پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا
چامسکی و بیماران روانی
● نگاهی به فیلم «جلیقه»
اعتراف می كنم كه وقتی داشتم «جلیقه» را برای اولین بار می دیدم، حس كردم باید سالن سینما را ترك كنم. همه چیز در ظاهر آن قدر مغشوش و درهم بود كه فكر كردم این هم یكی از انبوه فیلم های متظاهرانه آمریكایی است. از آن فیلم هایی كه ظاهر عجیبی دارند، ولی وقتی تمام می شوند متوجه می شوید كه وقتتان بیهوده تلف شده است. اما در سینما نشستم، چون همراهم مجذوب فیلم شده بود. سلیقه او خیلی بهتر از سلیقه من است. حتی در فیلم های سبك سرانه هم دنبال لحظه های خوب می گردد. اعتراف می كنم كه از نشستن در سالن سینما ضرر نكردم. فیلم هرچه پیش تر می رفت، بیش تر دوستش داشتم و موقعی كه تمام شد، به همراهم گفتم دلت می خواهد دوباره فیلم را ببینیم؟ جوابش مثبت بود و دوباره بلیت خریدیم. جلیقه را در دیدار دوم بود كه كشف كردم.
من از فیلم هایی كه بیش از یك زمان دارند خوشم می آید. خیلی وقت است كه فكر می كنم دوره فیلم هایی كه در زمانی واحد سیر می كنند، عملاً گذشته است. هرچند فیلم هایی را هم دیده ام كه بی دلیل در چند زمان می گذرند و معلوم است سازندگانشان اسیر «موج های زودگذر» شده اند. بنابراین بار دومی كه به تماشای جلیقه نشستم، حواسم را جمع این موضوع كردم كه ببینم فیلمنامه نویس و كارگردان به چه شكلی این ماجرای تداخل زمانی را مطرح می كنند. آیا ممكن است فیلم را بدون اینكه زمانی در هم ریخته داشته باشد، تصور كنیم؟ جواب من مثبت نیست، اما یك توضیح هم لازم دارد: فیلمنامه نویس، پایه كارش را روی به هم ریختگی زمان، تداخل سه زمان گذشته، حال و آینده قرار داده و اگر قرار بود چنین كاری نكند، جلیقه فیلم خوبی نمی شد.
من «مصی تاج الدین» را نمی شناسم، حتی یادم نمی آید نامش را در عنوان بندی ابتدایی یا انتهایی هیچ فیلمی دیده باشم، بنابراین در این نخستین دیدارم با كاری از او می توانم به این فكر كنم كه آینده ای درخشان دارد. به شرط اینكه استعدادش را در كمپانی های معظم، با نوشتن فیلمنامه هایی معمولی كه فقط به درد اكران های تابستانه می خورند، تلف نكند. البته بعید است كه كمپانی های معظم، استعداد او را به این زودی ها كشف كنند. و «جان میبری» او را هم نمی شناسم. ولی فیلمش به عنوان فیلمی مستقل، قابل تحسین است. چیزی كه بتوان نامش را «گاف كارگردانی» گذاشت، در كارش دیده نمی شود. اما مسئله این است كه واقعاً می خواهد با فیلم هایی مثل جلیقه به كارش ادامه بدهد؟ كارگردان هایی كه این قدر جرات و جسارت دارند، حتماً به آن درجه ای كه دوست دارند، می رسند. اصلاً همین كه سه بازیگر اصلی فیلم (ادرین برودی، كایرا نایتلی و جنیفر جیسن لی) حرفه ای هستند و اولی، برنده جایزه اسكار هم هست، نشانه این است كه راه برای ساخت فیلم های بعدی میبری باز است. اما موفقیت یا عدم موفقیتش به این برمی گردد كه فیلمنامه ای به خوبی جلیقه و فیلمنامه نویسی به خوبی تاج الدین را انتخاب كند یا نه. همیشه به این فكر كرده ام كه چرا گاهی اوقات كه فیلم یك كارگردان گل می كند، درست به پشت سرش نگاه نمی كند و نمی بیند كه دلایل موفقیتش چه چیزهایی بوده اند. امیدوارم جان میبری در فیلم بعدی اش مرتكب چنین اشتباهی نشود.
یكی از مهمترین نكته هایی كه مایلم درباره جلیقه بگویم، این است كه می توان آن را فیلمی به شدت هوشمندانه توصیف كرد. این درجه از تلفیق مابعدالطبیعه و معما، سال های سال است كه در سینمای آمریكا، نمونه های قابل تاملی نداشته است.
در عین حال دوست دارم به این نكته اشاره كنم كه لازم نیست در طول تماشای فیلم، كاری به ماجراهای جنگ خلیج فارس داشته باشید. این جنگ، با همه آن فجایعی كه آمریكا در آن به بار آورد و سال ها بعد اسنادش را رو كرد، فقط یك نقطه آغاز برای شروع داستان فیلم است. مثل دایوی مرتفع است كه شناگرها روی آن می ایستند تا خود را در آب پرتاب كنند. در واقع توجه كردن به قضایای این جنگ، شما را به بیراهه می كشاند.
اما به جای اینها شما را توجه می دهم كه استفاده درست فیلم از سه زمان مختلف، بدون اینكه منطق آنها خلل پذیر باشد.
صحنه مورد علاقه من در این فیلم، جایی است كه جمعیت بیماران روانی و عصبی، در سالن عمومی بیمارستان هستند و به تلویزیونی نگاه می كنند كه برایشان برنامه پخش می كند. اگر فیلم را ندیده اید، بعید است حدس بزنید آن برنامه دیدنی چیست. با این همه می نویسم، شاید رغبت شما را برای دیدن فیلم بیش تر كند: یكی از چندین و چند سخنرانی «نوآم چامسكی» درباره آمریكا. شوخی خیلی ظریفی است، نه؟
جلیقه (The Jacket)
كارگردان: جان میبری، فیلمنامه نویس: مصی تاج الدین (براساس داستانی نوشته تام بلیكر و مارك روكو)، مدیر فیلمبرداری: پیتر دیمینگ، سازنده موسیقی متن: برایان اینو، تدوین گر: اما هیكاكس، بازیگرها: ادرین برودی، كایرا نایتلی، جنیفر جیسن لی، كریس كریستوفرسن، كلی لینچ، برد رنفرو، محصول مشترك: ایالات متحده آمریكا، بریتانیای كبیر و جمهوری آلمان، ،۲۰۰۵ مدت: ۱۰۳ دقیقه.
پاسكال برتن
ترجمه: سالومه سیاح
ترجمه: سالومه سیاح
منبع : روزنامه شرق
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران توماج صالحی پاکستان سریلانکا حجاب دولت کارگران رهبر انقلاب مجلس شورای اسلامی رئیسی سید ابراهیم رئیسی رئیس جمهور
کنکور هواشناسی سیل تهران سازمان سنجش زنان شهرداری تهران پلیس اصفهان فراجا قتل سازمان هواشناسی
قیمت خودرو قیمت دلار قیمت طلا خودرو دلار بانک مرکزی بازار خودرو ارز قیمت سکه ایران خودرو تورم سایپا
ترانه علیدوستی تلویزیون فیلم سینمای ایران گردشگری سحر دولتشاهی مهران مدیری کتاب بازیگر تئاتر سینما شعر
کنکور ۱۴۰۳ علوم انسانی
اسرائیل غزه فلسطین رژیم صهیونیستی آمریکا روسیه جنگ غزه اوکراین حماس طوفان الاقصی اتحادیه اروپا ترکیه
فوتبال پرسپولیس استقلال بارسلونا بازی ژاوی باشگاه استقلال باشگاه پرسپولیس تراکتور فوتسال تیم ملی فوتسال ایران والیبال
هوش مصنوعی همراه اول تسلا فیلترینگ فناوری تبلیغات ایلان ماسک اپل
استرس سلامت روان افسردگی داروخانه پیری هندوانه دوش گرفتن