شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


وظیفه بازاریابی تبدیل خریدار به مشتری است


وظیفه بازاریابی تبدیل خریدار به مشتری است
●مقدمه :
به تعبیر پرفسور كاتلر بخشی از دارایی ناملموس سازمان است كه در ترازنامه های مالی سازمان است كه درترازنامه های مالی سازمان قرار ندارد و همین امر منجر به بی توجهی مدیران و مجریان سازمان به آنان شده است .
در ایران از آنجا كه همیشه عرضه كمتر از تقاضا و نیازبازار بوده آنچه در فراگرد بازار نقش اصلی را بازی می كرد ، تولید كننده و فروشنده بوده اند و تولید كننده درجهت سود آوری ، كالایی را با كیفیتی نامرغوب و نامناسب تولید میكرد و فروشنده آن را برای عرضه در ویترین ها قرار میداد و آن چه مورد توجه نبود خریدار ، انتظارات و سلایق وی بود . خردار نیز برای رفع نیاز و انتظارات ناچار تن به تهیه كالای و خدمات مناسب میداد . اما امروزه با پیشرفت های صنعتی در رقابتی شدن صنایع – هرچند محدوده رابطه تولید كننده خریدار و مشتری خریدار در حال تغییر به سوی مشتری مداری ورابطه مشتری تولید است .
در راهبرد مشتری مداری ، بازاریابی به عنوان راهبر بازار مورد توجه قرار میگیرد . بازاریابی در فضای مشتری مداری در جهت نیاز وسلیقه مشتری درصدد برنامه ریزی و خلق بازار جدید ، بازار سنجی و بازارداری میكند . بازاریابی به عنوان پل واسطه بین سازمان و مشتریان نیازهای مشتریان را به سازمان و دیدگاه سازمان و تولیدات كالا و خدمات آن را به مشتریان ارائه میدهد در این فرآیند ، تعاملی درجهت افزایش بهره وری و كارایی از نوآوری ها و ابداعات خودی در جهت بهبود وضعیت كالاو خدمات تولید شده ایجاد كالا و خدمات جدید منطبق بر انتظارات مخاطب و مشتری ایجاد میشود .
از این رو است كه بازاریابی به عنوان ستون فقرات صنعت و خدمات در فرآیند بازار واقتصاد مورد توجه اقتصاددانان ، بازاریابان ، سرمایه گذاران و صاحبان صنایع قرار می گیرد و آنان خود را محتاج به این علم وفن می دانند .
اما از آنجا كه پدیده بازاریابی در ایران دارای قدمتی نه چندان طولانی و ریشه دار است برای جلوگیری از خطاها و آنتروپی نیاز به استفاده از تجربه كشورهایی داریم كه در این زمینه قدمتی طولانی تر دارند . از این رو در جهت استفاده از تجربیات بازاریابی در كشورهای پیشرفته و راهكارهای بهینه شدن فرآیند آن در صنعت و خدمات كشور با پرفسور صفوی استاد دانشگاه واشنگتن غربی و مدیر تحقیقات بازرگانی گفت و گویی در مورد رویكردهای بازاریابی در دنیا و چگونگی پیاده كردن آن در ایران داریم كه می خوانید :
پروفسور صفوی هر ساله برای یك دوره چهار ماهه به میهن عزیزمان بر می گردد و در دانشكده مدیریت دانشگاه تهران در دوره های فوق لیسانس و دكترای مدیریت صنعتی و بازرگانی تدریس می كند و هم چنین به پژوهش و مشاوره های پژوهشی در امور بازرگانی كشور مشغول میشوند . ایشان اكنون در صدد نگارش كتاب " سیاست قیمت گذاری " به زبان فارسی هستند .
س- رویكردهای نوین در بازاریابی چیست و در دنیای امروز چه جایگاهی دارد ؟
ج – رویكردهای بازاریابی در هر كشور به سطح تمدن مادی كشورها، فرهنگ كشورها و پذیرش تكنولوژی جدید توسط گروه مصرف كننده بستگی دارد .
به عنوان مثال در كشورهای آمریكای شمالی و اروپای غربی بنا به مقتضیات ، مردم روز به روز از طریق اینترنت خرید بیشتری می كنند و میزان فروش كالاها و خدمات از طریق اینترنت هر سال چندین برابر سال های قبل میشود ، این شرایط اگر درایران با همان شتاب وجود داشت ، شاید استفاده از اینترنت و تكنولوژی كامپیوتر بیشتر می شد ولی چون این شرایط در كشور ما لااقل در سطح كشورهای آمریكای شمالی و اروپای غربی وجود ندارد ، نتوانستیم از این رویكرد خیلی بزرگ امروزی استفاده كنیم . باید در نظر داشت كه ۱۹۲ كشور مستقل و ۶۰ سرزمین غیر مستقل در دنیا وجود دارد كه روی هم از این ۲۵۲ كشور و سرزمین ، شش میلیارد و دویست میلیون مصرف كننده زندگی می كنند ، رویكردهای بازاریابی برای هر گروه از این ۶ میلیارد و دویست میلیون نفر فرق میكند . آن چه كه به طور كلی میتوان گفت این است كه در جهانی كه از از لحاظ تمدن مادی پیشرفته است استفاده از اینترنت و تلفن های همراه برای خرید و جهانی شدن تولید و بازار كوششی برای از بین بردن مرزهای گمركی است .
همچنین در كشورهای پیشرفته صنعتی رویكرد استفاده از اسكناس پلاستیكی ( كارت اعتباری ) و رویكردهایی كه در همین زمینه وجود دارد – نه خیلی جدید و نه خیلی قدیمی – كوششی است كه بازاریابان برای پیدان كردن مشتری نه خریدار انجام می دهند و اگر خریداری پیدا كنند برای نگه داشتن آن خریدار تلاش می كنند ، یكی از مباحث بزرگ بازرگانی سرمایه مشتری ( customer equity) است . اگر مجله ای ده هزار خریدار دشاته باشد و این تعداد خریدار به طور متوسط بابت خرید هر مجله ۵۰۰ پانصد تومان بپردازد در حدود ۵ میلیون تومان از فروش مجله ها و چهار میلیون تومان از آگهی به دست خواهید آورد كه در كل روی هم رفته ۹ الی ده میلیون تومان در آمد ماهیانه خواهید داشت ، این نه میلیون تومان كه ماهیانه روی آن حساب می كنید ، سرمایه خریدار و مشتری شما است ، بازاریابان روی این قضییه حساب میكنند ، یعنی به جای این كه دنبال تك فروشی بروند این حساب را دارند كه آقای X هر ماه n نسخه از این مجله را می خرد زیرا هر ماه برایش پست می كنند . این مفهوم واضحی از تبدیل خریدار به مشتری است . حال با یك مثال دیگر موضوع را ملموس تر می سازم . فرض كنید كارخانجات شیر پاك ، در روز ۲۵۰ تن تولید و فروش دارد ، ولی ظرفیتی را هم دارد كه به ۵۰۰ یا ۶۰۰ تن برسد . فرض كنید شخصی وارد یك خواروبار فروشی میشود و تقاضای شیر پاك میكند ۳۰ روز بعد ، مجددا" تقاضای شیر پاك می كند ولی فروشنده به جای شیر پاك ، نوع دیگری ( پگاه ) به او میدهد ، هفته دیگر نوع دیگری شیر می خرد ، به فرض اینكه شخص هفته ای ۳ بار شیر می خرد ، به ازای هر پاكت ۵۰۰ تومان می پردازد و در محاسبه ای میتون گفت كه این شخص حدودا" ۸۲ هزا تومان در سال پول شیر می دهد ، این شخص كه گاه به گاه شیر پاك می خرد در بعضی اوقات نوع دیگر شیر را تهیه می كند ، این شخص خریدار شیر پاك است ، ولی مشتری شیر پاك نیست . حال اگر این شخص خریدار برای خرید شیر به مغازه ای مراجعه كند و شیر پاك بخواهد و در صورت نیافتن شیرپاك به مغازه دیگری مراجعه كند و باز در صورت نداشتن شیر به مغازه های دیگر ، تا بالاخره شیرپاك را پیدا كند و آن را بخرد در این صورت آن فرد خریدار به مشتری تبدیل میشود . بنابراین این مشتری با خرید خود خدمات زیادی به شیر پاك خواهد كرد ، پس كارخانه شیرا پاك به عده ای نیاز دارد كه همیشه روی آن ها حساب كند ، یعنی همواره خریدار شیر پاك باشند ، بنابراین در افراد ایجاد انگیزه می كند كه اگر شما خریدار شیر پاك باشید به شما كوپن داده میشود و در پایان هر دوره از كوپن ها ، یك جایزه به شما اعطاء میشود . در این صورت است كه خریدار شیرپاك به مشتری تبدیل میشود . بنابراین امروزه تغذیه ای كه شركت ها میكنند ( تغذیه مالی ) ، بدین ترتیب است كه از بازار به وسیله " تك فروشی " پول در می آورند اما آن كسی كه مشترك شما است مشتری شماست چرا كه همیشه خریدار محصولات شما است . اولین وظیفه بازاریاب در جهان امروز – در جهانی كه رقابت است یعنی كالاهای رقیب وجود دارد و در جهانی كه اگر كالاهای رقیب وجود نداشته باشد . كالاهای جایگزینی وجود دارد ، بدین معنا كه فرضا" اگر قیمت گاز بالا رفته ، اجاق برقی می خریم یعنی كالایی را جایگزین كالای دیگر می كنیم – این است كه شخصی را كه خریدار نیست پیدا كند كالایی را جایگزین كالای دیگر می كنیم – این است كه شخصی را كه خریدار نیست پیدا كند كالایی را یك بار به اوبفروشد تا به خریدار تبدیل شود و سپس او را مشتری كند ، مشتری خریداری است كه یك رابطه ثابت و نسبتا" دراز مدتی برای خرید كالایی معین از فروشنده ای دیگر داشته باشد . این مشتری است كه بازار را میسازد ، تك فروشی ها هیچ گاه برای شما پول نمی آورند .
س – یك بازاریاب چه مكانیزمی را باید طی كند كه خریدار به مشتری تبدیل شود ؟
ج – نسبت به كالاهای مختلف ، فروشندگان مختلف و شرایط بازار مختلف پاسخ ها فرق می كند . آن چه كه به طور كلی میتوان گفت و شامل استثناهای زیادی میشود ، این است كه اولا" تولید كننده كالایی را تولید كند كه از نظر ساخت با ویژگی های مطلوب مصرف كننده تطبیق كند . یعنی تولید كننده آن كالایی را كه مورد پسند مشتری است ، عرضه كند بدین معنا كه ویژگی های دلخواه مصرف كننده یكسان باشد . ویژگی ها ، متفاوت از كیفیت ها هستند ، برای هر ویژگی یك كیفیتی وجود دارد . هر كدام از ویژگی های یك كالا ، استانداری برای كیفیت دارد ، بنابراین تولید كننده باید آن چه را مصرف كننده در مورد كیفیت كالا میخواهد ارائه دهد ، آن وقت ما عطری داریم كه خود می بوید نه این كه عطار می گوید . دوم ، كالا تنوع داشته باشد چرا كه نیاز مردم متفاوت است به فرض مثال در مورد شیر ، همه افراد خواهان شیر هستند اما یكی شیر كم چربی میخواهد دیگری پرچربی یكی شیر یك لیتری میخواهد دیگری شیر ۲۰۰ گرمی در بسته بندی های كوچك .
س – آیا تعریف شما از مشتری همان مشتری وفادار است ؟
ج – بله ، اما درجه وفاداری به درجه كیفیت بستگی دارد ، در كل میتوان گفت كه مشتری وفادار كسی است كه همواره به دنبال كالایی باشد ، كه همیشه آن را مصرف می كند و در صورت فقدان آن كالا ، به سمت كالایی دیگر نرود .
س- آیا شما داشتن یك تصویر (image) در ذهن و تبلیغات را در همین ردیف قرار می دهید ؟
ج – مسلما" بله ، وقتی ما در حال ریشه ای مسئله ای هستیم نمی توانیم در مورد همه عوامل نظر دهیم ، چند عامل را كنار میگذاریم و به دنبال ریشه آن می رویم . شما سوال فرمودید كه چه عواملی وجود دارد كه به موجب آن یك خریدار ، مشتری یك فروشنده میشود ؟ در این مورد عرض كردم كه اگر همه عوامل را كنار بگذاریم ، عامل مهم این است كه ویژگی های كه یك كالا دارد باید با ویژگی هایی كه مصرف كننده مایل است در كالا باشد هماهنگی داشته باشد ، اما آن ویژگی های دلخواه را چه كسی برای مصرف كننده می آفریند ؟
در پاسخ میتوان گفت كه یك قسمت شخصیت ذاتی خود شخص است ، مثلا" هیچ گاه شیر پرچربی نمی نوشم چرا كه میخواهم فردی سالم بمانم – مورد دیگر نقش تربیت خانوادگی است ، ارزش هایی كه از طریق خانواده روی فرد اثر می گذارد ، ارزش هایی كه از طریق مدرسه و روی فرد تاثیر می گذارد و ارزش هایی كه از طریق تبلیغات بازرگانی تاثیر گذار است . به واقع نیروهایی هستند كه در جامعه برای شستشوی مغزی وجود دارد . اشخاصی كه منطق اقتصادی دارند – كه درصد آنها خیلی كم است – كالا را براساس توانی كه در برآورده كردن نیازهایشان دارد میخرند . به فرض مثال شخصی برای رفتن به سركار از پیكان استفاده می كند در حالیكه توان خرید پژو پرشیا را نیز دارد وی این فكر را در سر می پروراند كه این دو وسیله ، هر دو كاری یكسان ( رساندن به مقصد ) را انجام میدهند ، بنابراین انتخاب هر یك از این كالاها ، ارتباطی با خاصیت كالا ندارد ، زمانی كه شما وارد بازار می شوید ، كالایی را می خرید نه از آن جهت كه كالا وظیفه اش را انجام دهد ، بلكه برای این كه بتوانید نظام فكری خودتان را منظم بكنید و نیازهای معنوی خود را برآورده سازید و به نوعی برای خود ارزش آفرینی كنید .س – آیا منظور شما این است كه باید بین پرداختی و دریافتی مشتری یك ارزش افزوده ای باشد؟
ج – بله در اینجا میتوان به این مطلب اشاره داشت كه ارزشی كه یك مشتری برای كالا دارد با قیمت كالا فرق میكند ، قیمت كالا قیمتی است كه فروشنده به كالا اختصاص میدهد ، ارزشی كه خریدار دارد به خصوصیات ذهنی اش بستگی دارد . هرخریداری نسبت به كالاهایی كه می خرد یك ارزش پیشینه ای دارد یا به عبارتی ارزش ادراكی به آن كالا دارد ، بنابراین كالایی را میخرد كه قیمت آن برابرا با ارزش ادراكی آن باشد . پس به طور كلی ، تقریبا" اكثر خریداران در مورد كالایی كه می خرند یك ارزش ذهنی از خصوصیات و كیفیت آن كالا در ذهن دارند وبرای آن ارزش می سازند و اگر قیمت كالا با ارزش آن هماهنگی داشته باشد آن را می خرند .
س – به نظر شما قیمت چقدر در پذیرش مشتری تاثیر گذار است ؟
ج – بستگی به كالا دارد ، اینجاست كه حساسیت تقاضا به قیمت كه بحث اقتصادی قدیم است مطرح میشود ، كالایی وجود دارد كه نیاز مردم به آن ها ضروری است و هیچ كالایی دیگری را نمی توان جایگزین آن كرد . بنابراین با وجود قیمت بالا و حسب نیاز شدید باید خریداری شود . اما در صورتیكه بتوان كالایی جایگزین آن باقیمت مناسب پیدا كرد ، باید از خرید آن صرف نظر كرد .
س – آیا یك بازاریاب میتواند استراتژیست شركت خود باشد ؟
ج – در این جا پاسخ ها متفاوت است ، بستگی به این دارد كه شما در چه بازاری باشید ، چه نگرشی داشته باشید و شركت شما دارای چه ساختاری باشد ؟ اگر شما سازمانی باشید كه هیچگونه یارانه ای از دولت نگیرید ( مستقل باشید ) ، ساختار انعطاف پذیری در سازمان داشته باشید به طوری كه پاسخگوی نیازهای مصرف كنندگان باشد ، اگر ساختار تولیدتان انعطاف داشته باشد ، اگر بازارتان آزاد باشد ( انحصاری نباشد و رقیب داشته باشید ) و بالاخره اگر شما با یك دیدگاه زودگذر وارد بازرگانی نشوید – كه فرضا" بعد از ۲ یا ۳ سال همه چیز را بردارم و بروم و بی خبر از این كه چه اتفاقی برای مملكت پیش خواهد آمد – آن موقع مجبور میشوید كه به بازاریاب اجازه دهید كه حرف اول را بزند بازاریاب اظهار می كند كه بازار " این مقدار " پول دارد و در قبال این پول ها ، نیازهایی وجود دارد ، بنابراین حدودا" ۷۰ الی ۸۰ درصد از این میزان صرف خرید كالاهایی میشود كه رقیبان در بازار عرضه می كنند تا این نیازها برآورده شود .
بنابراین بازاریاب ابتدا نیاز به كالاهایی را كه در بازار وجود ندارد را ، ایجاد می كند چراكه در این بین نیازهای ارضاء نشده وجود دارد . شرایط بازارهای صحیح دنیا انحصاری نیست ، رقبای زیادی وجود دارند ، محدودیتی نیست و مرزهای گمركی خیلی كم است و اثر زیادی ندارد ، در یك چنین بازارهایی ، سازمان مجبور است كه نزد معاون بازاریابی و مدیر عامل فروش كه من نام آن را " سربازار" می گذارم ، برود . " سربازار" اول تمام مسئولیت های پیدا كردن گروه هایی از مصرف كنندگان و خریداران را كه نیاز به كالا و خدمات دارند به عهده دارد و برای خرید كالا و خدمات توانایی دارد . و نیازهایشان برای كالا و خدمات به وسیله كالاهای موجود در بازار به طور كلی تامین نشده است پس بین نیاز و كالاها وخدماتی كه برای رفع نیاز در بازار وجود دارد شكافی وجود دارد ، این شكافت را بازاریاب با چند فعالیت پی در پی پر می كند :
ابتدا شكاف ها را شناسایی میكند و بعد كالاها و خدماتی را می آفریند كه این نیازها را به خوبی جواب دهد .
عطری میسازد كه مصرف كننده طالب چنین بوی دلپذیر باشد . در این جا شستشوی مغزی به وسیله تبلیغات برای خرید كالا ضرورتی ندارد ، وقتی كه نیاز را كشف كنیم ، سعی در ایجاد دستگاه واحد پژوهش و آفرینش آن نیاز ( كالا ) كنیم و كالا را می سازیم كه ۵۰ درصد موفقیت در همان جا ضمانت میشود و بعد وارد ۴ مرحله بازاریابی (۴P ) توزیع ، پخش ، قیمت گذاری و ... میشویم اما در این جا مهم آن است كه كالا خریدار داشته باشد .
س – شما چقدر به جهانی شدن بازارهای در ایران معتقدید ؟
ج – ما در مسیری قرار گرفته ایم كه شرایط بازار بیشتر برای ما برنامه ریزی میشود تا اینكه ما كوشش كنیم كه با دانش تاكتیك ها و استراتژی های ارتقا بیابیم .
این كه شما میفرمایید آیا ما میتوانیم وارد بازارهای جهانی بشویم و دروازه های خود را به روی جهانیان بگشاییم و یا به عبارتی عنصری از دهكده جهانی شویم ، پاسخ من این است كه هیچ فرقی ندارد كه ما عضو آن بشویم یا نشویم ، آن چه كه مهم است خط مشی است كه سرنوشت برای ما تعیین كرده وما در حال حركت روی آن هستیم بدون این كه كوشش كرده باشیم كه جزء دهكده جهانی بشویم یا نشویم . آن چه كه در شرایط بازارهای ایران وجود دارد شاید ۱۰ درصد برنامه ریزی دولت ، بازارها و تولید كنند گان باشد و۹۰ درصد فاقد برنامه ریزی است . به عنوان مثال چه كسی فكر میكرد كه شما این همه تلوزیون و ضبط صوت بدون این كه گمركی داشته باشد وارد مملكت كنید . چه كسی فكر میكرد كه ۱۰ سال قبل كه كارخانجات ایران آن پشتوانه گمركی دولت را كه حقوق گمركی در مقابل واردات میگذاشت ، در وضعیت كنونی چیزی نداشته باشد آنها مجبورند یا خودشان را تطبیق دهند یا ورشكست شوند – به عنوان مثال تلوزیون ژاپنی و تایوانی وارد كشور میوشد و به همان قیمتی كه دركشورهایشان داده میشود بلكه ارزان تر ، در اینجا به فروش میرسد ، آیا این شرایط را دولت به وجود آورده و برنامه ریزی كرده است مسلما" نه ، دولت هیچگاه درصدد ورشكته كردن كارخانجات بر نمی آید . بنا به گفته های آقای دكتر شریعتمداری وزیر بازرگانی هرساله چیزی در حدود ۶ میلیارد دلار كالا از بنادری می آید كه اداره گمرك هیچگونه نظارتی روی آن ندارد ، بنابراین ، این كه جزو w.t.o و دهكده جهانی بشویم یا نشویم ، این ها همه مواردی است كه پاسخ به آن ها با توجه به عدم برنامه ریزی دولت و سازمان ملل متحد در این برنامه مشكلی را حل نخواهد كرد . از عجایب حیرت انگیز این گردون گدار ، دری به تخته می خورد – البته این طور كه پژوهش ها نشان میدهند – یك عده نهادهای شبه دولتی در كشور كه مخارجشان ، و نیازهای اعضایشان به وسیله بودجه دولت تامین نمی شوند به وجود می آید ، این ها نمی خواهند درمانده شوند و دست خواسته و نیاز به سوی دولتی كه زیاد پاسخگو نیست دراز كنند آن ها با اتكا برتجارت خود پول در می آورند. به احتمال یك در هزار به فكر شخصی نمی رسید كه یك نفر در جمهوری اسلامی ایران كه امنیتش زیاد است بتواند ۶۰ بندری را كه دولت شناسایی كرده است به وجود آورد ، آنها حدود ۶ میلیارد دلار را كه وزارت بازرگانی شناسایی كرده است ، در بازار توزیع كنند . پس با این وجود آیا عضو دهكده جهانی شدن ارتباطی با ما دارد یا نه ؟ زمانی میتوان به عرصه های جهانی وارد شد كه روی مرزها ، پول و اقتصادمان كنترل داشته باشیم و سیستم اجرایی موثری داشته باشیم ، و به این بیاندیشیم چه برنامه ای اتخاذ كنیم و چه استراتژی پیاده كنیم كه از نقطه A به نقطه B برسیم .
وقتی كه شما در دریایی هستید كه باد آن هرساعتی از جهت مختلف می وزد ، كشتی بادبانی شما نمی تواند با استراتژی موثری به مقصد برسد . متاسفانه رویدادهایی در كشور به وجود آمده است كه برای این رویدادها در داخل و خارج كشور برنامه ریزی قبلی نشده است ، برنامه ریزی برای به وجود آوردن شرایطی كه تحت آن شرایط منافعی به اشخاص برسانند.
س – آینده بازاریابی را در ایران چگونه می بینید ؟
ج – تا وقتی كه رویدادها برایتان به وجود می آید و شما نقشی در به وجود آوردن و جلوگیری آن نداشته باشید ، نه تنها نقشی در بازاریابی بلكه نقشی در تولید و بازرگانی نخواهید داشت . شما زمانی می توانید كه فاكتورها به نحوی منظم شده باشند كه وقتی پشت سر گذاشته میشوند بتوانید روندی را ببینید متاسفانه این مملكت ، مملكت اتفاقات است ، مملكت تصمیم گیری و داشتن استراتژی نیست و تا روزی كه شما حساب هایتان را جمع نكردید و حاضرنشدید بگویید " كل الانسان فعال ما یشاء " هر شخصی اراده دارد و هرچه بخواهد كند می كند و هركسی آینده اش را خود پیش بینی می كند " و تا وقتی كه شما بگذارید كه رویدادها برای شما زندگی را به وجود آورند ، من جوابی برای آینده بازاریابی در ایران نخواهیم داشت .
تاریخ نشان داده است كه سیستم های بازرگانی كه با رویدادها به وجود می آیند پایدار نیست . سیستم های پایدارند كه درآن انسان ها فكر برنامه ریزی و كوشش كنند تا به نظامی برسند كه در آن نظام احتیاجات افراد اجتماع با هزینه كم و با كیفیت خوب تولید ، پخش و فراهم میشود ، ما این رابه وضوح مشاهده كردیم و به كلام خداوندی كه در سوره نجم فرموده است : " برای هیچ شخصی چیزی وجود ندارد مگرآن كه برای به دست آوردنش كوشش كند ، " هرچه شما كوشش كردید و برنامه ریختید نتیجه اش را خواهید گرفت . نفت آورده را جنگ میبرد، در ۵ سال آخر رژیم سابق ، چیزی درحدود ۹۵ میلیارد دلار درآمد نفت وارد مملكت شد ، دست كم ۲ برابر آن در ۸ سال جنگ از بین رفت ، چیزی كه با باد بیاید ، با باد هم میرود ، وقتی كه شما به عنوان مجله بازاریابی شروع به فعالیت كردید به نحوی كه نقش آن فقط این نباشد كه اخباری را به خواننده بدهد كه به خواندن آن علاقه مند است – البته شما برای فروش مجله مجبورید مطلبی را ارائه بدهید كه خریدار میخواهد ، در نظام بازار آزاد خریدار است كه حرف اول را میزند – شما اگر بتوانید در لابه لای مطالبی كه خریدارمیخواهد ، فرهنگ سازی كنید و این جامعه را به تدریج ازحالت پیرو جریانات بیرون بیاورید واشخاص را فكور و تصمیم گیرنده بكنید من جواب شما را پیرامون آینده بازاریابی درایران خواهم داد . تا زمانی كه ما در مملكت به جای افراد فكور و دانشمند ، عوام ( كسی كه فكر نمی كند و زندگی برایش مهم نیست و به دنبال رویدادها می رود ) و به قول شیخ محمد خیابانی كه عنوان می كند " عوام بی اراده و اختیار است و تابع جزئیات و تلقینات " داشته باشیم ، بازاریابی جایی نمی تواند داشته باشد جز این كه ابزاری در خدمت آن ها باشد.
منبع : بانک سپه


همچنین مشاهده کنید