پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


کامیون مرگ آفرین


کامیون مرگ آفرین
یك موضوع ساده، یك هنرپیشه، یك كامیون غول پیكر و یك جاده در دستان سینماگری توانا تبدیل به یك شاهكار سینمایی شده است. دوئل اولین فیلم استیون اسپیلبرگ است كه بعد از ۳۵ سال هنوز هم فیلمی زنده و به شدت نفس گیر و هراس آور است. بارها گفته شده كه با یك سناریوی ضعیف و بی محتوا نمی توان فیلم خوبی ساخت.
اسپیلبرگ با فیلم دوئل درست عكس این عقیده را ثابت كرده است. یك آدم كاملاً معمولی (دنیس ویور) كه حتی نام او برای بیننده مجهول می ماند (حداقل در نسخه ای كه مشاهده شد) با یك اتومبیل معمولی در یكی از ایالات آمریكا قصد دارد از شهری به شهر دیگر سفر كند. در میان راه از یك كامیون غول پیكر سبقت می گیرد، امری كه به طور معمول در تمام جاده ها صورت می پذیرد. همین امر بلای جان او می شود، چرا كه پس از آن كامیون غول پیكر قصد جان او را می كند و در یك تعقیب و گریز مرگبار یك دم او را آسوده نمی گذارد. در هیچ فیلمی فاجعه ماشین این چنین موثر و تكان دهنده به تصویر كشیده نشده است. مسئله اسارت انسان در چنگال مصنوعات دست و ذهن خویش بارها موضوع فیلم های فراوانی قرار گرفته است، آن هم با ستارگان فراوان، لوكیشن های متعدد و صحنه های پرخرج، اما به جرات می توان ادعا كرد كه حداقل یكی از برجسته ترین و درخشان ترین فیلم هایی كه در ارتباط با این موضوع ساخته شده است، همین فیلم دوئل است كه تا جایی كه نگارنده به خاطر دارد، هزینه آن زیر یك میلیون دلار بوده است. اسپیلبرگ در نمایش آنچه مورد نظرش بوده است، از شگردهای خاصی بهره گرفته است. مخاطب تا آخر فیلم چهره راننده آن كامیون مرگ آفرین را نمی بیند.
در جایی از فیلم مخاطب از یك نمای نقطه نظر (از دید راننده اتومبیل) در حالی كه راننده كامیون آن سوی كامیون قرار دارد، كفش های او را مشاهده می كند. راننده اتومبیل در یك كافه بین راه كه كامیون غول پیكر كنار آن پارك كرده است، توقف می كند تا او را شناسایی كند و غائله را به خشم یا خوشرویی فیصله دهد. او در كافه ضمن اینكه سفارش ساندویچ می دهد، یك به یك رانندگانی را كه در كافه هستند ورانداز می كند. یكی از رانندگان یكی دو بار راننده اتومبیل را به گونه ای نگاه می كند كه تماشاگر تقریباً یقین پیدا می كند كه او راننده همان كامیون غول پیكر است. جالب اینكه او وقتی از كافه خارج می شود به طرف همان كامیون می رود، اما از آن عبور می كند و پس از چند لحظه با یك وانت از پشت كامیون بیرون می آید و راه خود را در پیش می گیرد. در این سكانس اسپیلبرگ موفق می شود یك سوسپانس بسیار ظریف را با چیره دستی به نمایش بگذارد. فی الواقع هدف اسپیلبرگ در این سكانس استادانه صرفاً عرضه یك لحظه تعلیق نبوده است، بلكه نیت او كاربردی دراماتیكی در ارتباط با تم فیلم بوده است.
راننده اتومبیل گرچه به راننده دیگری ظنین می شود و از او می خواهد كه به این بازی خطرناك خاتمه دهد. این راننده ابتدا اظهار بی اطلاعی می كند، اما چون با سماجت راننده اتومبیل مواجه می شود، او را زیر مشت و لگد می گیرد! اینكه اسپیلبرگ تا خاتمه راننده كامیون را به مخاطب نشان نمی دهد، از مقتضیات چنین فیلمی است، چرا كه در واقع شخصیت اصلی فیلم همان كامیون مرگ آفرین است. در سكانس دیگری كه راننده اتومبیل كنار یك پمپ بنزین كه متعلق به یك پیرزن است، می ایستد تا پلیس را از سوءقصد كامیون نسبت به خود مطلع كند. در ادامه می بینیم كه تعدادی جانور كه تنها مونس این پیرزن هستند از گزند و آسیب آن كامیون درامان نمی مانند! در آن سكانسی كه اتومبیل در كمركش كوه موتورش داغ می شود و دم به دم از سرعت آن كاسته می شود و فاصله كامیون لحظه به لحظه به آن نزدیك تر می شود، اسپیلبرگ موفق می شود یكی از نفس گیرترین و هول انگیزترین سكانس های سینمایی را خلق كند، به خصوص با توجه به زمان ساخت آن كه سال ۱۹۷۱ است. در خاتمه راننده اتومبیل با ترفندی كه به كار می برد موفق می شود كامیون غول پیكر را در دره ای به سقوط بكشاند. سقوط كامیون به دره، چنان ماهرانه دكوپاژ شده است كه گویی اژدهایی عظیم الجثه از فراز كوهی به دره ای عمیق در غلتیده است.
عبدالحسین حسام زاده
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید