جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


شب بخیر و موفق باشید


شب بخیر و موفق باشید
● درباره فیلم شب بخیر و موفق باشید
كارگردان: جورج كلونی- نویسنده فیلمنامه: جورج كلونی، گرنت هسلو- مدیر فیلمبرداری: رابرت ال سویت- تهیه كننده: مارك بوتن، مارك كوبان _ بازیگران: دیوید استرایتر، رابرت رونی جونیور، پاتریشیا كلاركسون، ری وایز و جورج كلونی.
خلاصه داستان: ادوارد مورو گزارشگر و خبرنگار شبكه CBS به مقابله با سناتور مك كارتی بر می خیزد و در نهایت موجبات رسوایی مك كارتیسم را فراهم می آورد.
«تاریخ آن چیزی است كه ما آن را می سازیم» این آموزه ای ژرف است كه ادوارد مورو در ابتدای فیلم «شب بخیر و موفق باشید» به ما یادآور می شود. از جمله مورو می شود چنین نتیجه گرفت كه اگر ما دوباره مثل گذشتگان رفتار كنیم می توانیم تاریخ را دوباره بسازیم. آیا مورو به زبان دیگر به ما نمی گوید تاریخ همیشه ممكن است تكرار شود چون ما همیشه تاریخ را می سازیم.
آیا همین موضوع كه فیلم «شب بخیر...» درباره پنج دهه پیش ساخته شده است و شباهت غریبی با اوضاع امروزه جامعه آمریكایی دارد، خود سند آشكار تكرار دوباره تاریخ نیست؟ اصلی ترین پیام مورو نقش و دخالت انسان در تاریخ است، اینكه چگونه عكس العملهای ما در قبال بروز اتفاقات، مسیر تاریخ را می سازد و آن را شكل می دهد. اساساً اگر فیلم «شب بخیر و موفق باشید» را هم در سطحی دیگر درباره همین موضوع بدانیم سخن به گزاف نگفته ایم چون فیلم، نمایش مستند گون واكنشهای متفاوت به پدیده شوم مك كارتیسم است.
دهه پنجاه در تاریخ ایالات متحده آمریكا از چند منظر حایز اهمیت است. هنوز چند سال از پایان جنگ جهانی دوم نگذشته است، انفجار اتمی هیروشیما و ناكازاكی امید به آینده بشر را تار كرده، جنگ سرد آغاز شده و پشت دیوار آهنین (اصطلاحی كه چرچیل آن را باب كرد) از همیشه ترسناكتر به نظر می رسد. چین و آمریكا تا آستانه جنگ گرم پیش رفتند. نظرسنجی ها نشان می دهند كه در سال ۱۹۵۲ ، ۵۴% مردم آمریكا بزرگترین نگرانیشان آغاز جنگ اتمی بود و هیچ خطری را بالاتر از خطر كمونیست نمی دانستند. این آمار نشاندهنده وضعیت وحشت زده جامعه آمریكایی است. در چنین وضعیتی است كه سناتور جمهوری خواه جوزف مك كارتی می تواند چنان سایه ترس و وحشتی را بگستراند كه آن را با وحشت دوران انگیزاسیون و قرون وسطی مقایسه می كنند؛ دورانی كه درست مانند قرون وسطی به «ساحره سوزان» شهرت پیدا كرده است. هركس، در هر مقامی و شغلی ممكن بود به كمیته تحقیق علیه فعالیتهای ضد آمریكایی احضار شود؛ در میان فعالان صنعت سرگرمی و نمایش لیست بلند بالایی وجود دارد كه همگی قربانیان مك كارتیسم هستند: آبراهام پولانسكی، جوزف لوزی، برتولت برشت، ادوارد دیمیتریك، ژول داس، استلاآدلر و...
چاپلین هم یكی از آنان بود و اوضاع آن دوره را چنین توصیف می كند: «در آمریكا روزگاری را می گذرانیم كه اگر كسی صبح هنگام خارج شدن از خانه اول پای چپش را بیرون بگذارد به كمونیست بودن متهم می شود». دومین فیلم جورج كلونی در چنین فضایی می گذرد. ویژگی سبكی و بصری فیلم هم دقیقاً نشانگر همین فضای خفقان و ترس، دوران بی اعتمادی به هر كس و هر چیز، دوران قربانی كردن نفس آزادی فردی به بهانه موهوم امنیت ملی است.
تمام نماهای فیلم در فضای داخلی گرفته شده اند، (تنها سكانس خارجی، یعنی ورودی كنگره هم همین حس را القا می كند). استودیو CBS و اتاقهای تو در تو، فیلمبرداری سیاه و سفید، نور پردازی موضعی، فضای بشدت استیلیزه با تونالیته خاكستری، دود سیگارها كه در نور بی جلوه پیچ می خورند، اتاقهای شیشه ای كه برعدم وجود فضای خصوصی تأكید می كنند. غالب شخصیتهای فیلم مردند، مردانی با چهره های عبوس، جدی، بی لبخند، «شب بخیر و موفق باشید» در فضای مردانه می گذرد اما فیلم مردانه نیست، چنین فضایی بیشتر حس پارانوئیك فضا را تشدید می كند و نوعی واپس خوردگی روانی را به تصویر می كشد.
انتخاب چنین سبكی به لحاظ بصری برای دوران مك كارتیسم توسط كلونی را دقیقاً می توانیم با برداشتهای اریك فروم از رابطه سادومازوخیستی جامعه دیكتاتور پذیر و دیكتاتور در كتاب «گریز از آزادی» مشابه تلقی كنیم. فروم می گوید جامعه دیكتاتور پذیر با میل خود را تسلیم سادیسم دیكتاتور می كند و به نوعی در برقراری دیكتاتوری سهیم است، پس با توجه به این مسأله می شود باز می توان به صحت آن نقل قول معروف رسید كه می گوید مردمی كه اجازه می دهند ترسانده شوند بدون تردید شریك جرم كسی هستند كه آنها را می ترساند.
فیلمهای بزرگ و ماندگار، الزاماً كلی گو نیستند. چنین آثاری یك موضوع مشخص، محدود و حتی خصوصی را در چنان سطحی می پرورانند كه فراگیری، كلیت و عمومی بودن به سهولت در آن متبلور می شود. معمولاً راه رسیدن به چنین هدفی پرداختن به جزئیات است، نكات ظریفی كه بن مایه های مضمون اصلی را شكل می دهند. داستان فرعی شرلی و جو یكی از همان نكات ظریف در فیلم «شب بخیر و...» است. آنها برخلاف قوانین كارفرما كه زناشویی همكاران را ممنوع كرده است، با هم ازدواج كرده اند. شرلی هنگام خروج جو ازخانه به او یاد آور می شود كه حلقه ازدواج را در بیاورد و می گوید «احتمالاً من تنها زنی هستم كه وقتی شوهرش می خواد از خونه بره سر كار بهش می گم حلقه تو در بیار». رابطه آنها گویای این واقعیت است كه چطور یك رابطه خصوصی (كاملاً خصوصی) مورد حمله قرار می گیرد. پدیده مك كارتیسم هیچ حریم امنی برای كسی قائل نیست و پنهانكاری جزو لاینفك چنین جامعه ای خواهد شد. از شرایط این زوج می توان به فضای حاكم بر یك دوران پی برد.
حالا می شود دوباره به جمله مورو بازگشت «تاریخ آن چیزی است كه ما آن را می سازیم.»
آیا كلونی با تصویر یك دوران، خودمردم آمریكا را زمینه ساز پیدایش وحشت مك كارتیسم نمی داند؟ آیا آنها در شرایط تاریخی خاص درست عمل كرده اند؟ رابطه فیلم «شب بخیر و...» با تاریخ رابطه چند سویه است: خود فیلم در یك بستر زمانی خاص و محدود می گذرد، تاریخها با تأكید روی پرده ظاهر می شوند، فعالیت خبری مورو نیز فقط در حد دوئل با سناتور مك كارتی در فیلم مطرح می شود (البته فصل افتتاحیه، سابقه او را تا حدی آشكار می كند) تصاویر سیاه و سفید فیلم و استفاده مكرر از تصاویر آرشیوی كه تاریخ مشخص دارند كل اثر را به یك فیلم خبری متعلق به دهه ۵۰ شبیه می كنند، تا آنجا كه می توانیم فیلم دوم كلونی را یك اثر مستند‎/ داستانی بنامیم؛ رفت و برگشتهای زمانی در فیلم كاملاً قابل تشخیص هستند و خود فیلم با قطعات آوازی جز نقطه گذاری شده است به گونه ای كه هر قطعه به نوعی پیش آگاهی برای آنچه كه خواهیم دید بدل می شود؛ مثلاً قطعه اول كه به معرفی استودیو و نحوه كار در آن اختصاص دارد به آوازی درباره تلویزیون گوش می دهیم و یا قطعه مك كارتی با آوازی شروع می شود كه در آن عاشق به معشوق هشدار می دهد مراقب هركاری كه او می كند هست.
اما خود فیلم تاریخ سال ۲۰۰۵ را برخود دارد و جامعه آمریكایی اوضاعی مشابه دهه ۵۰ را از سر می گذراند: باز هم جنگ موضوع روز است و ترس از تروریسم جای ترس از كمونیزم را گرفته. باز هم اخلاقیات كهنه و امنیت ملی آزادیهای فردی را سلاخی می كنند. كلونی با انتخاب چنین موضوعی نشان می دهد جامعه آمریكایی اكنون هم باز با عملی نابجا در موقعیتی حساس تاریخ را تكرار كرده است. اما همه واكنشها این گونه نیست. خود ادوارد مورو نمونه كامل یك انسان تاریخ ساز و عملگرا بود. كسی كه ارزش زمان و ارزش عمل مناسب در لحظه تاریخی را می دانست، او یكی از موفق ترین گزارشگران جنگ دوم جهانی بود. كسی كه در خیابانهای لندن راه می رفت و در زیر بمبهای آلمانی گزارشهای ادیبانه و كاملاً خبری می فرستاد. جمله« این جا لندن است» تا سالها علامت انحصاری مورو بود (درست مثل جمله شب بخیر و موفق باشید) ویلیام شایر نویسنده كتاب «ظهور و سقوط رایش سوم» كه در همان زمان در لندن حضور داشت در كتاب خاطرات جنگ می نویسد: «وقتی مورو از لندن برای آن سوی اقیانوس گزارش می فرستاد تولد گزارش خبری در رسانه را به چشم دیدم» مورو همه جا با فاشیسم جنگید، لندن، رم، پاریس و در دهه ۵۰ در نیویورك با فاشیسم سناتور مك كارتی. مورو كسی است كه مقهور ترس نمی شود ولی او هنگامی كه قرار است نخستین برنامه را درباره مك كارتی اجرا كند پاهایش می لرزد. فرد فرندلی تهیه كننده برنامه خبری «اكنون می بینید» پیش از اعلام برنامه بعدی می گوید باید احتیاط كنیم. هر كس به هر نحوی زمانی با چپ ها ارتباط داشته نباید در اجرای این برنامه دخالت كند و به رغم همه این وحشتها برنامه اجرا می شود. كلونی فیلمش را به یك صحنه دوئل تبدیل كرده بین مورو و مك كارتی. این دو به رغم ظاهر مدرن فیلم همچون قطبهای كلاسیك خیر و شر در مقابل هم می ایستند و در نهایت نیز دوئل برنده ای ندارد. مورو در یكی از برنامه هایش صراحتاً به این موضوع اشاره می كند و می گوید اقدامات سناتور جوان بیشتر از كمونیستها به امنیت ملی ضربه می زند. در نهایت، هم مورو اسپانسرهای برنامه اش را از دست می دهد و هم كمیته تحقیق سنا مك كارتی را فرا می خواند، مورو اخراج نمی شود (او بعدها از CBS خارج می شود و تا مقام مشاوره مطبوعاتی‎/ رسانه ای كندی ارتقا می یابد) و مك كارتی هم همین طور. اما دروی خوشه های خشم هیچ ثمری برای هیچكس ندارد.
مورو را شخصی توصیف كرده اند كه به مك كارتی اصلی ترین ضربه را وارد كرد هرچند كه این عقیده هم وجود دارد كه بسیار دیر وارد عمل شد و روزنامه نیویورك تایمز بسیار پیشتر با مقاله های آتشین به مك كارتیسم اعلام جنگ داد. اما به هر حال مورو با رسانه تلویزیون بازی را برد. مورومی دانست مك كارتی سخنران خوبی نیست، اسیر دوربین می شود و دست و پایش را گم می كند، می دانست كه دعوت به تلویزیون را رد می كند، اما خود یك مجری قدرتمند بود. در فیلم بارها و بارها تصاویر تلویزیونی مورو و مك كارتی در كنار هم قرار می گیرند تا ما هم به همین نتیجه برسیم. در حقیقت این تصویر مورو با بازی فوق العاده دیوید استراترن با چهره ای خشك و بی روح، چشمهایی كه به ندرت پلك می زنند، نگاه خیره و نافذ و سیگاری كه همیشه به دست دارد، تصویر مك كارتی را مقهور و مغلوب می كند. آنها هر دو چند سال بعد درگذشتند. مورو به سبب سرطان ریه به خاطر سیگار و مك كارتی به خاطر الكل، اما تصاویر همچنان برجایند.
مورو در حافظه تاریخ ماندگار شد به خاطر حساسیت به خطر، به سبب واكنش مناسب در لحظه حساس. اما آیا كلونی خود به این گونه نیست. آیا او هم در لحظه تكرار دوباره تاریخ بموقع عمل نكرده است؟ آیا جهت گیری آشكار او به سیاست او را از شمایل یك بازیگر هالیوودی دور نكرده است؟ تجربه نشان داده است بازیگران نسل حاضر فیلمسازان موفقی هم از آب درآمده اند: شان پن، كلینت ایست ووود، نیكلاس كیج اماكلونی یكی از بهترین هاست. شخصاً بی تاب دیدن فیلم بعدی اویم.
كاوه جلالی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید