شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا
آنچه به همه ما تعلق دارد
هرگاه جا به جایی پول افزایش یابد، رشد اقتصادی پیدا میشود، ولی این به معنی آن چیزی که افراد در زندگی روزمره خود شاهد آن هستند نیست، تخریبِ آرامِ بخش عمومی، روندی عودکننده در توسعه غربی است. شاید این روند برای اقتصاد مفید جلوه کند، اما برای یک جامعه قدرتمند با روابط نزدیک و صمیمی میان افراد آن، خطرناک است. در اثر تلاشهای قابل تقدیر (!) بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول، جهان سوم هم در این روند شریک شده است. «غارت» فضاها و اموال عمومی، سزاوار حرکتهایی برای ایجاد تعادل در آن است.باید تلاشهایی برای حفاظت از آنچه به همگان تعلق دارد، پدید آید: هوای سالم و تازه، آب پاک، پارکهای شهری، زبان، فرهنگ و... به راستی برای هر چیزی نمیتوان قیمتی تعیین کرد و آن را به فروش گذاشت.
همسر من در یکی از کشورهایی که متخصصین غربی آنها را کشورهای در حال توسعه مینامند، به دنیا آمده است. زندگی اجتماعی روستای همسر من، تا حد زیادی حول محور درخت میچرخیده است. مردم عصرها برای ملاقات هم زیر درختها جمع میشدهاند و با داستانگویی وقت خود را میگذراندند. برخی از بهترین خاطرات کودکی همسرم، مربوط به بازیهای کودکانهای است که تا دیروقت در میان درختان بازی میکردهاند، در حالی که والدین آنها در حال خوش و بش با یکدیگر بودهاند.
درختان در گذشته، چیزی بیش از یک مکان دیدنی و زیبا بودند. محوطه درختان، یک محوطه تولیدی و به معنای دقیق کلمه، یک بخش اقتصادی بوده است. این محوطه تولید کننده علقههای همسایگی، شبکههای خبررسانی و محیط فعالیت کودکان برای بازی و ابداع بازیهای جدید بوده است. این محیط پلی میان نسلها برقرار میکرده است. سالخوردگان از این طریق، بخشی از بخشهای فعال زندگی روزمره میشدند (نه همچون دنیای فعلی که آنها را منزوی میکند) و کودکان در این محیط چیزی را تجربه میکردند که در آمریکای امروزی نایاب است؛ محیطی غیرسازمانی و غیر رقابتی که والدین آنها کاملاً در دسترس آنها بودند. ما در ایالات متحده، صدها میلیارد دلار برای بسیاری چیزها از مراکز ارتباطی گرفته تا بازیهای ویدیویی خرج میکنیم تا همین میزان از نتایج را تحصیل کنیم، حال آنکه کاملاً ناموفق هستیم و اغلب اثر مثبت اندکی به دست میآوریم.
با این همه، اکثر اقتصاددانان غربی هم اکنون درخت و محیط آن را نشانه رقتانگیزی از توسعهنیافتگی میدانند. آنها برای «مدرنیزاسیون» ارزش قائل هستند که محصول آن، قطع درختان و مجبور کردن افراد به پول دادن برای کسب نتایجی است که درخت حاصل میکرد. در زندگی مورد علاقه اینان، مردم در خانه میمانند و تلویزیون تماشا میکنند، بازیهای ویدیویی میکنند و در وب جهانگستر به پرسه زدن میپردازند. تفریحات تولید شده از سوی ابرشرکتها، جایگزین فرهنگ محلی میشود و مشترکات اجتماعی «محصور» میشوند. چیزی را که پیش از این در دسترس همگان بود- مکانهای تفریحی که همه به آسانی به آن دسترسی داشتند- تبدیل به کالایی میشود که باید برای آن پول پرداخت. همه این نتایج را اقتصاددانان به عنوان «رشد» اقتصادی میشناسند. پول در دستها جا به جا میشود که البته این امر عوارض جانبی خاص خود را هم دارد: چاقی، قرض بالا آوردن، تخریب محیط زیست، خشونت و هرزگی (سکس)، مرتبط با فرهنگ بازرگانی شده و تضعیف چهارستون جامعه.
این داستان داراییهای مشترکی است که بخشی از زندگی را تشکیل میدهد و خارج از بازار و دولت وجود دارد. داراییهای مشترک، اقتصاد مخفیای هستند که همه جا حضور دارند، اما به ندرت مورد توجه قرار میگیرند. این داراییهای مشترک، نظامهای حمایتی اصلی و اساس زندگی را تشکیل میدهند؛ چه به لحاظ زیست محیطی و چه به لحاظ اجتماعی. با این همه، این داراییهای عمومی در همه جا مورد هجوم، تخریب و سوءاستفاده قرار گرفتهاند. تخریب این داراییهای مشترک، موسیقی متن تمام مراحل «توسعه» بوده است. این امر رشتهای است که بسیاری از معضلات فعلی جهان را به هم مرتبط میکند. آلودهسازی آب و هوا، آلودگی صوتی، بینظمی و شکست اجتماع، لجنزار فساد فرهنگیای که از آن به «تفریحات» تعبیر میشود و تلاش برای دستکاری و مهندسی ژنتیکی زندگی؛ اینها و بسیاری دیگر از معضلات از این دست، محصول تخریب این داراییهای مشترک است. همه این معضلات، محصول آن است که به خاطر منفعت شخصی و خصوصی، داراییهای جمعی و عمومی را تخریب کرده ایم.
برای بیش از یک قرن، گفتمان عمومی در ایالات متحده، به صورت دوقطبی میان بخش خصوصی و بخش عمومی، حکومت در برابر بازار و شرکتها در برابر دولت، باقیمانده بود. این امر باعث ایجاد محدودیتی در فهم ملت از سیاستها و واقعیتهای اساسی شده است. محصول این امر آن بود که جهان در دو انتخاب خلاصه شد و سیاستهای رسمی نیز دچار کوتاهبینی شدند. یکی از این دو اردوگاه، خواهان وارد کردن همه چیز به بازار و تبدیل همه چیز به کالاهای قابل فروش است و اردوگاه دیگر با تکیه به سیاستها و برنامه دولت نهادی، به مبارزه برمیخیزد. درگیری و جنگی میان وال- مارت [فروشگاههای زنجیرهای و قدرتمند معروف آمریکا] و دولت رفاه درگرفته است که در یک سو، یکی خواهان حاکمیت مطلق شرکتها بر زندگیهاست و دیگری خواهان قاعدهگذاری دائمی زندگی است. اما یک سؤال اساسی باقی میماند که آیا چیز دیگری نیز وجود دارد؟
اگر در جواب بگویی «داراییهای مشترک»؛ میگویند: آیا منظور شما حکومت است؟ حال آنکه شاید بتوان گفت، در سیاست و رسانهها، مفهوم «داراییهای مشترک» به معنای صحیح آن وجود ندارد؛ داراییهای مشترک، امری اساسیتر از بازار و حکومت هستند. داراییهای مشترک عرصه گستردهای هستند که میراث همه ما که بدون ابزار و بدون پرداخت هزینه از آن بهره میبریم، در آن وجود دارد. اتمسفر و اقیانوسها، زبان و فرهنگ، دانش و اگاهی و عقل بشری، نظامهای حمایتی غیررسمی جامعه، صلح و آرامشی که آرزوی آن را داریم، ذرات ژنتیکی سازنده زندگی و... همهٔ اینها، بخشهایی از داراییهای مشترک ما هستند.
برخی از اینها مواهب طبیعتند و مابقی، تولید جمعی خلاقیت و تحمل بشری. اما همه آنها به همهٔ ما تعلق دارند و هیچکس حقی اختصاصی نسبت به آنها ندارد. ما همه با هم آنها را به ارث بردهایم و ارزش آنها برای حمایت ما از بازار و یا دولت، اساسیتر است. میتوان زندگی را بدون وزارت بازرگانی و یا سایت Amazon.com تصور کرد، ولی بدون زبان و یا هوای لازم برای تنفس، خیر. این یک مسئولیت بزرگ ایجاد میکند. چنان که ادموند برک در این زمینه مینویسد: «ما صاحبان موقتی و اجارهنشینان دائمی این حیطه هستیم و نباید حق خود بدانیم که این میراث را از میان ببریم».
ما باید چنان که مادربزرگهایمان در گذشته سفارش میکردند که «اگر تمیزتر نمیکنی، به همان تمیزی اول تحویل بده»، عمل کنیم. اما امروزه، بسیاری ضرورت این امر را درک نمیکنند. قیمت داراییهای مشترک قابل محاسبه نیست. با این همه، از آنجا که زبان خاصی برای صحبت کردن در مورد داراییهای مشترک وجود ندارد و چارچوب قانونی خاصی از آن دفاع نمیکند، داراییهای مشترک در معرض تعرض مداوم، مصادره و سوءاستفاده قرار گرفتهاند. هر روز شاهد خبر جدیدی در مورد تجاوز به امنیت و هماهنگی جامعه و حیطه عمومی، آگاهی عمومی، آب و هوا و دیگر داراییهای مشترک هستیم.کارخانجات ارتباطات از راه دور، به دلیل استفاده از تلفن، مدعی مالکیت داراییهای مشترک شفاهی هستند؛ شرکتها مدعی تالارهای ورزشی و دیگر نهادهای مدنی هستند؛ کارخانجات تولید دارو، مالکیت تحقیقات دانشگاهی را به خود اختصاص دادهاند تا از این طریق، به جای پیشبرد علم، هدف دانشگاهها، تولید پول بیشتر برای آنها باشد. حاصل این همه، یک فریب محاسباتی به نام پیشرفت است. پیشرفتی که در آن جا به جایی پول، واقعیت افول خوبی و سلامتی را مخفی کرده است. غارت داراییهای مشترک که اکنون روند غالب شده است، به غلط رشد و پیشرفت خوانده میشود. «رشد» روند آدمخواری است که در حقیقت، چیزی به آنچه در گذشته بوده است، اضافه نمیکند. در روند رشد، یکی از کالاهای موجود در داراییهای مشترک اخذ میشود، تخریب و فاسد میشود و سپس به مانند کالایی تقلبی، دوباره به ما فروخته میشود. در این روند، دریاچهها و رودخانهها آلوده میشوند و به جای آنها، استخرهای شنا و آب نوشیدنی در بطری به ما فروخته میشود. در این روند الگوی توسعه روستایی گذشته تخریب میشود و مردم در شهر مجبور به جا به جایی با ماشین میشوند، آنگاه به افراد «دستگاه دوی ثابت» (دستگاه پیادهروی در خانه که در آن دو محور ثابت با یک صفحه متحرک، امکان قدم زدن در حال درجا را فراهم میآورد) فروخته میشود تا فعالیت داشته باشند و قرصهای آرامبخش داده میشود تا آرامش بیابند. مثالها در این زمینه بیشمارند.
با این حال، نابرابری افزایش مییابد، چرا که بخش بیشتر زندگی به حیطهای رانده میشود که نیازمند صرف هزینه است. ما در این وضعیت کلافه، تحت فشار، ناتوان و نگران نسلهای آینده، رها شدهایم. از خصوصیات داراییهای مشترک این است که در جای خود حضور دارند. به طور کلی، قواعد ساختاردهندهای برای نظاممند کردن کارکردهای داخلی داراییهای مشترک وجود ندارد. این امر، علاوه بر بسیاری آثار دیگر، به این معنی است که خوشبختانه در این حیطه، حقوقدانان راهی ندارند. در عرصه داراییهای مشترک، مردم برای نفس کشیدن نیازمند قرارداد بستن نیستند و برای استفاده از زبان نباید حقالتألیف بپردازند و برای بازگو کردن داستانهای گذشتگان، نیازمند پرداخت حقوق معنوی نیستند. خاصیت جذاب دیگر داراییهای مشترک، نبود تبلیغات در مورد آنهاست. بازار همواره کالاها و خدمات خود را از طریق تبلیغ به ما تحمیل میکند، حال آنکه میتوان تشکیک کرد که آیا اینها واقعاً کالا و خدمت هستند. در عوض، داراییهای مشترک فقط وجود دارند و آماده مصرف و استفادهاند. اغلب داراییهای مشترک را در موقع لزوم کشف میکنیم. اگر یک برکه شنا وجود دارد، مردم آنرا خواهند یافت. داراییهای مشترک اجتماعی نیز به همین صورت، نیازمند تبلیغ نیستند. داراییهای مشترک برخلاف ساختههای بازار مدرن، برای ابراز کاراییهای خود، نیازمند تبلیغات نیستند.
پیش از آنکه بتوانیم داراییهای مشترک را احیا کنیم، باید به خاطر بیاوریم که چگونه به آنها نگاه کنیم. این کار کوچکی نیست. ما وقتی که نفس میکشیم یا صحبت میکنیم با همسایهمان شوخی میکنیم، احساس نمیکنیم که در حال استفاده از داراییهای مشترک هستیم. داراییهای مشترک بر اساس کارکرد خود، غیرآشکار هستند و نیازمند واسطه و رسانه نیستند. امروزه هیچ پوشش خبریای برای وضعیت داراییهای مشترک وجود ندارد و در مجالس قانونگذاری، سخنی در مورد آنها به میان نمیآید. روزنامهها صفحات بیشماری را به بهای سهام بازار اختصاص میدهند، اما حتی یک کلمه در مورد آنچه به همه ما تعلق دارد، نمینویسند. این ناآشکار بودن، از سویی به منافع حاکم بر سیاست و رسانهها باز میگردد. تبلیغاتچیها و سرمایهگذاران رقابتهای سیاسی، پول خود را از طریق استثمار داراییهای مشترک به دست میآورند، نه با رها کردن آن. آنها از طریق نظام اعتقادیای تقویت میشوند که داراییهای مشترک را کاملاً نادیده میانگارند. این نظام فکری که روزگاری زنان را همانند داراییهای مشترک فعلی، به طور کلی نادیده میانگاشت، اقتصاد نام دارد. این نظام فکری، دنیا را از دریچه دلار میبیند. تنها بخشی از واقعیت که در مغز اقتصادی ثبت میشود، همان بخشی است که قابل تبدیل به پول است. مابقی جهان از این دیدگاه، مواد و تودههای خام است که منتظر تبدیل شدن به پول هستند. در این طرز فکر تأسفبرانگیز، به انحصار درآوردن داراییهای مشترک و پول درآوردن از آنها، یک عمل مذهبی و وظیفه مکتبی محسوب میشود. پول از داراییهای مشترک عبور میکند و میگوید: «بگذار نور بیاید». درختان روستاها از این طریق، جای خود را به شرکت پخش تلویزیونی فاکس میدهد تا مردم را سرگرم کند و رسانه، جای قدرتیابی صحیح ملت را میگیرد. با این احوال، اگر مردم بخواهند به سوی درخت بازگردند، تیترهای خبری از «رضایت مشتری» و احتمال رکود اقتصادی، اعلام نگرانی میکنند. معیارهای رسمی «پیشرفت» مثل تولید، GDP و... همه مشتقی از نسخه اصلی و ملاک معتبر، یعنی پول هستند.
انحصار داراییهای مشترک، به انحصار خودآگاهی منجر شده است که پیله و حفاظی را ایجاد کرده که از ورود هر آگاهیای که به ما یادآوری کند که واقعیت چیزی بیش از خریدن و فروختن است، جلوگیری میکند. برای بازپسگیری داراییهای مشترک، اولاً نیازمند یادآوری شجاعانهٔ این امر هستیم؛ چرا که تمامیت فرهنگ بازار ساخته ما، خواهان فراموشی آن است. آن گاه سؤال اصلی این است که چگونه داراییهای مشترک را دوباره به دست آوریم. راه علاج، توسل به یک بخش عمومی بزرگتر (عمومیسازی اقتصادی و بزرگتر کردن حیطه بخش دولتی در اقتصاد) نیست. راه حل این مشکل، بزرگتر کردن بوروکراسی دولتی نیست. دولت به همان میزان میتواند در تخریب داراییهای مشترک دخیل باشد که بازار؛ تجربهٔ بلوک شرق سابق، این امر را به خوبی نشان داده است.
به همین ترتیب، میتوان گفت که ترتیبات بازار هنگامی واقعاً در راه تقویت داراییهای مشترک به کار گرفته میشود که سطح صحیحی از بازار وجود داشته باشد (همه چیز خصوصی در حیطه بازار قرار نگیرد). هرچند که مغازه و بخش خصوصی برای حفظ اصول جامعه سالم لازم هستند، اما شرکتهایی مانند وال مارت و مشابهات آن باید متوقف شوند. علاوه بر این، اگر جواب این سؤال را از طریق دولتی کردن بدانیم، باز هم به قطب-بندیهای گذشته باز میگردیم. به جای این کار، ما نیازمند آن هستیم که درک کنیم، داراییهای مشترک امری مجزای از بازار و دولت هستند و باید چارچوب خاص خود را برای آنها در نظر گرفت.
ما نیازمند قواعد و زمینهای اولیه برای حمایت از داراییهای مشترکمان هستیم، دقیقاً همانطور که قواعدی برای حمایت از داراییهای شخصی وجود دارد. این نکتهای اساسی است. بازار مدرن، یک محصول طبیعت نیست و از آسمان نیفتاده است. جوامع بازارهای مدرن را ایجاد کردهاند و این جوامعند که آنها را حفظ میکنند. اگر شما ساختارهای نهادی و قانونی ایجادکنندهٔ حکومت از جمله، سیستم مالی و پولی، بانکداری و بیمهها، حقوق معنوی و حقالتألیف و... را حذف کنید، بازار مدرن دیگر وجود نخواهد داشت. اگر بازارهای مدرن نیازمند چنین تمهیداتی است، تعجبآور نخواهد بود که داراییهای مشترک نیز لوازمی داشته باشند. حال آنکه اکنون داراییهای مشترک را کاملاً بدون دفاع رها کردهایم. دولت و بازار دارای حقوقدان، قانونگذار، ارتش و... هستند، در حالی که داراییهای مشترک، میراث غیررسمی هستند و به جای تهاجمی بودن، بخشندهاند. داراییهای مشترک با فقدان یک مرکز بالفعل، نمیتوانند یک دفاع سازماندهی شده و فعال از خود داشته باشند و از این رو، هم اکنون به انحای مختلف- بیوتکنولوژی، ارتباطات و...- مورد تجاوز قرار گرفتهاند. داراییهای مشترک نمیتوانند بدون کمک ما باقی بمانند.
همانطور که نمیتوان بازار را کاملاً به بخش دولتی داد، داراییهای مشترک را نیز نمیتوان، و همانطور که بازار نیازمند محدودیت و قواعد دولتی است، داراییهای مشترک نیز نیازمند است. کارهایی که میتوان کرد، بسیار زیاد است. ما میتوانیم از خرج شدن یارانههای دولتی برای توسعه بزرگراهها و فروشگاههای بزرگ و... جلوگیری کنیم. میتوانیم مرزهایی برای سر و صدا و اشباع تبلیغاتی موجود ایجاد کنیم و تبلیغات را به این مرزها محدود کنیم و میتوانیم با جلوگیری از گسترش اینترنت، از ایجاد یک رسانه گردشگری که از توجه به طبیعت واقعی جلوگیری میکند، مانع شویم. اگر دولت از یک نظام پولی متناسب با نیازهای شرکتهای بینالمللی حمایت میکند، چرا نتواند از نظامهای پولی محلی که اقتصاد محلی را تقویت میکند، حمایت نماید؟ اگر دولت به واسطه حقوق ثبت و حقوق انحصاری، شرکتها را تقویت میکند، چرا نمیتوان به همین ترتیب «استخر ژنها» را که دستاورد طبیعت است (با قانونگذاری) از دخالت دیگران مصون نماید؟
چنین گامهایی، به معنی افزایش حیطه اقتصادی دولت نیست. برعکس، چنین گامهایی باعث میشود که در کنار شرکتها، چیز دیگری نیز به وجود آید. اگر طبیعت زیست محیطی را در نظر بگیریم، موضوع کاملاً شفاف است. اقیانوس و فضا به دولت و یا به شرکتها تعلق ندارند؛ آنها به همهٔ ما تعلق دارند و سیاستهای زیست محیطی ما باید نشاندهنده این حقیقت باشند. یکی از راههای نشان دادن این امر، این است که شرکتها را مجبور کنیم که برای استفادهای که از این داراییهای مشترک میبرند، هزینه بپردازند. چرا که بالاخره اینها داراییهای ما هستند. همانطور که شرکت جنرال الکتریک اجازه نمیدهد کسی مجاناً آشغالهایش را در مایملک او تخلیه کند، ما هم نباید اجازه بدهیم که این شرکت آشغالهایش را در داراییهای مشترک ما تخلیه کند.
البته مردم در حال حاضر برای نجات داراییهای مشترک تلاش میکنند و موفقیتهایی به دست میآورند. آنچه کم است، یک روند کلی و معقول است. این امر نیازمند همان کاری است که توماس پین در برابر مظالم استعمارگران انگلیسی در آمریکا کرد؛ آنها را با زور یک عقیدهٔ متحد اخراج نمود. چند دهه قبل از آن نیز مردم برای مقابله با انگلیسیها مبارزه کرده بودند، اما همانند سوراخ ایجاد کردن در دیوار، آن هم با فاصلهها و بدون ارتباط، کار کرده بودند؛ اما کار پین به آنها اتحاد و همبستگی داد. هم اکنون در مبارزه با آلودگی و برای حفظ محیط زیست تلاش میشود. برای جلوگیری از تبلیغی و تجاری کردن مدارس عمومی توسط شرکتها تلاش میشود. علیه ترافیک، فروشگاههای بزرگ، سر و صدا و آلودگی صوتی و... مبارزه میشود. آنقدر مبارزه وجود دارد که حساب همه آنها را نمیتوان نگاه داشت، اما اکنون زمان آن است که این مبارزهها را به یکدیگر متصل نمود و نشان داد که اینها مبارزههایی مبهم و سردرگم نیستند، بلکه وجهههایی از مبارزه برای یک هدف هستند. باید نشان داد که اینها حرکتهایی برای از میان بردن مالکیت خصوصی نیستند، بلکه به جای آن، به دنبال حمایت از یک حق مالکیت دیگر میباشند و آن هم مالکیت داراییهای مشترک است.
دو قرن و اندی پیش، مردم به اقتصاد زمان خود نگاه میکردند و چیزهای مختلفی میدیدند. آنها کارگاهها و کارخانهها را میدیدند، کارخانجات کشتیسازی و غیره و غیره. آنگاه آدام اسمیت پیدا شد و گفت: «آهای! یک لحظه صبر کنید، اینها چیزهای مختلفی نیستند، بلکه جنبههای متفاوت از یک چیز هستند و آن چیز «بازار» است». این از نبوغ اسمیت بود که به همگان یک چارچوب فکری و ذهنی برای نگاه کردن به واقعیت داد و این ایده، از آن روز تا کنون حاکم بوده است.
حال ما نیازمند انجام همین کار در مورد داراییهای مشترک هستیم. ما باید اعلام کنیم که آلودگی فضا صرفاً یک معضل بهداشتی نیست، بلکه تجاوزی به قانون داراییهای مشترک است. فروشگاههای بزرگ فقط نوعی تبذیر و بد مصرف کردن انرژی نیستند، کار آنها داراییهای مشترک اجتماعی را تباه میکند. در دنیای آزاد، راهها و فروشگاههای بزرگ قابل حفاظت نیستند. دخالت تبلیغات در دوران کودکی افراد، صرفاً یک موضوع مرتبط با چاقی و فعالیت زیاد نیست، بلکه مربوط به داراییهای مشترک ماست. سؤال این است که چه کسی داستانهایی را که بچههای ما با آنها از شیر گرفته میشوند، تولید میکند. ما سالها برای گرفتن حق افراد از دولتها مبارزه کردهایم، اکنون وقت مبارزه، برای گرفتن حقی است که به همه ما تعلق دارد.
منبع: Odemagazine.com
منبع : پایگاه اطلاع رسانی وزارت نیرو
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران اسرائیل اصفهان ایران و اسرائیل انفجار استان اصفهان حمله ایران به اسرائیل آمریکا حسین امیرعبداللهیان ارتش جمهوری اسلامی ایران وعده صادق جنگ ایران و اسرائیل
طرح نور فراجا وزارت بهداشت سیل تهران هواشناسی قتل قوه قضاییه سیلاب فضای مجازی شهرداری تهران سازمان هواشناسی
بنزین قیمت خودرو واردات فرودگاه قیمت طلا بانک مرکزی خودرو بازار خودرو قیمت دلار ایران خودرو حقوق بازنشستگان تورم
تلویزیون سعدی سینمای ایران فیلم احسان علیخانی کتاب موسیقی دفاع مقدس
اینترنت مغز
رژیم صهیونیستی عراق فلسطین غزه جنگ غزه امیرعبداللهیان روسیه سازمان ملل شورای امنیت عملیات وعده صادق اسراییل چین
استقلال فوتبال شمس آذر قزوین پرسپولیس باشگاه استقلال لیگ برتر صنعت نفت آبادان لیگ قهرمانان اروپا رئال مادرید بازی بارسلونا تراکتور
هوش مصنوعی گوگل ناسا فناوری سامسونگ تلگرام اپل وزیر ارتباطات عیسی زارع پور
خواب گیاهان دارویی