جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

مثل در قرآن کریم


مثل در قرآن کریم
قرآن، اقیانوس بیكرانی است كه ضمن این كه دارای ساحلهایی در وادی بی نهایت و عمقی به ژرفای خالق آن است، بخشنده ای است كه مشتاقان خویش را به تناسب استعداد و ظرفیتی كه دارند و اشتیاق و طلبی كه می نمایند بهره می دهد.
گرچه هیچ انسانی را قدرت رسیدن به كند این كتاب عظیم نیست، اما همه می توانند از این كتاب به قدر ظرفیت خویش بهره جویند. به همین جهت همه مسلمانان درهمه حال خود را نیازمند راهنمایی ها ، اندرزها ، هشدارها و بشارتهای قرآن كریم می دانند.
ما نیز بر آن شدیم كه قبسی از خورشید نورانی خداوند سبحان را بر دلهای مشتاقان نور، بتابانیم. و دست نیاز به سوی درگاهش بلند می نماییم كه: بارالها برما رحم فرما و ما را بیش از پیش مشتاق معارف قرآن قرارده .آنچه از نظرمی گذرانید جستاری در مثلهای قرآنی می باشدكه مطالب آن به صورت پیوسته در اختیار شما عزیزمان قرار می گیرد.
●مثل چیست؟
"مثل" عبارت است از آن كه چیزی را برای كسی چنان توصیف كنیم كه گویی آن را می بیند.(۱) همچنین مثل به معنی: توصیف كردن، تشبیه كردن و حتی نمایش دادن نیز آمده است.(۲)
یكی از طرق آموزش غیر مستقیم، استفاده از تمثیل در قالب حكایات است به نحوی كه شنونده بتواند خود را در قالب قهرمان آن حكایت یا یكی از قهرمانان آن مجسم كرده و با تعمیم حوادث مذكور درآن حكایت نتیجه گیری مناسب اخلاقی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و... نماید، بدون آن كه گوینده به طور مستقیم یا آمرانه او را وادار به پذیرش مطلب نموده باشد. قرآن نیز از این شیوه به بهترین وجه استفاده كرده و حقایق سترگ و مفاهیم بزرگ را در قالب تمثیل های ساده و روان و همه فهم به مخاطبان خود عرضه نموده است.
دلایل ذكر مثلهای قرآنی
خداوند متعال در آیات متعدد علت ذكر این امثال را بیان فرموده است:
۱- هدایت مردم: درآیه ۸۹/ اسراء، علت ذكر امثال قرآنی، هدایت مردم به سوی زندگی بهتر و سعادت ابدی بیان شده است: ( ما دراین قرآن برای مردم همه نوع مثل ها را آورده ایم تا شاید- با تدبر در آنها- هدایت شوند، اما اكثرمردم به جز كفر و عناد از چیزهای دیگر دوری كردند.)
در جای دیگر می فرماید: مادر این قرآن، هر گونه مثال و بیان برای هدایت خلق، آوردیم اما آنها بیش از همه چیز، با سخن حق به جدال و خصومت بر می خیزند. ( كهف/ ۵۴)
۲- عبرت گرفتن انسانها:
دومین علت امثال قرآنی، عبرت آموزی و درس گرفتن مردم از این امثال است. خداوند می فرماید:
ما قویترین سركشان- اقوام گذشته- را به عقوبت اعمالشان هلاك كردیم و شرح حال پیشینیان را برای عبرت مردم آورده ایم.(زخرف/ ۸)
درآیه ای دیگر می فرماید: و هلاك آن قوم را مایه عبرت آیندگان قرار دادیم. (زخرف/ ۵۶)
۳- اتمام حجت:
یكی دیگر از دلایلی كه خداوند متعال اقدام به بیان مثلهای قرآنی فرموده است، اتمام حجت با مردم است تا جای هیچ بهانه ای برای انسان ها باقی نماند.
می فرماید: و طوایف بسیار دیگری را به كیفر كردارشان هلاك كردیم و ما برای هر یك از این طوایف، مثلهایی برای اتمام حجت آوردیم. ( فرقان/ ۳۹)
نتیجه این كه علل آوردن امثالی قرآنی، هدایت، عبرت گرفتن و اتمام حجت با مردم می باشد. و این امثال، طیف وسیعی از موضوعات متعدد را در بر می گیرد. از گیاهان و نباتات گرفته تا حیوانات و حشرات و آدم های خوب و بد و شهرها و پیامبران وزنان خوب و بد و بتها و حتی سنگها و...
بر آنیم تا برای شناخت بیشتر قرآن كریم طی سلسله مقالاتی به ذكر امثال قرآنی بپردازیم . امید كه مورد توجه قرار گیرد.
مثل در قرآن (۲)
اوصاف دورویان
آتش افروخته
۱- مثلهم كمثلِ الذی استوقدَ ناراً فلما أضاءَت ما حَولهُ ذَهبَ الله بنورهِم و تَرَكهُم فی ظلماتٍ لا یبصرون.(بقره/۱۷)
" مثل منافقان، همچون مثل كسانی است كه در اطراف خود آتشی افروخته اند تا اطراف خویش را روشن نماید، اما خدا روشنی آتش را ببرد و در میان تاریكیهایی كه نمی بینند رهایشان می كند."اولین مثل قرآن، درباره وضعیت منافقین است. شاید از این نكته بتوان به خطر این گروه در بین مسلمین پی برد. مثال كار آنها و ایمان آوردن دروغین و ظاهری آنها مانند فردی است كه در بیابان تاریك و طوفان خیز برای این كه راه خود را پیدا كند، آتشی بیفروزد و خیال كند چند بوته خشك و شعله ای اندك می تواند راهنمای او دراین صحرای تاریك شود در حالی كه در این صحرا نیاز به چراغی پرتوافروز و روشنایی دائمی و مطمئن كه در گردباد حوادث خاموش و كم نور نشود است نه شعله چند بوته خشك!
در حقیقت منافقین با اظهار اسلام و اعلام وفاداری ظاهری می خواهند خود را در صف مومنان جا بزنند و با همین ادعای اندك به مقصد برسند كه چنین چیزی ممكن نیست.
در جلد اول تفسیر نمونه در ذیل آیه مورد بحث آمده است:
" آنها( منافقان) فكرمی كردند با این آتش مختصر و نور آن می توانند با ظلمتها به پیكار برخیزند اما ناگهان بادی سخت بر می خیزد و یا باران درشتی می بارد و یا بر اثر پایان گرفتن مواد آتش افروز، آتش به سردی و خاموشی می گراید و آنها بار دیگر در تاریكی وحشت زا سرگردان می شوند. "
مولوی در مثنوی معنوی درباره این آیه چنین سروده است:
برق آفل باشد وبس بی وفا
آفل از باقی نداند بی صفا
برق خندد، بركه می خندد بگو؟
بر كسی كه دل نهد بر نور او
نورهای برق ببریده پی است
او چو لاشرقی ولاغربی كیست
برق را خود یخطف الابصار دان
نور باقی را همه ابصار دان
انسان كر و كور و لال
۲- صمٌ بكمٌ عُمیٌ فَهُم لا یَرجعون.( بقره/۱۸)
" آنها( منافقین مانند) كرها، لال ها و كورهایند، لذا به راه نمی آیند. "
دومین مثل قرآنی نیز اختصاص به منافقین دارد البته به نحوه دیگری خداوند متعال به توصیف وضعیت آنان می پردازد . انسان برای آن كه بتواند از راه مستقیم، خود را به مقصد برساند باید به وسیله حواس خود راه را از بیراهه تشخیص دهد. او به وسیله چشم، گوش و زبان ، با محیط ارتباط برقرار می كند و می تواند موضع خویش را انتخاب كند. حال اگر انسانی كر، كور و لال باشد و بخواهد در یك راه پر پیچ و خم خطرناك حركت كند، چگونه می تواند بدون خطر در این مسیر قدم نهد و چگونه به مقصد خواهد رسید؟
منافقان هم وقتی حقایق را شنیده اند اما چشم، گوش و دل خویش را بر این حقایق بسته اند می خواهند كورمال، كورمال و بدون اسباب و حواس لازم این مسیر را طی كنند و به همین جهت هرگز به مقصد نمی رسند بلكه در عرصه حوادث و مشكلات در دره بدبختی سقوط می كنند چون هیچ یك از وسایل اصلی درك حقیقت را ندارند، از راه كج خویش باز نمی گردند و در بیراهه های گوناگون سرگردان هستند و از این كه بتوانند به راه راست قدم بگذارند عاجز و ناتوانند.
رگبار تند در شب تاریك
۳- او كصیبٍ من السماءِ فیه ظلماتٌ و رعدٌ و برقٌ یجعلون اصابعَهُم فی اذانِهم من الصواعقِ حَذَرََ الموت والله محیط بالكافرین.( بقره/۱۹)
" یا چون ( كسانی كه در معرض) رگباری از آسمان- كه در آن تاریكیها و رعد و برقی است- ( قرار گرفته اند)؛ از ( نهیب) آذرخش( و) بیم مرگ، سرانگشتان خود را در گوشهایشان نهند،( تا صدای صاعقه را نشوند) ولی خدا بر كافران احاطه دارد."
سومین مَثل قرآنی نیز درباره وضعیت منافقین است.
شب تاریك و ظلمانی است، پرخوف و خطر، باران به شدت می بارد، از كرانه های افق برق پرنوری می جهد، صدای غرش وحشتزا و مهیب رعد، نزدیك است پرده های گوشها را پاره كند... انسانی بی پناه در دل این دشت وسیع و ظلمانی و پر از خطر، حیران و سرگردان مانده است! باران زیاد، بدن او را خیس كرده نه پناهگاه مورد اطمینانی وجود دارد كه به آن پناه برد و نه ظلمت اجازه می دهد كه گامی به سوی مقصد بردارد!
آری منافقان ، دقیقاً به چنین مسافری می مانند. آنها در بین مومنان روزافزون كه مانند سیل خروشان و باران تند به هر سو پیش می روند، قرار گرفته اند و افسوس كه به پناهگاه مطمئن ایمان پناه نبرده اند تا از شر ظلمت و صاعقه های مرگبار مجازات الهی نجات یابند، از سوی دیگر پیشرفت سریع مسلمین و آیه های قرآن كه پرده از رازهای نهفته آنان برمی داشت همچون صاعقه ای مرگبار آنان را هدف قرار می داد و هر دم احتمال می دادند كه آیه ای نازل شود و پرده از رازهای دیگر آنان بردارد و رسواتر شوند. خط نفاق در هر عصر و زمانی وجود دارد. سرگردانی منافقان، اضطراب و بی پناهی و بدبختی و رسوایی آنها را در همین دوران نیز می توانیم مشاهده كنیم. (۱)●پشه ضعیف
"ان الله لا یستحی اَن یضرب مثلا ما بعوضهٔ فما فوقها فاما الذین امنوا فیعلمون انه الحق من ربهم و اما الذین كفروا فیقولون ماذا أراد الله بهذا مثلا یضل به كثیرا و یهدی به كثیرا و ما یضل به الا الفاسقین." (بقره / ۲۶)
"خداوند از این كه مثال – به موجودات ظاهراً كوچكی مانند – پشه و حتی بالاتر از آن بزند شرم نمی كند ؛ زیرا مؤمنان می دانند كه حقیقتی است از طرف پروردگارشان و اما كسانی كه كافر شدند – این موضوع را بهانه كرده – و می گویند منظور خداوند از این مثل چه بوده است؟ آری خدا جمع زیادی را با آن گمراه و عده كثیری را هدایت می كند ولی فقط فاسقان را با آن گمراه می كند."در این كه چرا خداوند متعال در این آیه پشه را مثال زده است نكات متعددی را بیان كرده اند اما مَثل وسیله ای است كه برای تجسم حقیقت به كار می رود و گاهی گوینده در مقام تحقیر و بیان ضعف مدعیان است. بلاغت سخن ایجاب می كند كه برای نشان دادن ضعف آنها موجود ضعیفی را برای مثال انتخاب كند مثلاً در آیه ۷۳ سوره حج آمده است: آنهایی كه – بتها – مورد پرستش شما – كفار – هستند هرگز نمی توانند مگسی بیافرینند، اگرچه دست به دست هم بدهند، حتی اگر مگس، چیزی از آنها برباید قدرت پس گرفتن آن را ندارند، هم طلب كننده ضعیف است و هم طالب شونده.
یا در تشبیه تكیه گاه بت پرستان، خداوند متعال از خانه عنكبوت مثال می زند كه سست ترین خانه هاست زیرا نه عنكبوت را از سرما و گرما و باد و باران حفظ می كند و نه از حمله دشمنانش.
معلوم است كه برای ضعف كفار، اگر مثال از آفرینش آسمانها و زمین و سیارات و كهكشانها زده شود، تناسب با قدرت كفار ندارد.
شیخ محمود شبستری در گلشن راز درباره حكمت این مثل چنین سروده است:
هزاران آدم اندر وی هویداست
به هر جزوی ز خاك ار بنگری راست
در اسماء، قطره ای مانند نیل است
به اعضاء پشه ای هم چند پیل است
جهانی در دل یك ارزن آمد
درون حبه ای صد خرمن آمد
درون نقطه چشم آسمانی
به هر پشه در جای جانی
خداوند دو عالم راست منزل ...
به آن خردی كه آمد حبه دل
هر آینه كه گویی نیست باطل
اگر فكر گردی مرد كامل
كه باطل دیدن از ضعف یقین است
كلام حق همی ناطق بدین است
نباشد در وجود تیر و بهرام
وجود پشه دارد حكمت ای خام
●مانند حیوانات
" و مثل الذین كفروا كمثل الذی ینعق بما لا یسمع الا دعاء و نداء صم بكم عمی فهم لا یعقلون." (بقره / ۱۷۱)
" وَ مثل – دعوت كننده ی – كافران چون مَثَل كسی است كه حیوانی را كه جز صدا و ندایی مبهم، چیزی – نمی شنود بانگ می زند. – آری – كرند، لالند، كورند. و در نمی یابند."
در این آیه، خداوند كفار را به حیوانات فاقد درك و شعوری تشبیه فرموده است كه از صدای چوپان فقط توجه به طرز ادای كلمات و تن صدا دارند نه مفهوم و حقیقت آن.
چوپانان و گله داران در هنگام چرای گوسفندانی وقتی می خواهند آنها را از مسیری باز دارند و یا به مسیری هدایت كنند با فریاد و سر و صدا به سوی آنان می دوند. حیوانات معنی كلمات چوپان را نمی فهمند فقط صدای آنها را می شنوند و از مسیری بر می گردند یا به مسیری می روند. كفار نیز چشم و گوش و زبان دل خویش را بر حقایق بسته اند هر چه با آنها از راه استدلال و محبت صحبت شود آنها اعمال و سنتهای پدران و گذشتگان خویش را مطرح می كنند و یا این كه تابع هواهای نفسانی و نیت های شیطانی خویش هستند و نظر خود را از نظر سایرین بهتر و مفیدتر می پندارند به همین جهت دائم در پیله ای كه خود بافته اند، به دور خویش رشته های ظن و گمان باطل می پیچند و اسیر خود بافته های خویش اند. درست مانند حیواناتی كه از زندگی كردن فقط خوردن و خوابیدن و جفت گیری را می فهمند و با بقیه حقایق حیات كاری ندارند. در قرآن كریم در چهارده آیه اشاره به كری و كوری و لالی جاهلان شده است و در چندین مورد نیز جاهلان و كفار به حیوانات و چهارپایان تشبیه شده اند.
جامی شاعر معروف ایران درباره این آیه چنین سروده است:
حیوانی است مستوی القامه
حد انسان به مذهب عامه
به دو پا راهبر به خانه و كوی
پهن ناخن برهنه پوست زموی
می برندش گمان كه انسان است
به دو پا راهبر به خانه و كوی
می فزاید بر این معانی خاص
وانكه خود را گمان برد ز خواص
كه همین اوست آنكه انسان است
هر كسی را به خود گمان آن است
زده از وی بقدر خویش نفس
لفظ انسان یكی ولی هر كس
روی هر كس به فكر ورای وی است.(۱)
جنبش هر كسی زجای وی است
●سرگذشت گذشتگان
"ام حسبتم ان تدخلوا الجنهٔ و لما یاتكم مثل الذین خلوا من قبلكم مستهم الباساء و الضراء و زلزلوا حتی یقول الرسول والذین امنوا معه متی نصرالله الا ان نصرالله قریب." (بقره / ۲۱۴)
" آیا پنداشتید كه داخل بهشت می شوید و حال آن كه هنوز مانند آنچه بر – سر – پیشینیان شما آمد، بر – سر – شما نیامده است؟ آنان دچار سختی و زیان شدند و به – هول و – تكان در آمدند، تا جایی كه پیامبر و كسانی كه با وی ایمان آورده بودند گفتند: "یاری خدا كی خواهد بود؟ هش دار، كه یاری خدا نزدیك است."
در این آیه خداوند متعال حوادثی را كه بر اساس سنت الهی برای امتهای گذشته پیش آمده را برای این امت مثل زده است و می فرماید: شما تصور می كنید كه همین كافی است كه به زبان ایمان آورید و دیگر برای رفع مشكلات فردی و اجتماعی خویش نیاز به هیچ تلاش و كوشش و مجاهده و زحمتی ندارید!؟
فقط باید ایمان بیاورید و بقیه كارها را از خداوند متعال توقع داشته باشید انجام دهد!؟
هرگز چنین نیست . بلكه مؤمنان باید پس از ایمان آوردن و تقویت آن به استقبال مشكلات بروند، فداكاری كنند، جهاد نمایند، سختی ها را تحمل كنند، صبور و بردبار باشند و در كوره عمل، آبدیده و صیقل خورده شوند. اتفاقاً در میدان عمل مومنان واقعی از كسانی كه شعار ایمان می دهند اما عملاً حاضر به هیچ كاری نیستند شناخته می شوند!البته خداوند متعال مومنانی را كه حتی الامكان و تا توان دارند صادقانه در راه ایمان و عقیده خویش مجاهده می كنند بر دشمنان پیروز می گرداند چنان كه موسی و بنی اسراییل را بر فرعون و محمد (ص) و مسلمانان صدر اسلام را بر كفار پیروز گرداند.
●قلوب سنگی
" ثم قست قلوبكم من بعد ذلك فهی كالحجارهٔ او اشدّ قسوهٔ و انّ من الحجارهٔ لما یتفجرمنه الانهار و ان منها لما یشقق فیخرج منه الماء و انّ منها لما یهبط من خشیهٔ الله و ماالله بغافل عما تعملون ." ( بقره / ۷۴)
" سپس دلهای شما بعد از این سخت گردید، همانند سنگ، یا سخت تر از آن، چرا كه از برخی سنگها، جویهایی بیرون می زند، و پاره ای از آنها می شكافد و آب از آن خارج می شود، و برخی از آنها از بیم خدا فرو می ریزد، و خدا از آنچه می كنید غافل نیست."
این آیه پس از ماجرای قتلی كه در بنی اسرائیل اتفاق افتاد و خداوند متعال برای این كه قاتل شناخته شود بنا به در خواست موسی (ع) دستور داد كه گاوی را ذبح كنند و عضوی از آن را به بدن مقتول بزنند تا او زنده شود و قاتل را معرفی كند و بهانه جویی های بی شمار بنی اسرائیل آمده است.
خداوند متعال پس از آن كه در آیات قبلی این سوره، ماجرای بهانه جویی های بنی اسرائیل را بیان فرموده است. درآیه ۷۲ سوره بقره ماجرا را به صورت مختصر چنین بیان می فرمایند: و به خاطر آورید هنگامی را كه فردی را به قتل رساندید سپس درباره قاتل او به دیگری پرداختید و خداوند آنچه را مخفی كرده بودید- حقیقت ماجرای قتل- را آشكار ساخت.
از مضمون این آیات و حتی مطالعه این داستان كه در فصل ۲۱ سفر تثنیه جمله ۱ تا ۹ تورات فعلی آمده است می توان به خوبی به قساوت و سنگدلی بنی اسرائیل پی برد.
بنی اسرائیل پس از دیدن آن همه معجزات به چشم خویش و حضور پیامبر بزرگ خدا حضرت موسی در بین آنها و مشاهده معنویت و صلابت او، بازهم تسلیم امر خداوند متعال نشدند به همین جهت خداوند متعال دلهای آنها را از سنگ سخت كوهها نیز سخت تر می نامد زیرا از دل بعضی از سنگهای كوه چشمه های آب زلال سرازیر است و یا از شكاف بعضی از سنگها قطرات آب تراوش می كند و قطعه هایی از سنگهای قله ها از قله جدا شده و به پایین می افتد... به هر حال جوششی، تراوشی، حركتی در سنگ كوهها به وجود می آید اما دلهای سخت كفار در برابر حق و حقیقت فاقد هر گونه تغییری، حركتی، جوشش عواطف و علم و محبتی است و هیچ از خدا ترسی ندارند.
در ۱۳۲ آیه از قرآن عظیم استعمال مجازی قلب برای كسب علم و دانش و محل عواطف و احساسات آمده است.(۱)
مولوی نیز در این باره گفته است:
ز انبیا ناصح تر و خویش لهجه تر
كی بود كه كوفت دمشان در حجر
ز آنكه سنگ و كوه در كار آمدند
می نشد بدبخت را بگشاده بند
آنچنان دلها كه بدشان ما و من
نعتشان شد " بل اشد قسوهٔ " (۲)
●دانه بی حاصل
" یا ایها الذین امنوا لا تبطلوا صدقاتكم بالمن والاذی كالذی نیفق ماله رئاء الناس و لا یومن بالله و الیوم الاخر فمثله كمثل صفوان علیه تراب فاصابه وابل فتركه صلدا لا یقدرون علی شیء مما كسبوا و الله لایهدی القوم الكافرین." ( بقره /۲۶۴)
" ای كسانی كه ایمان آورده اید، صدقه های خود را با منت و آزار، باطل مكنید، مانند كسی كه مالش را برای خود نمایی به مردم، انفاق می كند و به خدا و روز بازپسین ایمان ندارد. پس مثل او همچون مثل سنگ خارایی است كه برروی آن، خاكی – نشسته – است، و رگباری به آن رسیده و آن – سنگ – را سخت و صاف بر جای نهاده است.
آنان – ریاكاران – نیز از آنچه به دست آورده اند، بهره ای نمی برند؛ و خداوند، گروه كافران را هدایت نمی كند."
در این آیه، خداوند متعال برای انفاق مردم ریاكار كه از انفاق به مردم قصد خود نمایی دارند نه رفع مشكل فقرا و رضایت خداوند متعال، مثال دانه ای را زده است كه این دانه را بر روی تخته سنگی كه خاك كمی دارد بریزند و سپس باران تندی بر آن ببارد و دانه و اندك خاك موجود را شسته و از بین ببرد و این دانه هیچ امكان رشد و نموی نیابد.
می دانیم برای این كه دانه ای رشد كند نیاز به خاك مناسب و به اندازه و باران كم دارد به طوری كه تبدیل به سیلاب نشود ولی وقتی كار برعكس شود یعنی خاك كم و باران شدید و زیاد شود، آن هم بر روی تخته سنگی باشد سیلاب، خاك و دانه را از بین می برد.
قرآن اعمال ریاكارانه و انفاقهای آمیخته با منت و آزار را كه از دلهای قساوتمند سرچشمه می گیرد، تشبیه به آن قشر كم خاك می كند كه روی سنگ سختی را پوشانده است و هیچ گونه بهره ای از آن نمی توان برد بلكه زحمت برزگر را نیز بر باد می دهد!(۳)
مولوی در مثنوی معنوی در این باره سروده است:
بانگ می آید كه ای طالب بیا
جود محتاج گدایان چون گدا
جود می جوید گدایان و ضعاف
همچو خوبان كه آینه جویند صاف
چون گدا آینه جود است هان
دم بود بر روی آینه زیان
پس از آن فرمود حق در والضحی
بانگ كم زن ای محمد(ص) برگدا
●بوستان سرسبز
" و مثل الذین ینفقون اموالهم آبتغاء مرضات الله و تثبیتاً من انفسهم كمثل جنهٔ بربوهٔ اصابها وابل فاتت اكلها ضعفین فان لم یصبها وابل فطل و الله بما تعملون بصیر." ( بقره /۲۶۵)
" و مثل – صدقات – كسانی كه اموال خویش را برای طلب خشنودی خدا و استواری روحشان انفاق می كنند، همچون مثل باغی است كه بر فراز پشته ای قرار دارد – كه اگر – رگباری بر آن برسد، دو چندان محصول برآورد، و اكثر رگباری هم بر آن نرسد، باران ریزی – برای آن بس است – و خداوند به آنچه انجام می دهید بیناست."
در این مثل خداوند متعال حال كسانی را كه برای رضای خداوند متعال و تقویت ایمان خویش و یاری مستمندان انفاق می كنند به بوستان سرسبز و شادابی تشبیه كرده است كه از بارانهای ریز و درشت سیراب می شود و محصولاتی ممتاز و پر بركت می دهد و دیوار آن هم برای هر بیننده ای نشاط آفرین و مسرت بخش است. زمین مرتفع و حاصل خیز وقتی در برابر نسیم و آفتاب و باران قرار گیرد.
بركتهای درونی خویش را ظاهر می سازد و انواع گیاهان و درختان و بوته های مفید و ارزشمند در آن پرورش می یابند زیرا دارای زمینه مساعد یعنی خاك حاصل خیز و عوامل مناسب یعنی باران و آفتاب بذر سالم است. كسی هم كه به خداوند ایمان دارد و دور از دیار و خودنمایی انفاق می كند، انفاق خویش را مانند دانه ای در زمینه لطف خدا می كارد و رحمت و بخشش الهی نیز مانند آفتاب و باران بهر آن می تابد و می بارد تا انفاق او را تبدیل به باغی از باغهای بهشتی نماید.آتش در خرمن
"ایود احدكم ان تكون له جنهٔ من نخیل و اعناب تجری من تحتها الانهار له فیها من كل الثمرات و اصابه الكبر و له ذریهٔ ضعفاء فاصابها اعصار فیه نار فاحترقت كذلك یبین الله لكم الآیات لعلكم تتفكرون." (بقره/۲۶۶)
آیا كسی از شما دوست دارد كه باغی از درختان خرما و انگور داشته باشد كه از زیر آنها نهرها روان است، و برای او در آن- باغ- از هرگونه میوه ای- فراهم- باشد، و در حالی كه او را پیری رسیده و فرزندانی خردسال دارد، - ناگهان- گردبادی آتشین بر آن- باغ- زند و بسوزد؟ این گونه، خداوند آیات- خود- را برای شما روشن می گرداند، باشد كه شما بیندیشید.
در این آیه، خداوند متعال با مثالی كه درباره سوختن درختان یك باغ در اثر گردباد سوزان می زند، از بین رفتن كارهای ریاكاران و كسانی را كه پس از انفاق منت می گذارند و باعث آزار و آبروریزی انفاق گیرنده می شوند روشن می سازد.
در تفسیر نمونه در این باره آمده است كه: این مثال منظره كسی را مجسم می كند كه باغی سرسبز و خرم دارد كه درختان گوناگون خرما و انگور دارد و همواره آب از پای درختان آن می گذرد و نیاز به آبیاری ندارد، در حالی كه او پیرشده و فرزندان ضعیفی اطرافش را گرفته اند و تنها راه تامین زندگی او نیز همین باغ است و اگر این باغ از بین برود نه او نه فرزندانش قدرت احیاء آن را ندارند، ناگهان گردباد سوزان و آتشباری بر آن می وزد و به طور كلی آن را می سوزاند و از بین می برد، در این حال چنین كسی چه وضعیتی دارد؟ چه حسرت و اندوه مرگباری به او دست می دهد؟
حال كسانی كه عمل نیكی انجام می دهند و سپس با ریاكاری یا منت و اذیت و آزار آن را از بین می برند مانند چنین كسی است كه زحمات فراوانی كشیده و به هنگامی كه نیاز شدیدی به بهره برداری از آن دارد، نتیجه كار او به كلی از میان می رود و جز حسرت و اندوه چیزی برایش باقی نمی ماند.(۱)
خلقت حضرت آدم و حضرت عیسی علیهماالسلام
" مثل عیسی عندالله كمثل ءَآدم خلقه من تراب ثم قال له كن فیكون."(آل عمران/۵۹)
مثل- خلقت- عیسی در نزد خداوند، مانند- خلقت- آدم است كه او را از خاك آفرید و سپس به او فرمود: موجود باشد. او هم وجود یافت- بنابراین ولادت مسیح بدون پدر، هرگز دلیل بر الوهیت او نمی باشد.-
در این آیه خداوند متعال تولد حضرت عیسی علیه السلام و خلقت او را تشبیه به خلقت حضرت آدم فرموده است كه اگر عیسی پدر نداشت حضرت آدم علیه السلام نه پدر داشت و نه مادر. پس پدر نداشتن حضرت عیسی هرگز دلیل بر این نمی شود كه العیاذ بالله پسر خدا باشد یا او دارای مقام الوهیت و خدایی باشد.
درباره عبارت " خلقه من تراب" از خاك آفریدیم. همه گفته اند كه اشاره به مرتبه خلقت خاكی آنهاست تا آنكه نادانان و غلوگویان برای پیامبران مقام خدایی قایل نشوند زیرا كه حدث و فنا از لوازم موجودات خاكی و پیامبران است.(۲)
كشتزار و باد سوزان
" مثل ما ینفقون فی هذه الحیوهٔ الدنیا كمثل ریح فیها صر اصابت حرث قوم ظلموا انفسهم فاهلكته و ما ظلمهم الله ولكن انفسهم یظلمون."( آل عمران/۱۱۷)
مثل آنچه آنان- كفار- در زندگی دنیا انفاق می كنند مانند باد سوزانی است كه به زراعت قومی كه به خود ستم كرده اند بوزد و آن را نابود سازد، خداوند به آنها ستم نكرده بلكه آنها به خودشان ستم كرده اند.
انفاق كفار و منافقان و پولهایی كه آنها خرج می كنند برایشان هیچ محصول و بهره ای ندارد. درست مثل كشتزاری كه زارعی در آن به زراعت بپردازد اما این مزرعه در معرض طوفانهای شدید و بادهای سوزان واقع شود و به سرعت از شن و ماسه پوشانده شده و جوانه های گیاهان در زیر خروارها خاك داغ، از بین بروند.
در زمینهایی كه در حاشیه كویر كشت می شوند چنین اتفاقهایی بسیار می افتد. به همین جهت دولتها در بیابانهای مشرف به كویر اقدام به كاشت بوته هایی می كنند كه از پیشرفت كویر و ضایع كردن زمین های كشاورزی جلوگیری كند.
افراد بی ایمان و آلوده چون انگیزه درستی در انفاق خود ندارند، روح خودنمایی و ریاكاری مانند باد سوزان و خشك كننده ای بر مزرعه انفاق آنها می وزد و آن را بی اثر می كند. اینگونه انفاقها نه از نظر اجتماعی مشكلی را حل می كنند- چون غالباً به دست فقرای واقعی نمی رسند- و نه نتیجه اخلاقی برای انفاق كننده دارند.(۳)
قرآن عظیم نیز منشا این طوفان را در كفر، ریا و نفاق خود آنان می داند.
گمراهی در ظلمت
" او من كان میتا فاحییناه و جعلنا له نورا یمشی به فی الناس كمن مثله فی الظلمات لیس بخارج منها كذلك زین للكافرین ما كانوا یعملون." ( انعام/۱۲۲)
آیا كسی كه مرده بود، سپس او را زنده كردیم و نوری برای او قرار دادیم كه با آن در میان مردم راه رود چون كسی است كه مثل او در تاریكی ها است و از آن خارج نمی شود؟ این گونه برای كافران آنچه انجام می دادند زینت داده شده است.
درباره شان نزول این آیه گفته اند كه درباره حضرت حمزه و ابوجهل نازل شده است. بعضی ها هم گفته اند كه درباره عمار یاسر و ابوجهل نازل شده است.(۴)
در این آیه خداوند متعال كسانی را كه ایمان آورده اند به مرده ای تشبیه فرموده است كه زنده می شود و حیات انسانی می گیرد و كفار را به مردگان تشبیه فرموده اند كه در تاریكی ها و ظلمات سرگردانند!
در قرآن كریم مكرر درباره كفر و ایمان تعبیر به " مرگ" و " حیات" شده است و این مطلب نشان می دهد كه ایمان مانند روحی است كه در جسم افراد كافر دمیده می شود و زندگی آنان را سرشار از انوار محبت، ایثار، گذشت، عشق، حقیقت، صداقت وتمام فضایل انسانی می كند.
ایمان به خدا بینش و درك تازه ای به انسان می بخشد، روشن بینی خاصی به او می دهد، افق دید او را از زندگی محدود مادی رها ساخته و در عالم فوق العاده وسیعی قرار می دهد. و از آنجا كه او را دعوت به خودسازی می كند پرده های خودخواهی، تعصب، لجاجت و هوا و هوس را از چشم های او كنار می زند. در پرتو این نور از اشتباهات كفار كنار می ماند و به سوی حق هدایت می شود.
سلسلهٔ الذهب، ج اول.
تفسیر نمونه ، ج ۱ ، ص ۱۱۳ .
المعجم المفهرس القرآن، ص ۵۴۹.
مثنوی معنوی، ج ۵، ص ۴۷۰.
تفسیر نمونه، ص ۲۴۲.
منبع : تبیان


همچنین مشاهده کنید