جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


روایت نویسنده ای که رم را، رم را، رم را دوست داشت


روایت نویسنده ای که رم را، رم را، رم را دوست داشت
«من یه دزدم، اونا منو دیدن، دنبالم می كنن و با زشت ترین۳ زن رم نامزد هستم و از اونجایی كه باید مخفی بشم، به زودی بیكار هم می شم...»
● داستان های رمی نو _ داستان گلدان چینی
جمله ای كه در بالا آورده ام اشاره به وضعیت اكثریت قهرمان ها و آدم های آلبرتو موراویا در مجموعه داستان «داستان های رمی نو» دارد. موراویایی كه در میان داستان نویسان سال های بعد از جنگ دوم جهانی ایتالیا، از جایگاهی برخوردار بوده و داستان های كوتاه اش شهرتی دو چندان را برایش رقم زده اند. آلبرتو موراویا یك رئالیست از نیمه دوم قرن بیستم است، نویسنده ای با قدرت در پرداخت شخصیت های پیش پا افتاده و توانا در ایجاد ساختار تصویری در دل روایت. او چه در رمان های خود مانند دنباله رو، تحقیر یا دو زن و چه در اعم داستان های كوتاه اش به دنبال خلق و روایت انسانی است كه درگیر و مبتلابه حواشی زندگی خود است. این حواشی در رمانی مانند دنباله رو اشاره به قدرت و فاشیسم دارد. در دوزن از دل هراس جنگ و روزهای آن برآمده و در بسیاری از داستان های كوتاه اش _ به خصوص بعد از سال های دهه ۵۰ _ در بستری از بی سرانجامی زندگی شهری در رم زاده شده است.
با این معیار مجموعه داستان رمی نو یكی از آثار خواندنی موراویا برای درك دیدگاه های این نویسنده رمی است. همان طور كه می دانیم، آلبرتو موراویا شیفته شهر رم بود و این شیفتگی باعث شد تا انبوه آثار داستانی اش در رابطه میان روح این شهر با شخصیت های گوناگون اش روایت شود. شاید به همین دلیل باشد كه موراویا را نماد شهر رم می دانند. او در داستان های خود، چهره ای از رم به دست می دهد كه در آن می توان سقوط، كندی و حتی جنون نوزای انسان بعد از جنگ ایتالیا را درك كرد. این روند با استفاده از یك مشی رئالیستی، آدم های خرده پا، ماجراهای مختلف و از همه مهمتر تكرار رم به عنوان بستر ماجرا، كلیتی از جهان داستانی او را آشكار می كند... مجموعه داستان «داستان های رمی نو» به سال ۱۹۵۹ نوشته شده است. این كتاب را زهره بهرامی به فارسی برگردانده و نشر نی آن را در ۱۱۰۰ نسخه و با قیمت ۲۰۰۰ تومان منتشر كرده است.
● زندگی در پیش رو
موراویا رمی در داستان های رمی نو، راوی منش ها و رفتارهای خاصی است كه به دلیل شرایط خاص حاكم بر زندگی و روزگار قهرمان هایش به وجود آمده است. آدم هایی كه در بوالهوسی، سرخوشی های بدلی و یا افسردگی ای به سر می برند كه منشاء تمام آنها به شرایط زیستن در رم بازمی گردد در این شرایط كه بیكاری، در دسترس نبودن بسترها و فضاهای عاطفی و از همه مهمتر روزمرگی، نوعی بطالت و پوچی را رقم زده است. ماجراها و مقدمه های آدم های آلبرتو موراویا رویه ای دوگانه پیدا می كنند. اول اینكه ما با چهره یا چهره هایی روبه رو هستیم كه از فرط عادی بودن، پیش پا افتاده به نظر می رسند. چهره هایی با تمایل ها و خواسته های حقیر كه گاه درگیر ماجراهای خاص خود می شوند.
این چهره های حقیر نه دارای الگوی رفتاری و یا وجهه ای نمادین هستند و نه می توانند به آدم هایی تبدیل شوند كه در آنها وجه آنارشیستی و یا ضداجتماع دیده و درك شود. پسرهای هفده ساله عشق موتور، فارغ التحصیلان بیكار، دختران پیشخدمتی كه سینما رفتن را دوست دارند، پیرمردی پینه دوز كه زن جوانش ترك اش كرده و... پرتره ای از جهان آدم های موراویا به دست می دهد كه بی شباهت به برخی آثار نقاشی نقاشان واقع گرا نیست. یك جامعه سردرگم و بی آرمان كه آدم های آن كار زیادی برای انجام دادن ندارند. موراویا این چهره ها را با خطوطی اصلی و پررنگ ترسیم می كند و اجازه می دهد تا در بیشتر لحظه ها خود راوی وضعیت شان باشند. در این من گویه ها و روایت های مستقیم و بدون پیچیدگی است كه انسان موراویا ساخته می شود. انسانی كه حداقل در داستان های رمی نو، جنگ را خوب به خاطر دارد ولی علاقه ندارد تا با پرگویی از آن و اشاره به تراژدی های برآمده از آن وقت خود را تلف كند. پس حركت می كند، به راه می افتد و در چارچوب شهر رم به دنبال ساختن وضعیتی ثابت و اطمینان بخش می گردد. اعم این حركت یا برای یافتن كار، به دست آوردن پول بیشتر و یا سرخوشی ها و عیاشی های زودگذر است. این عناصر چگونگی مسیر و هویت انسان رمی آلبرتو موراویا را می سازد. «در گذر بودن» و «دم را غنیمت شمردن» هدف اصلی این آدم است.
اما دومین رویه این روند در حالی شكل می گیرد كه این انسان دچار ماجرای مربوط به خود می شود. این ماجراها كه گاه تكان دهنده و گاه تكراری و آشنا هستند، شخصیت های موراویا را دچار لعن و پستی زندگی در آن زمان و مكان خاص می كند. قدرت موراویا در این تلفیق در این است كه می تواند بدون هیاهو و آشفتگی و تنها با استفاده از زبان و روایت خونسرد خود، این پستی را به عمق داستان ببرد و در آنجا مستقرش كند. به طور مثال ما در داستان زیبای «جادو» با ماجرایی روبه رو می شویم كه از حیث اجتماعی و تاریخی، روایتی پیش پاافتاده است، زن بدكاره ای توسط فردی ناشناس كشته می شود، اما وقتی قهرمان نوجوان موراویا كه برای احضار ارواح به بیابان رفته، سایه نور آتش خود را بر چشمان خون گرفته او می بیند، چنان فضایی ساخته می شود كه ما نیز مانند قهرمان دیگر نمی توانیم آن محیط و فضا را تحمل كنیم. این نكته مهم روایت های كوتاه آلبرتو موراویا است. به این صورت كه او قهرمان و شخصیت حقیر خود را با پیشامدی روبه رو می كند كه از توانایی و قدرت ذهنی اش در پذیرش آن خارج است و به همین روی زمین می خورد و یا تاریخ مصرفش به پایان می رسد.البته باید به یاد داشته باشیم كه موراویا در اعم داستان های رمی اش از یك ساختار كلاسیك قصه گویی استفاده می كند. ساختاری كه برآمده از داستان های تغزلی ایتالیایی قرن ۱۸ است و در آن حالت حكایت گویی تلخی ماجرا را به تعویق می اندازد. این فرم سرخوشانه كه محتوای آن عوض شده است، مهم ترین نقیضه هنری و زیبایی شناسانه موراویای رمی است. نمونه مشهور چنین تغزلی را باید در شاهكار هم وطن او یعنی ژان بوكاچیو كتاب (كامرون دید كه ذات روایت ساختن و اشاره به حكایت هایی كه تلخی روزگار طاعون را كم رنگ تر می كند، معیار اصلی است. اما در اینجا موراویا را می بینیم كه با توسل به همان فرم، تلخی روزگار شخصیت های خود را به شكلی سرخوشانه، نشاط انگیز و از همه مهم تر بدون پیچیدگی های روایی به تصویر می كشد. آدم های پیش پا افتاده موراویا ذات و جنسی سینمایی دارند. تصویر آنها در یك دوره تاریخی از روزگار انسان ایتالیایی توسط نورئالیست ها و كارگردان های نام آور سینمایی این كشور مقابل چشمان ما قرار گرفته است. آماركورد و ولگردهای فدریكو فلینی را به خاطر بیاوریم تا جنسی از ابعاد تصویر انسان موراویا را بهتر درك كنیم.
● وصیتنامه ایتالیایی
همان طور كه اشاره شد، موراویا نویسنده و شاید تركیب كننده تمایلات انسان عادی رمی اش با ماجراهای نامانوس است. او برای ساختن این تركیب از تئوری آشنای موقعیت های مستتر در دل یك مكان تاریخی استفاده می كند. به این نحو كه او با برجسته ساختن رفتارهای عمومی و خواسته های روزمره شخصیت هایش با وضعیت نابخردانه زندگی در شهر رم، موفق می شود تا روایتی از حماقت و از آن مهم تر بی اصولی انسانی اش به دست دهد. به طور مثال او در یكی از داستان های مجموعه رمی نو، راوی روزگار پسر جوانی می شود كه پیغام صاحب كار خود را برای همسر او كه مدام در حال تهدید به خودكشی كردن است می برد. پسر جوان كه یك شخصیت عادی و تا حدی فقیر و بی چیز است زن زیبای نیمه دیوانه را می بیند، نصیحتش می كند، از خانه بیرون می آید و بعد سیاهی... زن خود را از پنجره بیرون پرت كرده و مستقیم روی سر و گردن او افتاده، زن چندخراش جزیی برمی دارد ولی تمام استخوان های پسرك بدبخت می شكند. داستان به پایان می رسد.
این حال و هوای نیمه استعاری كه در اعم فضاهای آلبرتو موراویا به چشم می آید، جو و اتمسفر داستان ها را مابین كمدی و تراژدی نگه می دارد. این بینابینی در تمام نقطه های داستانی موراویا دیده می شود، به نحوی كه ما مدام در حال درك تقابل دوانگاره اغلب متضاد با یكدیگر هستیم. پسر روستایی و زن روستایی كه می خواهد شهری باشد، جوان فقیر عاشق و دختر فقیری كه می خواهد برایش بیشتر پول خرج شود و... درواقع اعم راوی های موراویا یا از وضعیت خود راضی هستند یا به دنبال به دست آوردن فضاها و موقعیت هایی اند كه ترحم انگیز است. چون رویاها و آمال ذهنی بلندپروازانه آن نسل سال های دهه پنجاه میلادی سركوب شده، رسیدن به یك موقعیت پیش پا افتاده و یا حفظ یك موقعیت حقارت بار مهم ترین خودخواهی فردی این انسان است. در عین حال او با چنین مشخصاتی یا در برابر افراد و گستره هایی قرار می گیرد كه به قولی «حد خود را نگه نمی دارند» و یا به دلیل از هم گسیختگی زندگی و ساختارهای عقلانی آن دچار رنج توامی می شوند. انسان موراویا با تمام این احوال دچار بی هویتی نیست. او به دلیل قرار گرفتن در یك كلان روایت به نام شهر رم و دیواره های محافظ آن دارای نوعی هویت مستقل ولی هم شكل با بسیاری از همنوعان خود است.
این هویت، هویت رمی است. چیزی كه موراویا با ساختن آن و اخذ پتانسیل های موجود در آن به شخصیت خود اهدا كرده است.
این هویت رمی در وهله اول یك وجود شهری است. اینكه آدم های داستان ها همگی در پذیرفتن ماجراها و حوادث برآمده از زندگی در این شهر اشتراك نظر دارند. آنها خود را پاره ای از یك تمدن شهری جنگ زده می دانند كه به دلیل آشفتگی های فراوان اجتماعی و فراز و فرودهای تاریخی دچار ماجراهای غیرقابل پیش بینی شده است. آلبرتو موراویا رم را به مثابه حافظه متن خود بازآفرینی می كند و مخاطب زمانی می تواند به شكل زیستی و حیات فردی انسان او نزدیك تر شود كه هویت رمی بودن را در نگاه موراویا درك كرده باشد. رم در نگاه آلبرتو موراویا شهری مادر است كه دنیا از آن آغاز شده و در آنجا به پایان می رسد. این مفهوم آدم های او را در این مجموعه به دو دسته متمایز می كند؛ نخست شخصیت ها و راویانی كه تاب ماندن در رم را می آورند و دوم آنهایی كه از دیوارها و خیابان های آن می گریزند. چنین وجهه و خوانشی باعث می شود تا رمی بودن یك پشتوانه اصلی برای خلق ماجراها و حكایت های مختلف زندگی آدم های موراویا شود. بازتاب های رفتار این آدم ها در تقابل با هویت رمی خود و یا چهره های پیرامونشان رخ می دهد. آنها به خوبی درك كرده اند كه در دل شهری می زیند كه باید منتظر آدم ها و ماجراهای منحصر به فرد باشند. زیرا رم موراویا خود یك ساختار رنگارنگ روایی است كه هنوز پشتوانه روایت های تغزلی، پیكارسك، حماسی، كمیك و از همه مهتر تاریخی اش را حفظ كرده است. این ذهن به همراه ناهمگونی برآمده از دل جنگ دوم جهانی و حضور مولفه های فكری فاشیسم شهر را از شكل قرن نوزدهمی اش خارج كرده است. پس آدم های موراویا كه به خوبی و شاید بتوان گفت به شكلی غریزی رفتارهای رمی را می شناسند در برابر اتفاق ها دچار بهت نمی شوند.
در تلخ ترین و تكان دهنده ترین حالت همه رم را ترك می كنند و برای پیشامدهای خاص توجیه های رمی خاص خود را دارند. در این ذهنیت و فضا است كه نوع خاصی از شخصیت ادبی آفریده می شود كه در كلی ترین نگاه می توان او را آدمی با آرزوها و خواسته های ترحم انگیز، قصه گو و در نهایت وابسته به سنت زیستن در شهر رم دانست. مجموعه داستان های رمی نو برآمده از چنین رفتار داستانی ای است. رفتاری كه هویت یك شهر با تمام ویژگی های خوش و ناخوش اش حق متمایز بودن را از انسان موراویا می گیرد و به او هویت رمی می بخشد. هویتی كه همه در آن سهیم هستند و باید گرد ماجراهای برآمده از دل این هویت آشفته در سال های دهه های ۴۰و ۵۰ به حیات كوتاه داستانی شان ادامه دهند. مجموعه «داستان های رمی نو» كتاب دلنشینی است. در این داستان ها ما چهره نویسنده بزرگی را درك می كنیم كه حقارت و بی آرزویی انسان خود را به شكلی جذاب و سرخوشانه روایت می كند. مردی كه در یك ائتلاف ذهنی با شهر رم، مفهوم جدیدی در ایجاد مكان داستانی را در تاریخ ادبیات جهان رقم می زند: آلبرتو موراویا، متولد ۱۹۰۷ و متوفی به سال ۱۹۹۰ در شهر رم.

مهدی یزدانی خرم
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید