شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

به توپ بستن مجلس ، جانفشانی مردم


به توپ بستن مجلس ، جانفشانی مردم
●گزارش سال ۱۲۸۷
می گویند سالی كه نكوست از بهارش پیداست. شورش ورامین به رهبری شیخ محمود ورامینی علیه مشروطه در روزهای آخر سال گذشته دردسری جدی شده بود كه با فشار مجلسیان قلع و قمع شد. شیخ محمود متواری شده و به مجلس پناهنده شد. پس از نوروز نمایندگان او را به دست عدلیه سپردند تا به مجازات رسد.
ماجرای اسفندماه انفجار بمب در مقابل كالسكه محمدعلیشاه هم سخت او را به وحشت انداخته بود و به نظمیه دستور داده بود به هر نحوی عاملین را دستگیر كند. نیمه شب ۱۹ فروردین به خانه ۴ تن از كاركنان چراغ گاز ریختند و آنها را دستگیركردند. حیدرعمواوغلی هم یكی ازدستگیرشدگان است.
این بازداشت در شهر پیچید و انجمن ها و مشروطه خواهان به اعتراض برخاستند. به ویژه كه دستگیرشدگان را به عدلیه نبرده بودند و در باغشاه بازجویی می كردند. معلوم شد شهربانی بدون مجوز عدلیه و تنها به دستور حكمران تهران و او به دستور محمدعلیشاه دست به این كار زده است. مجلس نیز به عنوان یك تخلف از قانون اساسی پیگیر مسئله شد. كار به گفت وگوی چند تن از نمایندگان با شاه كشید. محمدعلیشاه سرانجام اجباراً تن به خواسته مجلسیان و انجمن ها داده و دستور آزادی حیدر و سه تن دیگر را صادر كرد.
به این ترتیب پرونده ماجرای بمب گذاری مختومه شد. اما محمدعلیشاه فهمید كه با وجود مجلس از عهده مخالفین خود برنمی آید و چه بسا در این راه جان خود را نیز از دست بدهد. او نارضایتی خود را با گفتن این جمله به نمایندگان نشان داد كه اگر ملت نمی خواهد آنهایی را كه قصد كشتن من كردند دنبال كنم، نمی كنم.
گویا از همین جا محمدعلیشاه از مجلسیان بیمناك شده و بیشتر به سوی روس ها كشیده شد. در حالی كه روس ها هیچ حرمتی برای مشروطه خواهان قائل نبودند.
در ۲۳ فروردین یك كاپیتان روسی كه اسبش به خاك ایران گریخته بود بدون مجوز گمرك ایران در جست وجوی اسب با مامورانش وارد خاك ایران شد. با چند تن از ایلات محلی درگیر شد و دوتن را كشت. سرانجام خود كاپیتان نیز كشته شد. اما دولت روس به همین بهانه تا مدت ها به روستائیان مرزنشین نیروی نظامی می فرستاد و به كشتن آنها و غارتشان می پرداخت. روستائیان آذربایجان هزینه جانی و مالی زیادی پرداختند و دیگر امنیتی نداشتند. گویا روس ها كه مدافع محمدعلیشاه بودند می خواستند بدین وسیله پایگاه مشروطه خواهان را متزلزل كنند. در تهران مجلس از وزیر خارجه بازخواست كرد كه چرا با دولت روس برخورد نمی كند.
فشارها تندروان را نیز به واكنش وامی داشت. روزنامه های روح القدس و مساوات مرتب به شاه حمله كردند. مساوات در یك شماره نوشت ام الخاقان مادر شاه بدكاره است. شاه از این روزنامه به دادگاه شكایت كرد. اما این حركت شاه كه نشان از حاكم بودن گفتمان مشروطه داشت پاسخی درخور نیافت.
تندروها راضی نمی شدند و مطالبات را بالاتر می بردند. مساوات در دادگاه كه وكیل شاه آمده بود، حاضر به دفاع نشد و گفت باید خود شاه به دادگاه بیاید وگرنه من هم وكیلم خواهد آمد.
از آن سو شیخ فضل الله نوری و سایر روحانیون مخالف مشروطه نیز بیكار نماندند. دائم درباره تكفیر مشروطه خواهان و حرمت مشروطه سخن می گفتند و از شاه می خواستند با مشروطه طلبان با قاطعیت برخورد كند. مجموعه عوامل پیش آمده صف بندی میان شاه و مجلس را تشدید كرد. خردادماه این جبهه بندی جدی تر و آشكارتر شد. مشروطه خواهان در نشستی خواهان بركناری شش تن از اطرافیان شاه شدند. چند روز بعد شاه نیز در باغشاه به مجلس اولتیماتوم داد كه ۸ تن از مشروطه خواهان را تبعید كنند. از جمله آنان محمدرضا مساوات مدیر نشریه مساوات، ملك المتكلمین، سیدجمال واعظ و میرزا جهانگیرخان و...بودند.
شاه از مدتی قبل درصدد جمع آوری نیروی نظامی و قشون در تهران برآمده بود. روز دوم تیرماه او فرمان حمله به مجلس را صادر كرد.توپخانه های فوج قزاق به فرماندهی لیاخف روسی مجلس را هدف قرار دادند. میدان بهارستان به میدان جنگ تبدیل شد و به این ترتیب مشروطیت پس از حدود بیست ماه و بیست روز كشمكش تعطیل شده و دوران معروف به استبداد صغیر آغاز گردید. با این عمل سیاست روس از انگلیس در ایران پیشی گرفت.
تعدادی از آزادیخواهان از جمله ملك المتكلمین، میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل، سیدجمال الدین واعظ، شیخ احمد خراسانی، حاج میرزا ابراهیم آقا سلطان العلما دستگیر شده و به قتل رسیدند؛ همان ها كه ابتدا شاه تبعیدشان را از مجلس خواسته بود. عده ای از جمله سیدین، دهخدا، تقی زاده و... تبعید شدند.
در شهرهای مختلف قیام هایی علیه مستبدان و به دفاع از مشروطه برپا شد اما سرانجام در برابر قوای دولتی شكست خوردند. در همه جا مشروطه خواهان در تنگنا قرار گرفته و سركوب شدند. تنها تبریز بود كه به مقاومت سرسختانه ادامه داده و همچنان در صحنه ماند.
۲۲ آبان مخالفان مشروطیت در باغشاه محل اقامت شاه جمع شدند، شیخ فضل الله نوری برای حضار سخنرانی كرد و مشروطیت را مغایر مشروعیت اعلام داشت.حاضران در آن جمع نامه ای خطاب به شاه امضا كردند و از او خواستند كه مشروطیت را ملغی اعلام كرده و به خواست متقاضیان پاسخ دهند.
پنج روز بعد در همان اجتماع شیخ فضل الله این موضوع را تكرار كرد كه ما از محمدعلیشاه مصرانه می خواهیم كه مشروطیت را ملغی سازد.محمدعلیشاه هم روز بعد مشروطیت را كان لم یكن اعلام داشت و تاكید كرد كه به درخواست متقاضیان به ویژه توصیه روحانیون این تصمیم را گرفته است.
همزمان با كودتا در تهران، در تبریز ستارخان با گروهی مسلح در مقابل قوای دولتی ایستاد، باقرخان نیز در محله ای دیگر مقاومت كرد. این دو به هم پیوستند. با مقاومت و مداومت اینان دیگران نیز جان گرفته به آنها پیوستند. شهر به شهر پیش رفتند و قوای دولت را شكست دادند. در رشت كمیته ستار شكل گرفت. كمیته سوسیال دموكرات قفقاز نیز به یاری آنها شتافت. رشادت مشروطه خواهان در صف دولتیان شكاف انداخت. سپهدار اعظم محمدولی خان تنكابنی كه خود از مدافعان شاه بود تغییر موضع داده به صف مشروطه خواهان پیوست.
روزهای پایانی سال همه جای ایران را جنگ داخلی فراگرفته بود. طرفداران استبداد گرچه قاطعیت و قدرت داشتند، اما پایگاه اجتماعی مخالفان استبداد گسترده تر بود. نوروز درحالی فرا رسید كه تبریز در محاصره دولتیان قرار گرفته و مردم در خطر گرسنگی و قحطی به سر می بردند.
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید