چهارشنبه, ۲۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 17 April, 2024
مجله ویستا


دزدی که پدر می شود


دزدی که پدر می شود
● «كودك» (The child)
محصول: بلژیك و فرانسه (۲۰۰۵)،كارگردان ها: ژان پی یر داردن و لوك داردن،بازیگران: ژره می رنیه، دبورا فرانسوا و ژره می سیگارد،مدت: ۹۵ دقیقه
ریچارد فالكون:«كودك» یك كار مینی مالیستی، نورئالیستی و اثری انسانی از برادران داردن بلژیكی است كه نشان می دهد سینمای آنها مطابق با مفاهیم (ولو غیر متعارف) اوایل قرن بیست و یكم است.سونیا و برونو زوج جوانی را تشكیل داده اند و با حداقل زندگی می كنند و شاید فقط به زیستن صرف و نفس كشیدن هم در دل یك شهر صنعتی بلژیك راضی باشند. (فیلم در سرایین، شهر زادگاه برادران داردن ساخته شده است.) اما به نظر می رسد كه همین نیز از آنها دریغ شده است.رنج اصلی را سونیا می برد كه وقتی همراه با نوزادش به آپارتمان محل زندگی اش باز می گردد، می بیند كه برونو آنجا را به یك نفر دیگر رهن داده است. اولین صدایی كه ما در فیلم شنیده ایم، صدای جیغ بچه است اما باید به زودی وارد صدای ترافیك شهر شویم زیرا سونیا در شهر به راه می افتد تا همسرش را بیابد. وقتی سونیا او را پیدا می كند، برونو را مردی بی خیال می یابد كه با هر چیزی خوش است. او در زندگی روزمره و بی هدفی غرق است و اصولاً برایش فرقی هم نمی كند.كاراكتر اول «روزه تا» فقط می كوشد یك شغل مناسب و آبرومندانه پیدا كند و خارج از چارچوب های تحمیلی اداری، یك زندگی خوب داشته باشد. برونو نیز همان خودشیفتگی را در خصوص افكار و اهدافش دارد اما با این فرق كه ترجیح می دهد كار نكند و از هر طریق ساده تری درآمد كسب كند و چه راهی آسان تر از سرقت؟!
حتی وقتی سونیا روزی به او توصیه می كند كاری به دست بیاورد، زیر خنده می زند. برونو حتی یك ضدقهرمان هم نیست و كسی است كه حاضر است هر بها و قیمتی را برای راحت زیستن بپردازد و یك روز همراه با سونیا طوری پول به دست آورده از راه یك خلاف جزیی را خرج می كند كه انگار اصلاً فردایی وجود ندارد.
با این حساب بسیار طبیعی است كه وقتی نگهداری از بچه نوزاد به برونو واگذار می شود و او كودك بی گناه را هم معامله می كند و می فروشد، بیننده فیلم بیشتر بر او خشم می گیرد و فزون تر از گذشته حالش از دست وی به هم می خورد.سونیا مجبور می شود برخیزد و مقابل برونو بایستد و تاكید كند كه بچه اش را بازخواهد یافت و از این به بعد است كه تغییراتی را در برونو می یابیم. وقتی سوار بر اتوبوس می شود، به خودش به خاطر واگذاری كودكش نهیب می زند. با این حال هم او و هم سونیا غرق در تضادهای مختلف هستند و زندگی برای هردویشان فقط مشتی بهانه است. سونیا از افراد تازه ای كه در خانه او مستقر شده و آنجا را گرفته اند، خواهش می كند كه لااقل دستگاه شارژ باطری اش را به او بازگردانند و برونو تا تحت فشار قرار می گیرد مدعی می شود كه اگر در زمان بستری بودن سونیا در بیمارستان نتوانسته است با او تماس بگیرد، به خاطر خراب بودن «سیم كارت»اش بوده است.حالا كه برونو می خواهد بچه اش را بیابد و سرانجام یك پدر حقیقی شود، در ابتدا نمی تواند زیرا راه تماسی برای او نمانده است و حتی موبایلی كه او را با خلافكاران ارتباط می داد دیگر در دسترس او نیست. در این مقاطع و سكانس ها برادران داردن از عناصر زمان، مكان، صدا و فضا و حتی نشانه ها به بهترین نحو برای توصیف زندگی پوچ این كاراكتر بهره می گیرند ولی حتی لحظه معاوضه شدن بچه نیز احساسی را برنمی انگیزد كه بیننده بتواند بر اساس آن برونو را ببخشد و او یك محكوم ابدی است زیرا حاضر است هر چیزی را بفروشد، حتی با این كه برادران داردن به ما می گویند كه وی مدتی پس از تولد فرزندش واقعاً موجودی متفاوت شده و می خواهد «آدم» شود!سرانجام برونو اعتراف می كند كه می خواهد دیگر خودش یك كودك نباشد و بزرگ شود و در قبال دیگران احساس مسئولیت كند و این زمانی است كه ما با دوربین داردن او و سونیا را در «اتاق ملاقات» یك زندان مشاهده می كنیم. اینك اشك های یك بچه از چشم های او می بارد.
● خلاصه داستان
در منطقه فلاندرز بلژیك و در زمان حاضر قرار داریم و سونیا كه تازه وضع حمل كرده است درمی یابد همسرش در غیاب او خانه مسكونی شان را به افرادی رهن داده است و در نتیجه ناچاراً در كوچه و خیابان ها به حركت درمی آید تا برونو را بیابد.او برونو را در حالی می یابد كه در تدارك یك جیب بری در بیرون یك رستوران است. این دو ظاهراً صلح می كنند اما برونو می شنود كه كسانی هستند كه حاضرند برای قیمومیت كودكان و به عهده گرفتن اداره آنها پول خوبی را بپردازند. او این كار را می كند و بچه را به افرادی كه ما در پشت یك فنس نمی بینیم واگذار می كند و صریح تر بگوییم در ازای دریافت مبلغی می فروشد. وقتی او قضیه را به سونیا می گوید و پول حاصله را نشان می دهد همسرش غش می كند. سونیا در بیمارستان بستری و برونو از دست پلیس متواری می شود و تصمیم می گیرد كه بچه را بازیابد. او خلافكاران و خریداران بچه را پیدا می كند و پول را به آنها پس می دهد و بچه را تحویل می گیرد اما به او می گویند كه این كافی نیست و باید هر هفته از طریق سرقت چیزهایی را برای آنها جور كند و پولی را به دست شان برساند.برونو به نزد سونیا بازمی گردد اما او برونو را از خانه بیرون می كند. سرقت های برونو و دوستش استیو در سطح شهر ادامه می یابد تا این كه استیو زندانی می شود و برونو هم بخشی از پول های سرقت شده را به باشگاه پلیس می برد و خودش را تحویل می دهد. سكانس پایانی فیلم، نشان دهنده صلح مجدد سونیا و برونو در زندان است. حالا هم بچه آنجا است و هم «برونو»یی كه می خواهد بزرگ شود و زندگی غیرمسئولانه را كنار بگذارد و برخلاف فرزند بازیافته اش، دیگر یك كودك نباشد.
ترجمه: وصال روحانی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید