پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

بازداشت ۳ هزار تن ازشخصیت های مصری


بازداشت ۳ هزار تن ازشخصیت های مصری
●سركوب مطبوعات
دكتر محمدحسنین هیكل سردبیر الاهرام دردنباله خاطرات خود پیرامون وضع مطبوعات در آخرین سال های فرمانروایی سادات می نویسد:
بدین گونه، تنها عنصر باقیمانده از عناصر توازن وتعادل وحسابرسی و مقابله باعملكردهای مستبدانه رژیم، مطبوعات بود. وقتی سردبیر الاهرام بودم، موفق شدم پرزیدنت «جمال عبدالناصر» را متقاعد كنم با نظام حاكم بر روزنامه فرانسوی «لوموند» به عنوان پایه و اساس تأكید مجدد استقلال روزنامه های مصری ، موافقت كند.
سادات با پیشنهاد من موافقت كرد كه «الاهرام» ، این تجربه را آغاز كند. براساس این نظام، كارگران و روزنامه نویسان و كارمندان اداری در واقع هیأت تعاونی و مالك روزنامه هستند. در آغاز سال ۱۹۷۴ وقتی «روزنامه الاهرام» را ترك كردم، پرزیدنت سادات این تجربه را لغو كرد و «الاهرام» مثل سایر روزنامه ها به مالكیت مطلق «اتحادیه سوسیالیست» و سپس «حزب مصر» و سرانجام به «شورای خانواده» و یا «مجلس شورا»ی ایجاد شده بوسیله سادات، پیوست. سادات سپس هیأت دیگری به نام« شورای عالی مطبوعات» ابداع كرد و رئیس مجلس شورا را در رأس آن قرار داد. سردبیران روزنامه ها به وسیله این شورا تعیین می شدند و با این شیوه تمامی نشریات در واقع به مالكیت كامل دولت درآمد و نظارت كامل رژیم بر مطبوعات برقرار شد. موضوع شمشیر دولبه ای بود. همان روزنامه هایی كه هر روز برای پرزیدنت سادات به عنوان قهرمانان جنگ و صلح هلهله سر می دادند، تنها چندهفته بعد از ترور وی انتقاد را آغاز كردند. عجیب اینكه در یكی از مصاحبه های مطبوعاتی رئیس جمهوری جدید «حسنی مبارك» اولین سؤال را یكی از روزنامه نویسان نزدیك به پرزیدنت سادات مطرح كرد و گفت: خیلی ها و از جمله روانشناسان ملاحظه كرده بودند كه پرزیدنت سادات در سال آخر زمامداری از لحاظ روانی و عصبی متعادل نبود، شما چه تفسیری دارید؟
در اوایل سال ۱۹۷۳ سادات دستور داد هشتاد تن از برجسته ترین روزنامه نویسان مصر به پست های اداری در« وزارت اطلاعات» منتقل شوند. این حركت برای همگان مفهوم عمیقی داشت ودر عین حال درسی فراموش نشدنی بود. افزون بر این، در صفوف مطبوعات امروز مصر، معجونی ازنسل های متفاوت روزنامه نویس با رنگ ها و گرایش های متضاد دیده می شوند. روزنامه نویسان دوران پادشاهی، روزنامه نویسان دوران ناصری و افرادی كه به سادات نزدیك بودند. این معجون نمی تواند جومناسبی برای كار فراهم آورد. انسجامی در صفحات یك روزنامه - با اجتهادهای متنوع - كه باید بیانگر كیان واحدی باشد، دیده نمی شود. شك و ناباوری و ترس از مجهول روی صفحات هر روزنامه ای منعكس است.اگر الاهرام را به عنوان نمونه مثال بزنیم خواهیم دید این روزنامه در سال ۱۸۷۵ تأسیس شد و در صد سال اول عمر خود پنج سردبیر به خود دید و من ششمی بودم و نزدیك به ۱۸ سال با این سمت كار كردم.
با این همه و طی تنها نه سال اخیر بعد از خروج من، الاهرام هشت سردبیر متفاوت داشته است. هیچ روزنامه ای در هیچ جامعه ای نمی تواند وظیفه خود را با چنین جوی از بی ثباتی انجام دهد.
سادات - كمی قبل از ترور - در جلسه شورایعالی مطبوعات و سندیكای روزنامه نویسان حاضر شد و می كوشید نگرانی ها و نجواهای اعتراضی ناگهانی در مصر و پرسروصدا در خارج از كشور را نسبت به بازداشت شماری از روزنامه نویسان از جمله من، آرام كند.
سادات در این جلسه گفت: پاره ای از مردم دراین كشور گمان می كنند می توانند از مطبوعات آمریكا تقلید كنند.
آنها در این رؤیا هستند كه با قضایایی مثل «واترگیت» می توانند رئیس جمهوری را سرنگون كنند ولی همه اینها ازیاد برده اند كه كجا دارند زندگی می كنند؟
تحسین سادات از آمریكا و آمریكایی ها، شامل آزادی مطبوعات كه می توانند از عالیترین سلطه كشور انتقاد كنند، نمی شد به هر حال آمریكا نفوذ به درون مطبوعات مصر را آغاز كرد. البته نه از طریق اثرپذیری از آزادی مطبوعات در آمریكا بلكه از راهی دیگر. بیشتر روزنامه ها به بازسازی و تعویض چاپخانه های خود نیاز داشتند و از پول كافی برای انجام این كار برخوردار نبودند.
هیأت كمك های آمریكا برای نجات آنها قدم پیش گذاشت. بدین گونه تمامی روزنامه های قومی (تعبیر سادات از روزنامه های دولتی) در بازسازی و تعمیر و تعویض دستگاه های خود، متكی به هیأت كمك های آمریكا شدند. وام های هیأت كمك های آمریكا به روزنامه های مصر از مرز ۱۲۰ میلیون دلار گذشت. البته كارمندان هیأت كمك های آمریكا حق داشتند شخصاً از سلامت مالی این روزنامه ها مطمئن شوند و تضمین هایی كه ضروری تشخیص می دادند، دریافت كنند.
با فرا رسیدن سال ،۱۹۸۱ مصر از فساد و اختلافات فرقه ای رنج می برد. نارضایتی مردم روز به روز بیشتر می شد و امواج خشم ملت بالا می گرفت تا آنجا كه تقریباً تمامی جنبه های زندگی مردم مصر را می پوشانید. خیابان خشمگین، مسجد خشمگین، كلیسا خشمگین و مردم در انتظار انفجاری نامعلوم! در این میان «سادات» بیش از همه خشمگین بود.
«پرزیدنت سادات» خشمگین، بلكه بیش از همه خشمگین بود. واكنش خشم عمومی، روی او اثر گذاشته و متمركز شده بود. بخشی از این خشم، طبیعی بود. چه همیشه اصرار می كرد محور همه چیز باشد و سرانجام نمی توانست وقتی هدف همه چیز قرار گرفت ازعواقب آن فرار كند. او كانون دریافت كننده خشم مردمی عمومی شده بود. اتهام فساد ورد زبان ها بود. دایره ای كه «سادات» حول آن می چرخید، همین فساد بود. صلح جداگانه با اسرائیل مورد سوء ظن های فزاینده ای بود. نه تنها به دلیل صلح جداگانه بودن، بلكه از آن جهت كه صلح مصر و اسرائیل باعث انزوای مصر در میان ملت های عرب شده بود. سازنده این صلح جداگانه، به تنهایی خود سادات بود. بالمآل تمامی سوء ظن های فزاینده روی او متمركز شد. مقاومت در برابر سیاست وی در زمینه قرار دادن مصر در داخل مناطق نفوذ آمریكا روز به روز جنبه آشكارتری به خود می گرفت.
سادات حاضر به هیچ گفت و شنودی نبود، نه در مورد فساد و نه صلح جداگانه با اسرائیل و نه انزوا در جهان عرب و نه در زمینه باز كردن درها به روی آمریكایی ها نبود و اصرار می ورزید به زبان اسلام سخن بگوید، ولی مخالفان او خود را به روح اسلام نزدیك تر از او با ادعای اسلام گرایی اش می دانستند. خطرناكترین ادعا در اسلام گرایی بودنش، جنگ آشكار علیه پاپ كلیسای قبطی مصر بود. او كه مسؤول وحدت ملی بود، عملكردهایش منتهی به گسترش دامنه آتش فتنه فرقه ای شده بود و این عجیب می نمود. او كه مسؤول حمایت از وحدت عربی بود، عملكردهایش منتهی به دو دستگی حاد در صفوف تمامی امت شد و این هم عجیب بود. هر مصاحبه مطبوعاتی، هر برنامه تلویزیونی، هر مصاحبه انتشار یافته اش، در لحن و محتوا، انگار به جدایی بیشتر میان رئیس جمهوری و ملتش، میان رئیس جمهوری و امتش منجر می شد.
در آن روزها سادات دقیقاً چه اندیشه ای در سر داشت؟ چرا دوباره به طور ناگهانی سخن از فتنه فرقه ای به میان آورد؟ شاید سادات احساس می كرد برخلاف آنچه در ظاهر مشاهده می شود، مسأله بزرگ تری در پس حوادث نهفته است. شاید همچنین احساس كرد نیروی گروه های اسلامی و فعالیت های مخفی آنها _ بویژه در زمینه انبار كردن اسلحه _ از آنچه خود ارزیابی كرده بود، بالاتر است. شاید هم نتایج تهاجم بازرسی پلیس برای كشف سلاح های قاچاق را به اطلاع او رسانده بودند. پلیس در یك تهاجم توانسته بود سه هزار قبضه اسلحه از جمله یك توپ ضد هوایی كشف كند. شاید احساس می كرد پیش از خارج شدن كنترل اوضاع از دست خود، باید به سرعت و قاطعانه وارد عمل شود. به هر حال طوری رفتار كرد كه انگار فرصت او همین حالاست، وگرنه این فرصت را برای همیشه از دست خواهد داد.
●یورش بزرگ
در لابلای اوراق رسمی اشاره به اینكه سادات در آن روزهای تعیین كننده پیش از صدور فرمان بازداشت های وسیع روز سوم سپتامبر ،۱۹۸۰ چگونه می اندیشید، به دست نیامده است. در آن موقع وزیر كشور و نیز رئیس دستگاه اطلاعاتی كل كشور را به حضور پذیرفت. شاید علاوه بر این دو نفر، افراد دیگری را نیز به حضور پذیرفته باشد «منصور حسن» وزیر امور ریاست جمهوری كه می باید جزو نزدیكان سادات باشد، احساس كرد برنامه ای در حال تدارك است، ولی نمی دانست دقیقاً چه برنامه ای است، تنها این را می دانست كه سادات برای پایان دادن به حالت تمرد و عصیانگری، اقدامات شدیدی را به اجرا خواهد گذاشت ولی هیچ كس مورد مشخصی را با او در میان نگذاشت. منصور حسن كوشید با سادات ملاقات كند ولی موفق نشد.
سرانجام عملیات یورش بزرگ، سحرگاه سوم سپتامبر _ یك هفته بعد از بازگشت از واشنگتن آغاز شد. در این یورش سه هزار نفر بازداشت شدند. هر دقیقه نام های تازه ای بر لیست ها افزوده می شد. بازداشت ها در صفوف جوانان دانشجو و اعضای گروه های دینی نسبتاً كار آسانی بود. اما بازداشت برخی از سیاستمداران و روشنفكران و شماری از رهبران دینی مسلمان و مسیحی چه از لحاظ زمان بندی و چه از لحاظ روش های اتخاذ شده به صورت عملیاتی شبه نظامی، انجام گرفت.
«دكتر محمد حسنین هیكل» سردبیر روزنامه «الاهرام» در دنباله خاطرات خود می نویسد:
«من نتوانستم حجم و ابعاد واقعی بازداشت ها را ارزیابی كنم مگر وقتی كه خودم همراه سایر بازداشت شدگان به زندان رسیدم. در صحن خارجی زندان بزرگترین تجمع سیاسی را كه در ذهن نمی گنجد مشاهده كردم. در برابر خود گروه هایی از سیاستمداران سرشناس را دیدم.نیمی از اعضای كمیته مركزی« حزب تجمع »نیز بازداشت شده بودند. بیشتر اعضای گروه نمایندگان مستقل كه به مجالس پارلمانی مصر، تحرك و شادابی داده بودند نیز در صحن بازداشتگاه دیده می شدند.
بیشتر اعضای قانونی هیأت مدیره سندیكای وكلای دادگستری هم در آن جمع دیده می شدند.
در میان دستگیرشدگان شماری از روشنفكران برجسته كه در زندگی مردم مصر نقشی داشتندنیز جزو دستگیرشدگان بودند.
شخصیت های برجسته دینی هم بودند و هنوز در صحن زندان بودیم كه خبر رسید شماری از رهبران برجسته زنان نیز بازداشت شده اند.
اجمالاً درهای زندان ها گشوده شد تا از برجسته ترین سمبل های سیاسی و فكری و مطبوعاتی و دینی مصر و نیز هر كس كه در مخالفت با عهدنامه « كمپ دیوید » و فساد و سوءاستفاده از مسأله فرقه ای در مصر زبان به اعتراش گشوده بود، استقبال كند. از بخت بد، تنها شخصیت قبطی را كه همراه خود در زندان یافتیم، دكتر «میلاد حنا» بود زیرا سادات می كوشید میان مسلمانان و قبطیان حتی درون دیوارهای زندان، تفرقه بیندازد. دكتر میلاد حنا ابتدا همراه دیگر شخصیت های برجسته قبطی از جمله «اسقف »ها و «مطران» ها و صدها كشیش و راهب به زندان برده شده بود. ولی وی در آنجا جنجالی به پا كرد و لذا به ناچار او را نزد ما آوردند.
اما این «تفرقه» در لحظه ای كه قدم به صحن زندان گذاشتم و برای نخستین بار در پشت میله های آن جای گرفتم، برای من روشن نبود.
گروه پژوهشهای تاریخی
زیرنظر : محسن میرزایی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید