جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


تهاجم‏پذیری در عرصه فرهنگ‏


تهاجم‏پذیری در عرصه فرهنگ‏
از مقوله «تهاجم فرهنگی» بسیار سخن گفته شده، اما زمینه تأثیرات مخرّب آن، در «تهاجم پذیری» است. در این نوشته، از زاویه‏ای متفاوت با آن‏چه در مباحث تهاجم فرهنگی مطرح می‏شود، به موضوع نگریسته شده است.
شبیخون فرهنگی دشمن را نباید صرفاً در ترفندها و نقشه‏های او جست و جو كرد، بلكه باید به زمینه‏های آن در جامعه هم توجه داشت. در واقع، پیش از اندیشیدن به دفع تهاجم فرهنگی، باید نقاط آسیب‏پذیر در مرزهای فكری و فرهنگی نیروهای خودی را شناسایی كرد و آنها را از بین برد.
از این رو، هم شناخت عناصر تشكیل دهنده فرهنگ جامعه لازم است، هم زمینه‏های تهاجم پذیری و هم شیوه‏های تهاجمی دشمن. اینك شناختی گذرا در باره مقوله‏های فوق:
●جامعه و شخصیت فرهنگی‏
برخی از افراد به خوب و بد، حق و باطل و صلاح و فساد جامعه، «بی تفاوت»اند، برای آنها حاكمیت ارزش‏ها یا رواج ضد ارزش‏ها فرقی نمی‏كند؛ گسترش چنین روحیه‏ای در میان افراد، نشانه مرگ فرهنگی و فقدان هویت فرهنگی آن جامعه است.
در مقابل، برخی دیگر به دلیل داشتن شخصیت و هویت فرهنگی و پای‏بندی و باور به یك سلسله از معارف و مواضع و كارها و برنامه‏ها، در برابر وقایع پیرامونشان، بی تفاوت و خنثی نیستند.
افراد دارای هویت فرهنگی، هم به آن‏چه دارند آگاهند، هم در گسترش و توسعه آنها كوشایند و هم در برابر متعدیان به حریم آنها عكس العمل نشان می‏دهند و در حراست از داشته‏های خود، مقاوم و هوش‏یارند. افراد بی هویت، بر عكس گروه فوق، نه باورهای روشن و ایده‏های مشخص دارند، نه به تقویت یا تضعیف آن‏چه دارند، حساس‏اند و نه به مهاجمان عكس العمل نشان می‏دهند. برای این گونه افراد، «فرهنگ خودی» یا «فرهنگ بیگانه»، ارزش یا ضد ارزش و گسترش حق یا رواج باطل، تفاوتی ندارد.
نتیجه آن كه، جامعه با فرهنگ و برخوردار از شخصیت و هویت فرهنگی و معتقد به ارزش‏های مكتبی و بومی، همچون درختی تناور و ریشه‏دار، در مقابل امواج و توفان‏ها و هجوم‏ها می‏ایستد؛ اما جامعه و افراد بی‏هویت و ناآگاه از فرهنگ خودی، همچون گیاهان بی‏ریشه یا پوسیده و خشكیده، با ملایم‏ترین و با دو كمترین ضربه، از ریشه كنده می‏شوند و بدون هیچ مقاومتی پذیرای فرهنگ مهاجم می‏گردند. البته گاهی هم برخوردهای تند و نسنجیده و غیرمعقول از سوی خودی‏ها، موجب گرایش به بیگانه و پناه بردن به دامن غرب می‏شود. آن‏چه قرآن كریم در مقایسه «كلمه طیّبه» و «كلمه خبیثه»(۱) دارد و آن دو را به «شجره طیّبه» و «شجره خبیثه» تشبیه می‏كند، به این نكته هم اشاره دارد كه فكر و ایمان صحیح و كلمه و باور پاك، مثل آن درختی است كه ریشه [۷] در اعماق زمین دارد و شاخ و برگش به آسمان سركشیده و هر لحظه میوه و ثمر می‏دهد؛ اما باورهای پوك و اندیشه‏های سست و كلمه خبیثه، همچون گیاهی روییده در سطح زمین و بی‏ریشه است كه قرار و قوامی ندارد.
شهید مطهری (ره) در باره نقش تكیه بر فرهنگ خودی در ساختن شخصیت افراد، می‏نویسد: «روی مسئله استقلال فكری و استقلال فرهنگی و به تعبیر خودم، استقلال مكتبی`مایلم كه تكیه بیشتری داشته باشیم... انقلاب ما آن وقت پیروز خواهد شد كه ما مكتب و ایدئولوژی خودمان را كه همان اسلام خالص و بدون شائبه است، به دنیا معرفی كنیم؛ یعنی اگر ما استقلال مكتبی داشته باشیم و مكتبمان را بدون خجلت و شرمندگی به جهانیان عرضه كنیم، می‏توانیم امید پیروزی داشته باشیم.»(۲)
پس نخستین گام برای استوار ساختن یك ملت در برابر فرهنگ بیگانه، شناخت شاخص‏ها و مقوّمات و بنیان‏های فكری و فرهنگی خود است. عقاید، فرهنگ، زبان، سنت‏ها و آداب، شخصیت‏ها و دانشمندان، پیشینیه علمی و مفاخر اسلامی، همه از این دست است و تقویت آنها، سدّی محكم در مقابل رخنه بیگانگان و هضم شدن جامعه در فرهنگ غیر خودی ایجاد می‏كند. گاهی هم تبلیغ نامناسب و ارائه الگوهای غلط یا طرح موضوعاتی سطحی و غیر معقول و یا استفاده ابزاری از باورهای اهل ایمان در مسیر اهداف و اغراض شخصی، عامل گریز از فرهنگ مكتبی و بدبینی به اعتقادات اسلامی و آداب و سنن خودی است.
▪خاك‏ریزهای اول
با توجه به آن‏چه گذشت، شناخت مراكز آسیب‏پذیر در مرزهای فكری و فرهنگی خودی، از آن جهت اهمیت دارد كه دشمن از همین مراكز رخنه كرده و ضربه می‏زند. این آسیب‏پذیری در دو جبهه، مشهود است:
اول: مسائل فكری، اعتقادی، بینشی، باورها و قداست‏ها؛
دوم: مسائل روبنایی اخلاقی در معاشرت‏ها، ارتباطات، رسانه‏های گروهی و محصولات فرهنگی.
اگر «خاك‏ریز اول» در هم بشكند، خاك‏ریزهای بعدی خود به خود فرو می‏ریزد.
به نمونه‏هایی از حمله‏ها به «خاك‏ریز اول» توجه كنید:
۱ . تبلیغ افكار التقاطی‏
آمیختن افكار ناب اسلامی با اندیشه‏های غیر اسلامی كه التقاط نام دارد، به بنیه اصلی اعتقاد و ایمان مردم خلل وارد می‏كند. نگرش مادی و ماتریالیسی به اسلام و تحلیل‏های غیر دینی و غیر وحیانی اما با لعاب دین و تمسّك به ظواهر برخی آیات و روایات، از این قبیل است. ترویج افكار التقاطی؛ یعنی القای تفكر غیر اسلامی با لفّافه‏ای از اصطلاحات دینی، سست شدن عقیده را به دنبال دارد و در نتیجه، این خاك‏ریز اول، آسیب‏پذیر می‏گردد و در مقابل شبهات، غیر مقاوم می‏شود.
شهید مطهری (ره) چنین هشدار [۷] می‏دهد: «ما باید نشان بدهیم [كه‏]جهان بینی اسلامی نه با جهان‏بینی غرب و نه با جهان بینی شرق و به هیچ كدامشان وابسته و محتاج نیست. این چه بیماری است كه حتی جهان بینی اسلامی را می‏خواهند با جهان بینی‏های بیگانه تطبیق دهند!؟»(۳)
۲ . تقدّس‏زدایی از مقدّسات‏
دفاع و حمایت انسان از چیزی یا شخصی و یا عقیده‏ای تا وقتی است كه برای آن، حرمت و قداست قائل باشد. در غیر این صورت، از آن حمایت نمی‏كند و به تدریج قداست آن كم‏رنگ می‏شود. به همین دلیل است كه دشمنان می‏كوشند تا اعتبار قرآن، عصمت پیامبر و امام (ع)، سندیّت فتوای مجتهد، جایگاه دینی فقها، موقعیت دین در زندگی و... را مورد هجوم قرار دهند و قداست آنها را بشكنند.
۳. تجدّدگرایی‏
بعضی می‏كوشند بین سنت‏های دینی و تجدّدگرایی، تقابل ایجاد كنند و هر چه را كه «نو» است، حق و پذیرفتنی بدانند و هر چه را كه قدیمی است، با برچسب ارتجاع یا سپری شدن دوران آن و یا كهنه‏پرستی، منكوب كنند. بخشی از ماهیّت «غرب‏زدگی»، در همین جا نمودار می‏شود.البته تجدّد، به خودی خود بد نیست، اما اگر نوگرایی و تحوّل به قیمت سستی ایمان‏ها و باورها، زوال فرهنگ‏ها و سنّت‏ها، خودباختگی در برابر دیگران و پذیرفتن فرهنگ اجنبی و دست كشیدن از فرهنگ و سنت خودی باشد، هرگز قابل دفاع نیست. دشمن می‏كوشد با القای تجدّدگرایی، بنیان‏های «هویت مكتبی» و «شخصیت فرهنگی» ما را سست كند.
۴ . علم زدگی‏
عده‏ای در صددند كه عِلم را در مقابل دین، عَلَم كنند و باورهای دینی و فرآورده‏های قرآنی و حدیثی و فقهی را مخدوش سازند. با آن‏كه اساس اسلام بر پایه علم است و مسلمانان پیش‏تازان رشته‏های مختلف علوم و فنون بوده‏اند، اما چنین القا می‏كنند كه احكام دینی و سنن مذهبی، «غیر علمی» هستند. این افراد، معیار ردّ و قبول هر چیز را تطابق آن با «علوم جدید» قرار می‏دهند؛ چیزی كه خودش در معرض تغییر و عدم ثبات و گاهی خطاست. آن قدر شعار علم‏گرایی می‏دهند كه دین تحت الشعاع قرار می‏گیرد. مرعوب شدن در مقابل «بت علم» زمینه سلطه فرهنگی بیگانه را هموار می‏سازد.
«عقل‏گرایی» افراطی نیز از همین مقوله است؛ یعنی می‏كوشند عقل را در برابر دین قرار دهند. با آن‏كه عقل، حجتی الهی است و دین بر پایه عقل قرار دارد، اما تلاش مجدّانه برای این‏كه وحی، گفتار معصومین (ع) و احكام قرآن را با محكِ «عقل» بسنجند و هر چه را با عقل جور در نیامد ردّ كنند، گوشه‏ای از این توطئه است. كدام عقل و عقل چه كسانی؟ عقل مستقل و فطرت‏پذیر، هرگز رو در روی وحی نمی‏ایستد. عقل انسان‏های اسیر هوای نفس و مادی‏گرا هم نمی‏تواند [۹] راهنمای خوبی باشد و حجت به شمار آید.۵ . تطهیر غرب و غرب‏گرایی‏
هر چند غرب از نظر علوم و مسائل فكری و پیش‏رفت‏های صنعتی، نقاط قوّت فراوانی دارد كه می‏تواند برای شرقیان هم سودمند باشد، اما خودباختگی در برابر آنها، نوعی خراب شدن خاك‏ریز اول و از دست دادن عنصر مقاومت است. غرب‏زدگان، سربازان بی‏جیره و مواجب اردوگاه دشمن هستند. القای روحیه غرب‏گرایی، به تضعیف سدّ دفاعی ملت‏ها می‏انجامد. اگر چه پای غرب از نظر صنعت، به سفینه‏های فضایی بسته است، اما از نظر سقوط اخلاقی، به گاری متصل است.(۴) بنابر این تطهیر غرب و غرب‏گرایی، جز ایجاد زمینه هجوم پذیری ثمر مثبت دیگری ندارد.
۶ . بی‏اعتبار ساختن قانون دین‏
تلاش برای این‏كه دین را عنصری قدیمی و غیر قابل اجرا و ناكارآمد برای مدیریت جامعه و حل مشكلات اجتماعی معرفی كنند، نمونه‏ای دیگر از حمله به خاك‏ریز اول است. اگر بتوانند افراد جامعه را تحت تأثیر این القائات قرار دهند، در واقع خاك‏ریز اول را فتح كرده‏اند و زمینه «هجوم پذیری» در مقابل فرهنگ بیگانه را فراهم ساخته‏اند.
۷ . طرح جدایی دین از سیاست و تفكر سكولاریستی‏
این اندیشه، از زمان بنی امیه آغاز شده، در اعصار و ادوار مختلف ادامه یافته تا به امروز رسیده است. با این ترفند، دین را از صحنه حاكمیت و مدیریت و برنامه‏ریزی و اجرا منزوی می‏كنند و آن را در انحصار گروهی خاص و یا در قلمرو زندگی شخصی افراد، تعریف و تبیین می‏نمایند كه نتیجه‏اش رسوخ روح بی‏تفاوتی در مسلمانان در مورد سرنوشت اجتماعی، سیاسی و فرهنگی خویش و بستر سازی برای سلطه فرهنگی بیگانه است.
۸ . طرح نسبیّت و پلورالیزم دینی‏
می‏كوشند چنین وانمود كنند كه دریافت‏های هر شخص از دین، نسبی است و از كجا معلوم كه «دین خدا» همان باشد كه مثلاً علمای دین و فقها می‏گویند؟ با القای این نكته، اعتقاد مردم را به حجت بودن احكام دینی و فتاوای فقهی و نظر مجتهدان، سست می‏كنند. اگر توفیق یابند، دلیلی ندارد كه جوان مسلمان خود را ملزم به رعایت «فتوای مجتهد» و «حكم دین» بداند، بلكه آزادانه هرگونه كه خواست، عمل می‏كند و هر نحو كه پسندید، معتقد می‏شود و در عقاید و احكام، تعبّد و پای‏بندی خود ر از دست می‏دهد. و چه چیزی بهتر از این برای «هجوم‏پذیری»؟
●چه باید كرد؟
از توجه به ماهیت و اهمیت فرهنگ و شناختِ نوع هجوم دشمن به خاك‏ریزهای اوّلِ خط دفاعی ملت مسلمان، می‏توان چنین نتیجه گرفت كه:
- اهمیت دادن به مسائل فرهنگی و فكری و اعتقادی، ضروری است؛
- شناخت شیوه سست كردن بنیان‏های اعتقادی از سوی دشمن، گام اول است؛
- نمودهای ظاهری تهاجم فرهنگی از قبیل: بدحجابی، روابط نامشروع، فیلم‏ها و مجلات مبتذل، اعتیاد، شراب و مواد مخدّر، لباس و قیافه غربی، ماهواره و عوارض وسایل ارتباطی، اختلاط دختر و پسر، گروه‏های رپ و متال و...، مفاسد و منكرات، خودفروشی، قمار و نظایر آن، همه محصول شكسته شدن خاك‏ریز اول؛ یعنی سست شدن عقاید و ایمان‏هاست؛
- برای حفظ خاك‏ریزهای دیگر، باید به تقویت خاك‏ریز اول همت گماشت و به تقویت مبانی ایمان و اعتقاد بها داد؛
- ایجاد روحیه خودباوری و ارزش‏مند دانستن داشته‏های خود، جلوی این خودباختگی‏ها را می‏گیرد.
سال‏ها دل طلب جام جم از ما می‏كرد
آن‏چه خود داشت، زبیگانه تمنّا می‏كرد
گوهری كز صدف كون و مكان بیرون بود
طلب از گم شدگان لب دریا می‏كرد
محورهای پژوهش:
لطفاً فقط یكی از محورهای زیر را انتخاب كرده و درباره آن مقاله بنویسید.
۱ . نقش فرهنگ در زندگی فردی و [۱۰] اجتماعی انسان.
۲ . عوامل تقویت كننده یا سست‏كننده فرهنگ.
۳ . تأثیر «هویت مكتبی» در مقاومت نسبت به فرهنگ‏های بیگانه.
۴ . نقاط آسیب‏پذیر فكری و فرهنگی جامعه و جوانان. (با توجه به رخنه فرهنگ مهاجم).
۵ . مقایسه سقوط تمدن مسلمین در اندلس با آن‏چه در كشورهای اسلامی می‏گذرد.
۶ . علل عقب ماندگی مسلمانان از كاروان علم و صنعت.
۷ . چه كنیم تا در مقابل بیگانگان، خود باخته نشویم؟
۸ . مظاهر و نمادهای برتری اسلام بر اندیشه‏های ماركسیسم و سرمایه‏داری.
۹ . مسلمان و سیاستِ نه شرقی و نه غربی.
۱۰. نقش امام خمینی (ره) در دمیدن روحیه اعتماد به نفس در جامعه.
۱۱. چگونه می‏توان به غرب رفت ولی غرب‏زده نشد؟
۱۲. تأثیر ایمان و اعتقاد در جلوگیری از مفاسد اجتماعی و اخلاقی.

منابع پژوهش:
۱ . شهید عبدالكریم هاشمی‏نژاد، مناظره دكتر و پیر.
۲ . شهید مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران.
۳ . غلامعلی حدادعادل، فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی.
۴ . جواد محدّثی، از همدلی تا همراهی.
۵ . اسماعیل شفیعی‏سروستانی، تهاجم فرهنگی و نقش تاریخی روشنفكران.
۶ . جلال آل‏احمد، غرب‏زدگی.
۷ . مهدی نوید، فرهنگ و مقاومت فرهنگی.
۸ . مصطفی عباسی مقدم، نقش اسوه‏ها در تبلیغ و تربیت.
۹ . مهدی شجاعی، صمیمانه با جوانان وطنم.
۱۰. مركز بررسی‏های اسلامی سپاه پاسداران، تهاجم فرهنگی.
۱۱. محمد عابدی، دفاع فرهنگی در سیره ابرار.
۱۲. آیهٔالله مصباح یزدی، تهاجم فرهنگی.
۱۳. جوانان از دیدگاه امام خمینی(ره)، دفتر شانزدهم از مجموعه «تبیان».
۱۴. دانشگاه و دانشگاهیان از دیدگاه امام خمینی (ره)، دفتر چهاردهم از مجموعه «تبیان».
۱۵. فرهنگ و تهاجم فرهنگی، برگرفته از سخنان مقام معظم رهبری.
۱۶. جهانبخش ثواقب، نگرشی تاریخی بر رویارویی غرب با اسلام.
۱۷. نمایندگی سیاسی ولی فقیه در سپاه، نفوذ و استحاله.
۱۸. محمد مهدی آصفی، دنیای اسلام و تهاجم فرهنگی غرب، ترجمه تقی متقی.
۱۹. مهدی طارمی، ره‏آوردهای استعمار.
۲۰. صوّاف، نقشه‏های استعمار در راه مبارزه با اسلام، ترجمه هشترودی.
۲۱. حمید مكارم، غربزدگی جوانان.
۲۲. محمدعلی اسلامی‏ندوشن، ایران را از یاد نبریم.
پی نوشت‏ها:
۱) ابراهیم (۱۴) آیه ۲۶ - ۲۴.
۲) پیرامون انقلاب اسلامی، ص ۶۵.
۳) همان، ص ۱۶۴.
۴) تعبیری از دكتر محمدعلی اسلامی‏ندوشن در كتاب «ایران را از یاد نبریم»،(نقل به مضمون).

نویسنده:جوادمحدّثی
منبع:نشریه معارف اسلامی ، شماره ۶۱
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید