پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

چگونه قرآن بر خاتمیّت پیامبر اسلامی گواهی می دهد؟


چگونه قرآن بر خاتمیّت پیامبر اسلامی گواهی می دهد؟
بسیاری از افراد سؤال می كنند كه مسلمانان جهان به پیروی از كتاب آسمانی خود بر این مطلب اتّفاق نظر دارند كه پیامبر اسلام خاتم پیامبران و آخرین سفیر الهی است كه برای هدایت بشر برانگیخته گردیده و آیین و كتاب و قرآن او، آخرین آیین و كتاب آسمانی است كه برای جامعه بشری فرو فرستاده شده است; اكنون بفرمایید در كجای قرآن به خاتمیّت پیامبر اسلام تصریح شده تا از این طریق، هرگونه راه شكّ و تردید به روی افراد بی غرض بسته شود.
نخست باید توجّه نمود كه شرایع آسمانی اگرچه در آغاز نظر به صورت شریعت های مختلف جلوه می كند و انسان تصوّر می كند ادیان متعدّد و گوناگونی برای بشر عرضه شده و رابطه آنها از هم گسسته است و حدّ مشتركی میان آنها وجود ندارد، ولی حقیقت برخلاف این تصوّر است; بلكه از روز اوّل، اركان نخستین شریعتی كه به وسیله حضرت نوح برای بشر عرضه شده(۱) با حقیقت شریعتی كه برای پیامبر خاتم نازل گردیده، یكی است و جهات مشترك زیادی میان آنها وجود دارد كه همه آنها را به صورت یك آیین واحد و به هم پیوسته كه به مرور زمان و تكامل اجتماع تكامل یافته است، در آورده و سرانجام به شكل یك آیین جامع كه بشر را از هر نوع تشریع و قانون بی نیار ساخته، عرضه شده است.
از این نظر، قرآن اعلام می كند كه از روز نخست خداوند جز یك آیین كه آن هم آیین «اسلام» است، آیین دیگری برای بشر تشریع نكرده است(۲) و هرگاه بشر از غیر این آیین پیروی كند، از او پذیرفته نخواهد شد.(۳)
قرآن مجید، افكار گروهی را كه ابراهیم قهرمان توحید را یهودی و یا نصرانی معرّفی می كنند، سخت تخطئه كرده و می گوید: ابراهیم مسلمانی بیش نبوده است.(۴)
بنابر این، شرایع آسمانی در حقیقت، شریعت واحدی هستند كه بر اثر تكامل اجتماعات بشری و پیدایش نیازمندی های روز افزون، تكامل یافته و سرانجام به صورت یك آیین جامع به وسیله خاتم پیامبران برای بشر عرضه شده است و در حقیقت این آیینها بسان كلاس های مختلفی هستند كه از دبستان شروع و به دوره دكترا منتهی می گردد.
● دلایل خاتمیّت
مسأله خاتمیّت و خاتم بودن پیامبر عالیقدر اسلام از نظر علما و دانشمندان اسلامی، از ضروریّات دین و بدیهیّات آیین مقدّس اسلام به شمار می رود و هر فرد بیگانه و اجنبی، پس از تماس با افراد و جامعه های اسلامی، این حقیقت را بخوبی درك و لمس می كند و هرگز ممكن نیست كه فردی در یك محیط اسلامی زندگی نماید، امّا موضوع خاتمیّت به گوش او نخورد و از آن آگاه نگردد و این خود نشانه ضروری بودن مسأله خاتمیّت پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) است.
هرگاه از «ضروری» بودن آن و این كه خاتمیّت مورد اتّفاق و اجماع مسلمانان جهان است بگذریم، از میان آیات قرآن ورشنترین آیه ای كه بر خاتم بودن پیامبر اسلام تصریح می كند، آیه زیر است: «ما كانَ مُحَمّد اَبا اَحَد مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللهِ و خاتَمَ النَّبِیّینَ وَ كانَ اللهُ بِكُلِّ شیء عَلیماً; محمّد(صلی الله علیه وآله) پدر هیچ یك از مردان شما نبوده و نیست; ولی رسول خدا و ختم كننده و آخرین پیامبر است و خداوند به همه چیز آگاه است!»(۵)
برای روشن شدن مفادّ آیه، لازم است كه پیرامون لفظ «خاتم» توضیح داده شود; خاتم در لغت عرب، به چیزی گفته می شود كه با آن آخر نامه مُهر می گردد. در گذشته مُهر انسان به جای امضا او بود و هم اكنون اسناد و نامه های مهم را علاوه بر امضا، مهر نیز می كنند و در دوایر دولتی و مقامات رسمی، مهر اداره موقعیّت خود را هنوز حفظ كرده است. مُهرِ نامه و یا سند، علاوه بر این كه گواه بر صحّت انتساب آن به دارنده مهر است، خود دلیل بر ختم و پایان یافتن نامه و سند، به شمار می رود و در نتیجه محتویات نامه و یا سند، تا آن جا اعتبار دارد كه در محدوده مهر قرار گیرد و چیزی كه خارج از محدوده مهر باشد از اعتبار ساقط بوده و ربطی به صاحب مهر ندارد.
در گذشته برای بستن در ظرف هایی كه محتویاتی مانند عسل و سركه و انواع مایعات داشت به جای وسایل امروز، از قیر و یا گل مخصوصی(۶) استفاده نموده، سپس روی آن را مهر می كردند تا دلیل بر دست نخوردگی آن باشد.(۷)
خلاصه «خاتم» یعنی چیزی كه با آن نامه ها و اسناد و دفاتر و ظروف مهر می شد(۸) و اگر در زبان عرب به انگشتر «خاتم» می گویند برای این است كه در گذشته مهر آنان، انگشتر آنها بود، و سلاطین و شیوخ قبایل و بزرگان مملكت، نامه و اسناد خود را با انگشتر خود كه معمولا نام شخص در آن حك می شد، مهر می كردند.(۹)
هنگامی كه پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) تصمیم گرفت دعوت خود را گسترش دهد و با پادشاهان و زمامداران وقت مكاتبه نموده و سفیری اعزام نماید، دستور داد تا برای او انگشتری تهیّه نمایند كه در آن «محمّد رسول الله» حك گردد، وی تمام نامه های خود را با آن انگشتر مهر می كرد.(۱۰)
بنابر این، معنای ابتدایی «خاتم» انگشتر نیست، بلكه مفادّ اوّلی آن همان وسیله ای است كه با آن نامه و اسناد و احیاناً درهای ظروف مُهر می شد و اگر به انگشتر خاتم می گفتند، برای این بود كه با آن دو كار انجام می گرفت.
امروزه نیز در كشورهای عربی به انواع مهرها - از فلزّی گرفته تا پلاستیكی - كه با آن نامه و اسناد و دفاتر دولتی مهر می گردد و یا خانه و انبار و مؤسّسه ای لاك و مهر می شود، «ختم» می گویند.
روی این بیان، معنای «خاتم النّبیین» روشن گردید; زیرا مفادّ آن این است كه محمّد(صلی الله علیه وآله) شخصیّتی است كه با او درهای نبوّت كه از زمان حضرت آدم تا زمان وی به روی بشر باز بود، مهر و بسته شد و این فیض الهی بر اثر بی نیازی جامعه انسانی از پیامبر و دین مجدّد، به پایان رسید و بار دیگر پیامبری پس از وی نخواهد آمد و همان طور كه با مهر، پایان یافتن محتویات نامه اعلام می گردد و می رساند كه مقصود نویسنده از نامه به آخر رسیده است، همچنین با اعزام پیامبر اسلام، پایان یافتن این فیض و به آخر رسیدن و ختم جریان این موهبت الهی، اعلام گردید و غرض از اعزام رسل و پیامبران به آخر رسید، گویی كه وجود او بسان مهر است كه به باب نبوّت خورده و این در را برای ابد به روی بشر بسته است.
● تصرّف ناروا در معنای خاتم
خنده آرو، تصرّف نابجا و مضحكی است كه برخی از فِرَق ضالّه درباره «خاتم النّبیین» انجام داده اند و برای اغوای مریدان خود چنین وانمود كرده اند كه مقصود از «خاتم» در آیه، همان انگشتر است و هدف از تشبیه پیامبر به انگشتر بیان موقعیّت پیامبر در میان پیامبران می باشد، زیرا همان طور كه انگشتر زینت دست به شمار می رود، همچنین وجود پیامبر اسلام در میان پیامبران زینت آنان می باشد.
این تأویل به قدری سست است كه حتّی پایه گذار این مسلك و حزب، در برخی از كتاب های خود ناچار شده است كه خاتم را به همان معنای صحیح خود تفسیر كند و این تأویل غلط را رها سازد.(۱۱)
تفسیر خاتم به انگشتر، یك نوع خیالبافی است كه برای فریب دادن ساده لوحان صورت گرفته است و هرگز در لغت عرب معنای واقعی «خاتم»، انگشتر نیست; بلكه همان طور كه گفته شد به معنای چیزی است كه با آن اسناد و دفاتر را مهر می كردند و اگر به انگشتر نیز خاتم می گفتند به این دلیل بود كه با آن نیز نامه و دفتر و سند را امضا و مهر می كردند.
ما در تفسیر قرآن هرگز حق نداریم از پیش خود برای لغتی معنایی بتراشیم، بلكه باید از استعمالات رایج در میان عرب زبانان پیروی كنیم; در صورتی كه هیچ گاه در لغت عرب لفظ خاتم كنایه از زینت به كار نرفته و هرگز نمی گویند فلانی خاتم خانواده خود است و مقصود این باشد كه او زینت آنهاست و اگر هدف از توصیف پیامبر به خاتمیّت، بیان موقعیّت او در میان آنان بود و این كه او زینت این گروه است، لازم بود از استعمالات رایج در این زمینه پیروی نموده و بگوید: پیامبر اسلام «تاج» و «اكلیل» انبیاست.
چهارده قرن همه مسلمانان جهان از این لفظ همان معنای خاتمیّت را فهمیده اند و در احادیث اسلامی در بیان موقعیّت پیامبر نسبت به خاتمیّت این لفظ به كار برده شده است.
امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «اِنَّ اللهَ خَتَمَ بِنَبِیِّكُمُ النّبِیینَ، فَلا نَبِیَّ بَعْدَهُ، وَ خَتَمَ بِكِتابِكُمُ الْكُتُبَ فَلا كِتابَ بَعْدَهُ وَ اَنْزَلَ فیهِ تِبْیانُ كُلِّ شَیء; خداوند به وسیله پیامبر شما باب نبوّت را ختم نمود، دیگر پس از او پیامبری نخواهد آمد و با كتاب او به نزول كتاب آسمانی پایان داده، پس از آن دیگر كتابی نازل نخواهد شد; این كتاب روشنگر همه چیز است!»(۱۲)
برخی از آنان تصرّف نابجای دیگری در لفظ «خاتم» نموده اند و می گویند كه خاتم در آیه به معنای مُهر است، ولی هدف از توصیف پیامبر به «خاتم پیامبران» همان تصدیق حقّانیّت انبیای گذشته است; زیرا همان طور كه مهر گواهی بر صحّت مضامین یك نامه می دهد، همچنین پیامبر اسلام نیز بر صحّت و استواری همه پیامبران گواه است.
این تفسیر از نظر بی پایگی دست كمی از اوّلی ندارد، زیرا درست است كه مهر بر صحّت یك نامه گواهی می دهد، ولی هرگز در لغت عرب سابقه ندارد به شاهد و گواه، خاتم بگویند بطوری كه اگر كسی پای نامه ای را امضا كرد و یا بر حادثه ای گواهی داد، بگویند او «خاتم» است.
گذشته از این، تصدیق انبیا از خصایص پیامبر اسلام نیست و هر پیامبر بعدی نه تنها مصدّق پیامبر پیشین، بلكه تمام انبیای گذشته بوده است; خداوند حضرت مسیح را چنین معرّفی می كند: «وَ اِذْ قالَ عِیسَی بْنُ مَرْیَمَ یا بَنی اِسْرائیلَ اِنِّی رَسُولُ اللهِ الَیْكُمْ وَ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْراهِٔ; و (به یاد آورید) هنگامی را كه عیسی بن مریم گفت: ای بنی اسرائیل! من فرستاده خدا به سوی شما هستم در حالی كه تصدیق كننده كتابی كه قبل از من فرستاده شده [= تورات] می باشم».(۱۳)
ضمناً باید توجّه داشته باشیم كه دلایل قرآنی خاتمیّت منحصر به این آیه نیست، بلكه آیات متعدّد دیگری بر خاتمیّت رسالت جهانی پیامبر اسلام گواهی می دهد و برای اختصار فقط به بیان یك آیه پرداختیم.
. شاید برای گروهی تصوّر این مطلب كه نخستین شریعت آسمانی برای بشر، به وسیله حضرت نوح عرضه گردیده است مشكل باشد و با خود بگویند: چگونه می توان گفت برای نخستین بار شریعت آسمانی به وسیله حضرت نوع برای بشر عرضه شده است، در صورتی كه پیش از وی پیامبرانی برای هدایت بشر برانگیخته شده بودند؟ ولی با توجّه به یك مطلب این مشكل خود به خود برطرف می شود و آن این كه اعزام انبیا همراه با فرستادن شریعت نیست; زیرا مقصود از شریعت یك رشته قوانین فردی و اجتماعی است كه بشر را به سوی تكامل مادّی و معنوی سوق دهد; فرستادن چنین شریعتی فرع استعداد و آمادگی فكری و روحی بشر برای پذیرش آن است و تا شایستگی برای درك مفاهیم دین و نیاز به جعل قوانین در بشر پیدا نشود، انزال شریعت و جعل قوانین برای آنان لغو و بیهوده خواهد بود.
از این نظر برنامه پیامبران پیش از نوح بسیار ساده بوده و از حدود دعوت به مسائل فطری كه هر فرد با سرشت انسانی آن را درك می كند تجاوز نمی كرد و بر اثر كمی استعداد و نبودن زندگی دسته جمعی در میان انسانها كه شارع را برای تشریع قوانین ملزم سازد، سفرای آسمانی برای بشر از طرف خداوند حامل پیامی خاص و شریعتی نبوده و فقط مأمور بودند كه آنها را به سوی ادراكات نخستین انسانی مانند توجّه به خدا و نیكی به انسان ها و دوری از ظلم و تجاوز و... كه برای انسانها فطری و قابل درك است هدایت نمایند.
صاحب اثر : ناصر مکارم شیرازی
منبع : پایگاه دفتر آیت العظمی مکارم شیرازی مدظله
. اِنَّ الدّینَ عِنْدَ اللهِ الاِسْلام (سوره آل عمران، آیه ۱۹)
. وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الاِسْلامِ دیناً فَلَنْ یُقَبَلَ مِنْهُ (سوره آل عمران، آیه ۸۵)
. ما كانَ اِبْراهیمُ یَهُودِیّاً وَ لا نَصْرانیّاً وَ لكِنْ حَنیفاً مُسْلِماً و ما كانَ مِنَ المُشْرِكینَ (سوره آل عمران - آیه ۶۷)
مقصود از اسلام در این آیات همان تسلیم در برابر اراده خداست بطوری كه جز خداوند ولیّی برای خود اختیار نكند.
. سوره احزاب، آیه ۴۰.
. در لغت عرب به آن «ختام» می گفتند و مقصود از آیه «وَ خِتامُهُ مِسْكَ» نیز همین است، یعنی چیزی كه با آن درهای مایعات بهشتی را لاك و مهر می كنند، بوی مشك می دهد.
۷. مقدّمه ابن خلدون، جلد ۱، صفحه ۲۲۰
. در كتاب های لغت و تفسیر، هنگامی كه لفظ خاتم را تفسیر می كنند می گویند: «خاتم» به معنای «ما یختم به» است، یعنی چیزی كه با آن نامه و سند و غیره مهر می شود.
. مقدّمه ابن خلدون، جلد ۱، صفحه ۲۲۰.
۰. طبقات كبری، جلد ۱،صفحه ۲۵۸.
۱. اشراقات، صفحه ۲۹۲.
۲. وافی، جزء ۲، صفحه ۱۴۴.
۳. سوره الصّف، آیه ۶.
منبع : سایت پیامبر اعظم


همچنین مشاهده کنید