جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

فضایل امام هادی (ع)


فضایل امام هادی (ع)
۱. علم
از آن حضرت در خصوص تنزیه آفریننده تعالی و یگانگی او و نیز پاسخهای وی در مسایل و علوم مختلف روایات فراوانی نقل شده است.
جمله روایاتی كه از آن حضرت درباره تنزیه خداوند نقل شده، روایتی است كه حسن بن علی بن شعبه در تحف العقول آورده است. در آنجا امام هادی (ع) می‏فرماید: به راستی خداوند وصف نشود جز بدانچه خودش، خود را وصف كرده. كجا وصف شود آن كه حواس از دركش عاجزند و اوهام بدو نرسند و تصورات به كنه او پی نبرند و در دیده‏ها نگنجد. در نزدیكی‏اش دور است و در دوری‏اش نزدیك. چگونگی را پدید كرده بدون آن كه گفته شود خود او چگونه است و مكان را آفریده بدون آن كه خود مكانی داشته باشد، از چگونگی و از مكان بركنار است‏ ، یكتا و یگانه است. شكوه و ابهتش بزرگ و نامهایش پاك است.
۲. حلم
برای پی بردن به حلم آن حضرت كافی است ‏به بردباری و گذشت آن حضرت از بریحه، پس از آن كه دانست وی در نزد متوكل از او بدگویی كرده و به او افترا بسته و وی را تهدید كرده، توجه كرد.
۳. كرم و سخاوتمندی
ابن شهر آشوب در مناقب می‏نویسد: ابو عمر و عثمان بن سعید و احمد بن اسحاق اشعری و علی بن جعفر همدانی به نزد علی بن حسن عسكری رفتند. احمد بن اسحاق از وامی كه بر گردنش بود نزد حضرت شكایت كرد. آنگاه امام به عمرو كه وكیلش بود، فرمود: به او سی هزار دینار و به علی بن جعفر نیز سی هزار دینار بپرداز و خود نیز سی هزار دینار برگیر.
ابن شهر آشوب پس از نقل این ماجرا گوید: این معجزه‏ای بود كه جز ملوك و پادشاهان آن را نیارند و ما از كسی چنین بخششی نشنیده‏ایم. همچنین در مناقب گفته شده است: اسحاق جلاب گوید: برای ابو الحسن (ع) در روز ترویه گوسفندان بسیاری خریدم و آن را در میان نزدیكانش تقسیم كردم.
۴. شكوه و عظمت در دل مردم:
طبرسی در اعلام الوری به سند خود از محمد بن حسن اشتر علوی نقل كرده است كه گفت: همراه با پدرم بر در سرای متوكل بودیم. من در آن هنگام كودكی بودم و در میان گروهی از مردم از طالبی و عباسی و جعفری ایستاده بودیم، كه ناگهان ابو الحسن (ع) وارد شد. مردم همگی از مركبهای خویش پایین آمدند تا آن حضرت به درون رفت. یكی از حاضران از دیگری پرسید: به خاطر چه كسی پایین آمدیم؟به خاطر این بچه؛ حال آن كه او از نظر سال از ما بزرگ‏تر و شریف‏تر نبود. به خدا سوگند دیگر به احترام او از مركب خویش پایین نخواهم آمد. پس ابو هاشم جعفری گفت: به خدا قسم كودكان چون او را می‏بینند به احترام او پیاده می‏شوند. هنوز دیری نگذاشته بود كه آن حضرت به طرف مردم آمد. حاضران چون او را دیدند باز به احترام وی پیاده شدند؛ ابو هاشم خطاب به حاضران گفت: مگر نمی‏گفتید دیگر به احترام او پیاده نمی‏شوید؟ پاسخ دادند: به خدا قسم اختیار خود را از دست دادیم و از مركبهای خود پیاده شدیم.
كتاب: سیره معصومان، ج ۵، ص ۲۳۶
نویسنده: سید محسن امین
ترجمه: علی حجتی كرمانی
منبع : تبیان


همچنین مشاهده کنید