شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


گوشت در برابر پول


گوشت در برابر پول
● «تاجر ونیزی» در سینماهای تهران
نابغه ای به نام ویلیام شكسپیر: در قبول این واقعیت شك نكنید كه شكسپیر نابغه است. او چیره دست ترین نمایشنامه نویسی است كه در انگلستان ظهور كرده و بعید است ظرف سال های بعد، كسی پیدا شود كه مرتبت و نبوغش بالاتر از او باشد. این همه تئاترشناس كه عمرشان را صرف شناخت كارهای او كرده اند، خوب فهمیده اند كه كارهای شكسپیر، به اقیانوسی عمیق و بی انتها شبیه است كه هیچ وقت به انتهایش نمی رسیم. اما او فقط محبوب تئاتری ها نیست، كارگردان ها و بازیگران سینما هم دوستش دارند. چه آنها كه نخستین تجربه های بازی شان، كار در تئاتر بوده است و چه آنها كه از ابتدا با سینما شروع كرده اند. روی پرده آوردن نمایشی از ویلیام شكسپیر، دغدغه بسیاری از كارگردان ها بوده است، اما همیشه مشكلی بزرگ، پیش روی آنها است: شكسپیر، اساساً به تئاتر تعلق دارد. و برای همین است كه در سینما، وقتی به سراغش می روند، همیشه به نتیجه ای درست و منطقی نمی رسند. هرچند تعداد فیلم های خوبی كه رنگی از شكسپیر را در خود دارند، كم نیست و به خصوص در سال های دهه ،۱۹۹۰ دوباره علاقه به ساختن متن های او در سینما اوج گرفت. شاید «كنت برانا»، كه خود «شكسپیرشناس » (شكسپیرین)ی توانمند است، در این بین نقشی مهم و كلیدی را بازی كرده است.
تاجر ونیزی، كمدی مسیحی یا تراژدی یهودی: با این همه، بعضی نمایشنامه های شكسپیر هستند كه در سینما كم تر از باقی متن ها، مورد توجه قرار گرفته اند، و یكی از متن ها «تاجر ونیزی» است كه شكسپیرشناس ها می گویند یك كمدی فارس است. اما این را هم داشته باشید كه تاجر ونیزی را عده ای یك كمدی مسیحی نامیده اند و عده ای دیگر گفته اند كه متن شكسپیر، یك تراژدی یهودی است. همه چیز بستگی دارد به این كه آن را از كدام سو، و با چه دیدی ببینیم. اگر در موضع «آنتونیو»، یا «بسانیو» باشیم، كمدی است و اگر از دید «شایلاك» و كسانی مثل او به ماجرا بنگریم، طبعاً چیزی جز تراژدی نخواهیم دید. ماجرا روشن و ساده است: با متنی روبه رو هستیم كه وجه انتقادی پررنگی دارد. اما می شود سئوال كرد كه دلیل بی اعتنایی، یا بی توجهی سینما به تاجر ونیزی، در مضمون آن نهفته است؟ به این سئوال، آن طور كه باید، جوابی نداده اند. هرچند یك دلیلش می تواند مضمون انتقادی آن باشد، اما همه چیز در مضمون خلاصه نمی شود. خود متن هم سخت است و تبدیل كردنش به سینما، از آن كارهایی است كه از دست هركسی برنمی آید و تازه، بعضی شكسپیرشناس ها می گویند تاجر ونیزی را نباید یك متن كاملاً شكسپیری دانست، و مثلاً آن قدر كه «هملت»، «مكبث» یا «اتللو» خبر از استعداد او می دهند، نمی شود در تاجر ونیزی به جست وجوی عناصر شكسپیری بود. هرچند می توان سخنانی از این دست را هم با تردید گوش داد.
مایكل رادفورد، ادبیات و تئاتر: رادفورد، یك شیفته واقعی ادبیات است. كارگردانی كه كتاب خواندنش، بخشی از كار روزانه او است و هر هفته (به قول خودش) در صفحه های بررسی كتاب روزنامه ها، چكیده و نقد كتاب ها را زیر و رو می كند، شاید كتابی خواندنی پیدا كند و آن قدر دلبسته اش شود كه تصمیم به ساخت آن بگیرد. درعین حال، او همان كسی است كه رمان مخوف «هزار و نهصد و هشتاد و چهار» (یا: ۱۹۸۴)، نوشته مشهور «جرج ارول» را درست در همان سالی كه نویسنده پیشگویی كرده بود، به فیلم برگرداند، و همان كسی است كه از روی رمانی محبوب، نوشته «آنتونیو اسكارمتا»، فیلم «پستچی» را درباره روزهای تبعید «پابلو نرودا»، شاعر اهل شیلی، ساخت. با این اوصاف، انتخاب های او برای فیلمسازی، از سر تفنن نیست، كارگردان پركاری هم نیست. سر حوصله، و از روی علاقه، داستانی را انتخاب می كند تا فیلمش را بسازد. و یكی از چیزهایی كه باعث می شود فیلم هایش معمولاً طرفداران پروپاقرصی پیدا كنند، همین است. تاجر ونیزی هم یكی از همین فیلم ها است؛ یكی از دیدنی ترین فیلم های او.
مایكل رادفورد سخن می گوید: «پیش از ساختن تاجر ونیزی، فیلم هایی را كه دیگران از روی كارهای شكسپیر ساخته بودند، دیدم و فهمیدم تعداد فیلم های جذاب واقعاً اندك است. تصمیم گرفتم فیلمی بسازم كه مخاطب امروزی، حتی آن كسی كه چیز زیادی از شكسپیر نمی داند، از آن لذت ببرد. وقتی شروع كردم به فكر كردن درباره این متن، دیدم كه شكسپیر، از همان ابتدا، ما را به دل ماجرا می برد. شیوه تئاتری خوبی است، ولی در سینمای روزگار ما جواب نمی دهد. این بود كه جرات كردم و پیش زمینه ای برای این داستان ساختم تا نشان بدهم دعواهایی كه بین آنتونیو و شایلاك پیش می آید، ریشه در چه چیزهایی دارد.»
پیش زمینه به چه كاری می آید: رادفورد در توضیح كار مهمی كه انجام داده می گوید در بیشتر فیلم هایی كه از روی نمایشنامه های شكسپیر ساخته شده، چیز به خصوصی درباره شخصیت ها نمی دانیم، یعنی از یك جای ماجرا وارد می شویم، بدون این كه بفهمیم مثلاً هملت چه پیش زمینه ای داشته است. درست است كه در میانه داستان چیزهایی در این مورد می فهمیم، اما كمی دیر است. باید زودتر از اینها آن اطلاعات را به دست بیاوریم. و در تاجر ونیزی هم این اتفاق افتاده است. در متن شكسپیر، صحنه ای را كه آنتونیو، به صورت شایلاك تف می اندازد، نمی بینیم. اما رادفورد آن را به فیلمش اضافه كرده تا همه چیز كامل تر به نظر برسد.
شكسپیرشناس ها و تاجر ونیزی رادفورد: كاملاً طبیعی است كه شكسپیرشناس ها از دخل و تصرف های رادفورد دلخور باشند. آنها كنت برانای شیفته شكسپیر را هم به باد انتقاد گرفتند، چه رسد به رادفورد، كه مهم ترین دغدغه اش، فیلم بودن تاجر ونیزی بود، نه شكسپیری بودنش. با این همه رادفورد به حرف ها و غرولندهای آنها بی اعتنایی كرد و چندباری اعلام كرد كه تنها هدفش این بوده است كه تماشاگران فیلم، از دیدنش خسته نشوند و تا پایان فیلم روی صندلی خود بنشینند. در عین حال، یكی از آن نكته هایی كه رادفورد به زبان آورد و صدای شكسپیرشناس ها این بود كه مردم در قرن شانزدهم، با شعر حرف نمی زده اند! به كمك همین نكته بود كه او در دیالوگ ها هم تغییراتی داد و آنها را ساده تر از آن چه واقعاً هستند درآورد. حالا در فیلم، دیالوگ هایی را می شنویم كه رنگی از كلمات شكسپیر دارند، اما لزوماً همان چیزهایی نیستند كه او روی كاغذ نوشته است.
ال پاچینو و جرمی آیرونز: دو بازیگر كه نقش های اصلی فیلم را بازی می كنند، برنده های جایزه آكادمی اسكار هستند. پاچینو، مشهورتر از آن است كه نیازی به معرفی داشته باشد و آیرونز هم هرچند به اندازه پاچینو مشهور نیست، اما بازیگر درجه یكی است و چند بازی درجه یك در كارنامه اش دارد كه برای ماندگاری اش كفایت می كند. مهم ترین چیزی كه رادفورد در این فیلم با آن روبه رو بود، تفاوت سبك بازی این دو نفر بود. پاچینو، دانش آموخته مكتب بازیگری «لی استراسبرگ» و «بازیگری متد» بود و آیرونز در یكی از مدارس كلاسیك بازیگری انگلستان، بازی را آموخته بود. طبیعی بود كه بازی آنها شباهتی به هم نداشته باشد. رادفورد، به مرور فهمید كه بهتر است درباره كیفیت بازی با آنها صحبت نكند و تنها چیزی كه باید به آنها گوشزد كند، این است كه دارند در فیلمی بازی می كنند كه نام شكسپیر هم در آن دیده می شود.
فیلم به روایت یك منتقد: «جیمز براردینلی»، ریویونویس آمریكایی، درباره تاجر ونیزی این گونه نوشته است: (نقل به مضمون) مسئله اساسی فیلم، چگونگی و كیفیت رفتار ضدقهرمان است؛ یعنی شایلاك. قهرمان فیلم و نمایشنامه او نیست، درحقیقت این بسانیو است كه باید مفتخر به چنین لقبی شود، اما درست به این دلیل كه بسانیو آدمی است كسل كننده و تخت، این موهبت نصیب شایلاك شده و كسی بسانیو را به ذهن نمی سپرد. بهترین صحنه ها و دیالوگ های نمایش شكسپیر هم به شایلاك تعلق دارند.
پاچینو به نقش شایلاك: «فیلیپ فرنچ»، ریویونویس انگلیسی هم درباره بازی پاچینو، به نكته ای مهم اشاره كرده است، این كه او، با صدایی كه از ته حلق بیرون می آید، با رفتاری كه بیش از هرچیز پرخاشگرانه است، كاری می كند كه بین مقام و مرتبت از دست رفته اش از یك سو، و آرزوی انتقام از سویی دیگر، توازن برقرار می شود. بازی قوی و تسلطش بر صحنه، او را یك ایتالیایی مادرزاد نشان می دهد. شایلاك، آدمی است گوشت تلخ و تندمزاج و بدبین، كه دنیای خوشگذران و پوچ مردمان شهر ونیز را كنار گذاشته است.
چرا فیلم را روی پرده ببینیم: به دلیلی كاملاً ساده و البته مهم. فیلم های سینمایی را برای نمایش در سینماها می سازند. همه چیز در فیلم های سینمایی حساب شده است، ابعاد اشیا، یا چگونگی ورود و خروج بازیگر و همین طور نور و رنگ و جزئیاتی كه فیلم را می سازند. این همه، در سینما است كه معنا پیدا می كند. در یكی از تالارهای تاریكی كه تنها نورش، همان تصویرهایی است كه روی پرده سینما می افتد. درست است كه بخشی از این چیزها را می شود در صفحه كوچك تلویزیون هم دید، و درست است كه سینمای خانگی، این روزها، محبوب بسیاری از آدم ها است، اما سینما چیز دیگری است و تا همین فیلم تاجر ونیزی را روی پرده تماشا نكنید، نمی توانید بفهمید كه صورت ال پاچینو، وقتی با تركیبی از وقار و خشم راه می رود، وقتی عصبی می شود و بد و بیراه می گوید، چه حالتی پیدا می كند و صدایش چگونه می شود. فیلم را در یكی از نمایش های شبانه اش (در سینماهای فرهنگ، سپیده و فرهنگسرای هنر) تماشا كنید تا به پاسخی برای این پرسش ها برسید. بعید است پس از تماشای فیلم، حس كنید كه از دیدنش لذت نبرده اید.
‌● شناسنامه فیلم
▪ تاجر ونیزی (The Merchant of Venice)
فیلمنامه نویس و كارگردان: مایكل رادفورد، بازیگرها: ال پاچینو (شایلاك)، جرمی آیرونز (آنتونیو)، جوزف فاینس (بسانیو)، لین كالینز (پورشیا)، زلیخا رابینسن (جسیكا)، كریس مارشال (گراسیانو)، چارلی كاكس (لورنزو)، هدر گلدن هرش (نرسیا)، محصول مشترك: ایالات متحد آمریكا، ایتالیا، لوكزامبورگ و بریتانیای كبیر، سال نمایش: ،۲۰۰۴ مدت نسخه اصلی: ۱۳۸ دقیقه، پخش در ایران: بنیاد سینمایی فارابی.
محسن آزرم
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید