو جلسه از مباحث درس تحولات سیاسی اجتماعی ایران است كه با تخلیص و ویرایش در اینجا آورده شده است.
۲- جان فوران، مقاومت شكننده (تاریخ تحولات اجتماعی ایران از صفویه تا سالهای پس از انقلاب اسلامی)، ترجمه: احمد تدین، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۷۸
۳-ایران در دوره سلطنت قاجار، علی اصغر شمیم
۴- نگاه كنید به: محمود سریع القلم، توسعه جهان سوم و نظام بین الملل، تهران، سفیر، ۱۳۶۹،ص ۸-۱۲
۵- یرواندآبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه: كاظم فیروزمند، حسن شمس آوری و محسن مدیر شانه چی، تهران، مركز، ۱۳۷۷
۶- نگاه كنید به: تغییر اجتماعی و توسعه: مروری بر نظرات نوسازی، وابستگی و نظام جهانی، ترجمه: محمود حبیبی مظاهری، تهران، پژوهشكده مطالعات راهبردی، ۱۳۷۸
۷- ساموئل هانتینگتن، سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی.
۸- نگاه كنید به: ماكس وبر، اقتصاد و جامعه، ترجمه: عباس منوچهری و دیگران.
منبع : ماهنامه زمانه


همچنین مشاهده کنید