پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا


نورث کانتری


نورث کانتری
کارگردان: نیکی کارو. فیلم‌نامه: مایکل سایتزمن براساس کتابی از کلارا بینگهام و لارا لیدی. مدیر فیلم‌برداری: کریس منگس. موسیقی: گوستاوو سانائولالا. تدوین: دیوید کالسن. بازیگران: شارلیز ترون (جوزی ایمز)، ال پیترسن (کارن ایمز)، فرانسیس مک‌دورمند (گلوری)، شان بین (کایل)، وودی هارلسن (بیل وایت)، سیسی اسپیسک (آلیس ایمز، مادر جوزی). محصول ۲۰۰۵ آمریکا، ۱۲۶ دقیقه.
جوزی ایمز پس از پشت سر گذاشتن ازدواجی ناکام به زادگاهش در مینه‌سوتای شمالی باز می‌گردد، در حالی‌که به شدت نیازمند شغل خوبی است، زیرا دو فرزند دارد. او برای استخدام به معدن آهنی می‌رود که بزرگ‌ترین مرکز اشتغال مردان منطقه است و چند نسل از اهالی در آن کار کرده‌اند. شغل دشواری است ولی درآمدش خوب است و علاوه بر آن این امکان را به جوزی می‌دهد تا بتواند دوستانی پیدا کند. مشکل این جاست که کار در معدن آهن سال‌هاست که شغلی مردانه است. به‌هر حال در نهایت جوزی موفق می‌شود شغل خطرناک و طاقت‌فرسائی در معدن بیابد، ولی بزرگ‌ترین مشکل برای جوزی و سایر کارگردان مؤنث معدن نه دشواری کار، بلکه روبه‌رو شدن با آزار و اذیت‌های کارگردان مرد است. جوزی علیه این رفتار قد علم می‌ند ولی حتی همکاران زن او، از جمله نزدیک‌ترین دوستش گلوری نیز دل خوشی از اعتراض او ندارند، چون معتقدند که صرفاً اوضاع را برای آنها بدتر از پیش خواهد کرد. با این‌حال جوزی در این میانه می‌آموزد که از آن‌چه درست می‌پندارد دفاع کند، حتی به تنهائی...
● علیه همهٔ بی‌عدالتی‌ها
فیلم‌هائی که دربارهٔ ستیز و تلاش برای دستیابی به آزادی در دههٔ ۱۹۷۰ ساخته شدند (فیلم‌های محبوبی مثل نورما ری، سندرم چینی و همهٔ مردان رئیس‌جمهور) به‌دلیل ضرورت و نیاز زمان برای ترسیم بی‌عدالتی‌ها و نابرابری‌ها، تأثیرگذار بودند. آن فیلم‌ها شور و اشتیاق را برمی‌انگیختند چون با روحیه و طرز تفکر انسان‌ها در ان مقطع زمانی ارتباط داشتند و مخاطب از درون قلب و از اعماق وجودش با آنها احساس وابستگی می‌کرد. به‌نظر نمی‌رسد که همان احساس اینک با دیدن نورث کانتری در تماشاگر امروزی نیز به‌وجود آید؛ قصهٔ دردناک و تاریک ماجرای آزار جنسی که در سال ۱۹۸۹ رخ داد و حتی به طریقی شاید هم ریشهٔ آن به حوادث نیمهٔ دههٔ ۱۹۷۰ برسد. روح بی‌عدالتی و هتک حرمت در این فیلم شکلی واقعی دارد (در تیتراژ انتهای هم بر این مسئله تأکید می‌شود) اما به هر حال بیشتر حالتی تکراری و داستانی دست دوم را نشان می‌دهد.
در آغاز ماجرا، جوزی ایمز که زنی زجر کشیده و غمگین است، بچه‌های خود را بغل می‌کند و خانهٔ پردرد شوهر را ترک می‌گوید و به زادگاه و خانهٔ پدری‌اش در فضای متروک و سرد شمال مینه‌سوتا باز می‌گردد؛ جائی‌که ظاهراً مجموعه‌ای از انسان‌های پارسا گرد هم آمده‌اند که همه مذهبی‌اند و اهل کلیسا و به یکدیگر احترام می‌گذارند و خوشند، و جائی‌که همه ـ کم و بیش ـ در همان محل یعنی معدن آهن کار می‌کنند؛ محلی که از آن بوی خطر کاملاً به مشام می‌رسد. جوزی بی‌آن‌که تجربه‌ای داشته باشد به خاطر نیاز مالی به کمک دوست قدیمی‌اش، رانندهٔ کامیون معدن به اسم گلوری داجر، در معدن مشغول کار می‌شود. او خودش را آماده می‌سازد تا با آن موقعیت‌های فرساینده روبه‌رو شود. با آن بوهای آزار دهنده، فضای نمناک و تراشه‌های آهن که از سنگ‌های معدنی بیرون می‌ریزد. آنچه در آنجا می‌بینید و در واقع حاضر نیست بپذیرد، کارگران مرد مزاحم و اعمال زشت همکارانش است که کم‌ترین احترامی برای معدن‌چیان زن قائل نیستند. زنان واقعاً در اقلیت‌اند؛ زنانی‌که مورد ظلم و تعدی قرار گرفته‌اند و حتی حق اعتراض یا شکایت هم ندارند. خشم مردها البته از این بابت است که معتقدند این‌کار زنانه نیست، همچنان که پدر جوزی ـ که عمری را با کار در معدن گذرانده ـ نیز دخترش را از خود می‌راند و به وساطت مادر هم اعتنائی نمی‌کند.
فیلم پر از این مایه‌های آشنا و تکراری است. از تعدی و خشونت کارگران مرد، اهانت و توهین به زنان و کوتاه آمدن و تحمل زنان، و (به روال همهٔ ملودرام‌ها) فقدان رابطهٔ عاطفی بین پدر و دختر، مادر و پسر، زن و شوهر و... یکی از مافوق‌های جوزی که اتفاقاً عشق دوران دبیرستان اوست (جرمی رنر) وانمود می‌کند که هم‌چنان می‌تواند دوستش باشد، و بعد قصد تصاحب او را می‌کند (بعداً در می‌یابیم که هنگام تعدی به جوزی، معلم دبیرستان از صحنه وقوع حادثه گریخته است).
نیکی کارو (زنی اهل نیوزیلند، سازندهٔ فیلم نهنگ‌سوار، که این اولین فیلم هالیوودی اوست) زمینه و فضای سیاه و دردآلود قصه را به‌خوبی تصویر کرده است. از جاده‌های پربرف و کوهستان‌های سرد تا محیط تاریک و خشونت‌بار و کثیف معدن آهن و... فیلم‌ساز گوئی تمامی قصه را درون زندانی جا داده که آزار جنسی بر فضای آن سایه افکنده است. زنان پیام‌های زشت را روی در و دیوارها می‌بینند و وقتی جوزی به دیدار رئیس شرکت معدن می‌رود و می‌خواهد علیه زورگوئی و آزار در آنجا اعتراض کند، این دیدار به نتیجهٔ معکوس می‌انجامد و رئیس و دیگر مسئولان در حقیقت از طریق تهدید او به اخراج، بر همه چیز سرپوش می‌گذارند به این ترتیب جوزی از کارش استعفا می‌دهد و به کمک یک وکیل (وودی هارلسن) برای نخستین‌بار در تاریخ آمریکا به‌دلیل آزار جنسی علیه شرکت معدن آهن به دادگاه شکایت می‌برد و ادعای غرامت می‌کند، و البته پیروز هم می‌شود.
در قیاس با ارین براکوویچ، این فیلم به آزادی‌های واقع‌بینانه‌تری دست می‌یابد. هر چند که با تأکید بر قربانی شدن شخصیت جوزی، آن واقع‌نگری به‌سوی جنبه‌هائی تخیلی کشیده شده و با وجود این به‌دلیل شفاف‌تر و جان‌دارتر شدن شخصیت اصلی به‌نظر منطقی می‌رسد. شارلیز ترون در نقش جوزی با آرامش ظاهری و در عین حال آشفتگی باطنی‌اش بازی قابل توجهی ارائه داده است.
می‌توان نورث کانتری را فیلمی مناسب دانست که در زمانی نامناسب ساخته شده است. دیگر آن ستیزها و کشمکش‌های زنان در جهت احقاق حق در برابر انجام کارهای خطرناک و مشاغل دشوار جلوه‌ای خیالی پیدا کرده است. فیلم می‌توانست غنی‌تر، محکوم‌تر، صادقانه‌تر و حتی آزادانه‌تر باشد اگر فیلم‌ساز در میان مردان هم موقعیت‌های بیشتری را آشکار می‌ساخت و از آنها که برای بیرون راندن زنان از معادن می‌جنگیدند، چندتائی را هم با انگیزه‌های جوانمردانه، نشان می‌داد. در واقع یک سیستم اعتقادی ریشه در ضرورت و نیاز به حمایت دارد.
منبع : ماهنامه فیلم


همچنین مشاهده کنید