جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


از مهندس‌ احساساتی‌ تا پرستار بی‌ شیله‌ پیله


از مهندس‌ احساساتی‌ تا پرستار بی‌ شیله‌ پیله
● «عطا» ساده‌دل‌ و بی‌خبر
رضا عطاران‌ بازیگر نقش‌ «عطا» مردی‌ متمول‌ است‌ كه‌ زن‌ اولش‌ «سپیده‌» را عاشقانه‌ دوست‌ دارد ولی‌ از فرط‌ ساده‌دل‌ بودن‌ درگیر رابطه‌یی‌ عاشقانه‌ با «مریم‌» خواهرزاده‌ یكی‌ از دوستان‌ قدیمی‌ خانوادگی‌اش‌ می‌شود و نمی‌داند كه‌ چه‌ توطئه‌هایی‌ منجر به‌ شكل‌گیری‌ این‌ رابطه‌ شده‌ است‌. به‌ همین‌ خاطر «عطا» بی‌خبر از همه‌ جا بطور پنهانی‌ با «مریم‌» ازدواج‌ می‌كند و این‌ تازه‌ شروع‌ ماجراست‌.
● «سپیده‌» خانم‌ مهندس‌ خشن‌ ولی‌ احساساتی‌
سپیده‌ اعلایی‌ بازیگر نقش‌ «سپیده‌» خانم‌ مهندس‌ فعالی‌ است‌ كه‌ در عین‌ پوشیدن‌ لباس‌های‌ زمخت‌ و مردانه‌ و داشتن‌ رفتاری‌ خشن‌ و متناسب‌ با حرفه‌اش‌ كه‌ مهندس‌ ساختمان‌ است‌ شوهرش‌ «عطا» و پسر كوچكش‌ «سمیر» را خیلی‌ دوست‌ دارد و دلش‌ می‌خواهد ساعات‌ شادی‌ را در كنار آنها بگذراند، شاید تنها عیب‌ او به‌ غیر از تیپ‌ مردانه‌اش‌ در نظر «عطا» شیوه‌ خانه‌داری‌ اوست‌ كه‌ به‌ شكلی‌ كاملا مدرن‌ اداره‌ می‌شود و مثلا خوردن‌ غذاهای‌ حاضری‌ و فست‌ فود یكی‌ از این‌ موارد است‌ كه‌ اصلا با مذاق‌ جناب‌ «عطا» سازگار نیست‌ و او ترجیح‌ می‌دهد به‌ جای‌ استفاده‌ از شومینه‌ و شوفاژ برای‌ گرم‌ كردن‌ خانه‌ نشستن‌ زیر یك‌ كرسی‌ زغالی‌ با كلی‌ مخلفات‌ داخل‌ یك‌ سینی‌ بزرگ‌ بر رویش‌ را تجربه‌ كند یا سر سفره‌ ناهار و شام‌ چند نوع‌ خورشت‌ و پلو و غذاهای‌ محلی‌ را با ماست‌ موسیر و سیرترشی‌ و سبزی‌ خوردن‌ و پیاز و ترشی‌ لیته‌ و زیتون‌ پرورده‌ نوش‌جان‌ كند و همه‌ اینها خواسته‌هایی‌ است‌ كه‌ «سپیده‌» اصلا نمی‌تواند فكرش‌ را هم‌ بكند ولی‌ «مریم‌» در چشم‌ برهم‌زدنی‌ برایش‌ مهیا می‌كند و اینطور می‌شود كه‌ پای‌ «هوو» به‌ زندگی‌ خانم‌ مهندس‌ باز می‌شود و در نهایت‌ به‌ طلاق‌ و گرفتن‌ زمین‌های‌ جناب‌ «عطا» می‌انجامد.
● «مریم‌» اغواگری‌ كه‌ عاشق‌ می‌شود
«مریم‌ كاویانی‌» بازیگر نقش‌ «مریم‌» دختر جوان‌ و بی‌هدفی‌ است‌ كه‌ بخاطر رسیدن‌ به‌ یك‌ پول‌ و به‌ قول‌ خودش‌ مایه‌ درست‌ و حسابی‌ با نقشه‌ دایی‌اش‌، «عطا» را به‌ سمت‌ خودش‌ جلب‌ می‌كند و با اغواگری‌ و انجام‌ دادن‌ كارهایی‌ كه‌ «عطا» همیشه‌ حسرت‌ آنها را در زندگی‌ مشتركش‌ با «سپیده‌» داشته‌ پای‌ او را به‌ محضر می‌كشد و به‌ عقد «عطا» در می‌آید. اما در میانه‌ راه‌ احساس‌ می‌كند كه‌ عاشق‌ خود «عطا» شده‌ و دیگر پول‌ او برایش‌ مهم‌ نیست‌ ولی‌ خیلی‌ دیر شده‌ و «عطا» با بخشیدن‌ باغ‌ پرتقال‌ به‌ «مریم‌» او را هم‌ طلاق‌ می‌دهم‌.
● «رعنا» بی‌شیله‌پیله‌ و مظلوم‌
«رعنا آزادی‌ور» بازیگر نقش‌ «رعنا» دانشجوی‌ بی‌شیله‌پیله‌ جوانی‌ است‌ كه‌ هم‌ از پسر عطا مراقبت‌ می‌كنه‌ و هم‌ توی‌ گلخانه‌ كار می‌كنه‌ و درس‌ می‌خونه‌. «رعنا» كه‌ كمی‌ هم‌ مظلومه‌ و سرش‌ تو لاك‌ خودشه‌ تنها همزبونش‌ «سمیر» پسر شیطون‌ و خوش‌ سر و زبون‌ «عطا» و «سپیده‌»ست‌. «عطا» وقتی‌ از همه‌ جا رانده‌ می‌شه‌ و همه‌ مال‌ و اموالش‌ رو بین‌ دوتا زنش‌ تقسیم‌ می‌كنه‌ برای‌ دیدن‌ پسرش‌ میاد گلخونه‌ و همانجا ماندگار می‌شه‌ و بعد از چندماه‌ هم‌ با «رعنا» خانوم‌ ازدواج‌ می‌كنه‌ و این‌ بار گلخانه‌ رو به‌ اسم‌ زن‌ سومش‌ می‌كنه‌ و خلاصه‌ «رعنا» خانم‌ هم‌ از تصدقی‌ سر آقا «عطا» به‌ مال‌ و اموالی‌ می‌رسه‌ و احتمالا چون‌ دیگه‌ از زن‌ اول‌ و دوم‌ «عطا» خبری‌ نیست‌ خیلی‌ از این‌ وضعیت‌ راضیه‌، چون‌ هم‌ زن‌ «عطا» شده‌، هم‌ صاحب‌ گلخونه‌ شده‌ و هم‌ اینكه‌ بدون‌ هیچ‌ دردسری‌ یك‌ پسر بامزه‌ و باهوش‌ پیدا كرده‌.
● دایی‌ محمدرضا، طراح‌ اصلی‌ ایده‌ «كرسی‌»
«محمدرضا داوودنژاد» بازیگر نقش‌ دایی‌ «مریم‌» طراح‌ اصلی‌ نقشه‌ ازدواج‌ «عطا» با «مریم‌» است‌ و مدام‌ زیر گوش‌ اون‌ می‌خونه‌ كه‌ بهتره‌ از حالا فكری‌ به‌ حال‌ دوران‌ پیری‌ و تنهایی‌اش‌ بكنه‌ و در نهایت‌ هم‌ می‌تونه‌ باغ‌ پرتقال‌ رو از چنگ‌ «عطا» در بیاره‌ و نصیب‌ خواهرزاده‌اش‌ بكنه‌ و خودش‌ هم‌ این‌ وسط‌ به‌ نوایی‌ برسه‌. اصلا ایده‌ كرسی‌ گذاشتن‌ و چیدن‌ مخلفات‌ هم‌ توسط‌ دایی‌ به‌ مریم‌ گوشزد می‌شه‌ و با همین‌ كار می‌توانند نقطه‌ ضعف‌ «عطا» رو پیدا كنند و نقشه‌ خودشون‌ رو عملی‌ كنند.شخصیت‌ دایی‌ در عین‌ فریبكار و طماع‌ بودن‌ خیلی‌ شوخ‌ و شنگ‌ و جذابه‌ و این‌ قضیه‌ باعث‌ می‌شه‌ تا به‌ چشم‌ یك‌ بدمن‌ به‌ او نگاه‌ نكنیم‌.
● رضا و علی‌؛ دوست‌های‌ واقعا صمیمی‌
رضا داوودنژاد و علی‌ صادقی‌ در نقش‌های‌ رضا و علی‌ برادرزاده‌ سپیده‌ و برادر مریم‌ هرچند از موضوع‌ ازدواج‌ مخفیانه‌ «عطا» حسابی‌ جا خورده‌اند ولی‌ وقتی‌ می‌بینند كه‌ این‌ ماجرا در انتها به‌ نفع‌ عمه‌ و خواهرشون‌ تموم‌ شده‌ به‌ فكر گرفتن‌ سهم‌ خودشون‌ از این‌ ماجرا هستند به‌ هرحال‌ اونها هم‌ فامیل‌های‌ نزدیك‌ زنهای‌ قبلی‌ «عطا» هستند. رابطه‌ رضا و علی‌ بخاطر دوستی‌ صمیمانه‌ داوودنژاد و صادقی‌ در دنیای‌ بیرون‌ از فیلم‌ كمك‌ زیادی‌ به‌ ملموس‌تر شدن‌ رابطه‌ اونها در قصه‌ فیلم‌ كرده‌ است‌.
● خانم‌جان‌؛ مهربون‌ و دوست‌داشتنی‌
احترام‌السادات‌ حبیبیان‌ بازیگر نقش‌ «خانم‌جان‌» مادر سپیده‌ و مادرزن‌ «عطا» هرچند حضور كوتاهی‌ در فیلم‌ دارد اما نقش‌ یك‌ مادربزرگ‌ دوست‌داشتنی‌ و یك‌ مادرزن‌ با گذشت‌ و دلسوز رو خیلی‌ طبیعی‌ و زیبا از كار درآورده‌ است‌. هرچند كه‌ اون‌ هم‌ در انتهای‌ فیلم‌ مثل‌ رضا و علی‌ می‌خواد سهم‌ خودش‌ رو از دارایی‌های‌ «عطا» بگیره‌.
● سمیر: پرحرف‌ و وروجك‌
سمیر وزیریان‌ بازیگر نقش‌ «سمیر» پسربچه‌ شیرین‌ «سپیده‌» و «عطا» تقریبا یك‌ چهارم‌ از دیالوگ‌های‌ فیلم‌ رو ادا می‌كنه‌. «سمیر» كه‌ بیشتر وقتش‌ توی‌ گلخونه‌ و كنار رعناست‌ با پدرش‌ «عطا» رابطه‌ خیلی‌ خوبی‌ داره‌ و از اینكه‌ بابایی‌ به‌ این‌ مهربونی‌ و بازیگوشی‌ داره‌ خیلی‌ خوشحاله‌. سمیر كه‌ اوقات‌ خوشی‌ رو در كنار «رعنا» داره‌ با آمدن‌ «عطا» به‌ گلخونه‌ برای‌ همیشه‌ پیش‌ «رعنا» جونش‌ می‌مونه‌ و لابد حسابی‌ از این‌ ماجرا خوشحاله‌. البته‌ شاید اون‌ نمی‌دونه‌ كه‌ «رعنا» قراره‌ زن‌ سوم‌ پدرش‌ بشه‌. شاید هم‌ می‌دونه‌ و به‌ روی‌ خودش‌ نمی‌یاره‌. به‌ هرحال‌ «سمیر» یك‌ بچه‌ پرحرف‌ و وروجكیه‌ كه‌ احتمالا یكی‌ از كشف‌های‌ بازیگری‌ علیرضا یا رضا داوودنژاد است‌.
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید