پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


عصر طلایی اوپک - تاریخچه صنعت نفت ۲۸


عصر طلایی اوپک - تاریخچه صنعت نفت ۲۸
سال های ۱۹۷۴ تا ۱۹۷۸ را «عصر طلایی اوپک» نامیده اند. چهار برابر شدن قیمت نفت در نتیجه تحریم اعراب و کنترل کامل کشورهای صادرکننده بر قیمت گذاری، تغییرات عظیمی را در هر گوشه از جهان پدید آورد. جمع درآمد کشورهای عضو اوپک از ۲۳ میلیارد دلار در سال ۱۹۷۲ به ۱۴۰ میلیارد دلار در سال ۱۹۷۷ رسید.
کشورهای صادرکننده که ناگهان به ثروت کلانی رسیده بودند، شروع به خرج های سرسام آور کردند؛ صنعتی شدن، هزینه های زیربنایی، پرداخت یارانه ها، خدمات و لوازم، کالاهای تجملی و تفننی، جنگ افزار و... . در نتیجه این هزینه های کلان، بندرها بیشتر از ظرفیت خود انباشته شد و کشتی ها هفته ها منتظر نوبت تخلیه می ماندند.
معاملات جنگ افزار به صورت یک سوداگری عظیم درآمده بود. اختلال در به دست آوردن نفت در سال ۱۹۷۳ و وابستگی شدید کشور های صنعتی غرب به خاور میانه سبب شد که اطمینان یافتن از دستیابی به نفت، مهم ترین هدف راهبردی این کشورها شود. فروش جنگ افزار که با تمام امکانات پیگیری می شد، راهی برای رسیدن به ایمنی تدارک نفت و حفظ یا به دست آوردن نفوذ بود.
برای کشورهای صنعتی پیشرفته غرب، بالا رفتن ناگهانی قیمت های نفت، سبب جابه جایی های عمیق شد. سرازیر شدن سیل و بهره مالکانه به خزانه کشورهای صادرکننده نفت، قدرت خرید آنان را کاهش داد. تولید ناخالص ملی آمریكا در سال های ۱۹۷۳ و ۱۹۷۵ میلادی، ۶ درصد کاهش یافت و بیکاری دو برابر شد و به ۹ درصد رسید. ژاپنی ها نگران بودند که مبادا معجزه اقتصادی شان به پایان رسیده باشد. هنگامی که در سال ۱۹۷۶ رشد اقتصادی دوباره آغاز شد، تورم چنان درغرب پا گرفته بود که مشکل رفع نشدنی عصر نوین تلقی می شد.
هدف از برگزاری «کنفرانس همکاری اقتصادی بین المللی» در سال ۱۹۷۷ در پاریس، نزدیک شدن کشورهای شمال و جنوب بود. بعضی از کشور های صنعتی امیدوار بودند که با شرکت در آن کنفرانس، دسترسی خود را به نفت تأمین کنند، ولی نتایج مطلوبی از این کنفرانس حاصل نشد. مشکل دیگر ، مسئله قیمت بود. کشورهای عضو اوپک در پاسخ به کشورهای دیگر اعلام می کرند که دولت های غربی آنچه بابت مالیات دریافت می کنند، بیشتر از مبلغی خواهد شد که نصیب اوپک می شود. گفتنی است که این ادعا تنها در مورد اروپای غربی که مالیات زیادی از بنزین می گرفتند، صادق بود.
افزایش قیمت در دسامبر ۱۹۷۳ برای شاه پیروزی بزرگی بود. از آن پس بلند پروازی های او شکل تازه ای گرفت: رساندن ایران به دروازه تمدن بزرگ و حل کوهی از مسائل اقتصادی داخلی. شاه می خواست ایران را به پنجمین کشور صنعتی بزرگ جهان و یک آلمان غربی و ژاپن دوم تبدیل كند. شاه در اصرار خود برای قیمت های بالاتر با همسایگان آن سوی خلیج فارس رو به رو شد.
عربستان سعودی هرگز شاخص افزایش قیمت دسامبر ۱۹۷۳ را نپذیرفته بود. سعودی ها آن را زیاد از حد بالا و نسبت به موضع و موقعیت خود بسیار خطرناک می پنداشتند. به صلاح عربستان نبود که چرخه های رکود و تورم که با افزایش قیمت نفت به دوران می افتاد، ادامه یابد. عربستان برخلاف ایران خواهان بازارهای دراز مدت برای نفت بود و از این که قیمت های بالاتر موجب ذخیره سازی نفت و روی آوردن به سایر منابع انرژی شوند و بازار درازمدت را تغییر داده و محدود کنند، در هراس بود.
سعودی ها به دلایل گوناگون سیاسی و اقتصادی خود در هر نشست اوپک با افزایش قیمت نفت مخالفت می کردند. پایداری و استواری آنها در عقیده شان اوپک را ناچار کرد که دو گونه قیمت را بپذیرند، یک قیمت پایین برای عربستان سعودی و متنفقش امارات متحدعربی و یک قیمت بالا برای ۱۱کشور باقی مانده. هنگامی که سایر کشورهای صادرکننده در پی توجیه بالا بردن قیمت خود بودند، عربستان سعودی در مخالفت با آن اقدام، تولید خود را افزایش می داد تا بازار را تضعیف کند، اما در این اقدام خود به یک کشف خنثی کننده پی بردند. ظرفیت تولید قابل دوام سعودی ها در آن حد بالا نبود که پیش از این فرض کرده بودند.
رئیسان جمهوری آمریكا نیکسون، فورد و کارتر همواره با قیمت های بالای نفت مخالف بودند، زیرا می گفتند افزایش قیمت ممکن است آسیب بیشتری به اقتصاد جهان وارد آورد، اما واشنگتن نمی خواست با قهر، قیمت ها را پایین بیاورد. کیسینجر، وزیر امور خارجه جرالد فورد، در سال ۱۹۷۵ توضیح داد که تنها امید و امکان برای کاهش فوری قیمت ها، برپا کردن یک جنگ سیاسی بزرگ بر ضد کشورهایی مانند عربستان و ایران است تا اگر همکاری نکنند، ثبات سیاسی و حتی امنیت آنها به خطر افتد. البته در «آژانس بین المللی انرژی» صحبت از تعیین یک «قیمت تضمین شده حداقل» به منظور ایجاد پایه ای برای حمایت از سرمایه گذاری های پر هزینه غرب در زمینه انرژی در برابر کاهش ناگهانی و شاید متکی به انگیزه های سیاسی، بهای نفت در میان بود.
هدف اصلی واشنگتن ثبات بود و به شدت با افزایش قیمت مبارزه می کرد، زیرا بیم آن داشت كه موجب دامن زدن به تورم، فلج کردن پرداخت های بین المللی و سیستم بازرگانی و عقب انداختن رشد شود. از سوی دیگر، به سایر رهیافت هایی که کمتر قابل رویت بود، متوسل شدند. واشنگتن در تلاش برای مهار کردن قیمت و حصول اطمینان از دریافت نفت بیشتر، به فکر افتاد که با مشارکت شوروی، خود وارد معاملات نفت شود.
کیسینجر معامله «بشکه در مقابل بوشل» را تشویق می کرد که طبق آن آمریکا از روسیه نفت می گرفت و در عوض گندم می داد. این اقدام از یک سو سبب تنش زدایی میان آمریکا و شوروی می شد و از سوی دیگر، سلطه اوپک شکسته می شد. البته این معامله مورد موافقت دو طرف قرار نگرفت. تعهد آمریکا برای تثبیت قیمت نفت، آن کشور را در برابر ایران قرار داد. شاه، پر آوازه ترین و با نفوذترین فرد در مورد قیمت بود و عقاب اوپک نامیده می شد، اما آمریكا مکرر به وی اصرار کرده بود که روش خود را تغییر دهد.
در اوایل دهه ۱۹۷۰، نیکسون و کیسینجر سیاست «چک سفید» را در پیش گرفتند و دست شاه را برای خرید هر نوع جنگ افزار و سیستم به غیر از سلاح های هسته ای، باز گذاشتند. ایران یک متفق ضروری با نقش عمده امنیتی در خاور میانه بود و به هیچ روی نمی شد از حیثیت و نفوذ او کاست، ولی نگرانی شاه از رئیس جمهوری جدید آمریکا «جیمی کارتر» بی دلیل نبود. چون کارتر دو سیاست مهم حقوق بشر و محدودیت فروش اسلحه را برنامه آینده خود اعلام کرده بود. سرانجام با سفر شاه به آمریکا و مذاکرات وی با کارتر، شاه از موضع همیشگی خود عقب نشست و تصمیم گرفت همچون عربستان به تعدیل قیمت ها بپردازد. در عوض ارسال جنگ افزارهای آمریکایی به آن کشور ادامه می یافت و فشار برای رعایت حقوق بشر متوقف می شد.
کشورهای تولیدکننده، پس از وقایع ایران و ملی شدن نفت به وسیله دکتر مصدق در سال ۱۹۵۱ به فکر ملی کردن این صنعت خود افتادند. عراق در سال ۱۹۷۲ شرکت نفت عراق را ملی کرد. پایان آخرین امتیازهای بزرگ در کویت، ونزوئلا و عربستان سعودی، نشانه آخرین ابطال قراردادهای امتیازی قرن بیستم به شمار می آمد که با امتیاز تهور آمیز و پر خطر ویلیام ناکس دارسی در سال ۱۹۰۱ در ایران آغاز شده بود.
کویت در سال ۱۹۷۴ میلادی، ۶۰ درصد شرکت نفت کویت را در اختیار گرفت و ۴۰ درصد برای دو شرکت نفت بریتانیا و گلف که در سال ۱۹۳۴ شرکت نفت کویت را تاسیس کردند، باقی گذارد. در مارس ۱۹۷۵ کویت اعلام کرد که ۴۰ درصد بقیه شرکت را نیز تصاحب کرده است و دیگری پیوندی با آن دو شرکت ندارد. آن دو شرکت تقاضای ۲ میلیارد غرامت کردند که تنها ۵۰ میلیون دلار به آنان پرداخت شد.
امتیازهای بزرگ ونزوئلا نیز چنین وضعیتی داشتند. تاریخ انقضای مدت نخستین امتیازها سال ۱۹۸۳ بود. تا سال ۱۹۷۲، دولت مقرراتی وضع کرده بود که متضمن کنترل دولتی موثر بر تمام مراحل صنعت نفت، از اکتشاف تا فروش می شد، به علاوه مالیات را تا ۹۶ درصد بالا می برد و بدون این که نفت خود را ملی اعلام کند، به بیشتر هدف های ملی کردن دست یافته بود. ونزوئلا پس از ملی کردن نفت، به دو چیز نیاز داشت: یکی تداوم ورود فناوری و مهارت ها از خارج به منظور بهره وری و روزآمد نگاه داشتن صنعت نفت بود. شرکت ها در پی انعقاد پیمانی بودند که در برابر انتقال مداوم کارکنان فنی و ماهر، صاحبان امتیاز سابق از هر بشکه، ۱۴ یا ۱۵ سنت دریافت كنند.
نیاز دوم، دسترسی به بازار بود. صنعت ملی شده، مقدار فراوانی نفت تولید می کرد ولی درخارج از کشور، سیستم عرضه نداشت و باید نفت را خود می فروخت. در ضمن صاحبان امتیاز پیشین نیز برای بازار خود نیاز به نفت داشتند؛ از این رو، با ونزوئلا برای عرضه نفت به بازار قراردادهای درازمدت بستند. در سال اول، پس از ملی کردن، اکسون قراردادی با ونزوئلا امضا کرد که بزرگ ترین قرارداد عرضه نفت تا آن تاریخ بود، یعنی ۹۰۰ هزار بشکه در روز.
در ژوئن ۱۹۷۴، عربستان سعودی بنا بر اصل مشارکت یمانی، ۶۰ درصد سهام آرامکو را در اختیار گرفت، اما در پایان همان سال به شرکت های آمریکایی آرامکو - اکسون، موبیل، تگزاکو و شورون اعلام کردندکه خواهان صد درصد سهام هستند، ولی شرکت ها از قبول آن سر باز می زدند. سرانجام درسال۱۹۷۳ نمایندگان دو طرف به توافق رسیدند.
در سال ۱۹۸۰ عربستان سعودی غرامت دارایی های آرامکو را در آن کشور بر مبنای هزینه دفتری پرداخت و به این ترتیب، آفتاب بزرگ ترین امتیاز غروب کرد و ارتباط جدیدی میان کشورها و شرکت ها به وجود می آمد. شرکت ها به جای صاحب امتیاز، با حق مالکیت به نفت موجود در زیر زمین، به پیمانکار محض با قراردادهای مشارکت در تولید تبدیل می شدند. این گونه ارتباط جدید، ابتکار اندونزی و کالتکس در اواخر دهه ۱۹۶۰ بود. در ضمن، میزان فروش مستقیم خود کشورهای صادرکننده ، بدون محاسبه سود شرکت ها و نقش سنتی واسطه شان، به شدت افزایش یافت و از ۸ درصد تولید کلی اوپک در سال ۱۹۷۳ به ۴۲ درصد درسال ۱۹۷۹ رسید و پنج برابر شد.
دهه ۱۹۷۰ دهه ابطال قراردادهای بزرگ در صنعت نفت بود و صنعت جهانی نفت در کمتر از پنج سال در نتیجه حق حاکمیت مطلق اوپک، شکل بسیار تازه ای گرفت.
منبع : شبکه اطلاع رسانی شانا


همچنین مشاهده کنید