جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

نگاه فقیهان امروز


نگاه فقیهان امروز
از آیات عظام آیت الله صانعی، آیت الله صادقی و آیت الله منتظری درخواست كردیم درباره تفكر فقهی آیت الله بروجردی نكاتی را كه به نظرشان می رسد برای درج در یادنامه بیان كنند. در ذیل پاسخ های دریافتی را می خوانید. پرسش ما این بود:
آیت الله بروجردی به عقاید اهل سنت احترام می گذاشت و اجازه توهین كردن به عقاید آنها را نمی داد، ظاهراً ایشان بر لزوم آشنایی فقها با مبانی فقه اهل سنت تاكید می ورزیدند و خود در این زمینه تبحر داشتند، در همین زمینه یكی از اقدامات ایشان ایجاد ارتباط با دانشگاه الازهر مصر و علمای اهل سنت و تشكیل دارالتقریب بین مذاهب اسلامی بود. به طوری كه گفته شده ایشان در لحظات آخر عمر نگران رفتن آقای شیخ محمدتقی قمی برای این منظور به مصر بوده اند. به نظر حضرتعالی این تأكید و حساسیت ایشان در این مورد بر چه مبانی و دلایلی استوار بود؟ آیا این رویه ایشان منحصر و محدود به همان مقطع زمانی بوده یا فراتر از آن است و بایستی دنبال شود؟ اگر رویه ایشان درست و به نفع جهان اسلام بوداین اقدامات چگونه ادامه یافت و باید ادامه یابد؟
• آیت الله منتظری
آیت الله منتظری از شاگردان آیت الله بروجردی ویژگی های فقهی ایشان و برخی دیدگاه هایشان درباره رابطه فقه شیعه و اهل سنت را چنین توضیح دادند:
از زمانی كه مرحوم آیت الله العظمی بروجردی با دعوت و همت علمای قم و از جمله مرحوم آیت الله العظمی خمینی به قم آمدند و قرار شد برای ریاست حوزه در قم بمانند و درس را شروع كردند، من و مرحوم شهید آیت الله مطهری كه با هم سال ها هم درس و هم مباحثه بودیم با درس و روش تدریس و افكار علمی و سیاسی ایشان آشنا شدیم. در آن مقطع ما نزد مرحوم آیت الله خمینی اسفار می خواندیم ولی بعد از درس هم ایشان و هم ما در درس مرحوم آیت الله بروجردی شركت می كردیم. آیت الله خمینی خیلی به تحكیم موقعیت علمی و اجتماعی آقای بروجردی عنایت داشتند و حتی می گفتند روش تدریس آقای بروجردی به شكلی است كه شاگردان ایشان ناخودآگاه مجتهد می شوند.مرحوم آیت الله بروجردی ویژگی هایی داشتند كه اجمالاً به بعضی از آنها اشاره می كنم.
۱- روش فقهی ایشان
ایشان در مقام اجتهاد و استنباط از روایات منقول از ائمه اطهار علیهم السلام روش خاصی داشتند و می گفتند: «در زمان امامان فقه حاكم در آن زمان فقه اهل سنت بود و خلفا نیز مروج و طرفدار آن بودند.»از این جهت ایشان می گفتند روایات صادره از امامان ما معمولاً نظر به فقه حاكم و رایج دارد و در حقیقت به تعبیر ایشان مثل حواشی بر متن است. یعنی امامان شیعه در ظرفی روایات را ایراد می فرمودند كه ذهن حاضرین در جلسه یا سئوال كننده مانوس و آشنا به فقه حاكم اهل سنت بود و امامان نیز به این ذهنیت كاملاً توجه داشتند. البته این واقعیت موجب كم ارزش دادن به فقه شیعه نیست بلكه به این معناست كه اگر كسی بخواهد عمق فقه شیعه و مقاصد امامان را از روایات درك كند باید به فضایی كه روایات شیعه توسط ائمه اطهار صادر شده است كاملاً آشنا باشد تا بتواند عمق روایات آنان را درك كند.
ایشان می گفتند: «چه بسا در بسیاری از روایات ما جمله ای وارد شده كه اشاره است به فقه حاكم و بسا آن جمله می تواند قرینه ای باشد برای فهم مقصود امام از كل روایت.» روی این جهت در هر مسئله فقهی كه وارد می شدند قبل از پرداختن به نقل روایات و اقوال فقهای شیعه فضای صدور روایات را ترسیم كرده و اقوال فقهای اهل سنت را نقل می كردند و سپس به تجزیه و تحلیل روایات خودمان می پرداختند.ایشان به فقه عامه به خصوص فقهای معاصر امامان تسلط خوبی داشتند. و همین تسلط تشخیص این را كه روایت خاصی از روی تقیه صادر شده است یا نه آسان می كرد.
۲- اهمیت به تهذیب علم اصول فقه
آیت الله بروجردی ضمن تدریس علم اصول فقه و ضمن اینكه معتقد بودند اولین كسی كه علم اصول فقه را پایه گذاری كرد شافعی بود كه یكی از پیشوایان چهارگانه اهل سنت است می گفتند: «علم اصول فقه ما با اهمیتی كه دارد امروز خیلی متورم شده است.» یعنی مسائل و مباحث غیرلازم و غیرمفید در فقه، در آن مطرح شده است.
روش ایشان چنین بود كه در هر مسئله ای به جای اینكه به نقل اقوال و مسائل حاشیه ای بپردازند، یك راه باریكی به اصل مسئله باز می كردند و نكته اصلی را كه ماده عامله مسئله بود مطرح می كردند و به مقدمات بعیده نمی پرداختند و زودتر از دیگران به نتیجه مطلوب می رسیدند.
۳- اهمیت به طبقات رجال
آیت الله بروجردی به طبقات علم رجال خیلی اهمیت می دادند و می گفتند: «اهل سنت رجال را طبقه بندی كرده اند و علمای ما طبقه بندی نكرده اند.» ایشان در طبقه بندی رجال مبدأ را پیامبر اكرم قرار می دادند و صحابه را كه از پیامبر اكرم حدیث نقل می كنند طبقه اول راویان محسوب می كردند و تابعین را كه از صحابه نقل حدیث می كردند طبقه دوم.روی همین حساب اصحاب امام باقر(ع) مثل زواره و محمدبن مسلم طبقه چهارم محسوب می شوند و از زمان پیامبر اكرم تا زمان شیخ طوسی دوازده طبقه می شود و از فرزند شیخ طوسی تا شهید ثانی هم دوازده طبقه می شود.
پس شهید ثانی در رأس طبقه بیست و چهارم است و بعد از شهید ثانی تا زمان ما نیز دوازده طبقه است كه آقای بروجردی در رأس طبقه سی و ششم قرار داشتند و می گفتند «هر طبقه صغار و كبار هم دارد».
من به مرحوم شهید مطهری می گفتم: «روی این حساب ما از صغار طبقه سی و هفتم هستیم و امثال آیت الله خمینی و آیت الله گلپایگانی از كبار طبقه سی وهفتم هستند، چون همه ما در یك طبقه ایم و از شاگردان آیت الله بروجردی هستیم.»
۴- تاكید بر نوشتن درس ها و تقریر آنها
قبل از آمدن آیت الله بروجردی به قم، روش نوشتن درس های خارج و نیز تقریر آنها بعد از درس توسط بعضی شاگردان مبرز مرسوم نبود. ایشان نسبت به این دو مسئله تأكید داشتند و می گفتند: «ما در نجف كه بودیم مرحوم آخوند خراسانی درس كه می گفتند بعد از درس شش، هفت نفر از شاگردان مبرز ایشان مطالب و حرف های استاد را برای دیگران تقریر می كردند و اگر شاگردان اشكالاتی به حرف های استاد داشتند كه نمی توانستند با خود استاد در ضمن تدریس مطرح كنند با آنان مطرح می كردند و مطالب را به طور عمقی یاد می گرفتند.»نوشتن درس را نیز ایشان عنایت داشتند و هر كسی درس ایشان را خوب می نوشت و مطالب ایشان را از نظریات خودش كاملاً جدا می كرد او را مورد تشویق قرار می دادند. این داستان برای خود من اتفاق افتاد كه تفصیل آن در خاطرات ذكر شده است.
۵ - توجه خاص به اتحاد جهان اسلام
آیت الله بروجردی نسبت به مسئله اتحاد جهان اسلام و وحدت شیعه و سنی در مقابل مخالفین اسلام حساسیت خاصی داشتند. روی همین جهت به موضوع تقریب بین المذاهب اهمیت می دادند، و از مرحوم حاج شیخ محمدتقی قمی موسس دارالتقریب در مصر تجلیل می كردند.
به مجله رسالت الاسلام كه نشریه رسمی دارالتقریب بود و از مصر برای ایشان می فرستادند، عنایت داشتند و می خواستند كه همه آن را بخوانند. در یك جلسه كه من حضور داشتم، آیت الله بروجردی حدود سه ساعت با داشتن كهولت سن و فرصت كم با آقای قمی درباره كارهایی كه انجام شده است و یا باید انجام شود صحبت كرده و راهنمایی می كردند. فتوای معروف شیخ شلتوت رئیس جامعه الازهر مصر مبنی بر رسمی بودن فقه شیعه و جواز عمل به آن در جهان اسلام نیز یكی از آثار مثبت دارالتقریب و عنایت خاص ایشان به آن بود.
آقای بروجردی كمك های مادی و معنوی زیادی به دارالتقریب می كردند. همواره سعی می كردند فضلایی را به كشورهای اسلامی بفرستند تا با علمای اهل سنت ارتباط برقرار نمایند. گاهی كه از علمای اهل سنت به كشور ما می آمدند، ایشان از آنان تجلیل می كردند و می گفتند: «در مسائل اسلامی كه بین شیعه و سنی مشترك است باید هماهنگی باشد.» روی همین تفكر بود كه ایشان از تشدید اختلاف بین شیعه و سنی و دامن زدن به مسائل اختلافی سخت ناراحت می شدند. در این رابطه به دو نمونه اشاره می كنم:
۱- مرحوم حجت الاسلام وكیلی كه ذوق شعر داشت، فقه را به شعر درآورده بود كه چاپ هم شده است. در اول نوشته خود راجع به خلیفه اول و دوم چیزهایی نوشته بود. كتاب را كه به آقای بروجردی نشان داده بود ایشان گفته بودند: «این كتاب را حق نداری منتشر كنی، باید این قسمت اولش را حذف كنی.» آقای بروجردی در این رابطه گفته بودند: «امروز زمانی نیست كه ما این مسائل را مطرح كنیم و اختلاف شیعه و سنی را تشدید نماییم.»
۲- در همان سال ها مرحوم آیت الله امینی صاحب كتاب شریف الغدیر به اصفهان آمده بودند و مورد استقبال علمای اصفهان قرار گرفتند و سخنرانی های جالبی ایراد كردند و مصادف شده بود با نهم ربیع الاول و كم كم در اثر سخنرانی های ایشان جو ضد سنی گری در اصفهان تشدید شده و خبر آن به آقای بروجردی رسیده بود.
روزی من خدمت ایشان بودم، بعضی از فضلای اصفهانی مقیم قم نیز حاضر بودند. آیت الله بروجردی فرمودند: «آقا این چه وضعی است در اصفهان؟ در وقتی كه اسرائیل حمله كرده به كشورهای اسلامی مصر و می خواهد كانال سوئز را اشغال كند و در مصر مسلمان ها تحت فشار و خطر قرار دارند ما بیاییم جنگ شیعه و سنی راه بیندازیم!»
ایشان البته اسمی از آیت الله امینی نبردند اما معلوم بود كه از جو اصفهان عصبانی شده بودند.۱•آیت الله صانعی
آیت الله یوسف صانعی طی گفت وگویی چنین توضیح دادند:
جای تشكر است كه روزنامه وزین شرق یادنامه ای را درباره آیت الله العظمی بروجردی منتشر می كند. به شرطی كه بازی سیاسی در یادنامه نیاید. چون در این صورت هم ظلم به فقه و فقاهت شده است هم ظلم به آیت الله بروجردی. اگر می خواهیم بحث سیاسی داشته باشیم باید در جای خودش طرح شود. اما یادنامه باید به دور از خط و خطوط سیاسی باشد.
زمانی كنگره ای درباره آیت الله بروجردی تشكیل شده بود، آقای واعظ زاده خراسانی لطف كرده و آمده بودند كه مرا هم دعوت كنند. به ایشان هم گفتم اگر می خواهید كنگره علمی باشد باید خط و خطوط سیاسی حاكم نباشد. اینكه كسانی را دعوت می كنید آیا می توانید حرف های آنها را هم پخش كنید؟ گفتند نه نمی توانیم، گفتم پس من هم نمی توانم. این یك كار سیاسی است. عرایض من هم ان شاء الله با این شرط نوشته می شود. در غیر این صورت این جملات بنده هم حذف شود. چون من نمی خواهم فقه پربار شیعه را با خطوط سیاسی و قدرت ها مخدوش كنم.
امید است روزنامه شرق كه از وزانت خاصی برخوردار است، كه در بحث های تحقیقاتی و فكری حقوقی اش این وزانت را می بینم، در این مورد هم حق مطلب را رعایت نماید.اما احترام به دیدگاه فقهای عامه یك ریشه تاریخی دارد. از زمان سید مرتضی به عنوان یك فقه تطبیقی و حقوق تطبیقی مطرح بوده است. سید مرتضی «انتصار» می نویسد و در آن مبانی عامه و امامیه را نقل می كند و مستنداً به ادله ای كه آنها هم بپسندند و ادله ای كه واقعاً دلیل هستند جواب می دهد. بعد نوبت به شیخ طوسی می رسد كه كتاب «خلاف» را می نویسد و فقه تطبیقی را دنبال می كند. علامه هم در «تذكره» همین دیدگاه تطبیقی و به زبان امروز فقه مقارن را مطرح می كند. اینها دیدگاه های اهل سنت را می آوردند و جواب می دادند، این ریشه تاریخی دارد. اما امتیاز آیت الله بروجردی در فقه این بود كه مسائل را ریشه یابی می كردند. برای این كار ایشان شناخت نظریات فقهای اهل سنت را لازم می دید. چون ایشان معتقد بوده است كه فقه شیعه در ابتدا حاشیه ای بر فقه اهل سنت بوده است. امتیاز بسیار قوی فقه آیت الله بروجردی ریشه یابی بود. اصولش هم همین است. ایشان از نواده های بحرالعلوم بوده كه او هم در ریشه یابی مسائل بسیار قوی بوده است. اخیراً كتاب مصابیح ایشان را كه بعضی آقایان می خواهند چاپ كنند دیدم این روش در آن بسیار روشن است. چه بسا اتخاذ این روش از سوی ایشان از كثرت تتبع و تفقه ایشان است كه نقل می كنند در اصفهان كه مشغول تحقیق و مطالعه می شد متوجه گذشت زمان نمی شد و همچنان غرق مطالعه و غور در مسائل بود.
كمااینكه در نوشتار هم ایشان به شدت دقیق و حساس بودند، به طوری كه ایشان نوشته های بسیار داشت ولی هیچ كدام در زمان خودشان چاپ نشد. چون هربار كه آن را مرور می كردند چیزی برآن می افزودند. در فتواهایشان هم همین حساسیت و وسواس را داشتند. یادم است آن زمان كه طلبه ها به جمكران می رفتند و می آمدند و بحث نماز شكسته مطرح بود، هر دو، سه ماه ایشان نظر دیگری می دادند. گاه می گفتند نماز شكسته است گاه می گفتند كامل باید خواند. چون دائماً در حال تفحص و تتبع بودند.اجمالاً به خاطر ریشه یابی و اقتدا به شیوه سلف صالح نظریات عامه را نقل می كردند و كار خوب و پسندیده ای هم بود. اما اینكه به آنها با دیده احترام می نگریستند هم یك فضیلت انسانی است، هم یك فضیلت سیاست اسلامی است. اما از نظر انسانی بنده در بحث غیبت گفته ام كه غیبت هیچ انسانی جایز نیست، برخلاف بعضی فقها كه گفته اند غیبت غیرشیعه جایز است یا دلیلی بر حرمت نداریم. بنده در مكاسب محرمه گفتم غیبت هیچ كس مجاز نیست. اما غیبت یعنی انتقادی كه از حسد سرچشمه می گیرد نه اینكه اگر من مظلوم واقع شدم حق نداشته باشم بگویم به من ظلم شده است. یا در جامعه كسی مرتكب خلاف می شود حق نداشته باشم به او انتقاد كنم. غیبتی كه حرام است و مشمول همه انسان ها می شود غیبتی است كه از حسد شخصی سرچشمه بگیرد. اینكه من ناراحت باشم چرا دیگری این فضیلت را دارد. موارد استثنای غیبت بسیار زیاد است. شهید ثانی در رساله غیبتش ده، بیست مورد را استثنا كرده است كه به نظر من آنها استثنا نیست، از ابتدا آنها با غیبت متفاوت بوده است. آقازاده بزرگ مرحوم محقق داماد می گفت پدرم معتقد بود برخی روایات غیبت در زمان بنی امیه بعد از حادثه كربلا آمده است. چون بنی امیه جنایت زیاد كردندبرای اینكه كسی آن جنایات را متذكر نشود، این مطالب را درباره غیبت گفتند درحالی كه آنها غیبت نیست، بیان تظلم است. یا كسی كه مسئولیتی را پذیرفته در مقام مسئولیت باید اجازه بدهد من حرفم را بزنم یا اگر كسی نظرش را علنی گفت من هم حق دارم علنی پاسخ بدهم. گذشته از این موارد غیبت مطلقاً حرام است. لذا آیت الله بروجردی از این جهت رعایت می كرد و به برادران اهل سنت بد نمی گفت. این منبعث از فرهنگ و شأن علمی اسلام است. ایشان از نظر جهانی طرفدار وحدت جهان اسلام بود. ضمن اینكه اساساً بدگویی نسبت به مقدسات دیگران بد است. در قرآن آمده است ولاتسبوا الذین یدعون من دون الله. باید گفت تكیه شیعه برمثبتات خودش است و اگر بخواهیم شیعه را معرفی كنیم باید به همین مثبتات تكیه كرد.
مرحوم امام خمینی هم در سراسر كتاب هایشان یك جا را نمی بینید به بزرگان اهل سنت خلاف احترام و اخلاق چیزی گفته باشند. در حالی كه بعضی بزرگان ما این رویه را داشته اند. كمااینكه در باره مرحوم فیض چه ها گفته اند. مرحوم امام در همین كتاب چهل حدیث خودشان در تفاوت افراد با یكدیگر می گویند كسی كتابی نوشته بود كه آن را وقف كسانی كرده بود كه روزی صد بار به مرحوم فیض لعن كنند. در حالی كه مرحوم شاه آبادی می گفت لعن به شخص نكنید، مگراینكه لعن به او از جانب اهل بیت آمده باشد، چون ممكن است او بین خود و خدا اصلاح شده باشد. آیت الله بروجردی هم بر همین اساس اخلاقی هیچ گاه خلاف احترام عمل نمی كرد. اما از جهت سیاسی هم باید مسلمان ها هماهنگ باشند، در این صورت فشار و هتك بر اسلام كمتر خواهد شد. این هماهنگی و نزدیكی را هم نمی شود از قدرتمندان انتظار داشت چون ممكن است با منافع آنها و ریاستشان منافات داشته باشد. آقای بروجردی معتقد بود این هماهنگی ایجاد شود. همه ما باید زمینه ساز این هماهنگی شویم تا در ظهور مهدی موعود(عج) همه تسلیم حق و عدالت شوند. البته این جبر تاریخ است كه بشریت به سوی وحدت می رود، هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین كله و لوكره المشركون. امروزه بشریت از اختلاف ها ناراحت است و اختلافاتی كه هست بخشی مربوط به قدرتمندان است، بعضی هم مربوط به ناآگاهی و جهالت است وگرنه اگر اسلام واقعی معرفی شود همه می پذیرند.
الان در عراق برخی قدرتمندان مخالفند كه رئیس جمهور شیعه باشد، برخی دیگران هم مخالف سنی بودن آن هستند. در حالی كه فرقی نمی كند. وقتی قانونی وجود دارد كه حقوق همه را در نظر گرفته است، مسئله اینكه رئیس جمهور شیعه یا سنی باشد اهمیت ندارد. باید فرهنگ جامعه را بالا ببریم. در این صورت شیعه یا سنی بودن رئیس جمهور نمی تواند اثرگذار باشد. مگر اینكه فرهنگ جامعه عقب افتاده باشد. ما حتی با مسیحیان هم نزاعی نداریم بلكه با هیچ انسانی دعوا نداریم. قرآن هم می گوید همه تسلیم حق و عدالت باشید. آقای بروجردی هم حیث سیاسی و هم اخلاقی این مسئله را رعایت می كرد كه ماهم امروز موظفیم این مسائل را رعایت كنیم. امید است در ایامی مثل هفته وحدت واقعاً این هماهنگی ها تقویت شود، نه اینكه كار صوری و نمادین باشد ولی در محتوا نحو دیگری باشد. آقای فلسفی می گفت جایی رفته بودم، قبل از ورود پشت در شنیدم از من بدگویی می كنند. بعد در را باز كردم و وارد شدم، همان افراد با خوشرویی از من استقبال كردند و گفتند الان ذكر خیرت بود. این نمی شود كه به صورت متحد و به سیرت متشتت باشیم.آقای بروجردی از نظر فرهنگی و علمی در جهت تقریب مذاهب اقدامات بسیاری كردند. برای تدریس مختصرنافع در الازهر مصر اقدام كردند. سیدمرتضی هم می خواست چنین كاری بكند كه موفق نشد.
ریشه یابی روایات خیلی می تواند در استنباط احكام موثر باشد. گاهی حرف هایی كه ائمه زده اند، براساس تقیه بوده است، تقیه یكی از ابوابی است كه ما حقایق فقه شیعه را بفهمیم. مثلاً درباره مسئله دیه زن كه بنده معتقدم در اسلام برابر است. یكی از دوستان نقل می كرد در سفر حج یكی از آقایان بحث می كرد كه اگر ما از بحث تعارض روایات بگذریم و فرض كنیم روایات همه می گویند دیه زن نصف مرد است و تعارضی در كار نیست شما چه جواب می دهید؟
ایشان گفته بود احتمال داده می شود كه جو اجازه نمی داده است كه ائمه خلاف نظر عامه را اعلام كنند ولی باید از فلانی بپرسیم. من به آن آقا عرض كردم كه از قضا صاحب حدائق و حاج آقا رضا همدانی تقیه بدون روایت معارض را قبول دارند. گاهی روایت معارض وجود دارد، آن را كه موافق نظر عامه است حمل بر تقیه می كنیم. اما گاهی به نظر صاحب حدائق ممكن است از ترس عامه تنها یك روایت باشد، اما همان یك روایت از باب تقیه صادر شده باشد. نه از علمای عامه، بلكه قدرتمندان عامه كه علما را وادار می كردند هرطور آنها می خواهند فتوا بدهند. بنابراین اثر دارد كه ما ببینیم علمای عامه چه گفته اند در كنارش ببینیم ائمه این را كه گفته اند بیان واقع بوده است كه معمولاً همین طور بوده است یا اینكه جو آن روز اجازه نمی داده است كه ائمه واقع را بگویند و از باب تقیه مطلبی را گفته اند.
جمله ای از مرحوم امام شنیده ام كه بد نیست گفته شود. بعد از فوت آیت الله بروجردی درخدمت امام خمینی به تهران می رفتیم، ایشان می فرمود من رفتم نجف در حوزه ای كه بزرگان بودند گفتم بروید از بروجرد آقای بروجردی را بیاورید كه بعد از آقا سیدابوالحسن حوزه را حفظ كند.ایشان هم استخوان دارد و هم اثباتاً اعلم است. بعد یكی از دوستان گفت شما كه از جلسه بیرون رفتید آقایان انتقاد داشتند كه ایشان می گوید بروید از بروجرد آقای بروجردی را بیاورید در حالی كه ما امثال آقاشیخ محمد كاظم شیرازی را داریم كه شیرهای فقاهت اند.
ایشان فرمود كه من به آن آقا گفتم آنها به حرف من توجه كامل نكردند، چون من گفتم ایشان استخوان دارد یعنی عشایر دنبال ایشان هستند و این به اعلمیت ربطی ندارد، ایشان می تواند عشایر را حركت بدهد و در جهت اسلام از آنها استفاده كند. ثانیاً گفتم ایشان اثباتاً اعلم است و این منافات ندارد كه آقاشیخ محمد كاظم ثبوتاً اعلم باشد، چه رسد كه ایشان ثبوتاً هم اعلم بود. یعنی در مقابل بزرگان آن زمان ایشان معتقد بود كه آقای بروجردی ثبوتاً و اثباتاً اعلم بود.
• آیت الله صادقی
آیت الله محمد صادقی تهرانی نیز دیدگاه خود را نسبت به آیت الله بروجردی چنین تشریح كردند:
بنده در سال ۱۳۲۰ شمسی برای تكمیل دروس اسلامی به قم آمدم. پس از سه سال آیت الله العظمی بروجردی بر حسب دعوت برخی از فضلا به قم مشرف شدند. بنده از آغاز در دروس ایشان به ویژه فقه شركت فعالی داشتم كه تا هفت سال ادامه یافت.معظم له به علم اصول عنایت چندانی نداشتند و می فرمودند: اصول علم نیست، مجموعه ای از تناقضات و خیالات این و آن است. ولی در علم فقه بسیار قوی و جامع بین متقدمان و متأخران از فقیهان بوده اند.از نظر اجتماعی به ویژه در وحدت شیعیان و سنیان بسیار فعال بودند و نظر مباركشان در كتاب «جامع الاحادیث الشیعه» این بود كه جامع احادیث شیعه و سنی باشد تا كاوشگران در فقه و مجتهدان، با نگرش به تمامی این احادیث، فتاوای موافق قرآن و سنت قطعیه اسلامی صادر كنند و اختلافاتشان كمتر از وضع موجود شود. در تشكیل دارالتقریب بسیار جدی و تا آخر عمرشان پایبند بودند، كه در بعد سیاست و وحدت اسلامی نظریاتی كم نظیر ارائه داده و وحدتی عمیق در جهان اسلام ایجاد كنند.و می توان گفت از زمان آغاز غیبت تا كنون چهره درخشان ایشان از نظر اسلامی بی نظیر بوده است.
و پس از ایشان هم كسی مانند ایشان تا چه رسد برتر از ایشان هنوز نیامده است. باید گفت تاكنون مرجعیت ایشان از جهت فقه سنتی مستمر است. نامه ای كه معظم له به شیخ شلتوت مفتی اعظم مصر و مانند ایشان نوشته اند ظاهراً در طول تاریخ فقه در جهت تقریب و وحدت اسلامی بی نظیر است. اگرچه جسم این بزرگوار رحلت كرده، اما روح و علمشان شایسته و بایسته تقلید است. در صورت تعقل در فتاوای قرآنی ایشان كه تنها بر مبنای آن فتاوای فقیهان باید صادر شود، كل اختلافات فقهی نه تنها میان فقیهان شیعه بلكه از ساحت كل فقیهان زدوده می شود. در راستای این انقلاب قرآنی جهانشمول، ما نیز شب و روز با گروهی از قرآنیان مشغول فعالیت فرهنگی به منظور وحدت فقه قرآنی میان فقیهان شیعه و سنی هستیم.
رضا احمدی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید