پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا


وقتی برای والدین، فرصتی برای فرزندان


وقتی برای والدین، فرصتی برای فرزندان
پدر خسته به خانه می رسد، با عجله جواب سلام همسر و فرزندانش را می گوید و پس از تعویض لباس، یكسره به آشپزخانه می رود، از غذایی كه در حال تهیه است كمی می چشد، بی صبرانه اعلام گرسنگی می نماید و افراد خانواده را جهت آماده سازی سفره شام دعوت به همكاری با مادر می كند. پس از صرف شام كه تقریباً در سكوت برگزار می شود، پدر عینك خود را به چشم می زند و دفاتر حساب و كتابش را پهن می كند و برای چندمین بار توسط ماشین حساب و حافظه و احیاناً چرتكه، محاسبات روز را تكرار نموده و در دفاتر مخصوص ثبت می كند. زمانی كه همسر با سینی چای وارد اتاق می شود، فرزندان ساعتی است كه در خواب شبانگاهی فرورفته اند و باز هم فردایی دیگر و تكرار كم و بیش صحنه هایی كه تصویر شد. معمولاً شب های تعطیلی، حضور فرزندان در كنار پدر و مادر كمی طولانی تر می شود اما صحبت ها اكثراً پیرامون مسائل اقتصادی، گرانی، ترافیك، آلودگی هوا یا نقل قول ها و حرف های تمام نشدنی فامیلی و رقابت میهمانی های اقوام و... دور می زند یا دسته جمعی دید و بازدیدی صورت می گیرد و ساعات فراغت هفتگی هم خیلی زود به پایان می رسد. البته نمی توان این صحنه های فرضی را به همه خانواده ها تعمیم داد. احتمال صورت هایی متفاوت نیز هست لیكن وجود حتی اقلیتی می تواند مطالعه و ملحوظ شود.
در اینجا این پرسش مطرح است كه شما به عنوان یكی از افراد خانواده- به خصوص در كسوت زیبای پدر یا مادر- برای فرزند خود چقدر وقت می گذارید؟ در طول هفته چه مدتی را صرف صحبت و شناخت روحیه فرزندتان می كنید؟ مطمئناً یكی از مشكلات مهم در حال حاضر مسائل معیشتی و دغدغه های تمام نشدنی پیرامون فراهم كردن وسایل رفاه و آرامش جسمی در خانواد ه هاست.
در بسیاری از خانواده ها، والدین هر دو شاغلند و با كاركردن پدر، چرخ زندگی لنگ می زند. از صبح بسیار زود و به قول معروف خروسخوان، پدر و مادر هر دو از خانه بیرون می زنند. فرزندی را به مدرسه و دیگری را به مهد كودك یا خانه مادربزرگ مهربان می رسانند. در محل كار با اضطراب ها و احتمالاً تنش های خاص رایج در هر نوع محل كاری كلنجار می روند و پس از تاریكی هوا ضمن جمع كردن اعضاء، همگی به خانه بازمی گردند. بدیهی است مسائلی از قبیل تهیه شام و خرید مایحتاج و... اجتناب ناپذیرند و فرزندان هم به دلیل خستگی و طولانی شدن ساعات بیداری، بسیاری اوقات در حین صرف شام یا بازی و تفریح به خواب می روند. البته به هیچ عنوان نمی توان زحمات پدر محترمی را كه شغل آزاد دارد و همواره باید نگران نوسانات قیمت بازار باشد و برای آتیه فرزندانش قصد دارد اندوخته ای فراهم نماید منكر شد یا والدینی كه مجبورند بنا به دلایلی شخصی و عمومی ساعات زیادی را دور از فرزندان و خانه بگذرانند را مورد انتقاد قرار داد. ضمن اینكه مشكلات، همراه با كودك در خانواده های متوسط الحال (اعم ازمشاغل آزاد یا اداری) زاده می شوند و والدین، نوعاً خود را موظف می دانند مخارج زندگی، تحصیل و یك زندگی متعارف و نسبتاً راحت جهت فرزندانشان را فراهم آورند و در شرایط كنونی نمی توان كمترین اشكالی به والدین محترم وارد نمود. لكن نكته ای ظریف در این میان وجود دارد كه باید به آن پرداخته شود؛ اینكه آیا آرامش جسمی همیشه آرامش روحی به دنبال دارد؟ آیا تأمین نیازهای مادی و جسمانی حتی تحصیلی و شغلی، همه آن چیزی است كه در ذهن فرزند ما وجود دارد؟ نیازهای فرزندانمان را در چه مقولات دیگری باید جستجو كنیم؟ آیا ایده آل های فرزندان ما تنها در فراهم كردن نیازهای مادی خلاصه می شود و اصولاً نیازهای دیگری وجود ندارد؟
آنچه مسلم است، اطمینان از تأمین احتیاجات مادی در هر انسانی ایجاد آرامش می نماید؛ اینكه نگرانی راجع به بعضی مسائل مانند آینده تحصیلی و حتی انتخاب شغل در زندگی فرد، كمرنگ یا بی رنگ باشد و تشویق و دغدغه های ذهنی - به خصوص در رابطه با آینده- وجود نداشته باشد.
با این وجود، چنانچه همین اهتمام- كه گاه به فداكاری و ایثارگری از جانب والدین هم بدل می شود- با جدایی روحی و معنوی افراد در خانواده به خصوص والدین و فرزندان همراه شود، نتایج مطلوب و دلخواهی را معمولاً در پایان شاهد نخواهیم بود. نكته تا حدودی یأس آور، ایجاد و رشد توقعات گاه نابه جا و تحمیل فشارهایی ناخواسته از جانب فرزندان به والدین است و اینكه گاه بعضی محبت ها و فداكاری های والدین در زمره وظایف اصلی و سرنوشت ساز از دید فرزند به شمار می آیند و معمولاً بحث هایی را در خانه سبب می شوند كه اكثراً عاقبت خوشی ندارند.
در گذشته، تربیت در میان خانواده ها نوعاً پدرسالارانه بود لكن فرزندان با سهولت افزون تری راه زندگی خود را پیدا می كردند. فرزندان اكثراً به حرفه پدر خود علاقه مند شده، به صورت موروثی دنباله رو پدر یا پدربزرگ خود می شدند یا در صورت انتخاب شغلی متفاوت، تفاهم و توافق به گونه ای میان والدین و فرزندان به وجود می آمد و عاقبت در پایان روز، خانواده فارغ از مشغله خود، یك رنگ و صمیمی دور هم جمع می شدند و ساعاتی را در كنار هم به خوشی می گذراندند. فرزندان هم تمایل افزون تری به خودساختگی از خود نشان می دادند. بدیهی است امروز این شیوه بنا به دلایل متعدد كمرنگ شده و مسائلی كه در گذشته با سهولت با حضور بزرگان فامیل و والدین حل وفصل می گردید امروزه با مشكلاتی نسبتاً غامض و پیچیده نمایان می شوند. به نظر می رسد آنچه در گذران سال ها با كم توجهی روبه رو بوده مشاوره منطقی و منصفانه از سوی طرفین در خانواده هاست. تكاپوی شبانه روزی و مشكلات عدیده مالی و اقتصادی و سعی وافر والدین در زدودن موانع سر راه پیشرفت فرزندان و تدارك یك زندگی و رفاه متوسط توقعاتی را در رابطه با رفتار فرزندانشان به وجود آورده و از طرفی فرزندان به دلیل رقابت های مادی موجود در جامعه گاه تكاپوی والدین خود را كافی نمی دانند و بر وسعت نیازهایشان هر روز افزوده می شود. مسلم است این نابرابری كفه های ترازو منجر به بحث و گاه جدل های لفظی می گردد كه كم و بیش در خبرها شاهدیم. والدین توقع دارند كه البته توقعی به جاست كه فرزندان در پاسخ به كوشش شبانه روزی آنها جهت فراهم كردن وسایل آسایش و راحتی به مطالعه یا كار بیشتری بپردازند و اوقات خود را به بطالت تلف نكنند. به هر حال علاقه مندند پرنده سعادت و خوشبختی را بر دوش فرزندان خود نظاره گر باشند از طرفی فرزندان كوشش های مذكور را جزو وظایف اولیه والدین می دانند و خود را محق در انتخاب مسیر زندگی. آنچه از نظر والدین و بزرگان فامیل بسیار مهم قلمداد می شود از نظر آنها آنچنان مورد توجه نیست، به هر حال والدین و فرزندان دو نسلی هستند كه به دو دوره و مقطع زمانی تعلق دارند و این نكته طبیعی به نظر می رسد، پس چه باید كرد؟ باید همچنان نظاره گر رشد تشویش و نگرانی در میان برخی والدین و تسری و تشدید بعضی رفتارها در میان بعضی فرزندان باشیم؟ راه حلی ابتدایی را كه می توان پیشنهاد كرد تقویت رفتارهای دوستانه و در عین حال منطقی از سوی والدین است. البته این نكته قابل ذكر است كه مشاهده رفتارهای تناقض آلود و متاسفانه گاه منافقانه، بهره گیری مكرر از دروغ و تشبث به تهمت، افترا، سخن چینی و... كودك را با فطرت پاكی كه دارد به والدین بدبین می كند. گاه اظهارنظرهایی در خانواده ابراز می گردد كه بر پایه شایعات و شنیده ها استوار است و مبنای درستی ندارند و یا پیشداوری ها و قضاوت های عجولانه و به طور كلی تمامی رفتارهای سوء و نامطلوب به خصوص در چهار دیواری خانواده بر روی كودكان تأثیر گذارند و كودكان باهوش و ذكاوت و تیزبینی خاص خود بسیاری اوقات ساكت و خاموش نظاره گر باقی می مانند و پس از گذر از مرحله بلوغ جسمی و فكری نوعاً به داوری می نشینند. پس از این مرحله در رابطه با مسائل رفتاری مختلف عكس العمل نشان می دهند و به جایی می رسند كه والدین را عاجز و مستأصل می كنند. والدین هم خسته و ملول یا فرزند را به حال خود رها می كنند یا مبادرت به عكس العمل های توأم با خشونت و تندی می كنند كه معمولاً حالتی موقتی و مسكن دارند. اصولاً دلیل اینكه بعضی از فرزندان با والدین خود نمی توانند رابطه دوستی و مشاوره سالمی برقرار كنند به تربیت و آموزش های افراط گونه و یا تفریط آمیز دوران كودكی فرزند بازمی گردد. اگرچه نمی توان از نقش مدرسه و جامعه غافل ماند لكن زمینه اولیه تقابل ها را باید در كودكی آنها جست وجو كرد. والدین باید به راحتی با كودك خود صحبت كنند و از طفولیت رفتارهای مطلوب و منطقی را به وی بیاموزند ضمن اینكه خود نیز الگوهای مثبت و ملموس در این رابطه باشند تا متقابلاً كودك هم بتواند مسائل و مشكلات روحی خود را با اعتماد و آرامش با والدین در میان بگذارد و راهنمایی بخواهد، چنانچه این شیوه تداوم یابد مطمئناً در سنین نوجوانی و جوانی هم این مشاوره ها با اشكالی متفاوتی ادامه می یابد و والدین و فرزندان همانند دوستانی صمیمی در كنار یكدیگر به جدال با ناملایمات می پردازند لكن چنانچه در هر مقطعی والدین با بهره گیری از قدرت، سن و موقعیت خود این راه را ببندند و بخواهند سلایق و یا حتی عقاید خود را در هر زمینه ای به عنوان بهترین و والاترین توجیه كنند، نوجوان به تدریج عقب نشینی می كند و با سكوت یا عكس العمل های تند همكاری را كمرنگ و یا قطع می كند. صحبت های طولانی و موعظه وار و یا تحكم آمیز نوعاً تأثیر چندانی بر روی نسل جدید ندارد به خصوص كه اگر جوان احساس كند گوینده كلمات زیبا خود زمانی واعظ غیرمتعظ است و ایمانی عمیق به گفته هایش ندارد، بنابراین آنچه والدین و فرزندان را از یكدیگر دور می كند می تواند در چند جمله خلاصه كرد:
۱- عدم تأمین نیازهای روحی فرزندان به دلیل كمبود وقت، مشغله ، اختلاف والدین و... .
۲- رفتارهای افراط گرایانه والدین در تأمین نیازهای مادی فرزندان و تقویت روحیه راحت طلبی در آنها.
۳- بی توجهی و یا كم توجهی والدین به چگونگی تكوین و رشد شخصیت و روحیه استقلال خواهی فرزندان و به طور كلی دخالت های مستقیم و ناشیانه در بعضی از مسائلی كه از نظر فرزند خصوصی به شمار می آید.
۴- وقت گذاری اندك والدین جهت شنیدن صحبت های فرزندان و گاه ابراز عكس العمل های نامطلوب به طوری كه گاه نوجوان از ابراز مسائل روحی خود پشیمان می شود.
۵- نكته نهایی اینكه ضروری است به والدین یادآوری شود كه فرزندان (نسل جدید) با توجه به دسترسی سهل و آسان به منابع اطلاعاتی متنوع (ماهواره، اینترنت و...) بسیار دنیادیده تر از نسل های گذشته هستند و نمی توان با اعمال دیكتاتوری و خشونت برای دوره ای طولانی آنها را تحت انقیاد درآورد، نسل جدید می خواهد خود انتخاب كند و مسائل را با آزمون و خطا بپذیرد، بنابراین بهتر است شرایط جدید از سوی والدین به خوبی درك شود و با فرزندان خود بیشتر دوست باشند به طوری كه اگر قرار است احترامی و حرمتی به مناسبت این رابطه خونی برقرار و مستمر شود در سایه همین دوستی ها از بقای افزون تری برخوردار خواهد شد. والدین باید شنونده صبور و بردباری جهت صحبت های از سوی فرزندانشان باشند كه با عقاید آنها حتی فاصله بعیدی داشته باشد در غیر این صورت افرادی غیرموجه و نامناسب خود را شنوندگانی شكیبا قلمداد می كنند و به اغفال و تطمیع و سوءاستفاده از نوجوانتان می پردازند.
از طرفی فرزندان نیز باید در فراهم آوردن محیط دوستی و رفاقت در خانواده اهتمام ورزند و این نكته را به خاطر بسپارند كه هرگز هیچ پدر و یا مادری قصد سوءاستفاده از فرزند خود را ندارد و اگر گاه با روی ناخوش و یا تحكم، عقیده ای را مطرح می كنند اگرچه نوع ابراز ممكن است در ابتدا نامطلوب جلوه كند، لكن در اصل موضوع واقعیتی نهفته است كه به نفع فرزند است و اجازه ندهند دوست نماهایی با ظواهری جذاب و فریبنده راه هایی را پیشنهاد كنند كه سال ها آنها را از زندگی معمولی دور ساخته و چه بسا به سراشیبی نابودی و غفلت بیفكند، والدین محترم به خوبی واقفند كه خود روزی فرزند نوجوان و جوانی بوده اند كه اشتباهاتی حتی بزرگ مرتكب شده اند و با گذر زمان تجربه اندوزی كرده اند، فرزندان نیز باید در خاطر داشته باشند كه خود روزی پدر یا مادری دلسوز و فداكار خواهند شد كه از فرزندانشان در قبال حقی كه به گردن آنها دارند توقع احترام و توجه و ملاطفت خواهند داشت و این سرنوشت محتوم همه انسان هاست كه روزی در جایگاهی قرار می گیرند كه قبلاً تصور داشتند خیلی از آن فاصله دارند و دورند، بنابراین پسندیده است در خانواده كه محیطی كوچك و قابل كنترل است والدین و فرزندان دست یاری و دوستی و همدلی به یكدیگر بدهند و مسائل و معضلات را با احترام، سعه صدر، گذشت و به طور منطقی و معقولانه میان خود مطرح و حل كرده و به این ترتیب راه ورود غیرمحارم را به این محیط مقدس مسدود كنند.
معصومه طاهری
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید