پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


یک فیلم نوآر


یک فیلم نوآر
● ( یادداشت پرویز جاهد درباره فیلم حكم)
فیلم حکم تازه ترین و بیست و پنحمین ساخته مسعود کیمیایی است که با مجموعه ای از بازیگران سرشناس از جمله عزت الله انتظامی، خسرو شکیبایی، بهرام رادان و لیلا حاتمی چندی است در سینماهای ایران به روی پرده رفته است.
لیلا حاتمی (فروزنده)، بهرام رادان(سهند) و پولاد کیمیایی(محسن) سه جوان دانشجوی شهرستانی اند که به سرخوردگی رسیده اند. اینک آنها با انگیزه های متفاوت به دنیای گانگستر ها و قتل و جنایت قدم می گذارند و آینده تلخ و تراژیکی را برای خود رقم می زنند.
حکم با سکانس پرهیجان و نفس گیر هجوم این سه جوان به منزل ویلایی مهندس حمید کاظم شروع می شود. مهاجمان که نقاب سیاهی به چهره زده اند پس از ورود به خانه و به گروگان گرفتن مهندس و همسر او به تدریج نقاب از صورت برداشته و هویت خود را بر آنها برملا می کنند.فروزنده منشی سابق مهندس بوده و چند بار از او باردار و سپس مجبور به سقط جنین شده است. اکنون معشوق دوران دانشجویی اش(محسن) فروزنده را به آنجا کشانده تا انتقام او را از مهندس زنباره بگیرند.
آنها قصد دارند پس از تنبیه مهندس و برداشتن اسناد و پول و جواهرات او از مرز خارج شوند. اما محسن به آنها خیانت کرده و پس از برداشتن پول ها و جواهرات به دار و دسته تبهکاران پیوسته و به آدمکشی حرفه ای تبدیل می شود.مسعود کیمیایی در تازه ترین فیلم خود به شدت معاصر است . آدمها علیرغم ظاهر خود رنگ و نشانی از امروز دارند و با اینکه نگاهشان به گذشته حسرت بار و پردریغ است، گذشته ای که همیشه با آنهاست و هیچگاه نمی توانند خود را از آن جدا سازند اما در زمان حال نفس می کشند و با ارزش های مادی و مناسبات حاکم بر جامعه درستیزند.در حکم، آدمها در تمام لحظه ها دارند خود را افشا می کنند. آنها گذشته تلخ و اندوهباری داشته اند و آنارشیسمی که در رفتارشان دیده می شود و تلخی، عصبیت و خشونتشان ریشه در گذشته شان دارد.
حکم فیلمی است که به طور آشکار گرایش به "فیلم نوار" دارد. این را از همان تیتراژ شروع فیلم می توان دریافت که به شکل گرافیکی با ترکیبی از سایه یک گانگستر و پوسترهای فیلم های مشهور نوار و گانگستری ساخته شده است.
آنچه بیش از هر چیز از حکم یک فیلم نوار ایرانی می سازد، جبری است که بر زندگی شخصیت های فیلم حاکم است. آنها قربانی این جبر محتوم اند و همین جبر است که آنها را به سمت فاجعه پیش می راند.
آنها همانند شخصیت های نوار هیچ کنترلی بر زندگی و آینده خود ندارند و مجبورند که سرنوشت تلخ و دردناک خود را بپذیرند و اگر آن را نخواهند باید به مرگی اندوهبار تن دهند. آنها به دنیا می آیند تا رنج بکشند و یا نومیدانه بمیرند. آنها حتی نمی توانند عاشق باشند چرا که عشقی در کار نیست. فروزنده می گوید "ما عاشق نیستیم، ما معتاد همیم" و یا وقتی که محسن به او می گوید که من عاشق توام در جوابش می گوید: "ای گه بگیرند اون کلمه عشق که از دهن تو درمی آد."
محسن در پایان فیلم به استقبال مرگ می رود. او هیچ تلاشی برای گریز از مرگ نمی کند و اجازه می دهد رضا معروفی (عزت الله انتظامی) راحت او را از پا درآورد، چون دیگر انگیزه ای برای ادامه زندگی ندارد. در واقع او به سراغ همان سرمایه بزرگی که رضا معروفی به نقل از صادق هدایت برای سهند می گوید یعنی مرگ و خودکشی می رود.
علاوه بر این کیمیایی موفق شده فضای سیاه، تلخ، نومید کننده و خشونت بار فیلم های نوار را به خوبی بازسازی کند. نورپردازی های کنتراست، خصوصا در صحنه های خارجی، قاب های بسته که محصوریت و درماندگی آدمها را منتقل می کند، شهری که زیر چتر شب خوابیده و تبهکاران چون ارواحی سرگردان در آن می لولند، همه عناصری از فیلم نوارند که در فیلم حکم آگاهانه به خدمت گرفته شده اند.
ظاهرا کیمیایی ژانر گانگستری را برای بیان بی رحمی، خشونت و فسادی که در بطن جامعه جاری است مناسب یافته و خواسته با قرار دادن شخصیت های داستان در چنین فضایی، بر زوال ارزش های انسانی و سلطه ارزش های مادی و روح شیطانی بر آدمها و جامعه تاکید کند.
یکی از ویژگی های مهم فیلم های نوار تقابل خیر و شر در آنهاست. روایت در فیلم حکم نیز بر اساس این تقابل پی ریزی شده است. از سکانس اول فیلم که مهاجمان جوان به روی عنصر شر یعنی مهندس زنباره اسلحه می کشند، این تقابل شکل می گیرد و با مرگ محسن، عنصر خیری که روحش را به شیطان می فروشد و به نمادی از شر تبدیل می شود، خاتمه می یابد.با این حال فیلم کیمیایی برای تبدیل شدن به یک نوار واقعی چیزهایی کم دارد. یکی از آنها و مهمترین آنها رمز و راز است. آدمهای فیلم تا حد زیادی ساده و یک بعدی اند و به دو دسته خوب و بد و سیاه وسفید تقسیم شده اند و پیچیدگی و عمق شخصیت های نوار را ندارند.
هیچ جنبه ای در وجود آنها نیست که تماشاگر برای شناختن آن خود را به زحمت بیاندازد. آنها همانگونه اند که حرف می زنند و رفتار می کنند. محسن، لیلا، سهند، رضا معروفی و تک تک گانگسترهای فیلم در برخورد اول خود را به تماشاگر می شناسانند.هیچ رازی در گذشته، حال و آینده آنها نیست که در پایان فیلم تماشاگر لذت کشف آن را دریابد یا اگر هست به شکل غیر دراماتیکی افشا می شود. شخصیت سهند تا میزان زیادی منفعل است و نقش مهمی در شکل گیری داستان و پیشرفت آن ندارد. پیشبرد روایت نیز در جهت گره گشایی نیست چون دراصل گره ای بسته نشده که بخواهد گشوده شود.
عنصر دیگری که بیش از هرچیز بیننده را اذیت می کند و بین فیلم کیمیایی و سینمای نوار فاصله می اندازد موسیقی فیلم است که کمترین ارتباط را با فضاها و آدمهای فیلم دارد. جز موسیقی جاز پیتر گان که خیلی خوب بر روی تیتراژ نشسته است و با حال و هوای فیلم کاملا هماهنگی دارد و برخی از ترانه های قدیمی زمینه، خصوصا ترانه "تو ای پری کجایی" قوامی، در بیشتر صحنه ها خصوصا در سکانس های آخر موسیقی کاملا نقش تخریبی دارد.
اما علیرغم تمام این کمبودها، حکم همچنان نمونه خوبی از یک فیلم نوار ایرانی است که می توان آن را دوست داشت و به خاطر سپرد. خصوصا به خاطر فیلمبرداری علیرضا زرین دست و بازیگری درخشان عزت الله انتظامی، لیلا حاتمی، خسرو شکیبایی و پولاد کیمیایی که قابلیت های تازه ای از بازیگری در سینمای ایران را ارائه می کنند.
نویسنده : پرویز جاهد
منبع : سایت خبری ـ تحلیلی سینمای ما


همچنین مشاهده کنید