شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


آیا رستگاری ممکن است


آیا رستگاری ممکن است
● قهرمانان و گورها
ارنستو ساباتو در ایران هنوز نام ناشناخته ای است. هرچند كه اثر قوی [از] قهرمانان و گورها را انتشارات نیلوفر به تازگی چاپ كرده است و رمان «تونل» نیز در راه است. اما هنوز، در ایران، او را كه در آمریكای لاتین دست كمی از كورتاسار، رولفو و فوئنتس ندارد چندان نمی شناسند. اولین قدم برای درك آثار كم شمار ساباتو به آرژانتین برمی گردد، كشور نویسنده كه مهد روانكاوی مدرن در آمریكای لاتین است، روانكاوی با پایه فرویدی در آرژانتین است كه میان كشورهای لاتین شكل می گیرد و نگاه ساباتو بسیار با این دیدگاه در ارتباط است، هرچند به راستی نمی توان گفت كه ساباتو، با علم و اراده، این چارچوب روانكاوانه را برای انعكاس اثرش برمی گزیند. او به عنوان راوی- والحق باید گفت به عنوان یك راوی فوق العاده خوب- بیشتر روان نژند است تا روانكاو. او در هزارتوهای ذهنی كه به تمامی سیاهند به دنبال راه نجاتی می گردد، در افكاری كه هر یك به سئوال دیگری منتهی می شوند غوطه می خورد و همین جریان ذهن را بر كاغذ می آورد. البته به همه اینها باید مدیریت خوب داستان را نیز اضافه كرد. او هرگز رشته كلام را گم نمی كند، هرگز مقهور لفاظی های خود یا استفاده از لغات زیبا نمی شود و با قدرت تمام خواننده را در چالش قهرمانان اثر شریك می كند.
لغات او همیشه ساده اند و همیشه برانگیزاننده تمامی شك های قهرمانان اثر در ذهن خواننده هستند. خواننده با تمامی قهرمانان اثر احساس همذات پنداری دارد. قهرمانان و گورها نیز دقیقاً چنین اثری است؛ اثری كه تا حد وسواس بر جزئیات ریز اشیا، وقایع و ژست ها دقیق است و هركدام به زبان آمده، نشان از هزار كلام به زبان نیامده در ذهن قهرمانان اثر دارد. زنان در آثار ساباتو دست نیافتنی و مرموزند و بیشتر بخشی از اثر هستند كه به پرداخت جهان معماگونه ساباتو كمك می كنند. قهرمانان و گورها با حال و هوایی كه بیشتر اروپایی است تا لاتینی، با قهرمانانی سروكار دارد كه هریك در درگیری های درونی خود دست و پا می زنند. در صحنه های مواجهه و مكالمه میان آدم ها، هر فردی درون فردیت خودش اسیر است، هر تلاشی برای برقراری ارتباط انسانی تلاشی منجر به شكست است و كلمات طوری زاده می شوند كه از آنها هیچ راهی به درون طرف دیگر نمی توان یافت.
مارتین، عاشق بسیار جوان، سرخورده در وادی نیمه حقیقی و پارانوئید خویش، با ضعف هایی بیش از حد انسانی دست و پا می زند. آلخاندرا دختر بسیار مرموزی كه كلید حل معما است؛ دختری كه به نحوی تداعی تصویر معشوق اثیری در كتاب قهرمانان و گورها است نفرت از مادر و عشق به پدری به شدت در خود دارد. از سوی دیگر، مادر او جورجیانا روی دیگر معشوق اثیری را به نمایش می گذارد. دختر با قدرتی مخرب و ویرانگر، ترساننده و مرموز، مادر خوب، رویایی، اندكی خجالتی. و تصویر معشوق اثیری مخرب كه مادر را، زن را، كه هنوز نمرده است، از كودكی با نفرت خویش كشته است. الخاندرا سمبل نیروی زنانه ای است كه می تواند برانگیزاند و بمیراند و همین نیروی شیطانی بی كران را در مورد مارتین، در مورد فرناندو و در مورد زندگی خویش به كار می گیرد. الخاندرا به گونه ای قهرمان اثر هست و نیست، همه جا حضور دارد و ندارد.
او نیروی مخرب زندگی است كه تمامی شخصیت های اثر را به گونه ای در جریانی از سرخوردگی و ناامیدی و مرگ به هم پیوند می دهد. از مردان اثر فرناندو، پدر الخاندرا، روی دیگر او است، یا به قولی نیمه مردانه: ناخودآگاه این زن- مرد اسطوره ای. او مقهور جنون خودبزرگ بینی خود، با دختر زنی كه محبوبه اش است ازدواج می كند، با زنان مختلفی معاشرت می كند و آنها را به خانه می آورد تا عروس جوان از آنها پذیرایی كند. او یك بیمار روانی اما بسیار زیرك است و از طرفی در جامعه ای می زید كه ریشه طبقاتی و قدرت و ناشناخته بودن نوعی بیماری او، تنها او را زیرك می نمایاند. او همان قدرت مخرب دختر و همان توان به انقیاد درآوردن دیگران را در خود دارد. رابطه او را كه رابطه ای بسیار پیچیده و سرشار از سرخوردگی های روان پریشانه است انگار تنها مرگ است كه می تواند التیام ببخشد؛ مرگی كه كتاب با آن آغاز می شود.
از سویی دیگر، فرناندو تجسم كاستل قهرمان اثر تونل است، نقاش پارانوئیدی كه محبوبه اش را می كشد. كاستل هم مثل فرناندو نسبت به تمامی كورها دچار نفرت و كراهت است و آنچه او در كتاب تونل به طور اجمالی بر آن نظری انداخته است، فرناندو با سماجت تمام پی می گیرد. او كه تمامی دغدغه ذهنی عجیب و غریبش تشكیلات فرقه مخفی كورها است، روایت كاستل نقاش را از قتل محبوبه اش، به تمامی توهماتش اضافه می كند و به گمان من هر دو این افراد به نوعی می بایست به ارنستو ساباتوی نویسنده شبیه باشند. كتاب سرشار از دغدغه های روان پریشانه، موشكافانه و بسیار زیبا است. و تاكیدی دوباره بر این سئوال جاودانی بشر است كه آیا رستگاری در چنین جهانی ممكن است؟
ارنستو ساباتو
ترجمه: مصطفی مفیدی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید