شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

چالش های دولت انقلابی


چالش های دولت انقلابی
در آغاز این سال ستارخان و باقرخان كه از مجلس دوم لقب سردار ملی و سالار ملی گرفته بودند، با تجلیل فراوان وارد تهران شدند. مجلس قانونی را گذراند كه به موجب آن تنها افراد پلیس و نیروهای نظامی حق حمل سلاح را دارد و همین قانون بود كه كار مجاهدین به رهبری ستارخان و باقرخان و دولت انقلابی را به رودررویی كشاند. كابینه ها یكی پس از دیگری سقوط می كردند و نشانه پریشانی و چنددستگی در میان سران انقلاب بیشتر نمایان می شد. مستشارالدوله رئیس مجلس و معاونانش نیز همگی استعفا دادند و از كار كناره گیری كردند. سپهدار اعظم رئیس الوزرا پس از لغو قانون كاپیتولاسیون، چاره كار را در توقیف مطبوعات سركش و تندرو دید و همین كار موجب درگیری بیشتر شد. اكنون جنگ و خونریزی نه میان نیروهای استبداد و آزادی، بلكه در جبهه آزادی خواهان چنگ و دندان نشان می داد. چهار نفر از مجاهدین وارد خانه سیدعبدالله بهبهانی، یكی از دو رهبر روحانی مشروطیت، شدند و او را به ضرب گلوله از پای درآوردند. مجلس و بازار تعطیل و عزای عمومی اعلام شد. همگان بر این تصور بودند كه چون آیت الله بهبهانی حامی حزب اعتدال بود پس حزب مخالف آن، یعنی دموكرات به رهبری تقی زاده مسئول این ترور ناجوانمردانه است. علمای نجف نیز وارد معركه شدند و تقی زاده را مسئول ترور شناختند و پس از تكفیر وی، خواستار اخراج او از مجلس شورای ملی شدند. تقی زاده نیز به ناچار راهی اروپا شد. از آن سو میان سپهدار تنكابنی كه رئیس دولت بود و سردار اسعد بختیاری اختلافاتی بروز كرد كه در پی آن سپهدار از سمت خود كناره گیری كرد و جای خود را به مستوفی الممالك داد. در پی اجرای قانون خلع سلاح عمومی، نیروهای انتظامی به فرماندهی یپرم خان، پس از گذشت مهلت قانونی پارك اتابك را كه قرارگاه ستادی ستارخان و باقرخان بود محاصره كردند. مجاهدین از تحویل سلاح خودداری كردند و كار را به رودررویی نظامی كشاندند. اكنون این فرزندان انقلاب بودند كه به روی هم اسلحه می كشیدند و خون یكدیگر را به زمین می ریختند. در این جنگ برادركشی، نیروهای دولت انقلابی هفت كشته و بیست وسه زخمی و نیروهای مجاهدین هجده كشته و چهل زخمی بر جای نهادند. گلوله ای نیز به پای ستارخان نشست كه وی را تا آخر عمر كوتاهش گرفتار كرد.
در این سال عضدالملك نایب السلطنه درگذشت و به انتخاب مجلس، ناصرالملك همدانی به جای او گمارده شد. شیرازه امور كشور از هم گسیخته به نظر می رسید و نزاع و درگیری در همه سطوح از بالا تا به پایین همه جا دیده می شد. قتل و غارت و درگیری مسئله روزمره كشور بود. نایب حسین كاشی شهر كاشان را سنگربندی كرده و اعلام سركشی می كرد. به ناچار نیروهای بختیاری به فرماندهی امیر مفخم و سردار ظفر از اصفهان به سوی كاشان شتافتند تا آتش این فتنه را فروبنشانند. پس از نبرد خونینی كه گروه زیادی از هر دو سو كشته شد، نایب حسین شكست خورد و گریخت. در حوزه فرهنگ نیز اوضاع بهتر از این نبود. روزنامه های سركش و تندرو مثل قارچ می روییدند و همانند گندم درو می شدند. روزنامه افراطی شرق به مدیریت سیدضیاءالدین طباطبایی لغو امتیاز شد و به جای آن، وی روزنامه برق را منتشر كرد.
كابینه دستخوش بحران بود و پی درپی ترمیم می شد، سقوط می كرد و جای خود را به كابینه دیگری می داد. وحشت و ترور همه جا را فراگرفته بود. در شهر شیراز برخی از متعصبین به محله یهودی ها هجوم بردند و به غارت و كشتار دست یازیدند. در لار و بندرعباس پانصد نفر غارتگر به چپاول اموال مردم پرداختند. میان سران بختیاری اختلاف و درگیری روی داد كه سردار اسعد، ناگزیر آنان را برای صلح و آشتی به تهران فراخواند. در اصفهان رئیس نظمیه، در اتاق حكمران، وی را مورد هدف گلوله قرار داد كه در این سوءقصد معتمد خاقان حكمران اصفهان مجروح شد و برادرزاده اش به قتل رسید. در تهران، مرتضی قلی خان صنیع الدوله نخستین رئیس مجلس شورای ملی، در چهارراه مخبرالدوله هدف گلوله دو نفر كارگر روسی قرار گرفت و كشته شد. در این گیر و دار ناصرالملك نایب السلطنه با شكوه فراوان وارد تهران شد و در كاخ های شاهی مستقر شد و دربار باشكوهی برای خود فراهم آورد! بزرگان در اندیشه كار خود بودند و زیردستان نیز به رفتار خودسرانه مشغول. مجلس شورای ملی هم پی در پی قانون می نوشت و اجرای آن را به كسانی می سپرد كه به قانون اعتقادی نداشتند. قانون محاسبات عمومی در ۵۷ ماده و قانون دیوان محاسبات در ۱۴۱ ماده به تصویب مجلس رسید. قرارداد استخدام مستشاران آمریكایی را تصویب كرد و قرض های دولت به بانك های خارجی را سر و سامان بخشید. همچنین مجلس ۴۰۰ تومان حقوق ماهانه برای ستارخان، ۳۰۰ تومان برای باقرخان و ۵۰۰ تومان برای وراث سیدعبدالله بهبهانی در نظر گرفت.
اما دولت انقلابی، جدای از دسته بندی ها و كشمكش های پشت پرده با معضل بزرگ دیگری نیز دست به گریبان بود و آن حضور افراد مسلح بود كه در خیابان ها تفنگ بر دوش رفت و آمد می كردند و كلاه نمدی سیاه بر سر می گذاشتند و سهم خود را از انقلاب طلب می كردند و به هیچ قانونی هم وقعی نمی نهادند. در میان این گروه به ویژه بختیاری هایی كه همراه سردار اسعد به تهران آمده بودند و در فتح تهران سهیم بودند، بیش از همه در نظم اجتماعی اختلال ایجاد می كردند. سران و فرماندهان آنان نیز همه مشاغل كشوری و لشگری را همچون گوشت قربانی در میان خود تقسیم كرده بودند. دولت انقلاب به ناگزیر فرمان خلع سلاح بختیاری ها را صادر كرد كه نیروهای تحت فرمان دولت، پس از چند ساعت زد و خورد توانست گروه بزرگی از آنان را خلع سلاح كند. احزاب سیاسی و مطبوعات نیز به جان هم افتادند و به جای همكاری و همراهی، راه ستیز و دشمنی را برگزیدند. این درحالی بود كه استقلال ایران از طرف دو همسایه شمالی و جنوبی یعنی روس و انگلیس هر لحظه در خطر بود و روس ها همچنان در تبریز و برخی نواحی شمالی تركتازی می كردند.در پایان این سال مستوفی الممالك رئیس الوزرا كناره گیری كرد و به پیشنهاد ناصرالملك نایب السلطنه و تصویب مجلس، سپهدار تنكابنی دوباره سكان این كشتی توفان زده افتاده در گرداب بلا را به دست گرفت.
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید