جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


غفلت از آموزش رفتار مدنی


غفلت از آموزش رفتار مدنی
●ماده۲۹
۱- هركس در مقابل آن جامعه ای وظیفه دارد كه رشد آزاد كامل شخصیت او را میسر سازد.
۲- هركس در اجرای حقوق و استفاده از آزادی های خود، فقط تابع محدودیت هایی است كه به وسیله قانون، منحصراً به منظور تامین شناسایی و مراعات حقوق و آزادی های دیگران و برای مقتضیات صحیح اخلاقی و نظم عمومی و رفاه همگانی، در شرایط یك جامعه دموكراتیك وضع شده است.
۳- این حقوق و آزادی ها، در هیچ موردی نمی تواند بر خلاف مقاصد و اصول ملل متحد اجرا شود.
كوشش می كنم در خصوص ماده ۲۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر به نكاتی از بعد جامعه شناختی و نهادی اشاره كنم.
در بند اول این ماده حقوق و وظایف فرد در كنار یكدیگر قرار گرفته اند، بدین معنی كه نویسندگان اعلامیه فقط در پی سخن گفتن از حقوق فردی نبوده اند و بحث از وظایف فرد را هم در كنار بحث حقوق او ضروری دیده اند. این در حالی است كه در ادبیات و گفتمان دموكراتیك كنونی ایران بحث «حق» محوریت دارد، البته اینكه ما میراث و تاریخی تكلیف محور و وظیفه محور داشته ایم، شاید دلیلی باشد كه در شرایط كنونی بیشتر گفتمانی حقوق محور شكل گرفته است.
در بند دوم، محور دیگری مطرح می شود كه باز به بحث حقوق و وظایف ارتباط پیدا می كند و آن اعلام اینكه حقوق و آزادی ها باید تابع قانون باشند. قانون اینجا به معنای آن مصوباتی است كه توسط نمایندگان افرادی كه در كشوری زندگی می كنند، تصویب شده باشد. این مصوبات نباید با حقوق اولیه بشر تعارض داشته باشند و اگر چنین تعارضی در كار باشد، قانون از قانونیت می افتد. و البته اجرای این مصوبه از ناحیه دولت كه منتخب مردم است باید در عمل ضمانت شود تا كسی قدرت تخطی از آن را نداشته باشد. لذا اگر این ویژگی ها فراهم شد آن مصوبه بعد قانونی پیدا می كند.
حالا اگر دوباره به نكات كلیدی بند اول و دوم توجه كنیم متوجه می شویم كه از یك طرف ما با یك بحث فردی روبه رو هستیم كه این فرد دارای حقوقی است (مثل حق مالكیت یا حق تعیین سرنوشت، حق آزادی اندیشه و بیان) و از طرفی دیگر با یك بحث جمعی روبه رو هستیم یعنی این فرد در برابر دیگران وظایفی دارد (مثلاً، نباید حقوق دیگران را پایمال كند) و معیار آن رعایت قانون است كه دولت (كه خود متكی بر رای و خواست مردم است) باید اجرای آن را تضمین كند. از این رو به چنین رفتار آزادانه و ضابطه مندی در جامعه رفتار مدنی می گویند. رفتار مدنی یكی از رفتارهای غالب در جامعه مدرن است.
اما متاسفانه در عرصه عمومی كشور ما در بحث ها و تحلیل ها برای فهم مدرنیته و جامعه مدرن بیشتر بر رفتار سودمحورانه تاكید می شود. اگر بخواهیم به زبان وبر سخن بگوییم، از میان چهار تیپ رفتاری كه وبر در جوامع تشخیص داده است، دو تیپ رفتار عقلانی داریم. یكی رفتار معطوف به هدف های منفعت طلبانه و یكی هم تیپ رفتارهایی است كه معطوف به هدف های عالی و ارزشمند است. (دو تیپ دیگر هم رفتارهای عادتی - یا سنتی- و رفتارهای احساسی است.) رفتار مدنی از تیپ رفتارهای عقلانی است كه معطوف به ارزش های انسانی است. فرد در این چارچوب كارهایی را به خاطر یك سری ارزش ها انجام می دهد: احترام به برابری، برادری، نوع دوستی، دگردوستی، ایثار، گذشت. برداشت رایج و غالب این است كه جامعه مدرن جامعه ای است كه در آن فقط رفتار مبتنی بر عقلانیت سودمحورانه و ابزاری غلبه دارد، گویی جامعه مدرن فقط جامعه ای صرفاً سودجویانه است. در حالی كه در همین جامعه مدرن و غربی واقعاً موجود، با همه آسیب هایی كه دارد، رفتار مدنی هم پابه پای رفتار منفعت طلبانه حضور دارد و ماده ۲۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز مبنای حقوقی همین رفتار مدنی است.
تاكید می كنم پیروان دیدگاه منفی از جوامع مدرن تصور می كنند در جوامع غربی موجود صرفاً تعدادی سودجو و فایده جو در كنار یكدیگر جمع شده اند و با هم زندگی می كنند. این در حالی است كه در مغرب زمین رفتار مدنی بخشی از محتوای زندگی اجتماعی را تشكیل می دهد. بسیاری از رفتارهای غربیان ریشه در گذشت، احترام به دیگری، دلسوزی برای رفع رنج دیگری و... دارد. اگر هم جامعه شناسانی هستند كه از رفتار سودجویانه و از عقلانیت ابزاری سخن می گویند (مثلاً هابرماس)، آنها در واقع سعی می كنند آسیب های اجتماعی جامعه خود را برجسته كنند تا جنبه های مثبت آن تقویت شود. از نظر امثال هابرماس این رفتار ابزاری است كه باید نقد شود. ولی جالب است كه وقتی این ادبیات به ایران می رسد، چنین القا می شود كه گویا جوامع مدرن از «یك مشت سودجو» تشكیل شده است. به رغم اینكه غرب آسیب های خاص خودش را دارد و این آسیب ها را باید جدی گرفت و مطالعه كرد، ولی از آنچه كه وجه مثبت جامعه مدرن است كه همین رفتار مدنی است، نباید غفلت كرد. لذا ما در تفسیر جامعه مدرن و مدرنیته نباید یك طرفه برخورد كنیم، با استناد به تحقیقات و پیمایش ها بایستی دست به قضاوت بزنیم. وقتی از جامعه مدرن سخن می گوییم - نه جامعه مدرنی كه در آسمان ها است، یعنی همین جامعه مدرنی كه می شود رفت و آن را دید - در این جامعه مدرن رفتار مدنی كمتر از رفتار سودجویانه نیست و این حقیقتی است كه در بحث های موجود در عرصه عمومی ما، كمتر روی آن تاكید می شود.
حالا پرسشی كه مطرح می شود این است كه در جامعه ایران چگونه می شود رفتار مدنی را تقویت كرد؛ رفتاری كه هم تابع قانون است و هم مبتنی بر حقوق و وظائف است. من در پاسخ به این پرسش فقط به نهادهایی كه وظیفه اصلی آنها باید دفاع از رفتار مدنی باشد اشاره می كنم.
۱- آموزش و پرورش: یكی از نهادهای مهمی كه می تواند رفتار مدنی را تقویت كند آموزش و پرورش است. در كشورهای مدرن این نهاد این كار را از طریق یادگیری انجام می دهد. اگر آموزش و پرورش كشورهای مدرن را مورد توجه قرار دهید، به مدت ۹ سال یعنی از كلاس اول تا نهم، تقریباً هدفش پرورش فرد مدنی است. یعنی فرد حقوق خود را و حقوق دیگران را بشناسد و مهارت های یك زندگی مدنی را یاد بگیرد. حتی آموزش و پرورش فقط دنبال تربیت شهروند سیاسی نیست، یعنی كسی كه بتواند رابطه خودش را با دولت در عرصه عمومی به درستی تنظیم كند، بلكه به دنبال تربیت آدم مدنی است. یعنی در آموزش و پرورش آموزش ها حتی به حوزه خانواده هم كشیده می شود، مثلاً بچه ها اعم از پسر و دختر در همین دوره ۹ ساله باید آشپزی هم یاد بگیرند. اگر پسر بزرگ شد و آشپزی بلد نبود همسر این پسر در آینده ممكن است از بخشی از حقوق اجتماعی اش محروم شود، چون آشپزی بلد نیست و نمی تواند به همسرش كمك كند. لذا اگر به جهت گیری آموزش و پرورش در كشورهای غربی دقت كنیم، ۹ سال از تمركز فرآیند تعلیم و تربیت متوجه آموزش رفتار مدنی است. این در حالی است كه در كشور ما جهت گیری بنیادین آموزش و پرورش تولید و پرورش فردی است كه حافظ نظام باشد، نه آموزش رفتار مدنی به افراد. در كشور ما مبنای آموزش و پرورش این نیست كه فرد بفهمد چه حقوقی دارد، چه وظایفی دارد، چه توانایی های بنیادی را برای زندگی در عرصه عمومی و خصوصی باید كسب كند. این هم در شرایطی است كه ایرانی ها در زندگی روزمره یاد می گیرند كه چطور از قانون و ضابطه «فرار كنند» و چطور مدنی نباشند.۲- دین: نكته دیگری كه در تاریخ غرب از اهمیت خاصی برخوردار بوده، بازاندیشی، نواندیشی و اصلاح دینی بوده است. به عبارت دیگر دین به مدنیت كمك كرده است و همان گونه كه جامعه شناسان نشان داده اند حداقل پروتستانتیسم در آغاز تحول جامعه غربی نقش بسزایی در تربیت آدم ها و رفتار مدنی ایفا كرده است. از نظر وبر پروتستانتیسم حامی بورژواهای متدین و پورتین بوده. از نظر توكویل آزاداندیشی مدنی در پناه ایمان دینی پورتین ها تقویت شده است. بورژوا آدمی است با گذشت كه تمام استعداد خود را صرف می كند، علم را به كار می گیرد، دست به تولید می زند شاید خدا او را ببخشاید. فرد پروتستان در این دنیا نوعی ریاضت می كشد تا شاید مورد آمرزش قرار گیرد. یا به قول توكویل آموزه های دینی پورتین مهاجر در آمریكا را واداشته كه حقوق مهاجر دیگری را كه اصلاً او را نمی شناسد، رعایت كند. به این ترتیب تربیت دینی می تواند تقویت كننده رفتار مدنی باشد.
اگر همین بحث را در میان اسلام شناسان خودمان و دنیای اسلام پی بگیریم، اقبال لاهوری را به عنوان نمونه ای از چنین نواندیش دینی ای خواهیم یافت. اقبال در رأس برنامه فكری خود می كوشد اسلام را به عنوان دینی مدنی معرفی كند. اما در كشور ما آن سنخ مصلح دینی كه از طریق تریبون ها و رسانه های رسمی به عنوان الگو معرفی می شود، سنخ اقبال لاهوری نیست. الگویی كه در جامعه ایران عملاً در رسانه های فراگیر و حكومتی مورد تاكید قرار می گیرد الگویی از سنخ آموزه های سید قطب با تفسیر شیعی از آن است نه از سنخ بحث های اقبال لاهوری.
۳- سنت: بازاندیشی سنت ها _ بدین معنا كه كدام یك از ذخایر سنتی برجسته شوند- می تواند بعضی از رفتارهای مدنی را تقویت كند. مثلاً آیین جوانمردی در ایران یكی از این سنن مغفول است كه متاسفانه تلاش چندانی برای بازخوانی آن صورت نگرفته. آقای احسان نراقی به این موضوع توجه كرده بود و كتابی كه هانری كربن با نام «آیین جوانمردی» نوشته بود را در مدتی كه در زندان بود به فارسی ترجمه كرد. جوانمردی یكی از آداب مثبتی بوده است كه در سنن ما منشاء نوع دوستی بوده شاید بتواند امروزه نیز منبعی برای تقویت رفتار مدنی و نوع دوستی باشد. زیرا رفتار مدنی رفتاری است كه به گذشت احتیاج دارد، به توجه به دیگری احتیاج دارد. اما پرسش اینجاست كه سنت های ما چقدر به نفع مدنیت بازاندیشی شده است؟ وضع ما فعلاً به گونه ای است كه همه فقط افتخار می كنند به فرهنگ ایرانی ولی عناصر آموزنده و مؤثر این فرهنگ كمتر به حوزه خودآگاه و كتاب های درسی وارد شده اند.
۴- رسانه های جمعی: باید پرسید در ایران ۶ كانال تلویزیونی و ده ها كانال رادیویی چقدر مروج رفتار مدنی هستند؟ به نظر می رسد رسانه های صوتی -تصویری در جامعه ایران با آموزش و پرورش تقریباً در یك جهت قرار گرفته اند و هدف مشتركی را دنبال می كنند: و آن هم تبلیغ و پرورش تیپ مبهمی به نام حافظان نظام. اینكه این نهادها در نیل به هدف مذكور چقدر موفق می شوند بحث دیگری است (متأسفانه پس از سه دهه شاهدیم در حالی كه جمعیت دو برابر شد، ولی تعداد زندانیان بسیار بیشتر از دو برابر شده، پنج میلیون مصرف كننده مواد مخدر داریم، اینها علائم خوبی نیست، یعنی پیامد ناخواسته تبلیغات و تربیت رسمی عملاً حافظ نظام نبوده بلكه با رشد تعداد زندانی و معتاد همراه بوده). مهم این است كه به دنبال چنین هدفی هستند و متاسفانه چندان دغدغه تقویت رفتار مدنی ندارند.
۵- خانواده: مهم ترین و مؤثرترین نهاد فعال در ایران كنونی نهاد خانواده است. نهاد خانواده می تواند نقش تعیین كننده ای در تقویت رفتار مدنی داشته باشد. فرد در خانواده است كه می فهمد چه كاری را نباید یا باید انجام دهد؛ می فهمد كه «دیگری» یعنی چه؛ می بیند كه اعضای خانواده برای دیگری فداكاری می كنند یا نمی كنند و الی آخر. از این رو خانواده می تواند در تقویت رفتار مدنی نقش بنیادی داشته باشد.
اگر ریشه یابی كنیم در حال حاضر همین حداقل رفتارهای مدنی و انسانی كه در بخشی از روابط اجتماعی ایرانیان قابل مشاهده است، ریشه در خانواده ها دارد. در این میان خانواده هایی موفق تر بوده اند كه به نحوی از پس دو كار برآمده اند: نخست مرتفع كردن حداقلی از مشكلات اولیه معیشتی و دوم برخورداری از حداقلی از فرهنگ مدنی. حرف من این است كه: با توجه به این كه سایر نهاد های جامعه ایران به بخش عمومی و حكومتی مربوط می شوند، شهروندان دستشان برای اصلاح آنها چندان باز نیست و از این رو بیشتر بایستی بر توان بالقوه نهاد خانواده تاكید كرد.
اصلاح طلبان در دوران اصلاحات تلاش برای اصلاح نهادهای عمومی و حكومتی را در دستور كار داشتند. نمایندگانی به مجلس رفتند و یك رئیس جمهور اصلاح طلب بر مسند قدرت قوه مجریه تكیه زد، و كارهای مثبتی هم انجام شد ولی الان امكان اصلاحات مدنی در دستگاه های عمومی ضعیف تر شده است. اما نهادی كه تقریباً در اختیار خود شهروندان است و توان كار دارد نهاد خانواده است. به همین دلیل است كه الان خانواده یك نهاد رهایی بخش است، جایی است كه تقریباً از مانع تراشی های قدرت سیاسی كمی دور است و رفتار مدنی می تواند در آن كاشته شود. در خانواده برخلاف آموزش و پرورش و صدا و سیما دولت حرف اول را نمی زند.
متاسفانه در عرصه عمومی ایران به بعد رهایی بخش خانواده توجه نمی شود و ظرفیت های اساسی این نهاد مورد غفلت واقع شده است. ویژگی های خاص جامعه ایران ایجاب می كند كه ما بیش از پیش به خانواده توجه كنیم. شاید در جوامع دیگر كه دولت به طور مدنی عمل می كند، عرصه عمومی امن است، رسانه های مستقل و آزاد و متكثر در حال فعالیت اند و آموزش و پرورش ده ها سال است كه در جهت تقویت شهروندان عمل می كند، غفلت از ظرفیت های نهاد خانواده چندان عجیب نباشد، چون نهادهای دیگری هستند كه می توانند به وظایف خود عمل كنند. ولی در ایران فعلاً این خانواده است كه می تواند نقش مدنی و رهایی بخشی را به عهده بگیرد.
نكته آخری كه در این مجال می توان به آن اشاره كرد بحث سرمایه اجتماعی است كه خیلی ها را نگران كرده است. سرمایه اجتماعی به تعبیری در ربط با همین رفتار مدنی است كه اگر تقویت شود نوعی سرمایه ناشی از زندگی جمعی پدید می آید. ما غیر از سرمایه مالی، پولی، انسانی و تخصصی سرمایه دیگری به نام سرمایه اجتماعی و مدنی هم داریم كه عبارت است از این كه آدم ها در زندگی جمعی شان اهل گذشت، مدارا، احترام و اعتماد به دیگری و عمل بر مبنای ضوابط باشند. اینكه نظرسنجی ها نشان می دهد ۷۰ درصد مردم ایران به هم اعتماد ندارند، اینكه مردم ایران به نهادهای كلیدی جامعه ایران اعتماد ندارند، یعنی اینكه جامعه ایران از منظر سرمایه اجتماعی وضعیت خرابی دارد. فعلاً اگر بخواهیم سرمایه اجتماعی را جدی بگیریم بایستی ظرفیت های نهاد خانواده را در تقویت رفتار مدنی جدی بگیریم و مورد توجه قرار دهیم. این سخن بدان معنا نیست كه در عرصه نواندیشی دینی یا در عرصه عمومی و حكومتی كاری نمی شود كرد. بلكه به معنای یادآوری در جهت توجه بیشتر به نهادی است كه فعلاً در دست اغلب مردم است. خانواده در ایران فعلی پایگاه مقاومت جامعه در برابر تخریب های ناشی از سیاست های غیرواقع بینانه دولت است. الان كه روند اصلاحات مدنی ضعیف شده علاقه مندان به جامعه ایران نباید از نقش تقویت رفتارها و ارزش های مدنی از طریق خانواده غفلت كنند.
حمیدرضا جلایی پور
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید