سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


راز فرفره های عشق


راز فرفره های عشق
همه موجودات، حشره و ماهی و آدم، همه می میرند. چرا چنین اتفاقی می افتد كسی نمی داند. درك آن خیلی سخت است حتی برای آدم بزرگ ها. وقتی عزیزی را از دست می دهی دردناك است. دیگر نیست كه با او حرف بزنی، بخندی و جای او خالی خواهد بود. قبول آن سخت است اما هم مرگ بخشی از زندگی است و هم اندوه و سوگواری. شدت اندوه به میزان علاقه ما بستگی دارد. یكی دو دهه بیش نیست كه نوشتن داستان با موضوع مرگ برای كودكان و نوجوانان باب شده است. پیش از این چون مرگ با رنج و ترس از ناشناخته ها سروكار دارد در میان كتابدارها و والدین طرفدار نداشت. نگرش به این قضیه عوض شده و در حال حاضر تامل در این واقعیت زندگی را برای رشد كودك و نوجوان حتی لازم می دانند.
داستان جای خالی می با «وقتی می مرد» آغاز می شود. به نظر نمی آید كه برای كتاب كودك و نوجوان شروع خوشحال كننده ای باشد، اما سینتیا رایلنت می داند كه چطور در داستان غمناكش شخصیت هایی كه خوی و خصلت عجیبی دارند را درگیر چالشی احساسی و انسانی كند كه نتیجه ای امیدواركننده از كار درآید. همراه با سامر دختر ۱۲ساله روایت كننده داستان می شویم و زندگی و روابط انسان ها را از نزدیك تجربه می كنیم. با او به تماشای آن همه لطافت و زیبایی می نشینیم و راز فرفره های عشق، رویا، مرگ، روح و قدرت را درمی یابیم. سامر بعد از اینكه بین فامیل دست به دست می شود در شش سالگی به فرزندخواندگی زن و شوهری پیر و عاشقی به نام می و اب درمی آید. وقتی كه سامر دوازده ساله می شود می می میرد. مرگ ناگهانی او سامر را به شدت ناراحت می كند اما اب را واقعاً از پا درمی آورد. سامر می داند كه اگر نتواند مرهمی برای دل شكسته اب پیدا كند او هم می میرد و بعد خودش می ماند تنها با فرفره ها. سردرگمی خیلی به درازا نمی كشد. در سوگ عزیزشان نشسته اند كه در باز می شود، پسری دم در ظاهر می شود با یك چمدان پر از عكس. او كه همكلاسی سامر است و به نظر سامر عقل درست و حسابی هم ندارد، وارد ماجرا می شود و با آن شخصیت سرخوش و فارغ البالش زندگی آنها را به نوعی روشن و شاد می كند. او مشعل را به دست می گیرد تا بتواند آنها را از تاریكی جهنمی بیرون ببرد. در خاطرات خود از زندگی با می و اعتقادات خود به مرگ و آن دنیا و زندگی بعد از مرگ با هم و با كلتوس، دوست تازه از راه رسیده خود، سهیم می شوند تا خود و زندگی را بشناسند. سرانجام سامر چون دوروتی در داستان جادوگر شهر از برای دور كردن اندوه با اب و كلتوس همسفر می شود تا التیامی برای غم از دست دادن می پیدا كند. آنها می خواهند با كمك واسطه راهی به دنیای دیگر پیدا كنند و نشانی و ندایی از می بیابند تا تحمل جای خالی او را برایشان آسان تر كند. اما اگر آنچه را كه برای ادامه زندگی لازم دارند نشنوند چه اتفاقی خواهد افتاد. چه چیزی به جسم آنها جان دوباره خواهد بخشید. با سامر همراه می شویم كه تجربه بسیار باارزشی خواهد بود.
جای خالی می
نویسنده: سینتیا رایلنت
مترجم: نسرین وكیلی
پرناز نیری
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید