جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


تلخی


تلخی
● نگاهی به فیلم لئا پخش شده از سینما ماوراء
فیلم لئا در واقع داستان تاثیر عواقب جنگ بر زندگی مردمانی است كه همواره هزینه و خسارت جنگ طلبی و آتش افروزی حاكمان را داده اند. لئا دخترك كوچك از همان اول قربانی این محیط می شود و در اثر تجاوز به مادرش به طور نامشروع به دنیا می آید. در كشمكش بین پدر و مادرش باز او قربانی می شود و مادر را از دست می دهد (كشته می شود) و پدر را هم نیز(به حبس ابد محكوم می شود). دوران تنهایی لئا آغاز می شود، تنهایی ای كه روح شاعرانه او را مخدوش و مصلوب می سازد و آرامش را از او دور می كند. این شوك بزرگ در روح و جسم نحیف و بیجان لئا می ماند و در ظاهر هم به شكل لكنت زبان شدید جلوه می كند.
دایی لئا كه سرپرستی او را دارد در برابر وسوسه پیشنهاد خرید او نمی تواند مقاومت كند و فشار اقتصادی ناشی از دوران بعد از جنگ و نبود رابطه عاطفی بین او و لئا سبب می شود تصمیم به فروش او بگیرد. لئا كه در كودكی مانند یك گوسفند با او برخورد می شود (در صحنه كوتاه كردن موهایش شاهد این برخورد هستیم) در دوران جوانی همانند یك اسب به تعبیر پدرخوانده اش فروخته می شود تا داستان تراژیك زندگی اش پایانی نداشته باشد. او با نیت كار البته به زور همراه اشترلو می رود تا نوعی دیگر از محنتی كه تمام عمر داشته را تجربه كند. اشترلو مردی به جا مانده از جنگ آنطور كه خودش می گوید بیست سال خشونت و كشتار و سر و كار داشتن با گلوله سرد دیگر جایی برای لبخند و زیستن همانند بقیه آدم ها برایش باقی نمی گذارد و این از بخت سیاه لئاست كه شباهتش به همسر اول اشترلو چنین سرنوشتی برایش به وجود آورده است.
لئا این زن تنها به تمام معنا نمونه آدم هایی است كه بدبخت به دنیا می آیند و هیچ انتخابی ندارند و قربانی شوم سرنوشت اند و تنها مرگ می تواند آرامش را به آنها هدیه كند.
آموزه های اشترلو و دستاوردش از دوران جنگ خشونت و سنگدلی است كه ارمغان او برای لئاست. صحنه های برخورد مستبدانه اشترلو با لئا و به خصوص بستن دستانش با دستبند به جا مانده از جنگ، بسیار دردآور و تاثیرگذار است. همین زنجیر است كه لئا را به یاد كودكی شومش می اندازد و سیكل بسته ای كه زندگی او را در این جهان تشكیل داده است. لئا كه توسط پدرخوانده اش اغفال شده، وقتی متوجه منظور اشترلو می شود عدم رضایت خود را در ازدواج اجباری نشان می دهد و در واقع همانند مادرش مورد تجاوز دوباره قرار می گیرد. اصلاً فیلم درباره تجاوز است، تجاوز به صلح، تجاوز به حقوق افراد، تجاوز به آزادی آدمی، تجاوز به حق انتخاب و تجاوز به انسانیت.اما با وجود این وقتی اشترلو از خشونت جواب نمی گیرد و با پاییدن لئا متوجه ذوق شاعری او می شود و مهمتر از این پی به گذشته پر اندوه او می برد، درمی یابد كه دردی مشترك بین آنها وجود دارد و آن هم قربانی بودن و گذشته سرشار از رنج است. اشترلو به تدریج از لئا تاثیر می پذیرد و نرم تر می شود چرا كه او نیز دیگر از زندگی قبلی اش خسته شده و می خواهد نوعی دیگر از زیستن را تجربه نماید و احساس نیاز شدیدی به روح لطیف لئا می كند. لئا هم با دیدن عكس ها و دربه دری اشترلو در می یابد كه خشونت او نه از روی خودخواهی كه محیطی و به سبب عوامل خارجی بوده است.
اشترلو توصیه های واندا، زن مترجم را گوش می كند و با خریدن دسته گل مورد علاقه لئا سعی دارد از راه عطوفت دل او را به دست آورد و خودش نیز تمرین عاطفه می كند. سفارش واندا مبنی بر اینكه: «وقتی زنی خندید در دستان شماست» راه اهلی كردن لئا را به او نشان می دهد. اشترلو به تدریج می فهمد كه شاید بتوان با اهرم قدرت بر كسی احاطه یافت اما بر احساسات و فكر و اندیشه و عواطف او نمی توان مسلط شد. كم كم الفتی بین آنها درمی گیرد به طوری كه دیگر حاضر نمی شود نزد پدرخوانده اش برگردد. لئا با وجود لكنت زبان سعی در ارتباط با محیط دارد چنانكه تمبر نشانه این ارتباط است. نورپردازی و رنگ های تیره و سرد به خصوص در فصل های آزار بدنی و تنبیه فیزیكی لئا به خوبی برملا كننده تلخی درون اوست. فیلمبرداری خوب فیلم به ویژه در اواخر آن انعكاس دهنده شادی و رهایی لئا است از غم های فراوانی كه در سراسر زندگی اش داشته است و همین طور نوید دهنده و پیش زمینه رهایی كامل او از دنیایی است كه برای او جز آوارگی و محنت نداشته است. صحنه كارگاهی كه توسط اشترلو مرتب شده و آثار نقاشی لئا را به نمایش گذاشته دربرگیرنده لحظات شاد زندگی اوست كه مسلماً زیاد ماندگار نخواهد بود. این نشاط موقتی برای لئا كه به تراژدی خو كرده به نظر می رسد همانند سمی است كه روح ظریف و حساس او نمی تواند چنین نوسانی را تحمل كند و شاید بدین خاطر است كه در ادامه با اندك خوشی كنار ساحل دچار حمله مغزی می شود و به آرامش ابدی می رسد و اشترلو هم احساس و عاطفه از دست داده اش را بازمی یابد.
مجتبی عبداللهی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید