جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


حکایت آینه و خشت خام


حکایت آینه و خشت خام
سیاست جوانگرایی دولت جدید كه تغییرات بی سابقه و گسترده مدیریتی كشور را در پی داشت، سر از مجامع علمی درآورد و با بازنشسته شدن ۶ استاد برجسته دانشكده حقوق دانشگاه تهران دامن استادان و اعضای هیات علمی دانشگاه ها را گرفت. استادانی كه چه در بخش علوم سیاسی و چه حقوق خود آینه چند دهه تحولات سیاسی و حقوقی كشور بودند و بسیاری از سیاستمداران، قانونگذاران، قضات و وكلای دادگستری را باید دست پرورده ده ها سال تلاش بی دریغ این استادان دانست. كسانی همچون دكتر عزت الله عراقی، دكتر ابوالقاسم آشوری یا دكتر بهروز اخلاقی كه هنوز هم در رشته های خود حقوق كار، حقوق كیفری و حقوق تجارت بدیلی ندارند و چه بسا اولین نام هایی باشند كه دانشجوی رشته حقوق به محض ورود به دانشگاه با نام آنها آشنا می شود. این استادان بازنشسته نسلی از استادان دانشكده حقوق و علوم سیاسی هستند كه در كنار نام هایی چون دكتر ناصر كاتوزیان، دكتر ابوالقاسم گرجی، مرحومان دكتر حمید عنایت، دكتر جواد شیخ الاسلامی و دكتر ابوالفضل قاضی تجربه درك استادان نسل اول رشته های قضا و سیاست همچون دكتر علی اكبر سیاسی، و... را داشته اند و بسیاری از استادان مبرز دانشگاهی امروز در رشته های علوم سیاسی و حقوق شاگردان آنها هستند. سرچشمه های دانش آنها به حدی جوشان بوده كه چه پیش و چه پس از انقلاب بسیاری از سیاستمداران از جناحین سیاسی كشور و فراتر از آن، از سفره گسترده تجربیات و دانش آنها بهره ها گرفتند و می گیرند. پاره ای از آنها حتی پیش از انقلاب دامن خود را، به سیاست و آلایش های رژیم وقت نیالودند و در فردای انقلاب هم منشاء اثراتی بسیار همچون تدوین پیش نویس قانون اساسی بودند، چنان كه حتی از تحولات دوران انقلاب فرهنگی دهه شصت هم توانستند سرفراز بیرون بیایند و اگرچه در پاره ای موارد با بی مهری هایی مواجه شدند ولی آب رفته به جوی بازگشت و توانستند اعتبار پیشین را به دست بیاورند. اما گذشته از همه اینها در بازنشستگی این چند استاد برجسته دانشگاه تهران چند نكته است كه در مورد آنها به اجمال اشاراتی می رود.
۱- شغل بودن: كشور ایران دستخوش چند پدیده توامان است كه می تواند مسبب بحران و بلكه بحران ها شود. ازجمله جوان بودن جمعیت، بی كاری و نیاز به اشتغال جوانان. چنین مشكلاتی می طلبد كه سیاست های متناسب با آن همچون پائین آوردن سن بازنشستگی و ایجاد شغل های جدید اتخاذ شود. اما در مورد بازنشسته كردن استادان دانشگاه به چند دلیل نمی توان چنین دیدگاهی را پذیرفت؛ نخست آن كه عضویت در هیات علمی دانشگاه ها شغل به مفهوم رایج به حساب نمی آید و از معدود مواردی است كه داشتن دو سمت دولتی كه یكی از آنها آموزشی باشد حتی عهده داری ریاست دانشگاه منع قانونی ندارد. دوم آن كه بازنشستگی این افراد منوط به این است كه جانشینی دست كم با دانش و تجربیات نزدیك به این استادان پیدا شود. حال آن كه در مورد برخی از استادان بازنشسته شده چنین صدق نمی كند و زمان بی نیاز شدن از علم و تجربه آنها نه تنها هنوز فرانرسیده بلكه تا زمانی كه ذهن آنها از زایندگی و جسم شان از حركت باز نایستاده به آنها نیاز است.سوم آنكه حتی اگر استادی دانشگاه شغل به مفهوم متعارف هم محسوب شود، از آن دسته مشاغلی است كه اتفاقاً در سنین پختگی اندیشه و عمل به كار می آید و چه بسا كسان كه پس از بازنشستگی از مشاغلی همچون سیاست، قضا و وكالت، زمان بهره گرفتن از دانش و بینش و تجربه آنها در محافل آكادمیك فرا می رسد و بر فرض دعوت فردی كه چند دوره نماینده مجلس بوده یا چند سال در كسوت قضاوت و وزارت خدمت كرده برای تدریس در دانشگاه حتی اگر مدرك دانشگاهی نداشته باشد نه تنها اشتباه نیست، بلكه بهترین كار ممكن است.
۲- كرامت انسانی: با فرض اینكه در بازنشسته كردن چند استاد برجسته دانشگاه همه مراحل قانونی و عرفی طی شده باشد، اعلام همزمان و بدون اعلام قبلی بازنشستگی آنها با بسیاری از ارزش های اجتماعی و دینی ما ایرانیان همچون احترام به بزرگترها و پاسداشت كرامت انسانی همخوانی ندارد و قرائن نیز نشان از آن می دهد كه این اقدام چندان هم فارغ از بازی های سیاسی و بهره مند از سیاست ورزی نبوده. چنان كه از میان بازنشستگان، دكتر حسین درودیان تا روز بازنشستگی ریاست دانشكده حقوق و علوم سیاسی را عهده دار بوده است و این امر شائبه های سیاسی بودن چنین برخوردهایی را تشدید می كند. از همین نكته می توان به پیامدهای سیاسی چنین تصمیم گیری هایی اشاره كرد كه ناآرامی های دانشجویی چند روز اخیر یكی از آنها است و قطعاً در صورتی كه شرایط داخلی كشور همچون مسائل قومی در آذربایجان، خوزستان و بلوچستان و نیز حساسیت مسائل بین المللی پرونده هسته ای ایران مدنظر قرار می گرفت، تصمیماتی بهتر از این گرفته می شد.جامعه مدنی ایران و به ویژه جامعه دانشجویی نیاز به مرجعیت فكری این استادان دارند و در شرایطی كه جامعه در اثر مسائل قومی و سیاسی ملتهب است وجود استادان باتجربه و بینش و دانش كه دهه های عمر خود را صرف خدمت در راه پیشبرد فرهنگ علم پژوهی، نهادینه كردن قانون و توسعه آموزشی و سیاسی كرده اند، می تواند لنگرگاه ثبات باشد.
در واقع جامعه دانشگاهی به عنوان یكی از ركن های استوار جامعه مدنی می تواند به عنوان واسطه العقد پیمان اجتماعی میان حكومت و مردم از بروز شكاف های سیاسی و فرهنگی در این دو جلوگیری كند و این در صورتی میسر است كه در دانشگاه شأن دانش و دانشمند به یكسان پاس داشته شود. در صورتی می توان انتظار پیشرفت و اعتلای علمی یك جامعه را داشت كه عالمان و بزرگان آن بر صدر بنشینند و قدر ببینند. اینان پیرانی هستند كه هر آنچه ما در آینه نمی بینیم در خشت خام می بینند. در آیین و فرهنگی كه احترام استاد از پدر و مادر واجب تر و جور او از مهر پدر بهتر است. انتظار این است كه درخور شأن و حرمت آنها رفتار شود تا سرمشقی نیكو در اختیار دانشجویانی گذاشته شود كه بر این باوریم آینده را می سازند.
مهران كرمی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید