پشت پرده چه کسی پنهان بود

● نگاهی به فیلم «والاس و گرومیت: نفرین خرگوش نما»
انیمیشن «والاس و گرومیت: نفرین خرگوش نما» اثر شركت دریم وركز را نیك پارك و استیو باكس مشتركاً كارگردانی كرده اند.والاس و گرومیت پیش از اینكه راهی پرده سینما شوند شخصیت هایی محبوب و شناخته شده بودند. این محبوبیت حاصل سه فیلم كوتاه به كارگردانی نیك پارك بود.دلایل زیادی برای دوست داشتن والاس، شخصیت اول این انیمیشن با آن لب های همیشه خندان و دهان شبیه سوسیس و سگ وفادارش، گرومیت وجود دارد. اول از همه اینكه آنها از هر جهت خنده دارند از جنبه فرهیخته و چشم و گوش باز والاس گرفته تا تقلیدهای مضحك، آب زیركاهی و رندی و اهانت های پرایهام سایر اهالی دهكده.
ثانیاً اتفاقات خنده دار و بی شیله پیله ای كه برایشان می افتد همیشه هیجان انگیز است و ثالثاً دنیای والاس و گرومیت دنیایی زنده تر، گویاتر و دوست داشتنی تر از زندگی واقعی بازیگرانی است كه در لوكیشن های واقعی، فیلم بازی می كنند.
تا یادم نرفته بگویم انیمیشن والاس و گرومیت تك فریمی است به این معنا كه كاراكترها كار خودشان را می كنند و تمام آنچه در صحنه وجود دارد واقعی به نظر می رسد. همه چیز این سبك جلوی دوربین اتفاق می افتد، درست مثل فیلم های زنده.
در این شیوه كاراكترها می توانند خودی نشان داده و احساساتشان را بروز بدهند. شخصیت های این انیمیشن كاراكترهایی فراموش ناشدنی و محوناپذیرند و این خود یكی از دلایل جذاب بودن اثر برای تماشاگران است. والاس و سگ وفادارش گرومیت در این انیمیشن ماجراجویانه با رازی مبهم روبه رویند.
جریان از این قرار است كه یك نفر در باغ ها و باغچه های دهكده دست به خرابكاری زده و این مسئله تهدیدی جدی برای رشد محصولات كشاورزی اهالی دهكده محسوب می شود. در همسایگی این دو، موجودی مشكوك زندگی می كند. با این حال والاس و گرومیت توجهی به این مسئله ندارند و خود را برای جشن و مسابقه سالانه سبزی ها آماده می كنند.
كسب و كار اهالی دهكده در اوج رونق و شكوفایی است تا اینكه والاس و گرومیت متوجه رفت و آمدهای مشكوك در دهكده می شوند و رد پای خرگوش ها را در مزرعه شان پیدا می كنند. این دو كه هنوز درگیر حل معمای خرگوش ها هستند ناگهان با هجوم هیولایی عظیم و شكمو به دهكده مواجه می شوند. هیولا شبانه به مزارع حمله كرده و محصولات كشاورزی را بی رحمانه غارت می كند. لیدی تانینگتن (هلنا بوهم كارتر) كه مسئول برگزاری مراسم است تمام تلاشش را برای پیدا كردن و دستگیری هیولا به كار می برد تا هم باقی مزارع از هجوم او در امان بمانند و هم اینكه مسابقه در تاریخ مقرر برگزار شود. در جریان این بگیر و ببندها ویكتور كوراتمن كه یكی از اهالی بانفوذ دهكده است از حمله هیولا نهایت استفاده را برده و سعی دارد خود را به عنوان یكی از اهالی پرنفوذ دهكده معرفی كند و از این راه منافعی به جیب بزند. البته ویكتور به غیر از این هدف مهمتری نیز دارد: ازدواج با لیدی تانینگتن.
لیدی اما از همه جا بی خبر است و تنها هدفش دستگیری هیولا است. در واقع این ازدواج نباید به دلایلی انجام بگیرد چرا كه عواقبش برای اهالی دهكده چندان خوش یمن نیست. اینجاست كه دو قهرمان دوست داشتنی داستان وارد معركه شده و هدایت حوادث فیلم را در دست می گیرند.
والاس و گرومیت: نفرین خرگوش نما، نخستین فیلم بلند سینمایی و به عبارتی بهترین اثر از این انیمیشن محبوب به حساب می آید. نخستین بخش از این مجموعه در سال ۱۹۸۹ با نام A Grand day out ساخته شد.اما اثر مستقل والاس و گرومیت كه هزینه ساخت آن به تهیه كنندگی شركت دریم وركز مبلغی معادل ۳۰ میلیون دلار بوده بهترین و زیباترین داستان عاشقانه انسان و سگ است كه تاكنون روایت شده است.نفرین خرگوش نما نخستین فیلم ترسناك با پس زمینه گیاه و گیاهخواری است كه تاكنون ساخته شده و می توان آن را با آثار قدیمی فرانك اشتین و افسانه مرد گرگ نما البته از دید كودكان مقایسه كرد.
اصل داستان فیلم بر اساس فیلمنامه ای از مارك برتون و باب بیكر حول این محور می چرخد كه قهرمانان داستان با آفت های ویرانگری كه سرمایه و درآمدشان را با خطر مواجه كرده است باید بجنگند. در این بین خرگوش ها به مشكل اصلی دهكده بدل شده اند. وقایع داستان در ایالت لنكشایر انگلستان و در دهه ۵۰ میلادی با خانه هایی پشت سر هم، باغچه های كرت بندی شده برای كاشت سبزی و دیسیپلین اجتماعی خشك و سختگیرانه می گذرد.
در سه اثر قبلی این انیمیشن كه هر سه نامزد دریافت جایزه اسكار شدند و دو جایزه را نیز تصاحب كردند، والاس و گرومیت به كره ما سفر می كنند (البته در جست جوی پنیر) و از یك دزد شرور جواهرات كه یك پنگوئن است اتاقی اجاره می كنند. والاس ماشین های زیادی اختراع می كند كه نمونه اش یك سگ اتوماتیك و شبه روبات است.

مایكل فیلیپس
ترجمه: مینا ساجدی نیا

منبع : روزنامه شرق