پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


دغدغه های چینی یک نویسنده غریب


دغدغه های چینی یک نویسنده غریب
● درباره گائوشینگ جیان نویسنده چینی برنده نوبل ادبی
هربار ادبیات داستانی چین خواست اوج بگیرد، باز در دام بازی های سیاسی افتاد و به دلیل ضعف این داستانها به همراه نویسندگانش به كام شكست فرورفت
چرا آدمی می نویسد؟ یا دقیق تر چرا من می نویسم؟
این سؤال برای من از هر نكته ای مهمتر است. تا جایی كه می دانم همه آثارم اعم از رمان و نمایشنامه در اغلب كشورهای جهان ترجمه شده است و این مسأله اصلاً حمل برخودستایی نیست. هر روز به تعداد خوانندگان آثارم اضافه می شود و من موقع نوشتن این كتابها حتی فكرش را هم نمی كردم كه یك روز آنها منتشر شود و حتی تا مدتهای مدیدی نمی دانستم كه مخاطبانم در كجای این دنیا هستند.
هر چه را كه می نوشتم در دولت چین جمع آوری می شد و خیلی زود باید منتظر برخوردهای تند می بودم.
مدتها هموطنانم نمی توانستند آثارم را بخوانند و خواننده غربی هم نداشتم. آن روزها حتی به ذهن ام هم خطور نمی كرد كه روزگاری این همه خواننده داشته باشم، كه اگر می دانستم قطعاً تحمل آن روزها برایم راحت تر بود، البته از سویی دیگر شاید اگر می دانستم مخاطب ام چه كسی است مسیر نوشتنم تغییر می كرد و این ندانستن به نفع من است. این كه كار نوشتن را در تمام این سالها انبار كردم به راحتی می توانم بگویم كه تنها از سر عادت بود و تنها راه برای ادامه زندگی. نخستین سالهای انقلاب چین برایم سخت و دشوار بود و همیشه هراس داشتم كه مبادا مأموران گارد ویژه سرخ به خانه ام هجوم بیاورند، به همین خاطر از ترس یك صندوق از دست نوشته هایم را سوزاندم و همین مسأله باعث می شود كه حالا نسبت به خواننده ام به شدت احساس دین كنم. همیشه این احساس اهمال كاری همراه من است.
روزگاری كه برای كار اجباری به روستا رفته بودم، دوباره عادت قدیمی ام سروكله اش پیدا شد و من تمام خطرها یعنی نوشتن مخفیانه را به جان خریدم، دست نوشت هایم را درون بطری و زیر خاك پنهان كردم. آن روزها آنقدر سخت بود كه فكر می كردم هیچ وقت به پایان اش نزدیك نمی شوم. هر قدر كه می توانستم جلوی زبان ام را می گرفتم و از جدل سیاسی دوری می كردم و من هم دچار همان تردیدی شدم كه همه نویسندگان چینی داستانهایشان قربانی آن شده بود. درطول سده ۱۹۰۰ ادبیات چین، هرگز موفق نشد از زیر سایه خفتان سیاسی رهایی پیدا كند.
اما بالاخره در دهه ۱۹۸۰ انقلاب فرهنگی فرارسید، اما همیشه جنبش های كوچكتری حضور داشتند. به همین خاطر برخی از نویسندگان به طرفداری از ادبیات ناب برخاستند؛ تنها به این دلیل روشن كه بتوانند از چنگال خفقان سیاسی آزاد شوند.
با این حال اگر ادبیات ناب به معنای شیفتگی به زبان و فرم ادبی و به معنای بازی های زبانی فاقد محتوا باشد. من در مورد اینكه ارزش چندانی داشته باشند تردید دارم و معتقدم ادبیات ناب به این شكل نمی تواند داستان نویسی چین را از این ورطه بیرون بكشد. به هر حال معتقدم كه داشتن آزادی ادبی تحت یك رژیم سلطه گر و استبدادی ممكن نیست و این تنها یك خیال باطل در ذهن نویسنده است. این مسأله به همه ما ربط دارد و حتی اگر بخواهیم كه از حرف زدن درباره آن صرفنظر كنیم باز هم نمی توان در پس خیال خانه ذهن آن را به خاك سپرد.
هربار ادبیات داستانی چین خواست اوج بگیرد، باز در دام بازی های سیاسی افتاد و به دلیل ضعف این داستانها به همراه نویسندگانش به كام شكست فرورفت.
درست كه ادبیات ناب شورشی است دربرابر ادبیات رسمی و با توجه به نظارت هایی سیاسی امكان دیگری وجود ندارد و همین خود محدودیت های زیادی را ایجاد می كند ... اما این طبیعی است كه ادبیات، بسیار فراتر از سیاست است، زیرا كه ادبیات یعنی بیان آزادانه آن چه به انسان و وضعیت هستی او مربوط می شود. به این خاطر كه ادبیات ملزم به رعایت و ملاحظه منافع سودجویان نیست.
ادبیات تنها در صورت تمایل نویسنده می تواند به سمت و سوی سیاست سوق پیدا كند كه به این مسأله هم نمی توان خرده گرفت. همین قدر هم به تنهایی ناراحت كننده است كه سیاست بخواهد خود را به نویسنده ای تحمیل كند و او به خدمت اهداف سیاسی درآید. متأسفانه بعد از سال ۱۹۴۹ اكثر نویسندگان چینی دچار چنین وضعیتی شدند.
من زندگی در غرب را انتخاب كردم و هرگز سعی نكردم پنهان كنم كه من نویسنده ای تبعیدی هستم، بلكه همواره به صراحت گفته ام كه تا آن موقع كه در سرزمین ام دیكتاتوری حكمفرماست به وطن ام بازنمی گردم. پس از كشتار جمعی كه در میدان «صلح آسمانی» افتاد به شكل علنی مخالفت ام را با آن عمل وحشیانه اعلام كردم.
بعد از نوشتن نمایشنامه «درفرار» آپارتمان ام را در پكن تفتیش و مهر و موم كردند. با این كه هرگز منكر سیاسی بودن این نمایشنامه نیستم و معتقدم این اثر بیش از هر چیز دیگری می خواست به اختناق هایی كه انسان ها برای هم ایجاد می كنند اشاره كند كسی كه ما هیچ راه فراری نسبت به آن نداریم، خویشتن ماست كه اگر نتوانیم آن را كنترل كنیم، زندگی مان تبدیل به جهنم می شود. آپارتمان را هرگز جزو ادبیات ناب نمی دانم اما معتقدم در غیر حال این اثر سیاسی هم نیست، بلكه تنها یك اثر ادبی است كه به سمت و سوی سیاسی سوق پیدا كرده است.
بعدها این نمایشنامه در آلمان، سوئد و فرانسه اجرا شد، با این حال هیچ كدام نتوانستند واقعیتی را كه در چین می گذشت به تصویر بكشند و ...
من همیشه اصرار دارم كه به زبان مادری ام بنویسم، معتقدم كه نویسندگان مهاجر چینی هنوز می توانند به زبان چینی بنویسند و حتی این زبان را رشد بدهند.
در حال حاضر در سراسر جهان هستند نویسندگانی كه به زبان چینی می نویسند، اما ادبیات چین فقط در چین نیست و این مسأله مرا دلگرم می كند.
من شخصاً گاهی به فرانسه هم می نویسم، احساسات انسانی بسیار فراتر از محدودیت زبانی است و می توانند فارغ از وابستگی به زبانی كه به آنها نوشته می شوند به دیگران انتقال یابند...
ادبیات تنها وقتی كه بتواند خود را از هر نوع سودجویی رها كند می تواند آزاد، جور و طبیعی باشد. من سعی خواهم كرد این نقطه اتكا را از دست ندهم و در آرامش به نوشتن ادامه بدهم. من فقط می نویسم تا به خطر از دست دادن طبیعت ام غلبه كنم و معتقدم كه تنها با نوشتن است كه می توانم همواره سعادت را احساس كنم.»
متن بالا نطق سخنرانی گائوشینگ جیان نویسنده نوبلیست چینی است كه هنگام دریافت جایزه آزادی بیان فرانسه ایراد كرد. وقتی كه گائوشینگ جیان، نویسنده چینی مقیم فرانسه، جایزه نوبل ادبی را در سال ۲۰۰۰ به دست آورد، بسیاری انگشت به دهان ماندند. جایزه او حرف و حدیث های بسیاری را برانگیخت تا جایی كه بسیاری این جایزه را سیاسی دانستند. او كه نویسنده گمنامی بود و چیز زیادی درباره اش در سطح اروپا چاپ نشده بود، بارها و بارها در مظان این اتهام قرار گرفت. البته بخشی از این مسأله برمی گردد به اینكه اصولاً ادبیات چین به شكل گسترده ای در سطح جهان معرفی نشده است.
گائوشینگ جیان در چهارم ژانویه ۱۹۴۰ در شهر گانجو در خانواده ای پرجمعیت متولد شد. او در ۲۲ سالگی در رشته ادبیات فرانسه از دانشگاه پكن فارغ التحصیل شد و بعدها به عنوان مترجم زبان فرانسه مشغول به كار شد.
حدود سالهای ۱۹۶۶ با فرارسیدن انقلاب فرهنگی چین بالاجبار به روس تبعید شد تا در آنجا به اصطلاح «ارشاد» شود. بین سالهای ۱۹۷۹ و ۱۹۸۷ داستانها و مقالات اش در چین منتشر شد سال ۱۹۹۲ نمایش «زنگ خطر» از او در تئاتر هنر خلق به روی صحنه رفت و تبدیل به یكی از چهره های مطرح چین شد.
سال بعد هم نمایش «ایستگاه» از او به اجرا درآمد كه از طرف جنبش مبارزه با «آلودگی روحی» كه در چین فعال بود محكوم شد.
نمایش بعدی او «ساحل دیگر» كه در سال ۱۹۸۶ نوشته شده بود، ممنوع الچاپ اعلام شد و از آن به بعد دیگر اثری از این نویسنده در چین چاپ نشد.
سال ۱۹۸۷ او به فرانسه رفت و پس از آن تا روزی كه جایزه نوبل را دریافت كرد مقیم پاریس بود. بعدها نمایش «باران تابستانی» را نوشت كه در پاریس با استقبال روبرو شد. كمی بعد رمان «موقعی كه برای پدربزرگ قلاب ماهیگیری خریدم» را چاپ كرد. درسال ۱۹۸۹ در اعتراض به كشتار میدان صلح آسمانی از حزب كمونیست استعفا داد و بعد تحت تأثیر همین موضوع نمایشنامه «در فرار» را نوشت. سپس این اثر در چین «ضدانقلابی» معرفی شد و چاپ آثار او دوبار در چین ممنوع شد و تمام كتابهای قدیمی او از كتابخانه های پكن جمع آوری شد.
سال ۱۹۹۰رمان «كوهستان جان» را منتشر كرد. آخرین رمان او با نام «انجیل یك انسان تنها» در سال ۱۹۹۹ به چاپ رسید. وی علاوه بر نوشتن رمان، داستان و نمایشنامه به نقد ادبی هم علاقه بسیاری دارد. اما در كنار همه اینها او یك نقاش حرفه ای هم هست.
آكادمی علوم جایزه نوبل ادبی دلیل اعطای این جایزه به گائوشینگ جیان را چنین اعلام كرد: «... برای آثاری با اعتبار جهانی، شناختی دردآلود و زبانی تازه كه راهگشای هنر رمان و نمایش چین بود.»
جیان كه تجربه تلخ انقلاب فرهنگی را چشیده است و سرفراز از این تجربه بیرون آمده است، می گوید: «همیشه از آن مسأله به خودم می بالم.»
همسرش سالها پیش در چین او را به دلیل نوشتن لو داد و او مجبور شد كه تمام آثارش را بسوزاند. شش سال تمام در روستایی پرت و دورافتاده مجبور به انجام كارهای پست بود. اما به هر حال پس از گذشت این دوران او باز به سمت و سوی ترجمه و نقد و نمایشنامه روی آورد، او در آثارش از سبك و لحنی خاص استفاده می كند كه در ادبیات معاصر چین سابقه نداشت. شاید بخشی از این سبك و سیاق خاص او بازمی گردد به بهره گیری این نویسنده از ادبیات داستانی امروز فرانسه، او كه داستانهایش گاه به سیاست و فضایی كه بالاجبار به وسیله آن ایجاد شده است می پردازد، خود از سیاست حاكم بر چین فرار می كند و همیشه در نفی آن حرف می زند، با این حال هیچ وقت هم سراغ رئالیست سوسیالیستی نمی رود.
شهرت جهانی او بیش از هر چیز مدیون «كوهسار جان» است و شاید همین اثر بود كه نظر آكادمی نوبل را به سمت و وی او جلب كرد. او در این اثر تمام مسائل چین را كه در دهه ۸۰ بر این سرزمین حاكم بود به تصویر كشیده است.
از مهمترین ویژگی های این اثر می توان به دارا بودن ۲ زاویه دید اشاره كرد كه با نگاه اول شخص جیان مسائل بیرونی را روایت می كند و داستان در برهه زمانی حدود یك سال اتفاق می افتد، دوم شخص هم زاویه دیدی است كه او برای بیان درونیات اش از او بهره می گیرد. راوی او در این داستان نویسنده ای مخالف دولت است.
جیان معتقد است كوهسار جان همان دنیایی است كه در دل هر بشری وجود دارد.
مترجم : امیلی امرایی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید